این ریشهها پیش از آنکه خطى وجود داشته باشد چگونه در زبان آریایى شناسایى شدهاند؟
از آغاز اختراع خط که اواخر هزاره چهارم ق م است، متن هاى دربارى و یا در مدارس و معابد وجود دارد که در آنها به نام هاى جغرافیایى سومر اشاره مى شود، نام دجله، فرات و بعضى شهرها در آنها آمده است. از همین متن ها مشخص مى شود که آنها با اقوام غیرسومرى و با سرزمین هاى شرقى برخوردهاى نظامى، بازرگانى و حتى جنگ هاى بزرگ داشته اند. در این متون نام اقوام و پادشاهانى از اقوام بیگانه ذکر شده که همه ریشه آریایى دارند. انبوهى از شواهد آریایى در کهن ترین متون سومرى وجود دارد. در متون سومرى به دجله، «دیگنه» گفته مى شد که همان «دجله» عربى یا «تیگره» فارسى باستان است که در زبان هخامنشى ثبت شده و ریشه آن «تیگر» به معنى تند است که در زبان یونانى هم «تیگریس» همان دجله است. زبانشناسان واژه «دیگنه» را به هیچ وجه سومرى نمى دانند، پس در نظر سومرشناسان این رود تاکنون بدون ریشه مشخص بوده است اما در زبان آریایى معنى دارد. «تیگره» در زبان آریایى به معنى تند است. واژه هاى تیغ و تیز هم از همین ریشه اند.
در زبان انگلیسى هم «TIGER» به معنى حیوان تندپا یا ببر از همین ریشه است. بنابراین براى اینگونه تعبیرها در زبان هاى آریایى و زبان هاى خویشاوندى آن معنى و ریشه داریم، در حالى که در زبان سومرى ریشه و معنى براى آن وجود ندارد. خداى آشور در زبان آشورى معنى ندارد، اما در زبان آریایى«اسوره» به معنى «سرور» است که «اهوره» یا اهورا مزدا هم از آن برخاسته است. «ایشتر» - خداى عشق- در زبان اکدى ریشه ندارد ولى «استر» به معنى ستاره برخاسته و در واقع سیاره ناهید است. مه یا خداى ماه در زبان سومرى ریشه ندارد اما در زبان ایرانى ایزد ماه بوده است. «ناهیتى» در زبان ایلامى ریشه اى ندارد اما در زبان آریایى ناهید و آناهیتا وجود دارد. از کنار هم گذاشتن این اطلاعات متوجه مى شویم که این نام ها در زبان هاى بومى ریشه ندارد، اما در زبان آریایى ریشه گسترده براى آنها وجود دارد، که حتى به زبان هاى اروپایى و لاتین هم رسوخ کرده است.
• به اسامى خدایان اشاره کردید. آیا آریایى ها پیش از زرتشت به لحاظ مذهبى قوم چند خدایى بوده اند؟
آریایى ها ایزدان گوناگون با نقش هاى مختلف داشتند. گروهى از خدایان به نام اهوره یا اسوره به معنى سرور بودند. «ایندره» خداى جنگ بود. اما برخلاف سایر تمدن ها که خدایان را بر اساس بت سازى و بت پرستى ستایش مى کردند در فرهنگ آریایى چنین رسمى وجود نداشت. در آثار کشف شده در ایران به هیچ وجه بتکده یا بتخانه پیدا نشده است. خدایان در ایران از آغاز غیرقابل رویت و دستیابى بودند و بعدها در اثر تحولى که زرتشت به وجود آورد تمام خدایان از بین رفتند و فقط اهوره مزدا به عنوان یکتا خداى جهان باقى ماند که آغاز یکتاپرستى در تمدن جهان بود.
• معمولاً در تمدن ها یا خدایان بیشترى وجود داشته یا پادشاهان نقش پررنگ ترى پیدا مى کردند. آریایى ها از نظر حکومتى چه وضعیتى داشتند؟
با توجه به اینکه در متون غیرایرانى مثل سومرى، اکدى و مصرى به پادشاهان این سرزمین ها اشاره مى شود نشان مى دهد که این سرزمین ها مستقل بوده اند و حکومت مرکزى در فلات ایران وجود نداشته است. در شرق ایران کشورى به نام «پر شى» بوده است که پارس ها از آن برخاستند. در غرب ایران کشورى به نام «مده» بوده که همان مادها هستند و در هزاره سوم ق م و مستقل بوده اند. کشورهاى دیگرى مانند «توکریش»، «امرد» و غیره در جاهاى دیگر بودند و حکومت مرکزى وجود نداشت. اما ظاهراً در جنگ ها متحد مى شدند. در متون سومرى و اکد آمده که بعضى اقوام آریایى متحداً با هم حمله مى کنند. در یکى از جنگ ها ۱۷ قوم ایرانى به دولت «اکد» در دوران «نرامسین» پادشاه اکد حمله مى کنند. در تاخت و تازهاى اقوام آریایى به مصر چند قوم در کنار هم ظاهر مى شوند و شاید بعدها در شاهنشاهى هخامنشى براى اولین بار این اتفاق افتاده که حکومت متحد مرکزى شکل گرفته است.
•یعنى با وجود حکومت هاى مستقل این اقوام در زمان تهدید قوم آریایى اتحاد نظامى تشکیل مى داده اند؟
همین طور است. به هر حال همزبانى در میان اقوام اتحاد به وجود مى آورد و در مرزها به اتحاد قومى آریایى ها برخورد مى کنیم. اما در زمانى که آریایى هایى در بخش غربى در فلسطین حضور داشتند و به مصر حمله مى کردند بعضى اقوام آریایى از داخل فلات ایران به آنها کمک مى کردند.
• شما نشانه هاى قوم و تاریخ آریایى را در زبان ها و تمدن هاى دیگر مورد بررسى قرار داده اید. متن یا زبان شناخته شده مکتوبى از آن دوره در دست هست؟
کهن ترین نشانه اى که از زبان آریایى در ایران وجود دارد زبان اوستایى است. که قدمت آن تا اوایل هزاره دوم ق.م مى رسد. ولى نگارش نمونه امروز آن حتى به دوران بعد از اسلام مى رسد. گویش این زبان آن را به هزاره دوم ق.م یا پیش از آن مربوط مى کند. بر اساس این شواهد زبانشناختى به تنهایى نمى توان به تاریخ ایران پى برد. بلکه یافتن بازتاب تمدن ایرانى در متون غیرایرانى مورد توجه من بوده است. به این علت که در فرهنگ میانرودان و مصر بسیارى رویدادهاى تاریخى و غیرتاریخى در آن زمان ثبت مى شد. این سنت در ایران وجود نداشت. در آنجا همه برخوردها با اقوام غیربومى، دادوستدها حتى خرید و فروش گوسفند، جنگ ها، مهاجرت ها و برخوردها را ثبت مى کردند. به این لحاظ فرهنگ مصر، سومر و اکد بسیار غنى است. من براى بازیافت ردپاى آریایى ها در این منطقه بیشتر به این متون مراجعه کردم که حدود ۱۴ هزار متن خاور نزدیک براى این منظور مورد استفاده قرار گرفته است.
پیان قسمت سوم