Oh, my love, we almost had it all
Oh, so high we rose, we were bound to fall
Through all this, I never noticed
I never noticed the clouds gather round
Oh, how fast we fall, how slow we drown
You pray for the storm of your life
It's over and nothing survived
Hard came the rain, rain
Washed all the love
Right out of your veins, veins
I watched the flood run in
And take your hand from mine
I watched you save your own life
We grew life, two broken souls entwined
Same heartbeat, our feet fell out of timeYou pray for the storm of your life
It's over and nothing survived
Hard came the rain, rain
Washed all the love
Right out of your veins, veins
I watched the flood run in
And take your hand from mine
I watched you save your own life
I beg, I beg but you turn me away
To you there was nothing to say
I beg, I beg that you turn me away
To you there was nothing to say
You pray for the storm of your life
It's over and nothing survived Hard came the rain, rain
Washed all the love
Right out of your veins, veins
I watched the flood run in
And take your hand from mine
I watched you save your own life
اوه ، عشق من ، تقریباً همه آن را داشتیم
اوه ، خیلی بلند شدیم ، ناچار شدیم سقوط کنیم
در تمام این موارد ، من هرگز متوجه نشده ام
من هرگز متوجه نشدم که ابرها دور آن جمع می شوند
اوه ، چقدر سریع می افتیم ، چقدر آهسته غرق می شویم
شما برای طوفان زندگی خود دعا می کنید
تمام شد و هیچ چیز زنده مانده است
سخت باران آمد ، باران
همه عشق را شسته بود
درست از رگها و رگهای شما
من سیلاب را تماشا کردم
و دست خود را از معدن بردار
من تماشا کردم که زندگی خود را نجات دهید
زندگی بزرگ شدیم ، دو روح شکسته در هم پیچیدند
همان ضربان قلب ، پاهای ما از وقت ما افتاد شما برای طوفان زندگی خود دعا می کنید
تمام شد و هیچ چیز زنده مانده است
سخت باران آمد ، باران
همه عشق را شسته بود
درست از رگها و رگهای شما
من سیلاب را تماشا کردم
و دست خود را از معدن بردار
من تماشا کردم که زندگی خود را نجات دهید
التماس می کنم ، التماس می کنم اما شما مرا دور می کنید
برای شما چیزی برای گفتن وجود نداشت
التماس می کنم ، التماس می کنم که مرا بازگردانید
برای شما چیزی برای گفتن وجود نداشت
شما برای طوفان زندگی خود دعا می کنید
تمام شد و هیچ چیز زنده نماند سخت آمد باران ، باران
همه عشق را شسته بود
درست از رگها و رگهای شما
من سیلاب را تماشا کردم
و دست خود را از معدن بردار
من تماشا کردم که زندگی خود را نجات دهید تاریخ اتشار =2015