وبسایت infu.ir: میلتون ویلیام «بیل» کوپر, معروف به بیل کوپر(۶ می ۱۹۴۳- ۶ نوامبر ۲۰۰۱) در کتاب خود, «اسب رنگ پریده را بنگر», درباره چند توطئه جهانی که بعضی از آنها به بیگانگان فرازمینی مربوط میشود, اخطار داده است. او همچنین بیماری ایدز را ساخته دست بشر به منظور از بین بردن گروه ها و نژادهایی خاص از بشریت دانسته است. از دیگر افشاگریهای او میتوان به نحوه ترور جان اف کندی اشاره کرد. بیل کوپر پس از سالها تهدید, و پس از دو سو قصد که جراحات یکی تا پایان عمر با او ماند, و دیگری منجر به از دست دادن یک پایش شد, سرانجام مدت کوتاهی بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر که اندکی پیش از وقوع توسط او پیش بینی شده بود, به ضرب گلوله کشته شد.
مصاحبه کننده- بینندگانی که شاهد این مصاحبه هستند تعجب خواهند کرد که از موضوعی که مصاحبه با آن شروع شد به قلمروی رسیدیم که کاملاً با عقل سلیم سازگار است.
بیل کوپر- آنچه گفتم عجیب نیست. از سنین پایین به مردم چنین تلقین شده که هر کس کلمات خاصی را بیان میکند دیوانه است و هیچ پشتوانه ای برای حرفهایش وجود ندارد. اما وقتی وارد گود میشوند درمی یابند که همه این مطالب در جایی به هم ربط پیدا میکند و میپیوندد. وقتی درمی یابند که یک حکومت تمامیت خواه سوسیالیست قصد حکمرانی بر سراسر زمین را دارد, دلیل همه آنچه که در اطرافشان به وقوع میپیوندد و سالها رخ داده را میفهمند, و درمی یابند که یوفوها نقش بزرگی در این زمینه ایفا میکنند. تصور کنید یک یوفو در ایالت جرجیا فرود بیاید و موجودی که مثل ما نیست از آن پیاده شود. آن موجود درباره ما چه فکر خواهد کرد وقتی بداند که در آمریکا آدمها ممکن است کشته شوند تنها به این دلیل که در اتوبوس روی صندلی اشتباه نشسته اند. منظور من توهین به شهروندان جرجیا نیست. این موضوع درباره سایر ایالات هم صدق میکند. شاید دلیل اینکه بیگانگان از ما دور نگاه داشته شده اند این باشد.
مصاحبه کننده- فکر میکنید آنها درباره ما چیزی نمیدانند؟
بیل کوپر- البته که شما را میشناسند, اگر مصاحبه هایی اینچنینی را انجام میدهید.
مصاحبه کننده- به نظر شما خطوط تلفن ما در حال حاضر شنود میشود؟
بیل کوپر- نه. شک دارم. آنها کسی را تهدید برای خود نمیدانند مگر اینکه او گروه بزرگی از پیروان سیاسی پیدا کند. مادامیکه پیروان سیاسی فراوان نداشته باشید برای آنها تهدید محسوب نمیشوید. اگر پیروان فراوان نداشته باشید آنها فکر میکنند که مردم آنقدر احمق هستند که به حرفهای شما گوش نخواهند کرد, و عموماً نیز مردم چنین هستند.
مصاحبه کننده- فکر میکنید آموزش دادن به مردم بهترین راه حل است؟
بیل کوپر- آموزش دادن به مردم ۶۰ تا ۷۰ درصد قضیه است. وقتی مردم بدانند حقیقت چیست, به طور خودکار آنچه درست هست را انجام میدهند.
مصاحبه کننده- اجازه دهید به ماجرای جان اف کندی برگردیم. من فیلم مورد اشاره شما درباره ترور کندی را دیدم. فیلم به وضوح دستکاری شده است.
بیل کوپر- بله دستکاری شده است.
مصاحبه کننده- با وجودی که دستکاری شده باز هم میتوان راننده لیموزین را دید که به عقب میچرخد, تفنگ را از بالای شانه خود به طرف کندی شلیک میکند و سر کندی در اثر اصابت گلوله به عقب خم میشود. آیا کمیسون جنگ این تصاویر را دیده است؟
تصویر ثابت اول از فیلم زپرودر- راننده لیموزین با چرخیدن به عقب, وضعیت جان اف کندی را بررسی میکند
تصویر ثابت دوم ار فیلم زپرورد- راننده لیموزین تفنگ کمری خود را به سمت جان اف کندی نشانه میگیرد
تصویر ثابت سوم از فیلم زپرودر- راننده لیموزین به سر جان اف کندی شلیک میکند
بیل کوپر- کمیسیون جنگ هرگز فیلم زپرودر را ندید, هرگز(Zapruder film فیلمی است که توسط شهروندی به نام ابراهام زپرودر و به وسیله یک دوربین ویدیویی خانگی تهیه شد و به طور اتفاقی صحنه ترور کندی را ثبت کرد- مترجم). من نمیدانم چه کسی در کمیسیون جنگ درباره فیلم زپرودر شهادت داد, نمیدانم اصلاً کسی در اینباره به کمیسیون شهادت داد یا نه. اما میدانم که بعدها در جلسات کمیته تحقیق ترور( HSCA ) کسی به عنوان متخصص در این زمینه استخدام شد تا نظر خود درباره فیلم زپرودر را به کمیته اعلام کند. نام او رابرت گوردن Robert Gorden بود که بعدها کتابی به عنوان خیانت بزرگ را درباره ترور کندی نوشت. او یکی از پرشمار متخصصین و تکنسین هایی بود که برای ساخت فیلم J.F.K به کارگردان آن, اولیور استون مشاوره داد. او یک متقلب دروغگوی خائن است. او به خاطر رزومه اش توسط کمیته تحقیق ترور استخدام شد که در آن به عنوان بهترین تحلیلگر تصاویر در جهان معرفی شده بود. یک دروغ. او هرگز به هیچ مدرسه عکاسی نرفته بود, هرگز یک عکاس نبود, هرگز تحلیلگر تصاویر نبود. بهترین تحلیلگران تصویر همه یا سابقه نظامی دارند و یا سابقه اطلاعاتی, زیرا در چنان مناصبی به کار تحلیل تصاویر هوایی میپردازند و برای تشخیص جزییاتی که در تصاویر هوایی دیده میشوند تعلیم داده میشوند و او هرگز در چنان مناصبی استخدام نشده بود. او در کمیته تحقیق ترور شهادت شفاهی و کتبی داد که بر اساس آنچه در فیلم زپرودر دیده میشود, راننده در لحظات ترور به هیچ وجه دستهای خود را از فرمان لیموزین جدا نکرده است؛ دروغی بیشرمانه. هر کسی میتواند ببیند که ویلیام گریر (William Greer راننده لیموزین کندی) کاملاً به عقب برگشته, به طوری که روی بازوی راستش با پشتی صندلیش تماس دارد و مستقیم به رییس جمهور کندی نگاه میکند و در چنین حالتی از نظر بدنی غیرممکن است بتواند هر دو دست خود را به فرمان گرفته باشد.
پس او آنچه که در رزومه اش نوشته شده بود یا ادعا میکرد نبود. در درجه اول او دارای تخصص ادعاییش نبود. در درجه دوم حتی اگر دارای این تخصص نبود, امکان نداشت بر اساس فیلم نتیجه گیری کند که راننده هر دو دست خود را به فرمان گرفته است. او اشتباه نکرد بلکه تعمداً به کنگره و به کمیته تحقیق ترور و در نتیجه به مردم امریکا دروغ گفت. جالب اینجا است که از محققین بسیار فعال است, مخصوصاً در زمینه ترور رییس جمهور, و دائماً نظریه های جدیدی در اینباره ارائه میکند که بر اساس شواهد ادعایی او که عمدتاً تقلبی هستند بنا شده. او در کتاب خود نوشته رییس جمهور محتملاً همزمان از جلو و عقب مورد اصابت گلوله قرار گرفت. کار او گیج و گمراه کردن مردم امریکا است, تبلیغ برای این دروغ است که دولت ما مسبب همه این وقایع و مسبب ترور کندی است. و من اینجا هستم تا به شما بگویم این ترور کار دولت ما نبود, بلکه کار جوامع سری, ایلومیناتی, شوالیه های معبد KNIGHTS TEMPLER)), فراماسونها بود و گواه این ادعا برای هر کس که بخواهد ببیند, در دسترس است:
اول, ویلیام گریر یک فراماسون بود, مامور سرویس مخفی بود و به کندی شلیک کرد.
دوم, سنگ برافراشته ای در میدان دیلی Dealey Plaza قرار دارد, در محلی که کندی ترور شد. این نقطه محل برپایی اولین معبد فراماسونری تگزاس است. پلازای دیلی بر روی مدار ۳۳ درجه شمالی واقع شده است. ۳۳ یکی از اعداد مقدس فراماسونری است. کندی به نحوی ترور شد که خون فراوانی از او جاری شود, که مطابق با «کفاره خون», یکی از مراسم فراماسونری است که در روزهای اولیه پیدایش آن اجرا میشد اما ادعا میشود که امروزه دیگر اجرا نمیشود. گروه بیلدربرگ که دستور ترور او را صادر کرده بود همان شورای عالی جهانی فراماسونری است که دارای ۳۹ عضو دائمی است. ۳۹ سه برابر عدد ۱۳ است (یکی دیگر از اعداد مقدس فراماسونری- مترجم) که دقیقاً تعداد کسانی است که قانون اساسی امریکا را امضا کردند, ۳۹ نفر پدران امریکا. چنان که میبینید بنیانگزاران این کشور نیز عضو گروه سری بودند و این کشور را برای ایجاد نظم نوین جهانی به وجود آوردند, و این مطلب بر روی مهر رسمی ایالات متحده که در سال ۱۷۸۲ قانونی شد نیز تصویر شده است. چنان که میبینید تمام اینها در مقابل دیدگان مردم قرار دارد اما عجیب است که مردم متوجه نمیشوند که با گروهی که در جلسات سری گرد هم بیایند و مجازات فاش کنندگان اسرار را پاره کردن سینه و بیرون کشیدن قلب و پاره کردن شکم و بیرون کشیدن و پخش کردن جوارح داخلی بدانند, روبرو نیستند. این گروه جدی است و احتمالاً اهل چنین بازیهایی نیست.
قانون اساسی ما هیچ ایرادی ندارد, منشور حقوق ما هیچ ایرادی ندارد. این گروههای سری هستند که دستور ترور کندی را صادر کردند, که به دنبال ایجاد نظم نوین جهانی هستند. اما هدفشان این است که مردم دولت را مقصر بدانند.
مصاحبه کننده- پس شما میگویید که بنیانگذاران این کشور زیربنای تشکیل یک دولت خوب را فراهم کردند.
بیل کوپر- بله. آنها همه آنچه که موفقیت ما را تضمین میکرد در اختیارمان قرار دادند. اما این یک آزمون بود. انسان همیشه ادعا کرده بود که خود میتواند ضمام امور خود را به دست بگیرد, اما این فرصت هرگز به او داده نشده بود. حتی در رم باستان حکومت را دموکراسی مینامیدند و این باور را در مردم ایجاد میکردند که آنها خود حکمران خود هستند اما مردم در واقع آزاد نبودند. واقعیت این بود که در رم فرمانده سربازان میتوانست در خیابان گریبان هر شهروندی را بگیرد و او را وادار به انجام آنچه میخواهد بکند یا او را به قتل برساند. در تمام دنیا هرگز هیچ مردمی آزاد و حاکم بر خود نبودند تا زمانی که امریکا با سیستم جمهوری ایجاد شد که در آن ما نمایندگان خود را برای اداره کردنمان انتخاب میکنیم. آنها همچنین تمام ابزار لازم برای اینکه در صورتی که توانایی اداره خود رانداشته باشیم, خود را نابود کنیم را هم فراهم کردند. انقلاب ایالات متحده امریکا و انقلاب فرانسه به این منظور به وجود آمدند که حکومتهایی ایجاد شوند که در جایگاه آنتی تز حکومت سلطنتی, زمینه سقوط پادشهاهان را فراهم کنند. به انسان یک بار برای همیشه این فرصت داده شد تا حکمران خود باشد, و اگر انسان موفق میشد, نظم نوین جهانی ایجاد شده بود؛ اما ابزار لازم برای بازپس گرفتن آزادی ما را در قانون اساسی, در صورتی که موفق نمیشدیم, گنجاندند. و این ابزار عبارت بود از ایجاد دموکراسی فدرال در چارچوب واشینگتن دی سی, و فراهم کردن این امکان برای ما که از دموکراسی فدرال در قبال از دست دادن آزادیهایمان حق دریافت کنیم. و این دقیقاً چیزی است که در حال رخ دادن است. جان اف کندی در حال دور زدن نظم نوین جهانی بود. او دستور به چاپ پول مشروطه داده بود, که منجر به نابودی خزانه داری فدرال میشد.
خزانه داری فدرال بخشی از دولت امریکا نیست بلکه یک شرکت خصوصی است که متعلق به بانکدارها است و توسط آنها اداره میشود, توسط ایلومیناتی اداره میشود, و هدف آن از بین بردن طبقه متوسط امریکا, یا به عبارتی از بین بردن اقتصاد ما است؛ و در نتیجه پناه آوردن اجباری ما به ترحم نظم نوین جهانی.
مصاحبه کننده- و این در حال وقوع است.
بیل کوپر- بله در حال وقوع است.
بیل کوپر- بله در حال وقوع است. من این مطلب را مدتها قبل پیش بینی کرده بودم. وضعیت اقتصادی امریکا رو به پسرفت است و این روند منفی ادامه خواهد یافت و متوقف نخواهد شد مگر اینکه خزانه داری فدرال را ملی کنیم, مجرمانی که صاحب آن هستند را زندانی کنیم, بدهی ها را کنسل کنیم, که در نتیجه ایلومیناتی را ورشکست خواهد کرد, که دقیقاً چیزی است که ما میخواهیم, پول مشروطه چاپ کنیم که امکان ربا در آن وجود ندارد, که در نتیجه از بین رفتن ما را منتفی میکند, و بر سر آنچه باید انجام دهیم بازگردیم.
از قوانین طبیعت سرباز نزنیم. سرباز زدن از این قوانین عواقب وحشتناکی خواهد داشت. ما نمیتوانیم با کس دیگری قراردادببندیم تا ما را زنده نگه دارد. قانون طبیعت میگوید یا باید خود برای زنده ماندن تلاش کنی یا از بین بروی.
جان کندی کارهای دیگری هم انجام داد. او به انجیل معتقد بود. کسانی که در پی تحمیل نظم نوین جهانی هستند به خدای انجیل اعتقاد ندارد. آنها به خدای نور یا لوسیفر اعتقاد دارند, فرشته نور که به زمین فرو فرستاده شد و تبدیل به سرور زمین شد. برای همین است که هر آنچه انجام میدهند در تضاد با چیزی است که مردم درست میدانند. آنها معتقدند انسان توسط خدایی انتقامجو و بیرحم به نام یهوه در بهشت زندانی شده بود, و لوسیفر توسط کارگزار خود, شیطان, انسان را از زنجیرهای اسارتش که جهالت او بود رهانید و در عوض به او عقل و خرد داد. لوسیفر را خدایی که واقعاً خیرخواه بود میدانند و معتقدند انسان با خرد و دانش خود به تکنولوژی پیشرفته دست خواهد یافت و خود را تا جایگاه خدایی بالا خواهد کشید.
تمام اینها مجموعه ای از تشبیهات است. این داستانها را عیناً مطابق واقعیت حساب نکنید. آنها معتقدند که هوش و خرد همان نور یا همان خدای واقعی است؛ همان چیزی است که انسان را تبدیل به خدا میکند. من درباره درستی و غلطی این اعتقاد حرفی نمیزنم. هیچ کس نمیداند. اما میتوانم بگویم که آنها همه آنچه از فلسفه شان که ممکن است الهی محسوب شود را با تخریب آنچه که به اعتراف خود تخریب کرده اند, به انحراف کشانده اند.
اشتیاق آنها برای ایجاد نظم نوین جهانی باعث به ترور رییس جمهور شد و این ترور آنها را حتی نزدیکتر به هدفشان کرده؛ چرا که انسانهای بسیاری را در وضعیت ناامیدی و بیچارگی قرار داده است. مردمی که با خود فکر میکنند اگر آنها میتوانند رییس جمهور را به قتل برسانند, کشتن من چه آسان باید باشد, من چه میتوانم بکنم, من که تنها یک آدم تنهای بیچاره هستم. و دیگر رای نمیدهند. ماموران آنها, افرادی چون رابرت گوردن و الیور استون, مردم را متقاعد میکنند که دولت ما مزخرف است, مشکل از دولت ما است, که قانون اساسی ما ناکارمد است, که منشور حقوق ما واقعیت ندارد.
مصاحبه کننده- در این صورت ما کاملاً طبق برنامه آنها عمل کرده ایم.
بیل کوپر- کاملاً. قانون اساسی, منشور حقوق ما و دولت ما هیچ ایرادی ندارد. آنها به دولت ما رسوخ کرده اند و مانند سرطان مشغول تخریب ملت ما هستند. جامعه سری مشغول از بین بردن و واژگون کردن دولت است. از سال ۱۹۴۵ یا حتی پیش از آن, بر اساس قانون اساسی عمل نشده است. آنها پشت پرده مشغول به روی کار آوردن یک حکومت جهانی تمامیت خواه سوسیالیست هستند که مانیفست کمونیسم بنیاد آن است, و ابزارشان برای رسیدن به این هدف سازمان ملل است که توسط خودشان و در ادامه یک سازمان قدیمی تر به نام لیگ ملل ایجاد شد. قانون اساسی در بالاترین سطوح دولت ما به دور انداخته شده و بر اساس قانون مشارکت سازمان ملل عمل میکنند…
مصاحبه کننده- که چه میگوید؟
بیل کوپر- که میگوید چیزی به اسم حق وحقوق وجود ندارد, هر چه هست امتیاز است و امتیازها میتوانند به میل دولت داده یا گرفته شوند.
مصاحبه کننده- چه سناریوی ترسناکی!
بیل کوپر- سناریوی بسیار ترسناکی است و بهتر است مردم بیدار شوند. اگر امروز بیدار شوند و کاری نکنند تنها دو گزینه پیش رویشان خواهد بود: تفنگهایشان را بردارند و برای احیای قانون اساسی بجنگند که در آن صورت در خیابانهای امریکا خون روان خواهد شد, یا خم شوند, غل و زنجیر را خود به پای خود ببندند و با آرامش در جایگاه برده به حیات خود ادامه دهند… سالهای پیش رو سالهای آسانی نخواهند بود.
مصاحبه کننده- در تاریخ رایج امروز چیزی درباره آتلانتیس و لموریا نوشته نشده. این پنهانکاری چقدر و چطور بر آنچه امروز در حال وقوع است تاثیر دارد؟
بیل کوپر- من مطمئن نیستم مکانی به اسم آتلانتیس یا لموریا هرگز وجود داشته. واقعاً نمیدانم. اما خوب میدانم که داستانهایی که درباره تمدنهای باستانی گفته میشود باید به دقت خوانده شود, چرا که آنچه شاهد وقوعش هستیم ممکن است پیش از این هم رخ داده باشد. اگر تئوری رانش قاره ها را که فکر میکنم امروزه به عنوان یک حقیقت شناخته میشود بپذیریم, ممکن است واقعاً آتلانتیس و لموریا وجود داشته که به حد خارق العاده ای پیشرفته بودند. آنچه امروز در صحنه جهانی شاهد آن هستیم ممکن است بارها و بارها تکرار شده باشد…
مصاحبه کننده- آنها تداوم زندگی را قبول دارند, شما قبلاً به من گفتید که آنها به دنبال نامیرایی فیزیکی هستند.
بیل کوپر- آنها معتقدند به وسیله تکنولوژیشان انسان تبدیل به خدا میشود. به کمک منطق و خرد و تکنولوژی انسان تبدیل به خدا میشود. آنها درست همانطور که هیتلر هم تلاش میکرد, نژاد ابَر انسانی خلق خواهند کرد که هرگز نمیمیرد. همان مفهوم به دست همان افرادی که به هیتلر در اینباره کمک میکردند. قتل جان کندی نشان میدهد آنها چطور افرادی هستند؛ آنها هیچ مانعی را بر سر راهشان برنمیتابند. هدف آنها این است که پیش از حاکم کردن نظم نوین جهانی در سال ۲۰۰۰ حدود دو میلیارد نفر را به کشتن دهند. ایدز یکی از این روشها است. روشهای بسیار دیگری هم وجود دارد.
وقتی نظم نوین جهانی را حاکم کردند دین جدیدی را به مردم ارائه خواهند کرد و از مردم خواهند خواست به پیروی از مسیح و محمد و بودا پایان داده و به دین جدید بپیوندند, و هر کس که نپذیرد کشته خواهد شد. به همین سادگی.
آنها حیات فیزیکی جاویدان را به دریافت کنندگان «هدیه» خواهند کرد و دریافت کنندگان از اینکه نامیرا شده اند خوشحال خواهند بود. برایشان متاسفم. زندگی ابدی بر روی زمین به معنای اسارت ابدی بر روی زمین است, به معنای از دست دادن بخت تعالی به مدارج بالاتر پس از طی کردن زندگی زمینی با همه دردها و رنجهایش. آنقدر خودشیفته هستند که آنچه انجام میدهند را ثبت میکنند تا کسانی که هشیار هستند و توجه میکنند دریابند آنها مشغول چه هستند. مثلاً در مورد ترور کندی من ۵ سال است فیلمی را نمایش میدهم که به خوبی نشان میدهد چه کسی مرتکب ترور شد, نشان میدهد آزوالد(لی هاروی آزوالد که به عنوان قاتل کندی دستگیر شد. او متهم بود از طبقه ششم ساختمانی که مشرف به محل گذر کاروان رییس جمهور بود به سمت او شلیک کرده و او را به قتل رسانده است. وی دو روز پس از دستگیری هنگام انتقال از مرکز پلیس به زندان به دست جک روبی, صاحب کلاب شبانه دالاس, و با شلیک اسلحه کشته شد- مترجم) حتی چنان که گفته شده در طبقه ششم ساختمان مشرف به محل عبور کندی نبود بلکه جلو ساختمان ایستاده بود و مشغول تماشای عبور کاروان رییس جمهور بود. حیرت انگیز است.
مصاحبه کننده- شما گفتید آنها از مردم خواهند خواست از دین خود روبرگردانند. آیا پذیرش دین جدید ابزاری است برای آنها برای…
بیل کوپر- اگر (مثلاً) مسیحی باشید وادارتان میکنند از مسیحیت روبرگردانید و به دین نظم نوین جهانی بپیوندید. به یاد دارید گفتم آنها مطالب کتاب مکاشفه را عیناً به اجرا در می آورند؟ مهم نیست شما چه دینی دارید. آنها مطالب کتاب مکاشفه را حرف به حرف به اجرا در می آورند. فقط کافیست مردم بیدار شوند و از حق خود آنچنان که در قانون اساسی آمده استفاده کنند. لازم نیست حتی یک قطره خون ریخته شود یا غل و زنجیر به پای کسی بسته شود. حق رای دادن هنوز در اختیار مردم است.
مصاحبه کننده- شما میگویید امکان این وجود دارد که حتی یک نفر با دیدن این مصاحبه بیدار شود و مسبب تغییر شود.
بیل کوپر- بهتر است اینطور باور داشته باشیم.
مصاحبه کننده- اما چطور؟
بیل کوپر- اولاً یاد بگیرید حقیقت چیست و از دنیای خیالی که در آن زندگی میکردید رها شوید. دوماً به دیگران هم بیاموزید, به کسانی که میشناسید, اطرافیانتان, خانواده تان. وقتی چنین چیزی رخ داد اطلاعات شروع به پخش شدن میکند. اگر مردم دریابند که آنچه برایشان برنامه ریزی شده مورد میلشان نیست, میتوانند با قدرت رای دادن خود این کشور و جهان را عوض کنند. میتوانند همه آنچه دوست دارند باشند, بدون هیچ محدودیتی. فقط لازم است بفهمند که هرگز نمیتوان همه چیز را خوب یا همه چیز را بد کرد. هر دو باید وجود داشته باشند و ما باید بینشان حفط تعادل کنیم. باید قبول مسئولیت کنیم. اگر تک تک افراد قبول مسئولیت کنند, در قبال خودشان, خانواده شان, محله شان, شهرشان, ایالتشان, کشورشان و کل زمین, اگر تک تک افراد در راه رفع مشکلات خودشان و خانواده شان و شهر و کشور و جهانشان تلاش کنند دیگر هیچ گروه سری نمیتواند پشت درهای بسته تشکیل جلسه دهد و برای آنها تعیین تکلیف کند. اما اگر چنین نکنیم, هر کسی میتواند پشت درهای بسته آنچه را که میخواهد برای ما رقم بزند. و جهانی که آنها میخواهند ممکن است جهان مورد دلخواه شما نباشد.
پ.ن: خودم با بعضی قسمت هاش موافق نیستم.