به نام نورهستی بخش
سلام تو این بخش
درباره سوره فیل
قراره مطالبی رو بخونیم
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
الفیل؛ یکصدو پنجمین سوره قرآن کریم که مکی است و 5 ایه دارد.
این سوره درباره داستان اصحاب فیل است که به رهبری ابرهه برای تخریب خانه کعبه لشکر کشی کرده بودند و خداوند با سپاهی از پرندگانی به نام ابابیل آنها را نابود کرد.
در فضیلت این سوره از امام صادق علیه السلام روایت شده است: هر کس سوره فیل را در نمازهای واجبش بخواند در روز قیامت تمامی موجودات عالم شهادت می دهند که او از نمازگزاران بوده و ندا دهنده اای در روز قیامت ندا می دهد که درباره بنده من به راست شهادت دادید. شهادت شما را درباره او پذیرفتم و او را وارد بهشت کنید او از کسانی است که خداوند او و کارهایش را دوست دارد.
بنا به گفته علمای شیعه قرائت این سوره به تنهایی در نماز جایز نبوده و باید همراه با سوره قریش به عنوان یک سوره خوانده شود.^_^
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
اما برم سراغ
آثار و برکات سوره
1) رهایی از شر دشمن
از امام صادق علیه السلام روایت شده است سوره فیل در مواجهه با دشمن خوانده شود نتیجه بخش است.
هم چنین آمده است : چهارشنبه که این سوره را 98 بار بخوان و به جانب دشمنت بدم که البته مغلوب خواهد شد.(4)
2) مانع غرق شدن در آب
از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت است که هر کس این سوره را تلاوت نماید خداوند او را تا پایان عمر از غرق شدن در آب و دگرگونی قیافه در امان می دارد.(5)
خب خب ازینجا داستان تاریخی براتون قرار میدم که خودم خیلی دوسش دارم ^_^
§¶§¶§¶§¶§¶§¶§¶×¶×¶§
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
مـفـسـران و مـورخـان ايـن داسـتـان را بـه صـورتـهـاى مـخـتـلفـى نـقـل كـرده انـد، و در سـال وقـوع آن نـيـز گـفـتـگـو دارنـد، امـا اصـل داسـتـان آنـچـنـان مـشهور است كه در رديف اخبار متواتر قرار گرفته ، و ما آن را طبق روايـات مـعـروف كـه از (سـيـره ابن هشام ) و (بلوغ الارب ) و (بحار الانوار) و (مجمع البيان ) خلاصه كرده ايم مى آوريم :
(ذو نـواس ) پـادشـاه ، مـسـيـحـيان نجران را كه در نزديكى آن سرزمين مى زيستند تحت شـكـنـجـه شـديـد قـرار داد، تـا از آئيـن مـسـيحيت بازگردند، (قرآن اين ماجرا را به عنوان اصـحـاب الاخـدود در سـوره بـروج آورده ، و مـا آن را در تـفـسـيـر همان سوره مشروحا بيان كرديم ).
بـعـد از ايـن جنايت بزرگ مردى بنام (دوس ) از ميان آنها جان سالم به در برد، و خود را به (قيصر روم )كه بر آئين مسيح بود رسانيد، و ماجرا را براى او شرح داد.
از آنجا كه فاصله ميان روم و يمن زياد بود (قيصر) نامه اى به (نجاشى ) سلطان (حبشه ) نوشت تا انتقام نصاراى نجران را از (ذو نواس ) بگيرد، و نامه را با همان شخص براى (نجاشى ) فرستاد.
(نـجـاشـى ) سـپاهى عظيم بالغ بر هفتاد هزار نفر به فرماندهى شخصى بنام ارياط روانه يمن كرد(ابرهه ) نيز يكى از فرماندهان اين سپاه بود.
(ذو نـواس ) شـكـسـت خـورد، و اريـاط حكمران يمن شد، بعد از مدتى ، (ابرهه ) بر ضد او قيام كرد و او را از بين برد و بر جاى او نشست .
خبر اين ماجرا به نجاشى رسيد، او تصميم گرفت ابرهه را سركوب كند، ابرهه براى نجات خود موهاى سر را تراشيد، و با مقدارى از خاك يمن
به نشانه تسليم كامل نزد نجاشى فرستاد و اعلام وفادارى كرد.
نجاشى چون چنين ديد او را بخشيد و در پست خود ابقا نمود.
در ايـن هـنـگام (ابرهه ) براى اثبات خوش خدمتى كليساى بسيار زيبا و مهمى بنا كرد كـه مـانـنـد آن در آن زمـان در كـره زمـيـن وجـود نـداشـت ، و بـه دنبال آن تصميم گرفت مردم جزيره عربستان را به جاى كعبه به سوى آن فرا خواند، و تـصـمـيـم گـرفـت آنـجـا را كـانـون حـج عـرب سـازد، و مـركـزيـت مـهـم مـكـه را بـه آنـجـا منتقل كند.
بـراى هـمـيـن مـنـظـور مـبـلغـان بـسـيـارى بـه اطـراف ، و در مـيـان قبائل عرب و سرزمين حجاز فرستاد، اعراب كه سخت به مكه و كعبه علاقه داشتند و آن را از آثار بزرگ ابراهيم خليل مى دانستند احساس خطر كردند.
طـبـق بـعـضـى از روايـات گـروهـى آمـدنـد و مـخـفـيـانـه كـليـسـا را آتـش زدنـد، و طـبـق نـقـل ديـگـرى بـعضى آن را مخفيانه آلوده و ملوث ساختند، و به اين ترتيب در برابر اين دعوت بزرگ عكس العمل شديد نشان دادند و معبد ابرهه را بى اعتبار كردند.
ابـرهـه سـخـت خـشـمـگين شد، و تصميم گرفت خانه كعبه را به كلى ويران سازد، تا هم انـتقام گرفته باشد، و هم عرب را متوجه معبد جديد كند، با لشگر عظيمى كه بعضى از سـوارانـش از فـيـل اسـتفاده مى كردند عازم مكه شد. هنگامى كه نزديك مكه رسيد كسانى را فـرسـتـاد تـا شـتـران و امـوال اهـل مـكـه را بـه غـارت آورند ، و در اين ميان دويست شتر از (عبدالمطلب ) غارت شد.
ابـرهـه كـسـى را بـه داخـل مـكـه فـرسـتـاد و به او گفت بزرگ مكه را پيدا كند، و به او بگويد: ابرهه پادشاه يمن مى گويد: من براى جنگ نيامده ام ،
تـنـهـا بـراى ايـن آمـده ام كـه اين خانه كعبه را ويران كنم ، اگر شما دست به جنگ نبريد نيازى به ريختن خونتان ندارم !
فرستاده ابرهه وارد مكه شد و از رئيس و شريف مكه جستجو كرد، همه عبدالمطلب را به او نشان دادند، ماجرا را نزد عبدالمطلب بازگو كرد عبدالمطلب نيز گفت : ما توانائى جنگ با شما را نداريم ، و اما خانه كعبه را خداوند خودش حفظ مى كند.
فـرسـتاده ابرهه به عبدالمطلب گفت ، بايد با من نزد او بيائى ، هنگامى كه عبدالمطلب وارد بـر ابـرهـه شـد، او سخت تحت تاءثير قامت بلند و قيافه جذاب و ابهت فوق العاده عبدالمطلب قرار گرفت ، تا آنجا كه ابرهه براى احترام او را از جا برخاست و روى زمين نشست ، و عبدالمطلب را در كنار دست خود جاى داد، زيرا نمى خواست او را روى تخت در كنار خود بنشاند، سپس به مترجمش گفت از او بپرس حاجت تو چيست ؟
مترجم گفت : حاجتم اين است كه دويست شتر را از من به غارت برده اند دستور دهيد اموالم را بازگردانند.
ابـرهه سخت از اين تقاضا در عجب شد، و به مترجمش گفت : به او بگو هنگامى كه تو را ديدم عظمتى از تو در دلم جاى گرفت ، اما اين سخن را كه گفتى در نظرم كوچك شدى تو در بـاره دويـست شترت سخن مى گوئى ، اما درباره كعبه كه دين تو و اجداد تو است و من براى ويرانيش آمده ام مطلقا سخنى نمى گوئى ؟!
(عبدالمطلب ) گفت : انا رب الابل ، و ان للبيت ربا سيمنعه !: من صاحب شترانم ، و اين خـانـه صـاحـبى دارد كه از آن دفاع مى كند (اين سخن ، ابرهه را تكان داد و در فكر فرو رفت ).
عبدالمطلب به مكه آمد، و به مردم اطلاع داد كه به كوه هاى اطراف
پـنـاهـنـده شـونـد، و خودش با جمعى كنار خانه كعبه آمد تا دعا كند و يارى طلبد، دست در حلقه در خانه كعبه كرد و گفت :
خـداونـدا! هـر كس از خانه خود دفاع مى كند تو خانه ات را حفظ كن ! هرگز مباد روزى كه صـليـب آنـهـا و قـدرتـشـان بـر نيروهاى تو غلبه كنند. آنها تمام نيروهاى بلاد خويش و فيل را با خود آورده اند تا ساكنان حرم تو را اسير كنند.
خداوندا! هر كس از خانواده خويش دفاع مى كند تو نيز از ساكنان حرم اءمنت دفاع كن .
و امروز ساكنان اين حرم را بر آل صليب و عبادت كنندگانش يارى فرما.
سـپـس عـبـدالمـطـلب بـه يـكـى از دره هاى اطراف مكه آمد و در آنجا با جمعى از قريش پناه گـرفـت ، و بـه يكى از فرزندانش دستور داد بالاى كوه ابو قبيس بروند ببيند چه خبر مى شود.
فـرزنـدش بـه سرعت نزد پدر آمد و گفت : پدر! ابرى سياه از ناحيه دريا (درياى احمر) به چشم مى خورد كه به سوى سرزمين ما مى آيد، عبدالمطلب
خرسند شد صدا زد: يا معشر قريش ! ادخلوا منازلكم فقد آتاكم الله بالنصر من عنده : اى جـمـعـيـت قـريـش ! به منزلهاى خود بازگرديد كه نصرت الهى به سراغ شما آمد اين از يكسو.
از سـوى ديـگـر ابرهه سوار بر فيل معروفش كه (محمود) نام داشت با لشگر انبوهش بـراى درهـم كـوبـيـدن كـعـبـه از كـوه هـاى اطـراف سـرازيـر مـكـه شـد، ولى هـر چـه بـر فـيـل خـود فـشـار مـى آورد پـيش نمى رفت ، اما هنگامى كه سر او را به سوى يمن بازمى گـردانـدنـد بـه سرعت حركت مى كرد، ابرهه از اين ماجرا سخت متعجب شد و در حيرت فرو رفت .
در اين هنگام پرندگانى از سوى دريا فرا رسيدند، همانند پرستوها و هر يك از آنها سه عـدد سـنـگريزه با خود همراه داشت ، يكى به منقار و دو تا در پنجه ها، تقريبا به اندازه نـخـود، ايـن سنگريزه ها را بر سر لشگريان ابرهه فرو ريختند، و به هر كدام از آنها اصـابـت مـى كـرد هلاك مى شد، و بعضى گفته اند: سنگريزه ها به هر جاى بدن آنها مى افتاد سوراخ مى كرد و از طرف مقابل خارج مى شد.
در ايـن هـنگام وحشت عجيبى بر تمام لشگر ابرهه سايه افكند، آنها كه زنده مانده بودند پـا بـه فـرار گذاشتند، و راه يمن را سؤ ال مى كردند كه بازگردند، ولى پيوسته در وسط جاده مانند برگ خزان به زمين مى ريختند.
خود ابرهه نيز مورد اصابت سنگى واقع شد و مجروح گشت ، و او را به صنعاء (پايتخت يمن ) بازگرداندند و در آنجا چشم از دنيا پوشيد.
بـعـضـى گـفـتـه انـد اوليـن بـار كـه بـيمارى حصبه و آبله در سرزمين عرب ديده شد آن سال بود.
تـعـداد فـيـلهـائى را كـه ابـرهـه بـا خـود آورده بـود بـعـضـى هـمـان فيل (محمود) و بعضى هشت فيل و بعضى ده ، و بعضى دوازده نوشته اند.
و در هـمـين سال مطابق مشهور پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) تولد يافت ، و جهان به نور وجودش روشن شد، و لذا جمعى معتقدند كه ميان اين دو رابطه اى وجود داشته .
بـه هـر حـال اهـمـيـت ايـن حـادثـه بـزرگ بـقـدرى بـود كـه آن سال را (عام الفيل ) (سال فيل ) ناميدند و مبداء تاريخ عرب شناخته شد.
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
بسم الله الرحمن الرحيم
اء لم تر كيف فعل ربك بأ صحب الفيل (1)
اءلم يجعل كيدهم فى تضليل (2)
و اءرسل عليهم طيرا اءبابيل (3)
ترميهم بحجارة من سجيل (4)
فجعلهم كعصف مأ كول (5)
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده مهربان
1 - آيـا نديدى پروردگارت با اصحاب فيل (لشگر ابرهه كه به قصد نابودى كعبه آمده بودند) چه كرد؟!
2 - آيا نقشه آنها را در ضلالت و تباهى قرار نداد؟
3 - و بر سر آنها پرندگانى را گروه گروه فرستاد.
4 - كه با سنگهاى كوچكى آنها را هدف قرار مى دادند.
5 - در نتيجه آنها را همچون كاه خورده شده قرار داد
روزتون خوش