دنیل پاسارلا
دسامبر 2001
در اواخر دهه هشتاد، اینترمیلان در آستانه شکستی پرگل در یک دیدار خارج از خانه بود. در دقایق پایانی آنها صاحب یک پنالتی بادآورده شدند. مدافع ترسناک آنها، دنیل پاسارلا به تاخت به جلو میآمد تا ضربه را خودش بزند اما پیش از آن که به محوطه جریمه برسد، آلساندرو آلتوبلی مانند هر مهاجم دیگری که یک گل هم برایش یک گل است، ضربه را زد و توپ را به تور دروازه چسباند. در رختکن، پاسارلا عصبانی بود. همیشه همینطور است. فریاد میزد. وقتی بازی 0-0 است کسی جرات پنالتی زدن ندارد اما وقتی در نتیجه تاثیری ندارد، همگی پنالتی میزنید. اندام تناسلیاش را در دست گرفت و گفت بزدل هستید. ... ندارید. جربزه ندارید. این وضعیت برای مدتی ادامه پیدا کرد. بیشتر بازیکنان اینتر به پاسارلا عادت داشتند و توجهی نشان نمیدادند اما پس از مدتی آلتوبلی خسته شد. بلند شد و گفت در مورد من صحبت میکنی؟ پاسارلا با یک ضربه مشت او را سر جایش نشاند. لخت شد و بعد به سوی دوش حمام رفت.
چند دقیقه بعد آلتوبلی هم به حمام رفت. غضبناک به پاسارلا خیره شد و بعد متوجه یک کاسه میوه -چیزی معمول در رختکنهای ایتالیایی آن دوره- شد. کنار آن یک چاقو برای پوستکندن میوه بود. زیر دوش، او پاسارلای لخت را دید که با آرامش به موهای خود شامپو میزند. رو به همتیمی خود به آرامی گفت شروع کن، چاقو را بردار! آلتوبلی واقعا قصد نداشت همتیمی خود را با چاقو بزند، مثل کاری که نورمن بیتس در فیلم سایکو انجام میدهد. شاید جریمه میشد و یا به تیمی دیگر فروخته میشد. چاقو را در دست گرفت و برابر پاسارلا کمی تکان داد تا دلش خنک شود. بازیکنان دیگر از راه رسیدند و او را از کاری که واقعا قصد انجام آن را نداشت دور کردند. در تمام این مدت پاسارلا در حال شستن موهای خود بود.
نظر یکی از بازیکنان سابق این بود که پاسارلا آدم قلدری است، یک قاتل تمام عیار. شاید زیادهروی باشد اما خودِ پاسارلا این را به عنوان تعریف در نظر میگیرد. به عنوان مربی ریورپلاته، آرژانتین، اروگوئه و حالا پارما، او به خشونت، سرسختی و نظم خود میبالد. گاهی باور دارد که در ارتش کار میکند، نه در صنعتی که نام سرگرمی روی آن خورده است.
در چند سال اخیر رفتار مهربانانهای با قیصر نداشتهاند. آرژانتین، تیمی که با او به یک چهارم نهایی جام جهانی رسید، پس از او اوج گرفته است. همینطور برخلاف انتظارها اروگوئه، 9 ماه پس از استعفای او سهمیه جام جهانی را به دست آورد. در نوامبر او مربی پارما شد، بعد در مصاحبه خود با لهجه غلیظ آرژانتینی خود اعلام کرد بازیکنانی دارد که کار را در جمع چهار تیم پایانی لیگ به پایان میبرند. تیم او حالا شانزدهم است و چهار مسابقه پیاپی است که میبازد. بازی یکشنبه برای آتالانتا شاید آخرین مسابقه او باشد. اخراج مربی پس از یک ماه اقدام احمقانهای است اما در این مورد خاص درست کردن اقدام غلط اولیه، یعنی استخدام او به عنوان مربی است. اگر پاسارلا بازیکن بزرگی نبود (مارادونا میگوید او بهترین مدافعی بود که به عمر خود دیده) احتمالا پارما هیچوقت سراغش نمیرفت.
او قربانی گذراندن دوران جوانی در دوره دیکتاتوری نظامی کشورش و شخصِ خوان پرون (سه دوره رئیس جمهور بود) است. پرون، دوره نظامی را در ایتالیای موسولینی گذرانده بود و پس از او، شخصی گردنکش مانند خورخه ویدالا (76 تا 81) رئیس جمهور شد که سابقه شنکجه مخالفان با وصل کردن الکتریسیته به اندامهای جنسی را داشت و البته هزاران نفر را ناپدید کرد. پاسارلا با موهای کوتاه، کاپیتان بزرگ تیم آرژانتینی بود که سال 1978 قهرمانی را برای ژنرالها برنده شد. او شخصیت محبوب تیم بود، سربازی در زمین بود. پس از جنگ فالکلند، ژنرالها قدرت خود را از دست دادند اما پاسارلا دورهای عالی را در ایتالیا میگذاند. آلتوبلی را کتک میزد، به سر فیزیوتراپ حریف مشت میزد، توپ جمع کنی که توپ را با تعلل میرساند را کتک میزد. بعدها به عنوان مربی آرژانتین، او تندرویهای تمام ژنرالها را زنده کرد. برای مثال گفت بازیکنان همجنسگرا، آنها که گوشواره و موهای بلند دارند حق حضور در تیم ملی را ندارند. این حکم باعث دوری گابریل باتیستوتا و فرناندو ردوندو از تیم ملی میشد. باتیستوتا برای بازی در جام جهانی، موهایش را کوتاه کرد اما قانون پاسارلا همچنان بیمعنی جلوه میکرد. مارادونا میپرسید چه میشد اگر ماریو کمپس گلزن قهار سال 1978 [که موهای بلندش] مانند یالی تا کمرش ادامهدار است تحت این قانون کنار گذاشته میشد.
این مشکل اصلی پاسارلا است: او تنها میتواند با برخی از بازیکنان در زمانی معین کار کند. اگر موهای کوتاهی داشته باشید، معطیع باشید و واکنش خوبی به فریادهایی که میزند نشان بدهید، میتوانید با او کار کنید. اگر جز این باشد، نمیتوانید. بازیکنان باتجربه قلدری را تحمل نمیکند و به همین دلیل است که پاسارلا همیشه بازیکنان جوان را ترجیح میدهد.
مادوریسیو ماکری رئیس بوکاجونیورز (2015 رئیس جمهور آرژانتین شد) به من گفت پاسارلا با جا انداختن ترس در همگان مدیریت میکند. شما هرگز چنین شیوههای بچگانه و کهنهای را در هیچ کتاب راهنمایی نمیبینید. افراد کمی میتوانند دائما برای مربیای خوب کار کنند که از او میترسند. شیوه پاسارلا نظیر نداشت: اخطار و قلدری دائم. هفته پیش گفت سعی میکنم به هرکس شجاعت، افتخار و قلبی بزرگ را تزریق میکنم. اما بیشتر بازیکنان به شیوهای متفاوت، در دورههای زمانی متفاوت نیاز دارد. گاهی باید آرامش داشته باشند، گاهی چیزی برای شنیدن نیاز دارند. مربیان بزرگ مانند پدران موفق، میدانند که به ترکیبی از عشق و ترس نیاز است.
مارادونا با همان رک بودن همیشگی و خاطرات بینظیر، یک مشکل دیگر را یک بار در خصوص او یادآور شده بود. کسی که انتظار نظم کامل دارد، خود باید آدمی کاملا منظم باشد. اما از زمانی یاد میکند که پاسارلا روی دستگیره در کمپ تمرینی مدفوع کرده بود تا همتیمیهایش را شگفتزده کند. کسی که انتظار نظم دارد، نباید اینگونه باشد.
پس از آن تاریخ نیز او کار خاصی به عنوان مربی انجام نداده است. با این حال سال 2009 به عنوان مدیرعامل ریورپلاته انتخاب شد.