طرفداری- تابستان ۲۰۰۳ و پاری سن ژرمن مانند امروز، یکی از برترین های جهان نبود. باشگاه پشت سر تیم های اوسر، سوشو و گنگام، یازدهم شده بود و جدایی ستارهای مثل رونالدینیو، تیم را بهم ریخته بود. پی اس جی که دنبال یک قهرمان جدید بود، توجهش را به پدرو میگل کاریرو جلب کرد. شک و تردیدهایی در مورد این انتقال وجود داشت و البته این انتقادات بی دلیل هم نبود.
این مهاجم که بیشتر با نام «پائولتا» شناخته می شد، ۳۰ ساله بود و برچسب ۱۲ میلیون یورویی، منتقدین را بیشتر و بیشتر به سمت تخریب این انتقال سوق می داد. البته که این رقم در مقایسه با ارقام نقل و انتقالاتی پاری سن ژرمن این روزها شوخی است، اما امکان نداشت آن روزها به راحتی از این انتقال چشم پوشی کرد. وحید هلیلودزیچ، سرمربی وقت تیم، مجبور بود از خرید جدید به بهترین شکل استفاده کند.
این خرید یک ریسک کامل برای پاریسی ها بود. البته یک نکته کاملا مثبت در این انتقال وجود داشت. پائولتا طی سه فصل گذشته، با به ثمر رساندن ۹۱ گل در بوردو، دو بار به عنوان بهترین بازیکن برگزیده شده بود. شاید پائولتا تنها کسی بود که می توانست جای رونالدینیو را پر کند اما سوال اصلی چیز دیگری بود؛ آیا پائولتا می توانست به استانداردهای ستاره برزیلی برسد؟ خب برای جواب دادن به این سوال، پایتخت نشینان باید پنج سال صبر می کردند.
پدرو میگل، زاده شده در ۲۵۰۰ کیلومتر آن طرفتر از زرق و برق پاریس زیبا، با زندگی تجملاتی این شهر بیگانه بود. او که در زادگاهش آزورس- مجمع الجزایری در نزدیکی اقیانوس اطلس، جایی که تماشای نهنگ ها، بهترین تفریح مردمان آن سرزمین بود- به ساده ترین شکل ممکن بزرگ شده بود، قرار بود با تجربه بزرگی روبرو شود. پائو در جوانی، کارش را در تیم سانتار کلارا، بزرگترین تیم جزیره آغاز کرد. او پنج سال در آکادمی مشغول بازی بود که در این بین برای تمام کردن درسش در پورتو، شش ماه کلا از فوتبال دوری جست. البته این شش ماه برای او به شدت سخت گذشت زیرا دلتنگ خانه و خانواده شده بود. بالاخره او به آزورس برگشت و در پورته دلگادا، به فوتبال ادامه داد.
پائولتا حق داشت؛ جزیرهای زیبا با بارش های فراوان که آب و هوای مناسبی داشت. هرکس جای او بود، به خانه وفادار می ماند و جایی نمی رفت. شادی پس از گل پائو، بسیار دیدنی بود. او به مانند «قوش قزل» که سمبل آزورس محسوب می شد، دو دستش را باز می کرد و انگار که به پرواز درآمده، در زمین به شادی می پرداخت. پائولو به سرعت مراحل پیشرفت را طی می کرد. او خیلی زود توجه باشگاه سالامانکا از باشگاه های اسپانیایی را جلب کرد تا در تابستان ۱۹۹۶، راهی اسپانیا شود. او با به ثمر رساندن نوزده گل، سالامانکا را به لالیگا بازگرداند.
درست همان سال، آرتور خورخه، سرمربی وقت پرتغال، پائو را به تیم ملی فراخواند تا اتفاقی تاریخی برای این مهاجم رخ دهد. او اولین بازی اش را برابر ارمنستان انجام داد و سپس با بازگشت به سالامانکا، در لالیگا برابر تیم هایی چون بارسلونا، دپورتیوو لاکرونیا و والنسیا، ۱۵ گل به ثبت رساند. پورتو فرصتی برای بازگشت به فوتبال پرتغال بود اما پائولتا این را رد کرد و تصمیم گرفت در اسپانیا بماند و به تیم دپورتیوو بپیوندد.
او در فصل اولش فقط سه گل به ثمر رسانید و سپس با ورود روی ماکای، اوضاع بد و بدتر شد. بالاخره زمان جدایی فرا رسید و گرچه با مدال قهرمانی، دپورتیوو را ترک می کرد اما یک تلخ کامی در جبهه پائولتا وجود داشت. مقصد بعدی او باشگاه بوردو بود. یک هفته پس از امضای قرارداد، در مقابل نانت به میدان رفت و هتریک کرد تا تیمش حریف را با نتیجه ۵-۰ درهم بکوبد. ماحصل حضور او در لیگ فرانسه به ثمر رساندن ۲۰ گل در ۲۸ بازی بود. در آن فصل پدرو میگل، در جدول گلزنان پشت سر سونی اندرسون از لیون ایستاد.
فصل آتی، قرار بود اوضاع برای پائولتا بهتر شود. ۲۲ گل و کسب عنوان بهترین گلزن لیگ در کنار جبرئیل سیسه از اوسر، دستاورد خوبی محسوب می شد. در فصل ۲۰۰۲ در جام جذفی، با به ثمر رساندن دو گل مقابل لورین که یکی قیچی برگردانی زیبا بود، تیمش را به موفقیت رساند و عنوان بهترین بازیکن لیگ را تصاحب کرد. همان سال، او مهاجم اول تیمش در جام جهانی ۲۰۰۲ لقب گرفت. او در خط حمله و ژائو پینتو کمی عقب تر، برای تیم ملی پرتغال خط حمله موفقی نبود. باخت به ایالات متحده آمریکا و کره جنوبی، زمینه ساز حذفشان از مرحله گروهی شد. البته پائولتا سهم را انجام داد و برابر لهستان، در دیداری که با نتیجه ۴-۰ به سود سلسائو خاتمه یافت، هتریک کرد.
رونالدینیو که در آن جام به درخشش ادامه می داد، در پایان جدال منچستریونایتد و بارسلونا، راهی نیوکمپ شد تا تاریخ سازی کند. پارسی ها هم برای جبران و پر کردن جای ستاره خود، به پائولتا روی آوردند. پارک دِپرنس منتظر درخشش او بود. در اولین فصلش در پاریس، بیست و سه گل زد تا دین خود را به مدیران و کسانی که به او اعتماد کرده بودند، ادا کند. آن ها سه امتیاز با قهرمان لیگ یعنی لیون فاصله داشتند اما خب به قهرمانی بزرگی در جام حذفی فرانسه دست یافتند. او در فینال با ضربه بسیار زیبایی، فابین بارتز را مغلوب کرده بود.
بالاخره پائولتا به آرزوی خود رسید؛ بازی در لیگ قهرمانان اروپا. البته در اولین تجربه همه چیز بد پیش رفت تا در گروهی که چلسی، زسکا مسکو و پورتو حضور داشتند، به عنوان قعرنشین به کار خود پایان دهند. اوضاع در لیگ هم مساعد نبود که حتی با وجود به ثمر رساندن ۱۴ گل توسط پدرو میگل، پاری سن ژرمن نهم شد. فصل بعد قرار بود پائو دوباره طعم قهرمانی در جام حذفی را بچشد. دوباره یک جام جهانی دیگر و پائولتا بازهم در ترکیب پرتغال بود. آن ها چهارم شدند اما خبری از گلزنی مهاجم پاریسی ها نبود. البته نباید از آمار فوق العاده پائولتا غافل شد. او ۸۸ بازی برای پرتغال توانسته ۴۷ گل به ثبت برساند که این آمار، او را پس از کریستیانو رونالدو، تبدیل به برترین گلزن تاریخ این کشور می کند. در فصل ۰۷-۲۰۰۶، پائو برای سومین بار متوالی آقای گل لوشامپیونه شد. اوضاع کم کم در حال تغییر بود و به نظر می رسید سرمربی جدید تیم، رابطه خوبی با این مرد پرتغالی ندارد.
آمار پائولتا توسط امثال زلاتان ابراهیموویچ و ادینسون کاوانی پشت سر گذاشته شد اما هیچکس گل های فراوان او را در زمانی که تیم خالی از ستاره و پرنوسان بود، فراموش نخواهد کرد. درست مثل زلاتان، او به عنوان یک مهاجم پیر وارد تیم شد و با وجود تمام مشکلات، مانند ابراهیموویچ به مانند یک شیر و اسطوره باشگاه، به فوتبالش در این شهر خاتمه داد. پائولتا بزرگترین یادگاری از دوران قبل از پول، ابراهیموویچ و کاوانی است.
به قلم جیمز کلی برای وبسایت Thesefootballtimes