اختصاصی طرفداری- آنتونی براون می گوید:" جنگ برای بهتر شدن هیچگاه پایان نمی گیرد." فلورنیتنو پرز اما توجهی به این جمله نکرد. پرافتخارترین تیم اروپا و جهان- اگر از لحاظ کمیت نه از لحاظ کیفیت قطعا- فراموش کرد جنگ در این جهان پایان ندارد، فراموش کرد دشمنان را زخمی کرده است و آن ها هنوز زنده اند و برای گرفتن دامنش در روز های سخت، زخم هایشان را التیام می بخشند، رئال مادرید فراموش کرد، تاج روی سرش را محکم کند؛ برای فوتبال پرافتخارترین ها و بزرگ ترین ها هدف جذاب تری است. فوتبال همانقدر که دوست داشتنی است، در روز هایی آنقدر تند مزاج و بد طینت می شود که حتی رحمی در دل برای سلاخی نکردن فرزند جلوی مادر هم ندارد، گاهی خداوند فوتبال می شود در کالبد زیدان و گاه یوهان کرایوف در کالبد آژاکس برای انتقام از دشمن. فوتبال، می بخشد و می کشد. فوتبال اشتباهات متوالی باشگاه رئال مادرید را بخشید اما با سه کاپ لیگ قهرمانان اروپا، آرامگاهی باشکوه اما سرد ساخت برای تیمی که 1392 روز در اروپا رقیبی نداشت.
داستان رئال مادرید غمناک آغاز شد مثل پایانش. دقیقا 1 ماه پس از اشتباه عجیب کادر فنی رئال مادرید در بازی دادن به دنیش چریشفِ محروم در کوپا دل ری و حذف از کوپا دل ری، سرنوشت تصمیم گرفت سریالی عجیب را آغاز کند. زیدان با لبخندی مونولیزا وار مقابل دوربین ها ایستاد و با آقای مدیر دست داد. 2 سال و 4 ماه و 27 روز بعد، وقتی در کنفرانسی مطبوعاتی، کنار همان آقای مدیر از خداحافظی سخن گفت، رکوردی برجای گذاشته بود که حتی خود فوتبال هم انگشت به دهان از تعجب خیره به خود مانده بود. دلایل مختلفی برای جدایی زیدان ذکر شد. از اختلاف نظر با پرز سر مسائل مختلف تا خسته شدن از سه قهرمانی پیاپی در لیگ قهرمانان اروپا و لزوم استراحت اما هیچ یک مهم نبود، چیزی که در انتظار رئال مادرید بود اهمیت هرچیزی را از بین می برد. فوتبال، 878 روز محو تماشای مردی شده بود که کارش انجام ناممکن ها بود و گویی از حسادت منتظر رفتن آن مرد از تاج داران فوتبال اروپا بود. زیدان رفت و فوتبال با رشک شروع به انتقام گرفتن از رئال مادرید گرفت. پس از خبر جدایی زیدان، خبر بد دیگری پایتخت مادرید را در شوک فرو برد. کریستیانو قصد رفتن کرد و رفت. پس از 9 سال، شماره 7 رئال مادرید عوض شد. فوتبال خوشحال بود، هواداران مادریدی هم جلوی باد شرطه نشسته بودند و بر اروپایی ها حکم رانی می کردند اما قرار نبود این باد بازهم بر وفق مراد مادریدی ها بوزد.
به تابستان برگردیم، تنها چند ساعت به اولین بازی تیم ملی اسپانیا مانده بود و حدود چند روز از امضای قرارداد جدید دو ساله بین سرمربی تیم ملی اسپانیا، لوپتگی و فدراسیون فوتبال این کشور گذشته بود که به ناگاه خبری رسانه های اسپانیا و البته جهان را دربر گرفت. جولین لوپتگی به عنوان سرمربی رئال مادرید به عنوان جانشین زیدان انتخاب شده بود. رییس فدراسیون اسپانیا از فرط عصبانیت سریعا به روسیه سفر کرد تا در مورد اخراج کردن لوپتگی تصمیم بگیرد. او احساس می کرد به او و تیم ملی کشورش خیانت شده است. هرچند برخی از منابع خبری ادعا می کردند که رییس فدراسیون فوتبال اسپانیا از انتخاب لوپتگی خبر داشته است و قرار بوده است این خبر پس از جام جهانی رسمی شود. اسپانیایی ها امید زیادی برای جبران نتایج ضعیف خود در جام جهانی 2014 داشتند اما این خبر اردوی اسپانیا در شوک فرو برد. رییس فدراسیون در نهایت طاقت نیاورد و لوپتگی درست قبل از بازی با پرتغال چمدانش هایش را جمع کرد و یک راست به مادرید رفت و در مراسم معارفه اش کنار پرز ایستاد. انتقادات از پرز و لوپتگی بالا گرفت. اسپانیا یا باید قهرمان می شد یا پرز در آماج انتقادات قرار می گرفت. بازی ضعیف اسپانیا مقابل روسیه بدترین اتفاق ممکن برای پرز بود. اسپانیا حذف شد و نگاه ها به لوپتگی و پرز عوض شد.
احساسی که گاها از صحبت های پرز حس می شد، غرور بود. پرز، هواداران اسپانیا را ناامید کرده بود، با رونالدو به مشکل برخورده بود و به نوعی از ته دل با رفتن کریستیانو موافق بود. پروژه های بزرگی برای ورزشگاه اختصاصی باشگاه داشت تا نامش در باشگاه جاودان تر شود. گویی پرز دیگر جاه طلبی سابق را نداشت، گویی دیگر بردن برایش اهمیتی نداشت، انگار جنگ برای آقای فلورنتینو پس از سومین قهرمانی متوالی در لیگ قهرمانان به پایان رسیده بود. آخرین خرید بزرگ پرز به سال 2014 و خرید هامس برمی گردد و در عوض پروژه ای بزرگ به هزینه تخمینی 600 میلیون یورویی برای بازسازی سانتیاگو برنابئو در سر داشت.
سه شنبه شب وقتی رئال مادرید سنگین ترین شکست خانگی خود در تاریخ لیگ قهرمانان را متحمل شد، بازهم پرز آماج حملات این جنگ بود. هواداران از او درخواست استعفا می کردند. تقریبا تمامی هواداران رئال مادرید مشکل را فراتر از بازیکنان و سرمربی تیم می دانند. پرز در تابستان هیچ یک از گزینه های مدنظرش را استخدام نکرد. نه هازارد به تیم آمد و نه ام باپه. در زمستان هم هیچ اتفاقی رخ نداد و ماریانو دیاز، شماره 7 جدید باشگاه در این فصل تنها 543 دقیقه بازی کرده است و 2 گل زده است. در میانه فصل پرز، لوپتگی را که هزینه های زیادی برایش داده بود، اخراج کرد و سولاری کم تجربه را جانشینش کرد به امید آنکه شاید زیدانی جدید پدیدار شود.
پرز در طول دوران حضور مجددش در رئال مادرید تقریبا با ارکان اصلی باشگاه به مشکل برخورده است. چند شب پیش مورینیو در شبکه بین اسپورت به طعنه و شوخی از کالدرون به عنوان مدیر نسل بعدی رئال مادرید می گفت و می خندید. در دوران پرز بود که جنگ میان کاسیاس و مورینیو بالا گرفت و مقدس ترین فرد در شهر مادرید تصمیم به جدایی از تیم گرفت. درست به مانند اتفاقی که تابستان برای کریستیانو افتاد. بعد از رفتن کریستیانو خیلی ها چشم به پا های گرت بیل دوختند، اما نه تنها پاهای گرت بیل مدام از مصدومیت رنج می بردند بلکه به نقل از مدیربرنامه های او هوادارانی که از او انتقاد می کنند باید بر پاهایش بوسه بزنند.
رئال مادرید در طی یک هفته کابوس وار دو بار مقابل بارسلونا شکست خورد و یک بار مقابل آژاکس. بعد از شکست سنگین رئال مقابل آژاکس، پرز تا اواسط شب در ورزشگاه ماند و با سولاری جلسه ای ترتیب داد. تقریبا فصل برای رئال مادرید همان شب در خانه به پایان رسید و درب های خانه بر روی مادریدی ها قفل شد. شاید اشتباهات پرز در تصمیم گیری هایش سبب آنچه شده است که در حال آمدن بر سر قو های سپید مادریدی است.
قو هایی که روزی با زیدان به ناممکن پشت پا زده بودند و پرواز آموخته بودند، حالا در برکه خانگی خود غرق شده اند. برکه حالا ساکت است. برکه در اوج فریاد، سکوت را به رخ می کشد، برکه اندوهگین است اما اشک نمی ریزد. چون برکه می داند، جنگ همین است، فوتبال همین است. روزی تو به فوتبال می خندی و روزی فوتبال به تو. امروز برکه خالیست اما فردا قوی جدیدی متولد خواهد شد.