طرفداری- به عنوان یک هوادار فوتبال در ایالات متحده، این موضوع که این همه بازی این روزها از تلویزیون پخش میشود، ذهنم را منفر میکند. من درحال حاضر 33 سالهام و به راحتی روزهایی را به یاد میآورم که رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا را روی نوارهای VHS ضبط میکرد و آنها را با دوستم رد و بدل میکردم. آنها دیش ماهواره داشتند و میتوانستند بازیهای لیگ برتر انگلیس را تماشا کنند. یادم میاید که برای تماشای یورو 2004، باید برای تماشای هر بازی 20 دلار پرداخت میکردید، اما حالا هر شنبه و یکشنبه، با پکیجهایی که در اختیارم است، حداقل 10 بازی برای تماشا دارم. دلم برای آن دوران سخت تنگ نمیشود، اما میتوانم وجود بیش از حد گزینهها در زمان کنونی را هم احساس کنم. و همچنان، اگر شما طرفدار رقابتهای لیگ برتر انگلستان هستید، چیزی که بیشتر مردم در اینجا طرفدار آن هستند، دوری از ورزشگاه و نداشتن احساس فیزیکی نسبت به آنچه میگذرد به خوبی احساس میشود.
نوشته Sam Griswold برای گاردین | اینکه بخواهیم علیه لیگ برتر که یکی از بهترین رقابتهای فوتبال در جهان است صحبت کنیم، غلط است. اما من باور دارم که موفقیت این لیگ، بیشتر بهخاطر اتفاقاتی است که خارج از زمین رخ میدهد و نوع عرضه آن باعث شده است به برندی که امروز میبینیم، تبدیل شود. حواشی فوقالعادهاند، ورزشگاهها زیبا هستند، جدید و پر از تماشاگر. هواداران بسیار هیجانی و پر سر و صدا هستند. اما بیش از همهچیز، چیزی که میتواند این بازیها را جذاب کند، گزارشگران آن هستند. از زمانی که یادم میآید، هرگاه لهجه بریتانیایی را میشنوم، یاد فوتبال میافتم و اینکه ما در اینجا میتوانیم بازیها را در فرم اصلی خود ببینیم، بسیار خوشحال کننده است. NBC Sports حالا گزارشگران خودش را دارد، به این معنا که دیگر خبری از افراد انگلیسی نیست، اما به عنوان یک مخاطب انگلیسیزبان، همینکه میتوانیم انگلیسی واقعی را درک کنیم، بسیار مهم است. یکی از دلایل اینکه لیگ برتر برای من بالاتر از سسسایر رقابتهای اروپایی در اسپانیا، آلمان، فرانسه و ایتالیا است، این موضوع است که میتوانم با تمام وجود این بازی را درک کنم.
این موضوع را میتوانم اینگونه برایتان شرح دهم که آخرین بازیای که از سری آ دیدم، با صدای بسته بود. من تقریباً سه سال و نیم در ایتالیا زندگی کردم و از زمانی که 16 ساله بودم، این رقابتها را دنبال میکردم. آن صبح به خاطر این صدای تلویزیون را بستم که نامزدم در اتاق دیگر خواب بود، اما مسئله فقط این نیست، زمانی که بدون صدا داشتم بازی را تماشا میکردم، بیشتر و بیشتر متوجه تفاوتها و جذابیتهای لیگ برتر انگلیس شدم. فقط بحث گزارش به زبان انگلیسی نیست - که در مورد لیگ ایتالیا، گزارشگران انگلیسیزبان افتضاحاند - بیشتر در مورد این است که بازی در غیاب گزارشگران ایتالیایی، آنگونه که باید هم پیش نمیرود. به خاطر اینکه در این کشور، زبان و ورزش درهم تنیده شدهاند و دیدن یک بازی بدون صدای ایتالیایی، لطف خاصی ندارد. این موضوع را زمانی فهمیدم که دیدن یک بازی فوتبال آمریکایی برای آمریکاییها با گزارشگر انگلیسی سخت است یا حتی برای کاناداییها با گزارشگر آمریکایی. من فهمیدم که همراهی گزارشگر تا چه اندازه میتواند تاثیر گذار باشد. فقط بحث کیفیت بازی نیست، در گزارش یک بازی ایتالیایی با گزارشگر ایتالیایی، احساس به شما منتقل میشود که میتواند جذابیت آن را برای شما بالاتر ببرد.
برای شروع بحث در مورد این مسئله، باید گفت که ایتالیاییها اسم خاص خودشان را برای این بازی دارند. کالچو که به معنای ضربه زدن است. آنها ترجیح دادند کلمه فوتبال را لاتین نکنند، آنگونه که در اسپانیا به آن فوتبول، در فرانسه لو فوت و در پرتغال فوتهبول به آن گفته میشود. در اولین جلسه کلاس ایتالیاییام، زمانی که از معلم پرسیدم چرا ایتالیاییها چنین نسخه ساده شدهای برای خودشان ندارند، او پاسخ داد «به خاطر اینکه ما در فوتبال بسیار بهتر از اسپانیاییها هستیم.» فوتبال ایتالیا بعضی اوقات به خاطر اینکه بسیار دراماتیک است، مورد انتقاد قرار میگیرد. با بازیکنانی که وقت زیادی را روی زمین به خاطر مصدومیت میخوابند یا داورانی که با حرکات دست، چیزهای زیادی را توضیح میدهند. گزارشگران انگلیسی همیشه آمادهاند تا در این لحظات غر بزنند. این انتقادها میتواند منطقی باشد، اما برای این ملت، فقط اسم ورزش نیست که تغییر کرده است، بلکه روح آن هم برای ایتالیاییها تغییر کرده است و ظاهراً پیروزی نهتنها در زمین کسب میشود، بلکه هرکه نمایش بهتری داشته باشد و سکوها را هم با خود همراه کند، برنده است.
برای مثال، در ایتالیا بازیکن پست (posizione) ندارد، بلکه نقش (ruolo) دارد. و مربیان هم بعضی وقتها وقتی میخواهند در مورد بازیکنی صحبت کنند، نقش او را تفسیر میکنند یا در مورد نمایش تیمشان در بازی صحبت میکنند. در زمین، بازیسازی رجیستا (regista) یا کارگردان نامیده میشود، درحالیکه بازیکنی که پاس میدهد، دیالوگاره (dialogue) به معنای کسی که صحبت میکند نامیده میشود. و میدانید موضوع جالبتر کجاست؟ گل زده نمیشود، نوشته میشود (l’autore del gol). یک بازیکن که در مرکز درگیری است، protagonista میشود که در واقع بهمعنای گرهگشای بازی است. و زمانی که یک بازیکن خلاق است، به او فانتازیا fantasia گفته میشود، پستی که فرانچسکو توتی و روبرتو باجو از رهبران ارکستر (maestro) آن هستند. به تیمی که مالکیت را در اختیار دارد، fraseggio گفته میشود که تقریباً یعنی کسی که متکلم است. اصطلاحی که معمولاً در موسیقی بهکار میرود. تکروی یک بازیکن (numero) است. زمانی که یک بازیکن اشتباه میکند، از اصطلاح fallita استفاده میشود، دقیقاً همان چیزی که در ورشکستگی از آن استفاده میشود. توپ از حریف گرفته نمیشود، بلکه فتح (conquistato) میشود و تصاحب نمیشود، بلکه رام (addomesticato) میشود. درگیری میان دو بازیکن دوئل (duello) است و ضربه پنالتی، سختگیری دقیق (rigore)، درحالیکه تمام این نمایش برابر تماشاگران (pubblico ) روی سکوها نمایش داده میشود. کسانی که بیوقفه سرود (cori) میخوانند و بر اساس شیوه بازی، تیمشان را تشویق میکنند.
اینکه بگوییم بازی کاملاً تحت تاثیر این ادبیات قرار گرفته است، اشتباه است. اما قطعاً گزارشگری ایتالیایی یک جاذبه منحصر بهفرد برای این ورزش به وجود آورده است. آنها راهی را طی میکنند که برای سایرین، بیگانه است. اگرچه کلماتی مانند دریبل، پاس (assist)، پرسینگ و چند کلمه دیگر از انگلیسی وارد ایتالیایی شده است و هماکنون به عنوان فعل و اسم هم به کار برده میشود. اما انحصار در شیوه پردازش به بازی در کنار مسائلی دیگر چون خالی بودن ورزشگاهها، میتواند باعث این شود که این ورزش زیبا در ایتالیا، جذابیتش را برای غیرایتالیاییها از دست بدهد. قطعاً جای اعتراض برای هوادارن فوتبال در ایتالیا، فرانسه، آلمان و اسپانیا وجود دارد که چرا تا این حد همه به لیگ برتر اهمیت میدهند، اما موضوع زبان و نحوه ارائه بازیها چیزی نیست که در این بین بتوان از آن گذاشت. همانگونه که اسپرسوها در اینجا هیچگاه طعم اسپرسوی ایتالیایی ندارد، یک چیزی هم در ارائه فوتبالهای غیر انگلیسی گم شده است، بنابراین همچنان ترجیح میدهم این بازیها را با صدای بسته تماشا کنم.