طرفداری- دور دوم بازی های جام جهانی 1962 بود. شیلی میزبان که در بازی افتتاحیه، پیروزی تحسین برانگیزی برابر سوئیس به دست آورده بود، باید به مصاف ایتالیا می رفت. شصت و شش هزار هوادار به ورزشگاه استادیو ناسیونال آمده بودند تا تیمشان را تشویق کنند. بسیاری از شیلیاییها از پیروزی برابر لاجوردی پوشان اطمینان داشتند. ایتالیا بازی ابتدایی خود را برابر آلمان غربی مساوی کرده بود و از این بازی مهم یک تساوی می خواست. این بازی فراتر از فوتبال بود. بیشتر شبیه غرور ملی بود.
احساسات شیلیایی ها نسبت به ایتالیا، در خصمانه ترین حالت بود و علتش مقاله دو ژورنالیست ایتالیایی در خصوص نحوه بد میزبانی شیلی بود. دو امتیاز بازی را فراموش کنید، هدف شیلیایی ها خون بود! این نبرد خون می خواست و قرار بود به زودی «نبرد سانتیاگو» نام بگیرد. آن بازی یکی از بی عاطفهترین و خشن ترین بازی های تاریخ جام جهانی نام گرفت و آغازگر رقابت سرسخت و خشونت بار میان اروپایی ها و تیم های آمریکای جنوبی شد. داستان از آن قرار است که آنتونیو گیرلی و کورادو پیتزینلی، دو خبرنگار ایتالیایی در نشریه لانازیونه و کوریره دلا سرا مقاله هایی منتشر کردند که مردم شیلی را عصبانی کرد. آن ها میزبانی شیلی را «دیوانگی محض» خطاب کردند. سانتیاگو را جایی توصیف کردند که «گوشی ها کار نمی کند، همانقدر که در جهان شوهر وفادار وجود دارد، در آنجا هم تاکسی وجود دارد. هزینه یک پیام با اروپا به اندازه فروش یک پا و یک دست است و یک نامه پنج روز طول می کشد تا به اروپا برسد!»
اگر این گزارش فقط محدود به ایتالیایی ها می شد، این جنگ بزرگ در زمین بازی شکل نمی گرفت اما آن مقالات به دست شیلیایی ها رسید. نشریه ال مرکوریو، پرتیراژترین روزنامه شیلی، با پر و بال دادن به گزارش ایتالیایی ها، آن را در سطح توهین های بزرگتر بالا برد تا واکنش مردم شیلی بیشتر شود. مردم شیلی در خشمگین ترین حالت ممکن به سر می بردند. یک نشریه دیگر به نام «Clarín de Santiago» با تیتر «جنگ جهانی»، به تفسیر و گزارش مقاله ایتالیایی ها پرداخته بود.
نتیجه کاملا واضح و روشن بود؛ آتزوری مورد هدف مردم شیلی قرار گرفت و چه جایی بهتر از تلافی در بازی رو در رو. در دومین بازی جام جهانی، بسیاری حدس می زدند قرار است صحنه های خشنی در بازی روی دهد. تیم ملی ایتالیا تا 2 ژوئن که قرار بود برابر تیم میزبان بازی کنند، از چیزی خبر نداشت. البته کم و بیش به گوششان رسیده بود اما در نه حدی که بتوانند تصور کنند. حدس زدن اینکه در دردسر بزرگی افتادهاند، سخت نبود.
چند روز قبل از دیدار، یک ژورنالیست آرژانتینی به خاطر آنکه با ایتالیایی ها اشتباه گرفته شده، مورد ضرب و شتم قرار گرفت. ورود ایتالیایی ها به بارها منع شده بود. بازیکنان ایتالیایی هم توسط مردم تحت تعقیب بودند. روز موعود فرا رسید.

بازیکنان ایتالیایی پا به میدان گذاشته و با در دست گرفتن گل، به چهار گوشه استادیوم رفتند و به زنان شیلیایی تقدیم کردند. گل ها به سرعت به سمت بازیکنان پرتاب شد. آن روز قرار نبود هیچ نوع صمیمیتی برقرار باشد. داور بازی، کین آستون، سوت آغاز نبرد را به صدا درآورد. شیلیایی ها از همان لحظه اول به سمت بازیکنان هجوم آوردند. دوازده ثانیه از بازی نگذشته، اولین خطا صورت گرفت. سناریوی دیدار مشخص بود.
در عرض پنج دقیقه آستون مجبور شد با سوت های ممتد، از شروع یک دعوای بزرگ جلوگیری کند. دیدار خیلی زود به میدان جنگ تبدیل شد. پس از آنکه جورجو فرینی، هافبک تیم ملی ایتالیا در پاسخ به خطای خشن هونورینو، با لگد مقابل داور جواب داد، اولین اخراجی بازی مشخص شد. فرینی از زمین بازی اخراج شد اما نمی خواست این تصمیم را بپذیرد. فرینی می خواست بداند چرا بازیکن شیلی به دلیل خطای پشت سر هم اخطار دریافت نمی کند. او در زمین ماند و درخواست کرد عدالت در این زمینه رعایت شود. سوت های اعتراضی تماشاگران بیشتر و بیشتر می شد. در نهایت پلیس شیلی وارد عمل شد تا فرینی را به بیرون هدایت کند.
کمی پیش از اتمام نیمه اول، وینگر شیلی، لیونل سانچز، بر روی تکل بدهنگام ماریو دیوید نقش بر زمین شد. سانچز که پسر بوکسور معروف بود، با حرکات خشن غریبه نبود. او از زمین بلند شد و با مشت به سمت چپ جمجمه دیوید ضربه زد! «احتمالا فراموش کرده بود که در زمین فوتبال حضور ندارد، نه رینک بوکس. البته این یکی از زیباترین هوک های چپی بود که تابحال دیدهام!» این چیزی بود که گزارشگر بازی گفت.
با وجود آنکه این صحنه فقط چند یارد با داور فاصله داشت، سانچز از چنگ اخطار داور فرار کرد اما نتوانست از چنگ دیوید فرار کند. چند ثانیه بعد ماریو دیوید با لگدی در هوا، سر سانچز را هدف قرار داد. در نهایت تعجب آستون این صحنه را دید و ایتالیا نه نفره شد. چند صحنه مشابه در نیمه دوم اتفاق افتاد تا پلیس مجبور شود در بازی دخالت کرده و آرامش را برگرداند. گاهی بازی شبیه راگبی می شد، گاهی شبیه بوکس. در نیمه دوم سانچز دوباره اقدام به مشت زنی کرد! این بار هم داور صحنه را ندید. آستون پس از بازی، در مصاحبهای گفت «من بازی را قضاوت نمی کردم، بیشتر شبیه فرمانده در مانور نظامی بودم.»
در دقیقه 73، جیمی رامیرز اولین گل بازی را برای شیلی به ثمر رساند. سه دقیقه بعد، خورخه تورو اختلاف را به دو رساند. پس از به پایان رسیدن بازی، بازیکنان ایتالیا به سرعت زمین بازی را ترک کردند تا دعوایی صورت نگیرد. صبح روز بعد، نشریات شیلیایی ادعا کردند مقصر ایتالیایی ها بودند که بازی به جنجال کشیده شد و فدراسیون فوتبال این کشور ادعا کرد موضوع دفاع شخصی بوده است. خورخه پیکا، مسئولی از فدراسیون فوتبال شیلی، ایتالیایی ها را حتی به دوپینگ متهم کرد. «به نظر می رسید ایتالیایی ها فقط می خواستند حریف را مصدوم کنند. حقیقتا به نظرم دوپینگ کرده بودند. حالا ارزش آزمایش های پس از بازی را می فهمیم.»

پاسخ ایتالیایی ها به همان اندازه احساسی بود. شکایت های رسمی به فیفا بابت قضاوت «ناعادلانه» آستون انجام شد. آن ها حرکات شیلیایی ها را وحشیانه توصیف کردند. کار به جایی رسید که ارتش ایتالیا باید از کنسولگری شیلی در رم محافظت می کرد. در انگلیس، این بازی را «مایه شرمساری» خطاب کردند. نشریه مرور ادعا کرد اگر این موضوع حل نشود، جام جهانی به فاجعه بزرگی تبدیل خواهد شد. دیوید کلمن از بی بی سی، چنین گفت: «مصافی که تماشا کردیم، احمقانه ترین، ترسناک ترین، منزجرترین و غم انگیزترین روز فوتبال بود. این اولین بار بود که دو کشور برابر هم قرار گرفتند و امیدواریم آخرین بار هم باشد.»
همه از فیفا خواستند در جریان ورود و مساله را حل کند. در حالی که انتظار می رفت جریمه سنگینی برای متخلفین اتخاذ شود، فرینی فقط یک بازی محروم شود و بقیه بازیکنان هم محروم نشدند. پنج روز پس از «نبرد سانتیاگو» ایتالیا توانست سوئیس را 3-0 شکست دهد. ایتالیایی ها می دانستند از تورنمنت حذف شده اند، بنابراین هنگام بازگشت به خانه، به فکر انتقام افتادند. شیلی و آلمان غربی صعود کردند. شیلی در این جام تا نیمه نهایی بالا آمد. با نگاه های پر از سوءظن اروپایی ها، شیلی پیش می رفت و همین عامل، باعث شکاف بزرگ میان اروپایی ها و آمریکای جنوبی ها شد.

سال بعد در جام بین قاره ای، سانتوس با پله به سن سیرو سفر کرد تا با میلانِ نرئو روکو مسابقه دهد. انتظار می رفت کدورت ها رفع شده باشد اما اینگونه نشد و بازیکنان با ضرب و شتم، به مصاف هم رفتند. در بازی برگشت، حرکات عجیب و خشونت بار برزیلی ها باعث شد بازیکنان میلان از زمین بازی بیرون بروند. سال های بعد، آلف رمزی، آرژانتینی ها را «عدهای حیوان» نامید. آن سال و سال های بعد، مسابقات میان اروپایی ها و آمریکایی ها، پر از خشونت گذشت. با نگاهی به گذشته و «نبرد سانتیاگو» و تاثیرات آن بر فوتبال اروپا و آمریکای جنوبی، برای بسیاری این سوال پیش می آید که چه می شد اگر آنتونیو گیرلی و کورادو پیزینلی، نظراتشان را برای خودشان نگه می داشتند!
به قلم Conor Heffernan برای وبسایت TheseFootballTimes