1- کاتالان ها در پوست خود نمی گنجیدند . بعد از یک فصل به شدت موفق و کسب عناوین مختلفی چون , مقام دوم لالیگا با برتری قاطع و 0 امتیازی نسبت به تیم سوم , مدال نقره ی رقابت های کوپا دل ری , لایی دنی آلوز به رونالدو (!) و صد البته قهرمانی رقابت های بین المللی کاتالونیا , آخرین جای خالی کارنامه شان هم داشت پر میشد . یعنی قهرمانی اتلتیکو در لیگ قهرمانان !
2-برای معجزه کمی بیش از حد دیر شده بود . تصور رخ دادنش هم بی مزه بود و لوس . چیزی مثل فیلم های بالیوودی و پا شدن مرده از روی تخت ! چیزی مثل اثر کردن نوشدارو پس از مرگ سهراب ! یک مشت افسانه ی گل منگلی که جز حسرت چیز دیگری به همراه نداشت . تنها چیزی که از امید باقی مانده بود ناامیدی بود . احتمال احیا صفر بود . دقیقا صفر . بدون حتی ریز ترین اعشار و ممیز . آرمانشهر مادریدیسمو ها انگار یک سوپرمن کم داشت . یکی که دو دو تا چهار تا ها را به بازی بگیرد و تقدیر منحوس لیسبون را به چالش بکشد . یک نفر باید به خودش می آمد . آن یک نفر بالاخره آمد . از کاماس هم آمد …
3-یک نفر از بین قو های بال و پر شکسته به هوا خاست . اسمش سرجیو بود , فامیلیش شکست ناپذیر . گفته بود که از چمپیونز لیگ طلب دارد . با این حال دسیما باز داشت قسر در می رفت . اما این حساب باید صاف میشد . باید حقش را می گرفت . چون از اولش هم حق گرفتنی بود نه دادنی !
حتی زمان هم با لوس بلانکوس لج کرده بود . دقایق دوتا یکی جلو می رفتند . عقربه ها انگار با هم کورس گذاشته بودند ! تنها 120 ثانیه تا تمدید یک ساله انتظار باقی بود . رئال صاحب کرنر شد . سرجیو آستین هایش را بالا زد . برای گرفتن حقش این کار لازم بود …
4- لوکا پشت مهم ترین کرنر دوران فوتبالش ایستاد ، و دقیق ترینِ آن ها را ارسال کرد . توپ صاف رفت پیش کسی که باید می رفت . از درون یک توده ی 20 نفری از بازیکنان دوتیم , یک جسم گرد به سلامت خارج شد . چرخید و چرخید . تلو تلو خورد و بالاخره در جایی آرام گرفت که حکم همان نوش دارو را برای مادریدیسمو ها داشت …
در عرض چند صدم ثانیه سرنوشت یک سال از عمر بلاتکلیف مادریدیسمو ها عوض شد . ورق به طور کامل برگشت . آن هم چه برگشتنی ! حالا نیم ساعت برای تسویه حساب پایانی وقت بود . 30 دقیقه ای که قرار نبود به تندی قبل سپری شود . روی سکو ها باز هم همه از دسیما حرف می زدند …
5-نکته ی عجیب این لحظات علاقه ی زاید الوصف چولو به عدد 5 پنج بود . علاقه اش به این عدد کمی نامتعارف بود . مطمئنا منظورش 5 تایی که در نیمه نهایی کوپا از رئال خورده بود نبود ! پس چه میتوانست باشد ؟ مطمئنا منظورش گل راموس هم نمی توانست باشد چون محاسبات پرپیچ و خم و چند صد مجهولی و طاقت فرسای ریاضی , این را ثابت میکرد که 3 , 2 واحد از 5 کوچک تر است !
6- وقت های اضافه با ساق های شل شده و بدن های کوفته آغاز شد . مثل نیمه دوم بازی , در این وقت ها هم انگار نصف زمین آب رفته بود ! دوربین روی دروازه ی اتلتیکو ثابت مانده بود و عکاس ها روی تور دروازه ی کورتوا زوم بودند . با اینکه هنوز اول های شب بود اما انگار چیزی تا صبح نمانده بود . وقتی توپ در گوشه ی سمت چپ نیمه ی زمین به آنخلیتو رسید , 110 دقیقه از شروع گذشته بود . اما فرار او هیچ سنخیتی با زمان نداشت …
وقت شیطنت فرشته فرا رسیده بود .به یکباره زمین چمن دالوز در چشم زیزو جام جهان نمایی شد که به جای آینده های دور , گذشته ی نزدیک را نشان میداد . یک آرژانتینی وسط زمین بود که از دور با زیدانِ چند سال پیش مو هم نمیزد !
برای برآورده شدن آرزوها هم فقط همین یک قلم کم بود : یک فرشته با عصای سحر آمیز! که البته این عصا زیر پاهایش قل میخورد و در واقع اصلا عصا نبود . اما سحر آمیز چرا ! پس توپ را برداشت تا جهنم به پا کند . ریتم بازی انگار برای چند ثانیه چند برابر شد . فرشته به یکباره بین مدافعان اتلتیکو محو شد .خطر شقه شقه شدن را به جان خرید و از میان استوک های گیوتین مانند چند اتلیکویی عبور کرد . چیزی مثل رقصیدن روی لبه ی تیغ !
کات بیرون پایش را مثل همیشه عالی تنظیم کرد . با این حال کورتوا خوب از پس مهار توپ برآمد . توپ در هوا معلق بود . بدون اینکه ذره ای نیروی جاذبه بر آن وارد شود …
اینجا بود که سرو کله ی شاهزاده ی سوار بر اسب سپیدِ ولزی پیدایش شد . مثل الکلاسیکوی فینال انگار از ناکجاآباد وارد زمین شده بود . آمد و توپ را به تور و رویا را به حقیقت چسباند …
7-رئالی ها هنوز هم سیر نشده بودند . بعد از 12 سال به فینال نیامده بودند که با حریف مدارا کنند . آمده بودند از لحظه لحظه ی فینال لذت ببرند .پس خرس کوچولوی مادرید توپ را گرفت . قرمز و سفید ها دیگر نای نگاه کردن هم نداشتند . مارسلو جلوتر رفت به یک باره پای چپش را آتش کرد تا لادسیما رام تر از هر زمان دیگری به نظر بیاید. سیل اشک مادریدسیمو ها با قطعیت بیشتری سرازیر می شد . اشک هایی که خون بهای عمری بود که تمام و کمال در انتظار سر شد . انتظاری که تا آخرین پک کشیده شد !
پسرک برزیلی خودش بیشتر از هر کس دیگری تحت تاثیر قرار گرفته بود . بعد از آن همه گریه , وقتی با آغوش گرم ایکر روبرو شد , فهمید که گریه هایش ارزشش را داشت !
هنوز این فینال انگار چیزی کم داشت . یک نفر بود که سهمش را از آن نگرفته بود . 4-1 نتیجه ی دلرباتری نسبت به 3-1 بود , همانطور که 17 عددی به مراتب قشنگ تر از 16 . پس خودش دست به کار شد و آخرین تیر ترکش را شلیک کرد . سانسور عضلات کریستیانو تصمیمی بسیار عاقلانه بود . به هر حال شب بود و کلی خردسال پای گیرنده !
8-دیگو سیموئنه انواع اقسام پانتومیم ها را کنار زمین اجرا می کرد . هر وقت که عشقش میکشید وارد میدان میشد و قلچماق بازی به راه می انداخت و همچنان هم بر 5 مصر بود . کارلو با یک ابرو بر عرش و دیگری بر فرش , مات و مبهوت سیموئنه ی کیش و مات شده را تماشا میکرد . بالاخره معلوم شد که کارلو علاوه بر کیک خامه ای برای مادریدیسمو ها , چند کاسه ی آش پر چرب و چیل هم برای چولو کنار گذاشته بود !!!
9- کاش بعضی از دوستان صدا و سیمایی ما می فهمیدند که بازیکن 100 ملیون یورویی هم می تواند دل داشته باشد ! رئال مادرید بر خلاف فرافکنی بعضی ها , سزاوار ترین تیم برای قهرمانی بود . تیمی که تیمی را سر جایش نشاند که وقتی اسمش می آمد «7»ستون بعضی ها به لرزه می افتاد . تیمی که 120 دقیقه لوتی های به ظاهر شجاع و سیبیل کلفت پایین شهر مادرید را مجبور به دراز کشیدن روی زمین از فرط ترس کرد و تیمی که یکی از یک طرفه ترین فینال های تاریخ را رقم زد . اگر قرار بود اتلتیکو بخاطر بودجه کمتر برای قهرمانی سزاوار تر باشد , پس شموشک نوشهر و سیاه جامگان مشهد هم باید جز مدعیان اصلی حساب میشدند !
1+9-در پایان شب سیاه لیسبون , جز سپیدی چیز دیگری باقی نماند . فوتبال بالاخره دینش را به رئال ادا کرد . توپ های سرجیو دیگر به تور می چسبید نه فضا ! اشک های مادریدیسمو ها هم از شوق بود و نه عزا .لادسیما رویایی بود که تبدیل به خاطره شد . بگذریم از این که برای خیلی ها هنوز « دسیما تقسیم بر سگوندا » هم آرزو است ! تاکتیک آسمانی رئال جواب داد . تاکتیک آسمانی چیزی نیست که بتوان آن را روی زمین چید ! تاکتیک آسمانی یعنی غرور و تعصب سرجیو , یعنی استقامت کریستیانو , دل دریای ایکر , دوندگی های بی امان آنخل و حتی فشار و استرس ژابی و خیلی چیز های دیگر !
از همه چیز می گذریم . چیزی که مهم است این است که ما اولین قهرمان دورقمی اروپا هستیم . مثل خیلی چیز های دیگر که در آنها اولین بودیم و هستیم .حتی از دنیا هم میگذریم . . شاید بتوان کلیات دنیا را در جزئیات همین پرچم سپید خلاصه کرد . قطعا می توان !
Ka30Yaaaas