We passed upon the stair
We spoke of was and when
Although I wasn't there
He said I was his friend
Which came as a surprise
I spoke into his eyes
I thought you died alone
A long long time ago
تو راه پله به هم برخوردیم، راجع به قدیما و گذشته حرف زدیم
هر چند که من پشتش نبودم، ولی گفت که من رفیقشام
که این خیلی برام عجیب بود
[انگار] داشتم با چشمهاش حرف میزدم
(خطاب به دوستش) "فکر کردم خیلی وقت پیش تو تنهایی خودت مُردی"
Oh no, not me
We never lost control
You're face to face
With the man who sold the world
(دوستش جواب میده) "اوه، من نه…
ما هیچ وقت کنترل خودمون رو از دست ندادیم
تو با کسی طرفی
که دنیا رو فروخت"
I laughed and shook his hand
And made my way back home
I searched for form and land
For years and years I roamed
I gazed a gazeless stare
We walked a million hills
I must have died alone
A long, long time ago
خندیدم و باهاش دست دادم
راهم رو گرفتم و رفتم سمتِ خونه
راه افتادم دنبال یک جایی، هرجا که بشه
سالهای سال واسه خودم پرسه زدم
همینطور مات و مبهوت و خیره بودم
قدِ یک میلیون تپه رو با هم پشت سر گذاشتیم
من باید خیلی وقت پیش
تــو تنهایی مُرده باشم
Who knows?
Not me
I never lost control
You're face to face
With the man who sold the world
کسی چه میدونه؟ من نه…
من هیچوقت کنترلم رو از دست نمیدم
تو رو در روی مردی هستی
که دنیا رو فروخت