اول اخلاق، دوم درس و سوم ورزش؛ این شعاری بود که "شاهین" به فوتبال ایران آورد و دل خیلیها را برد
در خانه آدمهای قدیمی، آن چه بیش از هرچیز جلب توجه میکند، عکسهایی است که قاب شده و روی دیوار نصب شدهاند. در دیوار خاطرات کهنه فوتبال ایران عکس های خاک خورده شاهین و شاهینی ها معنای خاصی دارد. شاهین آنقدر برای سازندگان و اهالیاش مهم و عزیز بود که تمام ارکان زندگیشان را در بر میگرفت. گویی رسمی نانوشته بین اهالی شاهین برقرار است که نام بزرگترین پسر خود را شاهین بگذارند. بیشتر اعضای هیات امنای باشگاه و از جمله شخص دکتر عباس اکرامی به عشق شاهین نام اولین پسر خود را شاهین گذاشتهاند. حتی مهندس نیکخواه که از مدیران شاهین بود و پسر نداشت نام دخترش را "ترلان" گذاشت. ترلان به زبان ترکی همان شاهین است.
زندهیاد دکتر اکرامی وقتی باشگاه "شاهین" را ساخت و شعار "درس، اخلاق، ورزش" را سرلوحه کارش قرار داد، ورزش ایران را کسانی ساختند که به «اخلاق» ایمان داشتند و هرگز نمیخواستند ورزش را بدون درس و اخلاق تصور کنند. عباس اکرامی، پدر باشگاهداری ایران، مکتبی را ساخت تا هرگاه جای خالی اخلاق را در ورزشمان حس کردیم، به یاد «افسانه شاهین» او بیفتیم. شاهین اکرامی هنوز هم زنده است و با بالهای خستهاش در امید پریدنی دوباره. هنوز هم کسانی به یاد گذشتههای دور از مکتبی حرف میزنند که مرامنامهاش «اخلاق» بود و «درس». در مکتب «شاهین» اگر اخلاق نداشتی و درسخوان نبودی، جایی در فوتبال نداشتی. در دلش آینده پرافتخاری برای فوتبال ایران آرزو میکرد. شوربختانه امروز از مکتب شاهین خبری نیست و مقصر اصلی هم اهالی همین فوتبالی هستند که آلودگی و فساد سر تا پایش را فراگرفته است.
مکتب شاهین چه میگفت؟ اول اخلاق دوم درس و سوم ورزش. شعر قشنگی است اما برای زمانی که ورزش جایگاهی جز تفریح نداشت و بحث هایی مثل فوتبال حرفه ای و اقتصاد در فوتبال و رقم فسخ قرار داد و غیره و ذلک به گوش نمی رسید. واقعیت این است که در حال حاضر بی مایه فطیر است. شکم گرسنه نه اخلاقی می شناسد، نه علم حالیش می شود. فلسفه شاهین در فوتبال روز کاربردی به نظر نمی آید، این طرز فکر متعلق به زمانی است که با پارچه توپ درست میکردند و بعدها توپ آمد و بچهها یک توپ داشتند و باید از آن حراست میکردند تا مبادا پاره شود. و در زمینهای خاکی زخمی میشدند. شاهین در زمان خودش دوست داشتنی بود چون حرفش جذاب بود و هنوز هم دوست داشتنی است چون دیگر تیمی نمی تواند چنین ادعاهای جذابی داشته باشد. فرآیند نوستالژی شدن را طی کرد و اکنون به خاطره ای خوش تبدیل شده است.
اما نه!
امروز هم به مکتب شاهین نیازمندیم. که اگر اجرا می شد وضع اخلاقی تیم هایمان و بازیکنانش بهتر از این چیزی که هست می شد. اگر اگر موزه باشگاه درست شود، نسل امروز میفهمد که قدیمیهای باشگاه همه تحصیل کرده بودند. نادر افشار، امیر عراقی، محمود شکیبی، خسرو غفاری و برادر مرحومش و خیلیهای دیگر که اسمی از آنها نیست و نسل امروز آنها را نمیشناسد.
دکتر اکرامی با لباس رسمی در کنار اعضای تیم شاهین
امروز هم هرگاه پای صحبت قدیمیها مینشینیم تا بحث به اخلاق میرسد یکصدا از مکتب شاهین نام میبرند و به روح دکتر عباس اکرامی، بنیانگذار این مکتب درود میفرستند. کافی است که درباره شاهین از جعفر کاشانی بپرسید تا در جوابتان بگوید:
"امثال بهزادی، دهداری، عراقی و سایرین، چه میدانستند ظلم کردن چیست یا بدی کدام است؟ شاهینیها همه کبوتر بودند."
بر خلاف تصور عموم شاهینی ها اتفاقا دستشان به دهنشان می رسید، تیمی را در نظر بگیرید که در سال 1321 شعارش تحصیل باشد، در آن زمان تحصیل برای همه آحاد و قشرهای مختلف مردم میّسر بود؟ از آن جایی که پول در شاهین جایگاهی نداشت و هیچ پرداختی صورت نمی گرفت پس کسانی که محتاج و نیازمند بودند برای بازی معمولا به تیم هایی می رفتند که در زمان خودشان حاتم بخشی می کردند. تیم هایی مثل شعاع و دارایی و دوچرخه سواران. پس تا همین جا شاید متوجه شده باشید که قصد مرثیه سرایی برای مرده نداریم و می خواهیم بخشی از تاریخ فوتبالمان که محبوب ترین پایگاه فعلی اش ریشه در آن جا دارد را بررسی کنیم. نگاهی کوتاه به نام و عناوین شغلی شاهینیهای قدیمی کافی است تا به عمق و ارزش شعار مکتب شاهین پی ببریم.
ی
دکتر عباس اکرامی
در شمال تهران در دو دهکده سرسبز و خرم «گلاب دره و دربند» نام شیرخدائی برای مردم نام آشنایی بود. دانش آموزان برای بازخوانی دروس تجدیدی، احتیاج به معلمی داشتند که یاریشان کند و شیرخدائی کسی بود که این مهم را در این دو قریه بر عهده گرفت و همکاری در تدریس دانش آموزان تجدیدی را که به وسیله یکی از خانوادههای محصلین به او پیشنهاد شده بود پذیرفت.
برای شیرخدائی که دانش آموز دبیرستان و بعدها دانشجوی دانشسرای عالی بود و در منزل دائی خود در بالای خندق شمالی تهران زندگی میکرد بسیار مشکل بود که با توجه به وسایل ایاب و ذهاب آن زمان، با پرداخت کرایه اتوبوس از پیچ شمیران به تجریش و از آنجا به دربند و گلابدره برود و همین راه را دوباره به تهران بازگردد ولی شیرخدائی با همه مشکلات، آن را پذیرفت و این اولین قدم برای انتخاب راهی بود که همه عمر به آن مهر میورزید. آموزش جوانان و هدایت آنان برای او هدفی عالی در زندگی بود که تا پایان حیات، دمی از آن غافل نماند.
شیرخدائی با توجه به علاقه و دلبستگی شدید به تدریس در سال 1312 وارد دانشسرای عالی تهران شد. تحصیل شیرخدائی در این دانشکده سه سال طول کشید و او پس از طی این دوره به اخذ مدرک لیسانس در رشته فلسفه و علوم تربیتی نایل شد ولی دریافت لیسانس در این رشته برای او که شیفته تحصیل بود نمیتوانست اشتیاق شدید، علاقه و عطش بیش از حد او را در امر یادگیری هرچه بییشتر و آموختن رشتههای مختلف دیگر فروبنشاند و به همین مناسبت در دانشسرای عالی در رشته فیزیک و شیمی نامنویسی کرد و موفق به اخذ لیسانس در این رشته شد.
شادروان دکتر عباس اکرامی در هنگام تحصیل در دبستان ترقی با الفبای فوتبال آشنا شد. میرزا حسنخان بهار، ناظم دبستان ترقی علاقه فراوانی به ورزش فوتبال داشت و در مدرسه ابتدائی از بچههای کوچک دبستانی تیم فوتبالی تشکیل داده بود که عباس کوچک اندام نیز جزء بازیکنان آن تیم بود. ادامه بازی او در این تیم با تشویق مرحوم بهار سبب شد که پس از خاتمه دبستان در دوره اول متوسطه در دبیرستان سیروس و بعد در دوره دوم متوسطه در مدرسه ثروت (دبیرستان ایرانشهر) به این فعالیت ورزشی ادامه دهد و بعدها نیز جزء بازیکنان خوب تیم دانشسرای عالی و تیم فوتبال باشگاهی جم و سپس تیم کلُنی تهران شود. این جوان ریزنقش که اغلب نیز در گوش راست، هافبک و گاهی اوقات گوش چپ بازی میکرد حتی هنگامی که به گلاب دره، دزاشیب و دربند برای تدریس به دانش آموزان تجدیدی میرفت در آنجاها نیز در تشکیل تیم محلی فوتبال شرکت داشت و سرپرستی و تمرینهای این تیمها بر عهده او بود.
در سال 1316 شیرخدائی، جوان فعال و کوشای فارغالتحصیل دانشسرای عالی نام خانوادگی خود را به "اکرامی مقدم" تغییر داد و از آن تاریخ به نام عباس اکرامی مقدم خوانده شد. بعد از جنگ دوم جهانی تشکیلاتی به نام "سازمان علمی و فرهنگی ایران و انگلیس" در تهران به وجود آمد که علاوه بر همکاری در امور علمی و فرهنگی با وزارت آموزش و پرورش، اعزام شاگردان نخبه مدارس برای تحصیل و طی دورههای آموزشی به انگلستان یکی از وظایف آن سازمان بود. عباس اکرامی به عنوان یکی از اعضای برگزیده وزارت آموزش و پرورش به همراه عدهای از محصلین نخبه دیگر مانند آقایان دکتر شیخ، مهندس رستگار، ابوالقاسم غفاری و محمد یزدانفر (که مدتی معاون وزارت فرهنگ بود) برای آموزش و مشاهده فعالیتهای ورزشی و آموزشی به انگلستان اعزام شدند. عباس اکرامی همیشه از این مسافرت به عنوان یکی از پربارترین و سودمندترین دورههای تحصیلی و آموزشی خود یاد میکرد.
مرحوم ابوالفضل صدری که یکی از مسئولین سازمان تربیت بدنی وقت بود طی نامهای عباس اکرامی را به فدراسیون فوتبال انگلیس معرفی کرد تا با طرز کار اداره باشگاههای ورزشی و به ویژه فوتبال و مربیگری و سایر امور ورزشی آشنا شود. این معرفی سبب دوستی عباس اکرامی با "سِر استنلی راوس" دبیر وقت فدراسیون فوتبال انگلیس - بعدها رئیس فیفا - شد.
آشنائی عباس اکرامی با سِر استنلی راوس (که در آن هنگام هنوز لقب سِر دریافت نکرده بود) سبب شد که با کمک و پشتیبانی او به کلاس داوری فوتبال اعزام و معرفی شود و پس از طی آن دوره گواهینامه داوری بینالمللی دریافت کند. بعد از گذراندن این کلاسها شادروان عباس اکرامی دوره مربیگری فوتبال (Coaching) را به همراه فوتبالیستهای معروف حرفهای و برگزیده آن روز انگلستان مانند جرج اسمیت، لزبی اسمیت، تامی لاتون و غیره و زیرنظر والتر وینتر باتون (Walter Winter Botton) به پایان رساند و مدتی را نیز در باشگاههای آرسنال و چلسی به کارآموزی در مورد اداره باشگاهها پرداخت و در خاتمه با کولهباری پر ارزش، گرانبها و سودمند به وطن بازگشت و همه شاهد بودیم که طی این دورهها چه اندازه برای ورزش کشورمان مفید و سودبخش بود.
شادروان عباس اکرامی هیچوقت خدمات ارزنده سِر استنلی راوس را که به عقیده او انسانی بینظیر و بیمانند بود در تمام طول زندگی فراموش نکرد و همیشه خود را مرهون الطاف این مرد بزرگ میدانست.
دکتر اکرامی به شاگردان خود چه در کلاسها و چه در زمینهای فوتبال و ورزش روح انضباط، جوانمردی و انصاف تعلیم میداد و این دروس عالی را پیوسته و دائماً در گوش جان جوانان و حتی مربیان زمزمه میکرد.
اکرامی مردی ریز نقش، خوشخو، بلند نظر و در فهم و درک مطالب بسیار سریع و در شناخت روحیه افراد و جوانان بینظیر بود. او هرگز لب به مشروب و سیگار نزد و در همه عمر دوستان ورزشی و به ویژه شاهینی خود را از این نوع آلودگیها بر حذر میداشت. محیط اطراف او و مجامعی که در آن شرکت میکرد همیشه مشحون از روح حرکت، فعالیت و عمل بود، جوانان را به کسب معلومات بیشتر و مهارتهای بالاتر و اخلاق پسندیده بر میانگیخت و خود نمونه بارز و ارزندهای از این شیوه بود.
او عقیده داشت که ورزش وسیله تأمین سلامت بدن است و با سلامت بدن و نیرومندی آن بستر سالمی برای عقل سلیم و محلی برای تجلی عواطف و احساسات لطیف فراهم میشود. او عقیده داشت، آنان که ورزش و تحصیل دروس را دو عامل جدا از هم و یکی را مزاحم و مانع پیشرفت و سبب عقب ماندگی آن دیگری میدانند، باید در اعتقاد و اندیشه خویش تجدیدنظر کنند. به نظر او درس و ورزش دو عامل کاملاً پیوسته بوده و با هم سازنده شخصیت انسانها هستند.
روش و مکتبی را که شادروان دکتر اکرامی طی پنج دهه فعالیت و کوشش درباره اهمیت درس و کتاب و مهمتر از همه اخلاق بنا نهاد بر سه اصل استوار بود که انضباط و اخلاق، اصل اول دانش، اصل دوم و ورزش، سومین اصل بود.
به ترتیب از سمت راست؛ عباس اکرامی، سر استنلی راوس، امیرمسعود برومند و خسرو غفاری
عباس اکرامی با نام اصلی عباس شیرخدا بنیانگذار مکتب شاهین و از شخصیتهای مهم فوتبال در ایران بود و به «پدر باشگاهداری نوین ایران» شهرت دارد. دکتر جثه کوچکی داشت اما فکرش بزرگ بود. اکرامی در دهه 1310 در دانشسرای عالی درس خواند و از سال 1318، تدریس در دبیرستان فیروز بهرام و دبیرستان البرز را آغاز کرد. دکتر اکرامی تحصیل کرده انگلستان است. دکتر اکرامی که خود قبلا فوتبالیست بود شاهین با گروهی از دانشجوها که منتخب فکرش بودند و خانواده های آن ها را می شناخت تشکیل شد. دکتر اکرامی با توجه به موقعیت شغلیاش در آموزش و پرورش، بهترینها را برای شاهین انتخاب میکرد. در آن زمان تیم بیشتر از 11 بازیکن لازم نداشت پس به همین دلیل افرادی که از نظر اخلاقی و خانوادگی صلاحیت داشتند را گلچین می کرد. برای شخص اکرامی ملی پوش شدن شاگردانش اهمیت داشت، او می خوات شاهینی ها الگو باشند.
شاهین از نخبههای تحصیلکرده دانشگاه و خانوادههای مرفه شکل گرفت. دکتر اکرامی به همه ده ها تیم مجموعه اش نطارت می کرد و از جزئیات بازیکنانش کاملا مطلع بود و دوست نداشت نقطع مبهمی در تیمش باشد.
اکرامی به حدی به تحصیلات اهمیت میداد که شرط عضویت در باشگاه شاهین را دانشگاه رفتن و درسخواندن قرار داده بود. شعار شاهین هم «اول اخلاق، دوم درس، سوم ورزش» بود. همایون بهزادی، از شاگردان اکرامی در شاهین نقل میکند:
«اولین باری که به تمرینات شاهین رفتم، به خاطر رفتن به مدرسه دیر رسیده بودم. فردای آن روز زودتر از مدرسه آمدم، اکرامی در مواجهه با من سیلی محکمی به گوشم نواخت و فریاد زد: چه کسی به تو گفت مدرسهات را رها کنی؟!»
مرد بزرگ و معلم اخلاق به قول جعفر کاشانی. او مناسبی مثل مدیرکلی آموزش و پرورش تهران، قائممقامی سازمان جوانان شیر و خورشید و معاونت وزارت آموزش و پرورش (در دوره وزارت مصطفی درخشش) در کارنامه داشت. مدتی نیز سردبیر کیهان ورزشی بود.
اکرامی برای قوانین فوتبال در ایران کتاب نوشت و مولف کتب زیر بوده است:
فوتبال: فنون و تدابیر. تهران: باشگاه ورزشی و فرهنگی شاهین، ۱۳۶۳.
فوتبال چیست؟ كتابی برای داوران، بازیكنان و تماشاچیان. تهران: باشگاه ورزشی و فرهنگی شاهین، ۱۳۶۴.
اکرامی، عباس؛ بهمنش، عطاء. جام جهانی فوتبال، از آغاز تا ۲۰۰۲. تهران: دریچه، ۱۳۸۱.
قوانین فوتبال،عباس اکرامی،تهران 1329
در مورد کتابهای علمی، پنج کتاب به شرح زیر به پایان رسیده و آماده چاپ هستند که متأسفانه به دلایلی هنوز به چاپ نرسیده است:
1- چگونگی علاقمند ساختن شاگردان به تحصیل
2- برانگیختن دانش آموزان به فعالیتهای آموزشی
3- توجه به تفاوتهای فردی دانش آموزان (فردی کردن شیوه تدریس)
4- پرورش روح انضباط در جوانان
5- رشد و نمو و نتایج ضمنی آن به روی مربیان و خانوادهها
مطالب بسیار دیگری که به صورت نوشته و فتوکپی توسط شادروان دکتر عباس اکرامی گردآوری شده و بیشترین آنها در موضوعهای آموزشی نظیر هدفهای تعلیم و تربیت در ایران، هدفهای تربیت بدنی، چگونگی مطالعه و کسب عادات مفید، ارزشیابی محصلین در کودکستان، دبستان و دبیرستان، چگونگی تکوین و پرورش شخصیت، خصوصیات معلمین شایسته و دهها موضوع دیگر که متأسفانه فرصت تدوین، تألیف و چاپ آنها به دست نیامده است.
عباس اکرامی در واپسین سال های زندگی در کنار هم نسلان شاهینی خود
عباس اکرامی در تاریخ 16 بهمن 1380 در بیمارستانی در لندن درگذشت. با هماهنگیهای انجامشده، جنازه وی به ایران انتقال یافت و در تاریخ 26 بهمن پس از تشییع از مقابل ورزشگاه شیرودی (امجدیه) و برگذاری مراسم با حضور هزاران تن از پیشکسوتان، مربیان، مدیران باشگاهها، مسئولان تربیت بدنی، مردم ورزش دوست و شاگردان و دست پروردگان وی و خانواده اودر استادیوم امجدیه (شیرودی) تهران. در قطعه 8 بهشت زهرا به خاک سپردهشد. وی در شهریور 1380 به عنوان «استاد ارزشمند فوتبال که عمر خود را در راه پرورش و تربیت نیروهای جوان و بااخلاق سپری نمودهاست» مورد تقدیر کمیته ملی المپیک جمهوری اسلامی ایران قرارگرفت.
تاسیس شاهین
شاهین توسط دکتر اکرامی که خود بازیکن بود و سابقه بازی در جم را داشت بنا نهاده شد. آقای دکتر اغدایی، رییس اداره تفریحات شرکت نفت در فروردین 1321 از دکتر اکرامی و رفقایش دعوت کرد تا که در یک تورنمنت چهار جانبه در خوزستان شرکت کند و با تیمهای کارگر، شرکت نفت آبادان و تیم مشترک انگلیسیها، کارگرها و شرکت نفت بازی کند.پس از بازگشت دکتر اکرامی به تهران این فکر به سرش زد که باشگاه درست کند.
دکتر اکرامی خود در این زمینه میگوید:
«در فروردین سال 1321 برای انجام دو سه بازی با تیم های آبادان در همراهی تیم منتخب تهران به سرپرستی مرحوم "ایزدپناه" عازم این شهر شدیم. من معمولا در گوش راست یا هافبک راست بازی میکردم اما چون گوش چپ تیم به علت گرفتاری از مسافرت خودداری کرده بود ناگزیر به بازی در این پست شده بودم. تیم اعزامی در محل مدرسه فنی آبادان که در زبان انگلیسی بنام Hostel خوانده میشد اقامت گزید. بازیهای ما جالب، جدی ولی دوستانه بود. در شب خداحافظی آقای "هاکر" رئیس انگلیسی آموزش نطق جالبی ایراد کرد و با تاکید فراوان اظهار داشت:
ورزش وقتی رونق میگیرد که ورزشکاران مسن یا از کار افتاده به تعلیم جوانان سرگرم شوند و آنچه را خود تجربه کردهاند به ایشان بیاموزند. این سخنان در من موثر افتاد. باری پس از شنیدن نطق آقای "هاکر" به پهلوی آقای "ایزدپناه" کوفتم و با قاطعیت اظهار داشتم به محض بازگشت به تهران تیمی تشکیل خواهم داد و در خدمت جوانان خواهم بود.
عکسی از تیم شاهین مربوط به دهه 20
باشگاه شاهین تهران در 21 تیر سال 1321 تاسیس شد. و تا هنگام فروپاشی در سال 1346 یکی از قویترین و مهمترین باشگاههای فوتبال ایران بود.در خرداد ، عباس اکرامی، بنیانگذار باشگاه شاهین به هنگام انتخاب نام باشگاه با توجه به عشق بی حدی که به ادبیات و عرفان ایران داشت تصمیم گرفت تا انتخاب نام باشگاه بر اساس تفالی از کتاب حافظ باشد. در خرداد سال 1321 پس از تفال، بیت زیر در یکی از غزلیات حافظ به چشم خورد:
در هوا چند معلق زنی و جلوه کنی ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد
از این رو باشگاهی را که با کمک جوانان دانشجو بنیاد گذاشته بود، شاهین نام نهاد. او که یک آموزگار بود و باشگاه را با یاری شماری جوانان دانشجو با شعار اول اخلاق، دوم درس و سوم ورزش برپا ساخت. تعداد زیادی از بزرگان فوتبال ایران در آن زمان مانند مانند پرویز دهداری، امیرمسعود برومند، همایون بهزادی، حبیب محقق زاده، جعفر کاشانی، حمید شیرزادگان، حسین کلانی از شاهین بودند و از این تیم به تیم ملی رسیدند. بازیکنان تیم های مختلف شاهین را دانش آموزان دبیرستانی تشکیل می دادند. نسل اول باشگاه شاهین، همه دانش آموزان اکرامی در مدرسه های فیروزبهرام و البرز بودند.
اعضای ثابت تیم فوتبال باشگاه شاهین در پایان دهه 1320 به این شرح بود :
محسن آزاد، حاجیان، آقا حسینی، نادر افشار، حسین فکری، فاخری، غفاری، برومند، انصاری، شکیبی، روحانی، عراقی، لشگری، صادقی، مدنی و محبیان
شعار شاهین، «اول اخلاق، دوم درس، سوم ورزش» بود. اخلاق مداری و احترام به بزرگتر و پیشکسوت نخستین درسی بود که به بازیکنان شاهین آموخته میشد درسی که بازیکنان خیلی خوب آن را از بر کردند و جامه عمل به آن پوشاندند. بازیکن تکنیکی ولی بدون اخلاق جایی در مکتب شاهین نداشت.
این باشگاه برای اولین بار آموزش فوتبال را به صورت کتابی و از روی اصول ، شروع کرد و نخستین جزوه آموزشی را که در بر گیرنده اصول ورزش فوتبال بود ، و با استفاده از منابع جهانی تهیه و تنظیم گشته بود ، جهت یادگیری در اختیار اعضای خود قرار داد. این تیم به جهت سیستم و قدرت عجیبی که بازیکنانش در کار حمله داشتند به ندرت اجازه میداد حریفانش ( حتی بزرگترینشان ) خود را از شکست نجات دهند.
باشگاه شاهین از هیچ کارش را شروع کرد، دکتر اکرامی تعریف میکرد که:
«با امکانات تقریباً صفر تیم شاهین و باشگاه شکل گرفت، بچهها پول میدادند و ما توپ و پیراهن میخریدیم. من خودم هم چیزی تا حدی که مقدورم بود کمک میکردم. همه با ذوق از مصاحبت یکدیگر برخوردار میشدند، همه با هم خوب بودیم، همه با هم تمرین میکردیم، ولی تمرینها حسابی و به قولی کتابی بود. حتی تیمهای دیگر میآمدند کنار زمین که ببینند ما چه میکنیم. در اوایل کار معلمین ورزش و کارگزاران تربیت بدنی و فدراسیون فوتبال وقتی میدیدند که با بچههای کوچک تمرین و کار میکنیم مسخرگی و استهزا میکردند ولی فقط پنج سال طول کشید که فوتبال از همین نفرات و جوانان و محصلین مدرسه به ثمر رسید و در یک مسابقه پرهیجان با تیم دارایی اول یک گل خوردیم و بعد بازی را بردیم و در تهران اول شدیم و کاپ گرفتیم.»
شاهین که تیمی مردمی و دانشجویی به حساب می آمد روز به روز محبوب تر می شد، به طوری که در دهه های سی و چهل با اختلاف محبوب ترین تیم تهران بود. حسین کلانی مهاجم شاهین در باره محبوبیت و پایگاه مردمی شاهین می گوید:
باشگاه شاهین بهترین ها را داشت و آن مردم بودند و محبت مردم ، هر کجایی می رفتیم، هرکاری که انجام می دادیم و هرچیزی که می خواستیم مردم به ما نهایت لطف را داشتند و ما در مقابل این محبت شرمنده بودیم و به همین دلیل سعی ما این بود با پیروزی هایی که بدست می آوردیم محبت های مردم را جبران کنیم و چون تمام تلاشمان را به کار می بستیم حتی اگر شکست می خوردیم باز هم مردم از ما رضایت داشتند و ما را دوست داشتند.
محبتی که البته به گفته او باعث دلخوری مسئولان مملکت بود و طبیعی هم بود. آن زمانی که باشگاههای تاج و دارایی وابستگی زیادی به رژیم داشتند شاهین نمادی از همراهی با مردم بود. پرویز دهداری، امیرمسعود برومند، امیر عراقی، امیر آقاحسینی، حمید شیرزادگان، همایون بهزادی، جعفر کاشانی، حسین کلانی، بیوک وطنخواه، رضا وطنخواه، هادی طاووسی، نصراله عبدالهی و سایر بزرگان ایران دست پرورده این باشگاه بودند.
اما شاهین تنها نام یک باشگاه نبوده بلکه بیشتر از آن به عنوان «مکتب شاهین» نام برده میشود. مکتب همان گمشده این روزهای فوتبال ایرانی است. هیچکدام از باشگاههای ایران در حال حاضر صاحب مکتب نیستند. یکی از دلایل مهمی که نام باشگاه شاهین تا کنون پا برجا مانده به خاطر مکتبی بودنش است. مکتبی که هرکسی نمی توانست واردش شود؛ وارد شدن به تیم شاهین به راحتی امکانپذیر نبود. یعنی این که مدیریت این باشگاه هر بازیکنی را در اختیار نمیگرفته و شرایط خاصی مد نظر داشتند. معمولاً با تماشای بازیهای محلات و مدارس بازیکنان مستعد به شاهین دعوت میشدند. هیچ چیزی بیشتر از دعوت به این باشگاه نمیتوانست بازیکنی را شاد کند.
روانشاد دکتر اکرامی پیش از آنکه یک مربی فوتبال یا بنیانگذار نوین این ورزش در ایران باشد، معلم بود؛ او با شاگردانش با صمیمیت برخورد میکرد، شخصیت آنان را همیشه مدنظر داشت، طرز صحبت او بسیار مودبانه، مهربانانه و پدرانه بود. او عقیده داشت که رابطه پدر و فرزندی تنها به علت همخونی نیست. به همین دلیل به مربیان ورزشی که در تیمهای مختلف شاهین و غیره فعالیت میکردند همیشه توصیه میکرد که مانند اولیای شاگردان با آن ها رفتار کنند.
در فوتبالی که هر روز خبر از تبانی و فساد و بیاخلاقیهای جدید به گوش میرسد، هنوز هم کسانی به یاد گذشتههای دور از مکتبی حرف میزنند که مرامنامهاش "اخلاق" بود و "درس". در مکتب "شاهین" اگر اخلاق نداشتی و درسخوان نبودی، جایی در فوتبال نداشتی.
تشکیلات شاهین
باشگاه شاهین در دهههای سی و چهل خورشیدی یکی از نیرومندترین و مهمترین تیمهای فوتبال ایران بود. تیمهای فوتبال این باشگاه پس از چندی به سه تیم شاهین، عقاب و شهباز افزایش یافت.60 تیم اصلی و بیش از 400 تیم در رده های مختلف برای شاهین در اقصی نقاط کشور بازی میکردند که هر یک نام مخصوص خود را داشتند. همانطور که پرنده شاهین در شرق و غرب و شمال و جنوب کره زمین (بجز قطب) یافت می شود، باشگاه شاهین نیز در شهرهای زیادی شعبه داشت. در تهران تیم هایی مثل چلچله، پرستو، داریوش، پولاد و....زیر مجموعه شاهین به حساب می آمدند.شهرستان های دیگر هم شاهین آبادان و شاهین اهواز و شاهین اصفهان و....داشتند. خوزستان چون در آن زمان مهد فوتبال ایران بود بازیکنان شاهین آبادان و شاهین اهواز بعضا از تیم های تهرانی زیر مجموعه هم بیشتر به تیم اصلی تزریق می شدند. هر کدام از این تیمها را یک نفر مدیریت میکرد. مهندس پزشکی، مهندس اسد قاضیزاده، آقای سرحدی و...
شاهین در اکثر شهرهای کشور باشگاههایی راهاندازی کرد. در آن سالها شاهین از نظر وسعت اداری تنها به اتاقکی در ورزشگاه امجدیه تهران محدود میشد اما به لطف تلاشهای دکتر عباس اکرامی و بقیه دوستانش که عمدتاً دانشجوهایی جوان بودند ۴۰۲ تیم جوانان را در شهرهای مختلف کشور اداره میکرد که بدون شک کار طاقت فرسا و البته خدمتی بزرگ به فوتبال و ورزش ایران عزیز بوده است. از همین تیمهای شهرستانی بازیکنانی به تهران آمدند که بعدها از نام آوران شدند. دهداری، برمکی و جاسمیان را شاهین آبادان به پایتخت فرستاد. از شاهین اصفهان، محمود حریری و محمود یاوری به تهران آمدند و عباس حجری از کرمان به جمع ستارگان شاهین پیوست.
در زمانی که تفکرات در جامعه و در ورزش و فوتبال کشور کم کم تغییر کرد و تیم هایی مثل دارایی و شعاع و تاج بهه بازیکنان پول می دادند در شاهین حتی کفش ورزشی هم نمی دادند! الیته شرایط به همین منوال ادامه پیدا نکرد اما شاهینی ها نجیب تر از این حرف ها بودند که خود درخواست پول کنند. حتی اوایل حضورشان در پرسپولیس هم همینگونه بود. در آن روزگار همه چیز از جمله هزینه سفر , ایاب و ذهاب , البسه و غیره ...... بر عهده بازیکنان بود و باشگاه از سوی هیچ سازمان یا نهادی حمایت نمیشد . بطور کلی , تنها رفاقت و صمیمیت موجود , باعث شکل گیری و تداوم کار تیم
ورود برخی بازیکنان به این تیم به این معنی بود که دکتر اکرامی در تفکراتش تجدید نظر کرده است و قاعدهای که میگفت شاهینیها باید از خانوادههای تحصیل کرده و مرفه باشند شکست. بازیکنانی مثل امیر عراقی، محمود شکیبی، خسرو غفاری، امیر مسعود برومند، حسینی، فاخری سنشان بالا رفته بود و نیاز به جایگزین داشتند و مسیری که دکتر اکرامی برای انتخاب بازیکنان ترسیم کرده بود، شکسته شد و بازیکنان با فرهنگ خودشان وارد تیم شدند. این اتفاق خود زمینهای شد برای مشکلات آینده.
تیم شاهین اصفهان
تنها بازمانده با نام شاهین، شاهین بوشهر است. شاهین بوشهر در سال 1337 به نام خلیج بوشهر تأسیس شد و از سال 1342 با تأکید و حمایت دکتر اکرامی مؤسس باشگاه شاهین تهران و با پیگیری عبدالمحمد پوربهی و علی توکلی با مجوز رسمی به نام شاهین بوشهر تغییر نام یافت. حتی پس از تغییر نام تیم اصلی شاهین به شهباز نام این تیم هم به شهباز تغییر کرد و پس از انقلاب مجددا نام شاهین را روی خود گذاشت.
تیمی که امروز با نام سپاهان اصفهان می شناسیم توسط محمود حریری بازیکن شاهین تهران تاسیس شد. این تیم هم شعبهای از باشگاه فوتبال شاهین تهران بود و با الگوبرداری از این باشگاه بنیانگذاری شده بود که در سالل 61 حریری امتیاز این تیم را واگذار کرد.
چهار قهرمانی در جام باشگاه های تهران و پنج قرمانی در جام حذفی تهران
مسابقات جام باشگاه های تهران در سال 1301 استارت خورد، کلوپ بریتانیایی اولین تیم قهرمان مسابقات بود و بعد هم تیم هایی مثل کلوپ تهران و توفان و تدین و سرباز و دارایی قهرمان شدند. شاهین که در سال 1321 تاسیس شده بود در سال 1325 برای اولین بار روی سکو رفت و پس از سرباز و دوچرخه سواران سوم شد.شاهین در سال های 1326، 1327، 1328 سه ال پیاپی نایب قهرمان شد (دوبار پایین تر از دارایی و یک بار پایین تر دوچرخه سواران).
در سال 1330 شاهین اولین قهرمانی خود در جام باشگاه های تهران را جشن گرفت و بالاتر از تاج (دوچرخه سواران سابق) به مقام اول رسیدند. 5 سال بعد شاهین نایب قهرمانی دیگری را در مسابقات به دست آورد. دو سال بعد در سال 1337، شاهین برای دومین بار قهرمان جام باشگاه های تهران شد. شاهین تا سال 1344 دیگر عنوانی کسب نکرد تا اینکه در این سال سومین قهرمانی اش را به دست آورد. در آن زمان خود شخص عباس اکرامی کار مربیگری تیم شاهین را انجام می داد. سال بعد شاهین در مسابقات تهران چهارم شد.
دو سال بعد از قهرمانی سال 44 تیم با لغو پروانه و داستان انحلالش روبه رو شد که برای همیشه روی باشگاه شاهین و نتایجش تاثیر گذاشت. از سال 55 تا سال 59 هم که مسابقات یا برگذار نشد تا نیمه کاره رها شد.
بعد از احیای مجدد شاهین در اوایل دهه شصت این کم کم قدرت خود را تا حدودی پیدا کرد. در سال 64 بعد از دو دهه دوباره روی سکوی جام باشگاه های تهران قرار گرفتند و پس از استقلال نایب قهرمان شدند، کریم باوری مهاجم شاهین با 9 گل آقای گل باشگاه های تهران در سال 64 شد. شاهین سال بعد هم به فینال رسید که این بار به دیگر تیم محبوب تهران یعنی پرسپولیس باخت. این آخرین عنوان شاهین در مسابقات رسمی بود. پس از آن شاهین سال به سال ضعیف تر و ضعیف تر شد به طوری که سه سال بعد در سال 67 در بین 17 تیم در جام باشگاه های تهران نهم شد. فصل بعد هم در لیگ قدس سال 68 حضور نداشت. شاهین در دهه هفتاد روند نزولی اش ادامه پیدا کرد و تا امروز بین لیگ دسته سوم کشور و لیگ استان تهران جا به جا شده است. هرچند مشتق بوشهری شان بهتر و بیشتر دوام آورد و در لیگ برتر هم در چندین فصل حضور داشت.
قهرمانی شاهین در جام باشگاه های تهران در سال 1344 و پرویز دهداری که روی دوش تماشاگران است
قهرمانی جالب در جام باشگاه های تهران در سال 1337
در سال 1337 دو تیم تاج و شاهین در فینال جام باشگاههای تهران رو در روی یکدیگر قرار گرفتند. بازی اول فینال با نتیجه یک بر یک مساوی شد، در بازی تکراری تیم تاج سه بر دو جلو بود که داور به دلیل تاریکی هوا بازی را نیمهکاره متوقف کرد، بازیکنان تیم تاج که خود را قهرمان میدانستند تصمیم داور را قبول نکردند و جام باشگاههای تهران را از روی میز جوایز برداشتند و با خود به بیرون از ورزشگاه امجدیه بردند که اینکار باعث درگیری هواداران دو تیم در بیرون ورزشگاه شد. سرانجام مسئولان فدراسیون فوتبال مجبور شدند از فدراسیون بینالمللی فوتبال، فیفا استعلام بگیرند و بر طبق رای فیفا یک بازی تکراری برای مشخص شدن قهرمان جام باشگاههای تهران برگزار کردند که تیم شاهین بازی تکراری را با نتیجه دو بر صفر برد و قهرمان آن سال جام باشگاههای تهران شد.
کنار گذاشته شدن شاهین از اولین دوره لیگ سراسری ایران در سال 1339 و قهرمانی شاهین آبادان
تیم فوتبال شاهین تهران , بسبب اختلاف میان دکتر عباس اکرامی ( بنیانگذار و مدیر باشگاه شاهین ) و مسئولان وقت فدراسیون , از حضور در رقابت های مقدماتی امتناع ورزید که بطبع ان , شانس حضور در رقابتهای مرحله نهایی ( ساری ) را نیز , از دست داد . بنابر این تعدادی از بازیکن جوان و اینده دار باشگاه خود را , در اختیار سایر تیم ها قرار داد. در پایان , تیم فوتبال باشگاه جم آبادان ( شاهین آبادان ) با شایستگی به عنوان قهرمانی مسابقات, دست یافت.
شاهین آبادان در گام نخست با نتیجه 5 بر صفر , ساری ( میزبان ) را مغلوب نمود و سپس با نتیجه 6 بر صفر بر منتخب کرمان پیروز شد . انگاه در یک بازی حساس مقابل نماینده تهران ( تیم فوتبال سپه ) با نتیجه 1 بر صفر پیروز شد و در ادامه تیم منتخی تبریز را نیز از پیش روی برداشت تا تنها تیم تورنمنت باشد که چهار پیروزی را در کارنامه دارد . پیش از ان , دو مدعی دیگر تورنمنت " منتخب قزوین و سپه تهران " به تساوی 2 بر 2 دست یافته بودند . پس از آنکه شاهین آبادان موفق شد در رقابتهای قهرمانی ایران ( ساری ۱۳۳۹ ) بعنوان نخست دست یابد , از سوی فدراسیون فوتبال برای تورنمنت مولتان پاکستان برگزیده شد . شاهین با افزودن ایرج دبیر سیاقی و حمید شیرزادگان از باشگاه شاهین تهران , عازم پاکستان شد و با کسب عنوان نائب قهرمانی , به ایران بازگشت.
در اخرین گام شاهین ابادان , تیم منتخب قزوین را که از بازیهای قبلی 3 برد و 1 تساوی را کسب کرده بود , پیشرو داشت . بنابر این شرایط بگونه ای بود که , تیم برنده , جام قهرمانی را دریافت میکرد . کاپیتان پرویز دهداری با ثبت دو گل , شاهین را قهرمان ایران کرد تا افتخاری بس بزرگ نصیب فوتبال آبادان شود
جم یا همان شاهین آبادان را یک گروه محصل , در محدوده سالهای 1326 الی 1328 , پایه گذاری کردند . در آبادان آن سالها , تیمی با نام جم فعالیت داشت که زنده یاد پرویز دهداری نیز عضو آن بود .سپس پرویز دهداری و چند تن دیگر از بچه های دبیرستان رازی , تیمی دیگر بنام " ازاد " را تشکیل دادند . اواخر سال 1330 و به لحاظ وابستگی فراوان تیم فوتبال آزاد به باشگاه جم , جلسه ای میان بازیکنان تیم آزاد با بزرگان باشگاه جم برگزار شد که در پایان , توافق شد تا در یک انتقال , کلیه بازیکنان تیم ازاد به باشگاه جم , کوچ نمایند.
این تیم متکی بر نظم و نظباط , با شرایط دشواری که برای ورود بازیکنان جدید , قائل شده بود , توانست بازیکنان برجسته ای همانند حمید برمکی - غلامرضا صفریان - مجید فخروییان - حمید جاسمیان - رضا علمداری .... را , به فوتبال ایران معرفی نماید .
جام قهرمانی در دستان پروزیز دهداری کاپیتان شاهین آبادان
در ان سالها فوتبال ابادان در انحصار تیمهای وابسته به شرکت نفت و نیز کارکنان آن , بود . و دو تیم کارگر و انگلیسی های مقیم آبادان , اغلب فینالیست مسابقات باشگاهی بودند . سایر تیمهای فوتبال , بویژه اگر غیر دولتی بودند , توانایی رقابت با این دو غول حمایت شده از سوی شرکت نفت را , نداشتند . بر این پایه جم ابادان , نخستین تیمی بود که بدون وابستگی به شرکت نفت , متولد شد و همین نو آوری بود که , بسیاری از علاقمندان فوتبال ابادان را تحت تاثیر قرار داد . چنانکه از همان بدو ورود , محبوبیتی قابل توجه کسب کرد.
از سال 1336 باشگاه جم به شاهین آبادان تغییر نام داد ..... و علت نیز , وجود ویژگی هایی مشترک , میان دو باشگاه شاهین تهران و جم آبادان بود . هر دو بر پایه اعتقادات گردانندگانش , تیمهایی بشدت اخلاق محور بودند و این مهمترین ویژگی بود که نوعی وابستگی روحی میان انها ایجاد میکرد . از سوی دیگر حد فاصل سالهای 37 - 1336 , باشگاههای پرطرفدار پایتخت , سعی در بسط و گسترش فعالیت های خود داشتند و اغلب , اقدام به تاسیس شعبه هایی , در شهر بزرگ نمودند . بنابر این " جم " به شاهین آبادان تغییر نام داد و از همین سال , ارتباط میان دو باشگاه بسیار عمیق و صمیمی شد آنگونه که هر سال مسابقات متعدد دوستانه میان دو باشگاه برگزار میشد و , بازیکنانشان بارها در مسیر تهران و ابادان در سفر بودند و در قالب تیم های یکدیگر, به میدان رفتند.
آخرین ترکیب تیم شاهین در اواخر دهه 1330 چنین بود: بابایی، دبیرسیاقی، برومند، دهداری، بهزادی، وزیری، جلالی پور، شیرزادگان، حجری، صفریان، نامدار، الموتی، طاووسی، تاری وردی آذرسا، عبدالحسین تقوی، حسین یزدانیان، حسین عرفان، جمشید جلال پور، محمد ترابی، قباد نقش تبریزیری و کیوان فولادی.
قهرمانی جام حذفی تهران در سال 1342
سال 1342 دوره ای مهم در زندگی این اسطوره فوتبال ایران محسوب میشود این سال را بواقع باید سال المپیک برای فوتبال ایران نامید اما پیش درآمد آن یک قهرمانی دیگر برای استاد و شاهین بود جام حذفی تهران چیزی بود که جایش در ویترین افتخارات پرویز دهداری بشدت حس میشد خط حمله آتشین مزاج شاهین یک به یک حریفان را از دور خارج میکرد روز پایانی نیز شاهین تیم شگفتی ساز شهربانی را پیشرو داشت چرا که شهربانی در این سال عقاب و چند تیم بزرگ را از گردونه مسابقات حذف کرده بود و امید داشت شاهین را هم به چنین سرنوشتی دچار کند. اما شهربانی در این دیدارعلیرغم شایستگی کاری از پیش نبرد تا با دو گل مغلوب شود ثانیه های پایانی فضای امجدیه به حد انفجار رسیده بود چرا که پس سوت داور به معنای پایان دیدار هواداران شاهین ورزشگاه امجدیه را ترک نمیکردند شعار شاهین قهرمان و بچه ها متشکریم یک لحظه قطع نمیشد گروهی از تماشاگران از آبادان به تهران آمده بودند تا در این جشن سهیم باشند عده ای نیز در خارج از استادیوم منتظر بودند چرا که بر اثر شدت استقبال و کمبود گنجایش ورزشگاه راهی بدرون نیافته بودند
پس از اهدا جام قهرمانی هواداران شاهین که از خود بیخود شده بودند سر انجام ستارگان خود را یک به یک بر دوش گرفته شادی کنان آنها را تا بیرون امجدیه بر دوش گرفتند طبق معمول کاپیتان پرویز دهداری پیشاپیش سایرین در حالیکه جام قهرمانی را بر دست داشت از استادیوم خارج شد خود استاد در این رابطه میگوید:
آن روز خاطره انگیز ممکن نیست از خاطرم برود آنروز نقطه اوج همبستگی شاهین و مردم کوچه خیابان بود مردمی که با چشمانی خیس از شوق شادی همه مشکلات زندگی خود را با قهرمانی شاهین بفراموشی سپردند چیزی در اختیار ما نبود گویی سوار بر موج حرکت میکردیم چشمانم باور نمیکرد این همه علاقه و عشق خالصانه را یک لحظه برگشتم پشتم را بینم چشمم دیگر بچه ها را دید که انها هم بر دوش هواداران شرایطی چون من دارند آنروز بچه ها نبودند که بر دوش مردم قرارداشتند بلکه شاهین بزرگ بود که بال گشوده بود و در آسمان پرواز می نمود
جشن پایکوبی هواداران شاهین تا پاسی از شب در خیابانهای اطراف ادامه می یابد در آن سال اصغر شرفی ستاره سالهای بعد باشگاه پاس نیز در جمع یاران شاهین قرار داشت شاهین در آن مسابقات از چند ستاره تیم شاهین آبادان نیز سود میبرد حمید برمکی - پور جانکی و ... نفراتی بودند که شاهین را همراهی میکردند قهرمانی شاهین چند ماه بعد سبب ساز درخشش تیم ملی ایران در راه صعود به المپیک میشود چرا که مربی تیم ملی فکری استخوان بندی تیم را بر اساس ستارگان جوان شاهین و کاپیتان با تجربه آنها پرویز دهداری انتخاب می کند.
شاهین پر طرفدار ترین تیم زمان خود بود که ورزشگاه را کاملا پر می کرد و این محبوبیت را بعد ها به پرسپولیس منتقل نمود.
شاهین پر طرفدار ترین تیم زمان خود بود که ورزشگاه را کاملا پر می کرد
قهرمانی باشگاه های تهران در سال 1344
از بهترین خاطرات شاهین و فوتبالدوستان دهه چهل شمسی، چرا که آن روزها , شاهین به اوج محبوبیت خود رسیده بود و با ظهور چند جوان مستعد , طراواتی دو چندان یافته بود . هفته سوم نقش کلیدی پرویز دهداری , بیش از پیش نمودار شد همان موقع که چیزی نمانده بود مشکلات , کمر شاهین را بشکند !
مسابقات را شاهین بسیارعالی آغاز کرد گام نخست با درخشش همایون بهزادی و حمید شیرزادگان در کنار حضور موثر گنجاپور و دهداری , یک شکست سنگین 4 بر صفر را بر تیم تاره پا گرفته اما مدعی پاس تحمیل نمود اما هفته دوم در کمال ناباوری , با نتیجه 4 بر یک مغلوب دارایی شد . شکستی که تاثیر آن حتی در جلسه تمرین دو روز بعد از بازی نیز , در چهره شاهینی ها مشهود بود
اختلاف میان دو ستاره , چیزی نمانده بود به جاهای باریک بکشد که نفوذ دهداری و صحبتهای او بعنوان بزرگتر شاهین , آرامش را به اعضاء تیم باز گرداند از سوی دیگر دارایی , که یک نتیجه ناباورانه و عالی را مقابل شاهین بدست آورده بود , خود مغلوب پاس شد تا توازن در کسب امتیاز میان سه تیم مدعی ( شاهین - پاس و دارایی ) حفظ شود. تساوی پاس با عقاب و پیروزی دو تیم شاهین و دارایی برابر حریفان , پاس را عقب نگاه داشت . سپس هفته بعد تاج که در این فصل چندان درخشان بازی نمیکرد موفق به شکست دارایی , رقیب اصلی شاهین شد در همان هفته شاهین در دیداری تماشایی با نتیجه 3 بر 2 بر عقاب غلبه کرد تا ظرف 7 هفته مسابقات فاصله امتیازات شاهین با نزدیکترین رقیبش به عدد 4 برسد حال تنها امید رقبا برای متوقف شدن شاهین , بازی حیثیتی شاهین و تاج بود اما شاهینی ها در این بازی نزدیک با نتیجه 2 بر 1 بر تاج غلبه کردند تا دو هفته مانده به پایان مسابقات , خیال هوادارانشان از بابت قهرمانی آسوده باشد و دو پیروزی دیگر برابر شعاع و دیهیم، با این قهرمانی پرونده دوران بازیگری پرویز دهداری در فوتبال ایران ( بجز چند بازی دوستانه و تشریفاتی ) برای همیشه بسته شد او در آنروزها تازه پا به 32 سالگی گذارده بود و چنانچه دچار مصدومیت نبود حداقل تا دو سال دیگر قادر بود برای شاهین بازی کند.
همایون بهزادی مهاجم شاهین در ليگ باشگاه هاي تهران در سال 1344 توانست 9 گل براي شاهين بزند و دومين گلزن برتر مسابقات شد.
انحلال شاهین
شهپر شاه هوا اوج گرفت *** زاغ را دیده بر او مانده شگفت
رفت و بالا شد و بالاتر شد *** راست با مهر فلک همسر شد
لحظهای چند بر این لوح کبود *** نقطهای بود و سپس هیچ نبود
ابیات فوق از دکتر "پرویز ناتل خانلری" است به نام عقاب که دکتر خواجه نوری، مدیر وقت شاهین در زمان انحلال باشگاه در پاسخ به نامه پرویز خسروانی مدیر عامل اسبق باشگاه تاج و رئیس سازمان تربیت بدنی - که در یاداشتی به تاریخ 22 مارس 1999 در مورد تلاشش برای احیای مجدد شاهین ولی تحت نام شهباز و برای مقابله با شایعات ارسال کرده بود - برایش به رشته تحریر درآورده است.
تابستان سال 1346 یکی از غیر منصفانه ترین احکام تاریخ ورزش ایران , با لغو پروانه فعالیت باشگاه شاهین صادر شد . آنها که در کوران رقابتهای باشگاههای تهران , تحت هدایت پرویز دهداری ,دو هفته مانده به پایان در صدر جدول قرار داشتند . با ابلاغ حکم عدم فعالیت که به معنای بسته شدن درب های باشگاه بود مواجه شدند و .......... اتفاقات که در بین دو نیمه آخرین دیدار شاهین در مقابل تهرانجوان که شاهین با هتریم ناظم گنجاپور بازی را سه بر یک برد روی داد منجر به صدور رایی شد که بواسطه آن محبوبترین باشگاه فوتبال ایران با لغو پروانه فعالیت مواجه گردد
ظاهرا بخش عمده هواداران شاهین و حتی شخص اکرامی ضد حکومت وقت به حساب می آمدند.مردم کوچه و خیابان، شاهین را مرکز جریان ضدشاهنشاهی میدانستند. البته این جو صرفا بر روی سکوهای امجدیه بود و مصداقی در بین خود بازیکنان نداشت.
در مراسم بازگشایی مسابقات قهرمانی کشور سال 1342 که پیش از بازی دارایی – شاهین در حضور محمدرضا شاه در ورزشگاه امجدیه برگزار شد، گروهی از هواداران شاهین فریاد میزدند «شا» و گروهی دیگر در پاسخ فریاد میزدند «هین». یعنی شاه را به حیوانی تشبیه کرده بودند و این به هر حال توهینی به مقام اول سلطنت بود. در ادامه فشار سکوها به اندازهای افزایش یافت که شاه ورزشگاه را ترک کرد و بازی نیمه کاره ماند.
تاکنون افرادی مختلف در روزنامهها و مجلات گوناگون موضوع لغو پروانه شاهین و محرومیت بازیکنان را به میان کشیده و هریک با برداشت ویژه خود، سخن ساز کردهاند. چندی از این مقالات با واقعیت نزدیک بوده است و دسته دیگری از داستانها به کلی از حقیقت بدور بودهاند و چه بسا که در این زمینه گفتههای نادرست و یکجانبه بیشتر از واقعیتها بوده است.
یخشی از مسائل مربوط به انحلال شاهین به خود باشگاه و بخشی دیگر به فدراسیون بر می گشت. یکی از دلایل ضعف شاهین تغییر رویه ای بود که در تیم به وجود آمد و فلسفه باشگاه تغییر کرد و مسیر همیشگی جذب بازیکن بستته شد. بازیکنی که از شهرستان به تهران میآید، پول میخواهد، خانه میخواهد، کار میخواهد ولی تا آن وقت این چیزها در شاهین وجود نداشت.
شاهین به دلیل محبوبیتش به نوعی پل ارتباطی بین فدراسیون و جامعه بود. تیم باشگاهی هم اگر از خارج از کشور می آمد با شاهین بازی می کرد. تاج و دارایی هم رقابت شدیدی باهم داشتند. روسای فدراسیون هم یا از تاج بودند یا دارایی. سرهنگ مکری از تاج بود، سرودی، خبیری و مرحوم مبشر از دارایی.
گروهی از نزدیکان به شاهین اعتقاد دارند که پرویز دهداری بطور غیر مستقیم در انحلال شاهین نقش داشته است . این گروه که همایون بهزادی نیز یکی از آنان است عقیده دارند که اختلاف نظر میان دهداری و دکتر اکرامی سبب انحلال شاهین شد و یا به عبارتی آنچه بالهای بر افراشته شاهین را شکست , آتش اختلاف بین بزرگان باشگاه بود تا بهانه بدست بدخواهان داده شود.
همایون بهزادی که در مبحث اختلاف و دو دستگی شاهینی ها , بسبب یک ارتباط فامیلی , در دسته مخالف با عقاید استاد پرویز دهداری قرار داشت چنین نقل میکند :
آن روزها , من و سایر بچه ها بارها و بارها سعی کردیم اختلافات میان آن دو را از بین ببریم اما هیچکدام از افکار و مرام خود , کوچکترین گذشتی نکردند و .....
رابطه دکتر اکرامی با کیهان ورزشی که تنها نشریه ورزشی بود هم شکرآب شد. ماجرا از این قرار است که قرار بود کیهان تبلیغ بازی آرارات ارمنستان و شاهین را کند و دکتر اکرامی چهار هزار تومان برای این کار به آن ها بدهد. اما دکتر اکرامی به دلیل اینکه زیر تبلیغ بازی شاهین تبلیغ موتور سیکلت سوزوکی بود کیهان ورزشی را به سوء استفاده از نام شاهین متهم کرد و فقط حاضر شد دو هزار تومان به آن ها بدهد. اهمیت این مسئله در این است که پرویز دهداری واسطه باشگاه و کیهان ورزشی بود و ظاهرا همین ماجرا باعث شد دهداری و اکرامی دچار اختلافاتی شوند.به پرویز دهداری قول هایی داده شده بود که به آن ها عمل نشد و همین مسئله باعث دلخوری او که مربی تیم بود شد. شش بازیکن شاهین (حمید جاسمیان، برادران وطنخواه، ناظم گنجاپور، کاظم رحیمی و یکی دیگر) هم گفتند که دیگر بازی نمی کنند و شرایط پیچیده تر شد. این ها را جعفر کاشانی در مصاحبه ای بیان کرده بود.
اما برخی دیگر اختلاف اکرامی و دهداری را مسائل دیگری می دانند. ظاهرا دهداری معتقد بود امضاء یک قرار داد مشترک تجاری ما بین سه باشگاه تاج - دارایی و شاهین باشگاه را از آرمان هایش دور کرده و شاهین نباید هم پیاله تاج و دارایی می شد. دهداری عقیده داشت چرا شاهین که همیشه به پایبندی به اصول آماتوریزم شهره بوده حال , همپیاله تاج و دارایی شده است و این با اندیشه های او همسان نبود او اعتقاد داشت وارد شدن به بازیهای پشت پرده آرام آرام باعث کدر شدن پاکی و صداقت در فوتبال ایران خواهد شد و تا آنجا این بیماری گسترش پیدا خواهد کرد که دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد ماند. اما در سوی دیگر ماجرا مردی است که موسس شاهین است و با دست خالی تیم را بیش از 20 سال سرپرستی کرده شاهین را همانند فرزند خود دوست دارد چرا که از اولین روز حیاتش او را گام به گام همراهی کرد رنجهایش را تحمل کرده با برد هایش اشک ریخته و با شکستهایش هم همینطور و بهیچ عنوان حاضر به از دست دادن فرزند خویش نیست همانند مادری که برای نجات جان کودک خود هر کاری درست یا غلط را انجام خواهد داد چرا که برایش تنها زندگی کودکش مطرح است و پس از آن چیزهای دیگر ...
آنروزها جامعه ایران بسبب ورود آرام پول در حال تغییر بود با افزایش ورود پول نفت به ایران دهه 40 شمسی , شاهد تحول در ساختار جامعه هستیم، دیگر اداره یک باشگاه بزرگ ورزشی همانند دو دهه قبل با دستانی خالی , غیر ممکن و یا دست کم تا چند سال دیگرش , محال بود . دکتر اکرامی که فردی آینده نگر بود هنگامی که به دخل و خرج باشگاه مینگریست , تنها راه را در آن دید که با فاصله گرفتن از اصول اماتوریسم , بقای باشگاهش را تداوم بخشد و برای پاسخگویی به مخارج شاهین , پای یک قرارداد در آمد زا با باشگاه تاج امضاء نماید عملی که رنجش پرویز دهداری را در پی دارد و این دو یار قدیمی و دلیل پایداری شاهین را , رو در روی قرار داد . پرویز دهداری اصولگرا و دکتر اکرامی واقع گرا جدایی میان این دو حتی به داخل تیم فوتبال نیز رسوخ کرد , هر چند شاهینی ها سعی در مخفی نگاه داشتن اختلاف میان بزرگانشان را داشتند اما هنگامی که در هفته نخست مسابقات سال 46 وقتی که پنج باریکن از جمع نفرات اصلی از حضور در بازی خودداری میکنند میزان جدی بودن مشکلات داخلی برای همگان روشن میگردد ولی بسته شدن باشگاه شاهین , سبب بسته شدن دستان استاد نشد و ....
تیم شاهین تهران در سال 1342
اما روایت معروف تر در باب انحلال باشگاه این است که باشگاه شاهین در اوج محبوبیت قرار داشت. شاهین به دلیل برخی مسائل در مقابل سازمان تربیت بدنی و فدراسیون قرار گرفت. شاهین شرایطی دانشجویی داشت و اعتراضات سیاسی آن زمان هم اکثرا منشا شان از دانشگاه بود. محبوبیت شاهین به مذاق مسئولین ورزش کشور خوش نمی آمد و این واقعیتی غیر قابل کتمان بود.نهایتا در یک برهه زمانی حاد برای اینکه این مساله را خاتمه بدهند با گزارشی که مقداری غرض در آن وجود داشت و آن گزارش را به مقام های بزرگ مملکت رساندند باعث شدند دستور صدور تعطیلی باشگاه شاهین صادر شود.
سال 1346 در بازی شاهین و تهرانجوان تیم تهرانجوان از یک بازیکن دو اخطاره استفاده کرد، عبدالله خواجهنوری رئیس وقت باشگاه شاهین هم در ورزشگاه به سرهنگ سرودی رئیس فدراسیون به شدت اعتراض کرد. خواجه نوری از یک خانواده محترم بود ولی سرودی به گوش او سیلی میزند و همراهان او هم خواجه نوری را میزنند. این اتفاق در نهایت به انحلال شاهین انجامید. سرودی درخواست انحلال شاهین را به سازمان تربیت بدنی ارائه میدهد و سپس از طریق محمد خاتم که در آن زمان فرماندهٔ نیروی هوایی ارتش بود، منوچهر قراگوزلو رئیس سازمان تربیت بدنی را ترغیب میکند تا رای را تأیید نماید. در 18 تیر 1346 پس از برد 3-1 شاهین برابر تهرانجوان سازمان ورزش و تفریحات ایران انحلال باشگاه شاهین را اعلام کرد. حوادث ایجاد شده و رقابت ناسالم سایر باشگاهها با یکدیگر و حسادت بسیار به شاهین همگی دست به دست هم دادند تاسازمان تربیت بدنی در اطلاعیهای اعلام کند: "با توجه به جو ناسالمی که بر محیط ورزش حاکم است از تاریخ سهشنبه بیستم تیرماه 1346 پروانه باشگاه شاهین برای همیشه لغو میگردد." . این یعنی سازمان ورزش دلیل انحلال این باشگاه را در ابلاغیه رسمی «منافات فعالیتها با روح عالیه ورزش» نام برد!
شاهینیها به دلیل عدم حضور در ردههای بالای فدراسیون فوتبال توان مقابله با افراد پُر نفوذ دارایی را نداشتند. یک سال پس از این ماجراها پرویز خسروانی به ریاست سازمان تربیت بدنی رسید و در سال نخست صدارت او هر دو باشگاه دارایی و تهرانجوان منحل گردیدند که به عقیدهٔ برخی اقدامی تلافیجویانه و در جواب قدرتنمایی اعضای دارایی بودهاست. موج انحلال باشگاه ها در زمان خسروانی دامن گیر دارایی هم شد و در سال 47 این تیم اعلام انحلال کرد که در سال 50 مججدا به مسابقات برگشت.
پس از انحلال باشگاه بازیکنان صبر کردند، پاس جعفر کاشانی و حسین کلانی و همایون بهزادی را می خواست. کلانی پیشنهادشان را رد کرد و کاشانی و بهزادی علیرغم بستن قرارداد به سرعت در همان دم دفتر باشگاه پشیمان شدند و گفتند که بازی نمی کنند.
باشگاه شاهین اظهارات آقای عبداله خواجه نوری را در مورد دلایل انحلال و چگونگی انجام آن را رسمی ترین و نزدیکترین علت اصلی این واقعه می داند. دکتر خواجه نوری، مدیر وقت شاهین در زمان انحلال باشگاه در پاسخ به نامه پرویز خسروانی مدیر عامل اسبق باشگاه تاج و رئیس سازمان تربیت بدنی - که در یاداشتی به تاریخ 22 مارس 1999 در مورد تلاشش برای احیای مجدد شاهین ولی تحت نام شهباز و برای مقابله با شایعات ارسال کرده بود - برایش به رشته تحریر درآورده است.
متن پاسخ
دوست عزیزم پرویز جان عزیز، از خدا میخواهم خود و خانوادهات تندرست و خوش و خرم باشید. نامه با محبتت هفته پیش به دستم رسید و از دیدن خطت و خبر سلامتت خوشحال شدم.
منم که دیده به نامهات کردم باز چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
به درستی برایم روشن نیست که تاریخ نامه 23 / 3 / 1999 میباشد یا من اشتباه میبینم، به هر ترتیب چون هفته پیش به دستم رسید از ادب به دور است در نوشتن پاسخ کندی کنم.
افسوس که یاران ورزشی و دوستان زیادی همه از هم جدا شده و هر یک ناچارا به غربت سرایی در گوشه و کنار دنیا پراکنده و دوران واپسین زندگی را به دور از میهن عزیز به سرمیبریم.
شما در نامه خود به چند نکته اشاره کرده و نسخهای از مجله تاج را هم پیوست کردهاید ولی چون من درباره بعضی از آن مطالب آگاهی درستی ندارم خود را واجد شرایط برای اظهار نظر نمیدانم ولی درباره چند موضوع اساسی دیگر به ویژه لغو پروانه باشگاه شاهین و صدور پروانه به نام شهباز اشاره رفته که امیدوارم فرصت داشته باشید تا از چگونگی آن شما را روشن نمایم.
چه گویمت که ز سوز درون چه میبینم ز اشک پرس آن همه حکایت که من دارم
همانگونه که شما از تاج جدایی ندارید، پس من هم از شاهین گسستنی نیستم و مجبورم راز درون خود را نسبت به نکته مورد اشاره شما یعنی حادثه شوم 16 تیرماه 1346 از سینه بیرون بریزم.
در آغاز باید بگویم که من شما را در عنفوان جوانی با چهرهای شاداب و موهای مشکی، لباس نظامی، مچ پیچهای جناقی، پوتینهای براق و دوچرخه کورسی، در کوچه نظامیه، میدان بهارستان به یاد دارم. اگرچه در اثر بالا رفتن سن شکلها تغییر میکند و حافظه کم میشود ولی اشخاصی مانند شما را که غرق در محیط ورزش بودید به ندرت میتوان فراموش کرد و یادها و یادبودها در اندیشه ها به جا میماند.
من همیشه برای شما و خانواده خسروانی که جزو نخبگان ایرانند احترام قایل بوده و هستم ولی بدون پرده باید بگویم که گهگاه در جریان کارهای ورزشی با باشگاه تاج و بعضی از گردانندگان آن اختلافات اصولی داشته و با روش بعضی از کارهای آنها هماهنگی نداشتهام ولی اغلب مشکلها را با صبر و حوصله بین یکدیگر حل و فصل کردهایم.
خوب میدانید که تاکنون افرادی مختلف در روزنامهها و مجلات گوناگون موضوع لغو پروانه شاهین و محرومیت بازیکنان را به میان کشیده و هریک با برداشت ویژه خود، سخن ساز کردهاند. چندی از این مقالات با واقعیت نزدیک بوده است و دسته دیگری از داستانها به کلی از حقیقت بدور بودهاند و چه بسا که در این زمینه گفتههای نادرست و یکجانبه بیشتر از واقعیتها بوده است. چون در بررسی اتفاقات روزگار نمیتوان حقیقت را برای همیشه پوشاند پس از شما درخواست دارم که سرگذشت مرا بدون بغض و تعصب بخوانید و سپس منصفانه و بیطرفانه قضاوت نموده و اگر نظرات شما به جز این نمیباشد پس این است عین حقیقت از آن چیز که اتفاق افتاده.
اکنون نه شما سپهبدید با سپاه و نه من مدیر باشگاه هستم و بدون توجه به حساسیت جاه و مقام اداری و سایر منظورات میتوانیم با فکری آزاد و بدون واهمه از این و آن، حادثه شوم امجدیه را مورد بررسی و قضاوت خود قرار دهیم. من به سهم خود عین آنچه اتفاق افتاده را برایتان مینویسم تا از موجبات آن و جزئیاتش باخبر باشید.
به یادتان میآورم ، در تیر ماه 1346 که مسابقات فوتبال قهرمانی باشگاههای تهران برگزار میشد، رقابت شدید بین تیمهای تاج، شاهین، دارائی و تهرانجوان وجود داشت. تیم شاهین تا روز جمعه 16 تیر با پیروزی در چند مسابقه هفتههای پیش آهنگ بردن جام باشگاهها را داشت ولی چندی از طرفداران متعصب باشگاههای دارایی و تهرانجوان و شاید تاج از پیروزیهای شاهین دل خوشی نداشتند.
در این زمان ریاست فدراسیون با آقای سرهنگ سرودی و علی اصغر یمین دبیر هیئت فوتبال بود. این دو نفر و سایر اعضای فدراسیون همگی از طرفداران پرو پا قرص تیم دارائی و تهرانجوان بودند و از پیروزیهای شاهین دل چرکین و غضبناک و امیدشان بر آن بود که یکی از تیمهای مورد نظرشان سرانجام در مسابقهای شاهین را به زیر بکشد. موجباتی که در آن روز حادثه آفرین شد. طرحریزی همه جانبه فدراسیون برای بازنده کردن شاهین به این شرح بود.
• ساعت 8 شب برای انجام بازی انتخاب شده بود تا مردم نتوانند به خوبی بازی را دقیقا مورد بررسی و انتقاد خود قرار داده و در عین حال از حضور زیاد طرفداران شاهین در ورزشگاه ممانعت کنند.
• داوری مسابقه به عهده داوود حیدری یکی از بازیکنان قدیمی تیم دارایی و طرفدار حسین فکری سرپرست تهرانجوان بود.
• خط نگهداران نیز از دوستان حسین فکری انتخاب شده بودند.
• درب جایگاه مخصوص فقط برای افراد دارائی، تهرانجوان و تاج گشوده بود و از حضور دیگران جلوگیری می کردند.
با توجه به نکات از پیش گفته، در آن جمعه شب، تب تندی گریبان فوتبال باشگاههای تهران را گرفته بود. ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه در کار بودند زیرا این آخرین فرصتی بود که تیمی چون تهرانجوان میتوانست شاهین را به زانو در آورد و جلوی پیشرفت او را برای ربودن جام قهرمانی سد کند.
مسابقه نزدیک ساعت 8 شب با داوری حیدری آغاز شد و پس از گذشت بیست دقیقه، داور ابراهیم آشتیانی دفاع شاهین را به علت خطا بدون اخطار قبلی از زمین اخراج نمود. با اخراج آشتیانی تماشاچیان شگفت زده شدند و نمیدانستند چه شده! سکوتی سرد پلکانها را فراگرفته بود. اگر چه بازی جریان داشت ولی مردم در گوش یکدیگر نسبت به داوری یکجانبه حیدری شکایت و اعتراضاتی داشتند ولی تسلیم داوری گشته و ساکت مانده بودند.
پرویز جان شما خوب میدانی که در فوتبال اگر بازیکنی خطایی بکند داور بار اول به او اخطار میدهد یا برگ زرد نشان میدهد و چنانچه همان بازیکن مرتکب خطای دوم گردید آنگاه داور حق دارد اور را از زمین مسابقه بیرون کند. متاسفانه این کار درباره آشتیانی صورت نگرفت و در اثر ندانم کاری یا خودسرانه و عمدا بدون اخطار او را اخراج کرد.
مسابقه به این ترتیب ادامه پیدا کرد و پس از نزدیک به ده دقیقه تهرانجوان یک توپ به دروازه شاهین وارد کرد و گروهی از هوادارن تهرانجوان و به ویژه آنها که در جایگاه اختصاصی بودند از شادی در پوست نمیگنجیدند.
نیمه اول مسابقه به زودی پایان یافت و من در این هنگام در ردیف تماشاچیان نزدیک امیر مسعود برومند و چند تن دیگر از دوستان قدیمی نشسته بودم. مسعود برومند که سرپرست تیم شاهین بود از جا برخاست تا به اطاق رختکن برود و برای تجدید نظر کردن در بازی افراد و متشکل نمودن تیم و ادامه بازی ده نفره دستوراتی به بازیکنان بدهد.
او در بازگشت به پلکانها نامهای به من داد که در آن نسبت به یک بازیکن تهرانجوانی (طیبی) که طبق آئین نامه فدراسیون اجازه شرکت در مسابقه را نداشت اعتراض شده بود و از من خواست که نامه را به فدراسیون فوتبال برای رسیدگی بدهم.
در همین زمان 15 دقیقه استراحت بازیکنان تمام شده بود و دو تیم برای انجام نیمه دوم مسابقه وارد زمین شدند و من برای تسلیم نامه به آقای سرودی که دو پله از من بالاتر نشسته بود رفتم تا نامه را به ایشان تحویل بدهم. وی با عصبانیت و خشونت از دریافت نامه خودداری و از من خواست به جایگاه مخصوص بروم و نامه را به آقای یمین بدهم و خودش هم پشت سر من از پله ها بلند شد و دنبال من به راه افتاد.
در طول راه یکمرتبه فریاد جمعیت به هوا رفت و دریافتم که شاهین یک گل وارد دروازه تهرانجوان کرده است. با رسیدن من به درب جایگاه، سرودی با شتاب خودش را به من رساند و دستور داد درب جایگاه را بر روی ما بگشایند. به بالا رسیدیم و نامه را به یمین دادم و او رسیدی برایم نوشت که ناگهان سرودی از کنار به من یورش برد و با صورتی برافروخته و دهان پرناسزا آغاز دست درازی به سوی من کرد و یمین و یکی دو نفر دیگر هم به او پیوستند و مرا به زیر لگد و شکنجه قرار دادند. من در اینجا به آنچه آنها گفتند و کردند کاری ندارم و چون صدمات جسمی و روحیام آنچنان بود که اکنون پس از گذشت سالها هرگاه به یاد میآورم مانند سوهان روح زجرم می دهد پس میپردازم به اصل مطلب.
من از بازوی خود دارم بسی شکر که زور مردم آزاری ندارم
اگر خوب بررسی کنیم متوجه میشویم که شدت عصبانیت و خشم سرودی به سبب چند علت زیر بوده است:
• مسابقه کم کم با تمام کوششهای فدراسیون و طرحریزی آنها به سود شاهین در حال پیشرفت بود و تا این زمان شاهین دو توپ وارد دروازه تهرانجوان کرده بود که باعث خشم بیشتر سرودی شده بود.
• سرودی زمانی که روی پلکانها بوده است با خانمی به مشاجره میپردازد و آن خانم دستی به صورت او دراز کرده بود و برای وی این بیت را خوانده بود.
در هوا چند معلق زنی و جلوه کنی ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد
• سرودی با آگاه شدن مفاد نامه برومند خشمگین تر می شود.
• رئیس فدراسیون و همکارانش با پیشرفت بازی به سود شاهین میباید طرح نوینی را پیاده کنند.
درگیری در جایگاه با پا درمیانی چند نفر که مرا به گوشهای دور از حمله کنندگان بردند پایان یافت. سه نفر از آقایان با وجدان و با شهامت که توانستند مرا از زیر چنگ فدراسیونیها نجات دهند و شما آنها را به خوبی میشناسید عبارت بودند از سروان بیاتی، مهندس خبیری و سروان ماهتابانی.
این را هم باید اضافه کنم که در طول این ماجرا که زننده چند نفر و خورنده تنها یک نفر بود آقایان دیگری در جایگاه ناظر بر این حادثه بودند که هیچکدام کوچکترین واکنشی برای جلوگیری از کارهای وحشیانه سرودی و یمین از خود نشان ندادند. آقایان اینها بودند: محب، ادبخواه، حاجیان، ماممقانی، مهاجرانی، برادر سرودی و چند نفر دیگر که در خاطرم نیست. اینها همه طرفداران دارائی و تهرانجوان بودند و پا درمیانی را به نفع خود نمیدانستند. پس صلاح در این بود که فقط ناظر کتک زدن من توسط سرودی و یارانش باشند.
از این واقعه میتوان نتیجه گرفت که در آن جمعه شب، تاج (شاید بدون آگاهی شما) و دارائی و تهرانجوان هر سه گروه با فدراسیون هم پیمان شده بودند تا به هر طریق ممکن شاهین را به زانو درآورند. البته تا اواخر نیمه اول مسابقه مقصود آنها به هدف نزدیک شده بود ولی در نیمه دوم که ورق برگشت و توپ گرد چندین بار راهش را به دروازه تهرانجوان باز کرد فدراسیون و یارانش مجبور به کارهای خشونت بار شدند و حادثهای آفریدند که تا آن زمان کسی به خواب ندیده بود. پر واضح بود راهنمایی من به جایگاه و دور از دوستان و تماشاچیان فقط به خاطر تنها گیر آوردن من و شکنجه دادن و کشتن روح ورزشکاریام بود.
باید این را اضافه کنم بین افرادی که در جایگاه حضور داشتند تنها ماهتابانی بود که با دلجویی و ملاطفت، من و پسر 9 سالهام را که در تمام طول مدت شاهد وقایع بود از پلکان پائین آورد و به سمت درب خروجی امجدیه برد و اصرار کرد که به منظور جلوگیری از شایع شدن آن اتفاقات ناگوار میدان امجدیه را ترک نمایم تا تماشاچیان از موضوع آگاه نشوند چون ممکن بود شنیدن جریانات باعث به هم ریختن جمعیت و بروز حوادث دیگر گردد. توصیه او را پذیرفتم و در همین دقیقه صدای فریاد تماشاچیان داخل زمین به لرزه درآمد و ماهتابانی گفت فلانی نگران نباش، شاهین یک گل دیگر وارد دروازه تهرانجوان کرده و بدین وسیله امید بدخواهان و کینهتوزان به کلی از میان رفته است. چون در آن دیروقت شب با آن صدمات جسمی و روحی آمادگی رانندگی نداشتم ماهتابانی با جیپ اداره راهنمایی من و فرزند خردسالم را به کاظمآباد ضرابخانه محل سکونتم برد . از او بی نهایت تشکر کردم "دور باد آفت روز فلک از جان و تنش" .
همان شب پس از پایان مسابقه سرودی و اعضای فدراسیون که متوجه اعمال ناشایست خود شده بودند با شتاب جلسهای تشکیل می دهند و سرودی اظهار میدارد که خواجهنوری در جایگاه به پاگون من و شخص شاه اهانت و بیاحترامی کرده و میباید او و باشگاهش تنبیه گردند و دستور میدهد حسین فکری و یمین پیشنویس گزارشی را بر اساس گفته و نظر او تهیه نمایند . او سپس اعضای فدراسیون را وادار میکند تا پای آن گزارش را با امضای خود صحه بگذارند.
صبح روز بعد یعنی شنبه 17 تیر سرودی به دفتر رئیس تربیت بدنی، قراگوزلو می رود و جریان مسابقه و رویداد آن شب را آنطور که مورد نظر خود بود - چون تنها به قاضی رفته - برای رئیس سازمان تشریح میکند و تاکید میکند که تماشاچیان امجدیه به دو دسته بزرگ دولتی و غیر دولتی تقسیم شدهاند و امجدیه در معرض خطر و اعتشاش مردم است و باید هر چه زودتر چارهای اندیشید و بهترین راه را لغو پروانه شاهین اعلام میکند. گویا رئیس سازمان تمامی گفتههای سرودی را تائید نمیکند و میگوید دستور رسیدگی خواهد داد ولی سرودی مجددا او را تهدید میکند که اگر نسبت به لغو پروانه اقدام نکند هر پیشآمد ناگواری که در امجدیه رخ دهد مسئول اصلی، سازمان تربیت بدنی خواهد بود.
قراگوزلو با شتاب همانروز دستوری به شماره 6145 مورخ 17 / 4 / 1346 صادر مینماید و هیاتی را به ریاست سرتیپ امیر اسعد شاه خلیلی و اعضایی مرکب از داوود نصیری، منصور میر اشرافی، احمد ایزدپناه و ذوالقرنین تعیین میکند تا به واقعه روز جمعه ورزشگاه (میدان) امجدیه رسیدگی و چگونگی زدوخورد را به او گزارش نمایند. دوستان سرودی او را از دستور قراگوزلو مبنی بر تعیین هیات رسیدگی با خبر میکنند و او در اولین فرصت موضوع را به تیمسار خاتم رئیس نیروی هوایی گزارش میکند و تکرار میکند خواجهنوری در جایگاه اختصاصی به هرچه سردوشیدار بوده و به ویژه شخص شاه اهانت کرده و بایستی پروانه شاهین لغو و پرونده خواجهنوری به سازمان امنیت ارجاع شود. سپس بدون لحظهای وقت از دست دادن دوباره به قراگوزلو مراجعه و او را وادار به ملاقات با شاه می کند.
ملاحظه میکنید که هنوز مرکب نامه دستور رسیدگی خشک نشده بود و هنوز کمیسیونی تشکیل نشده، رئیس بیتدبیر و ضعیفالنفس سازمان تربیت بدنی زیر فشار و تهدیدهای سرودی به حضور شاه شرفیاب و موافقت او را مبنی بر لغو پروانه دریافت می کند.
پرویز جان لطفا دقت کنن ببین چه کسانی مبارزه ورزشی را تبدیل به سیاسی میکردند و چگونه مردمان بیگناهی در اندک مدت بدون خطایی مقصر قلمداد میشدند و چگونه افراد موزی اعمال ناشایست خود را ندیده گرفته و به دیگران اتهام دروغ میزدند و آنها را گرفتار دستگاههای انتظامی میکردند.
خوب خبر دارید که دستگاه بی سر و سامان تربیت بدنی در آن دوران یکی از مراکزی بود که برای خود دارای یک اسلحه سرد بود که من آن را تیر خلاص نام نهادم . فدراسیون و سرودی روی هم این تیر خلاص را در آستین خود داشتند و برای به کار بردن آن در برابر رزم جویان ورزشی چون شاهین همیشه آمادگی به کار بردن آن اسلحه را داشتند. فدراسیون فوتبال به جای آنکه این تیر خلاص را در آخرین مرحله اتفاقات برای سرنگون سازی رقیب خود به کار برد درباره شاهین به شکلی از آن استفاده کرد که اولین و آخرین اقدام بود . دلیلش پر واضح است چون آسانترین کار و کشنده تر از هر چیز بود؛ "لغو پروانه".
لغو پروانه شاهین و شکستن بالهایش در سال 1346 شکست دردناکی بود. دردناک برای گردانندگان شاهین، دردناک برای بازیکنان شاهین، دردناک برای تماشاچیان فوتبال و دردناکتر برای فوتبال ایران.
شاهین را این بار چنان بر زمین زدند که با بالهای شکسته و پرهای ریخته شدهاش دیگر توان بلند شدن از زمین و پرواز را نداشت. بیرون آوردن متهمی چون من و به پرواز در آوردن شاهین پر ریخته از زیر کوه بهتانهای دروغ، کاری بود بس دشوار. حتی سپهبدی چون شما، با داشتن سمت ریاست سازمان تربیت بدنی نتوانست شاهین را نجات دهد.
پرویز خسروانی
آری، شمای چند ستاره و تاج بدوش، با قدرت نتوانستید یا نخواستید پروانه شاهین را بازگردانید بلکه به جای آن شهباز را به میدان آوردید. چرا؟ شما با که مشورت کردید؟ این راه را چه کسی به شما نشان داد؟ آیا شایسته است روزی نام شما که از روز تولد پرویز است به چیز دیگری تبدیل شود؟ واکنش شما چه خواهد بود؟ مگر برای شاه، شاهین و شهباز فرق میکرد؟ مگر وی از جزئیات کارها با خبر بود؟ شما و امثال شما گردانندگان دستگاههای لشگری و کشوری بودید که میتوانستید از نزدیکی به شاه استفاده کنید و آنچه درست یا نادرست باشد را به نظر او برسانید و او را وادار به تصمیم در کار مورد نظر خود بکنید.
آری، شما نخواستید شاهین را دوباره به میدان بیاورید چون دوباره موی دماغتان میشد و ممکن بود از فتوحات شما و بهره برداری برای منافع شخصی جلوگیری شود. همین عمل شما باعث شد که شاهین تا بیست سال در بوته فراموشی قرار گیرد و بازیکنان شاهین تا دوران انقلاب اسلامی صبر کنند. پرویز جان آفرین بر تو که نامه نوشتی، چون نامه تو باعث شد که من این اسرار نهان و درد دل را برای اولین بار فاش سازم آن هم برای رقیبی ورزشی چون تاج. خوشبختانه شما امروز دیگر در سایه تفنگ و سرنیزه نیستی که مردم از شما بترسند. ما اکنون در یک سطح قرار داریم و در یک کشور بیگانه ولی به طور آزاد به دور از میهن عزیر به سر میبریم اما با یک تفاوت. با این تفاوت که شما فراری انقلاب اسلامی هستید و من تبعیدی پرونده دست پرورده برادران سرودی، یمین و فکری و همان دستگاهی که شما با آن همکاری می کردید.
بی پروا میگویم، اینگونه کارهای دستگاه ورزش ایران، صدور و لغو پروانه و محرومیت بازیکنان نه دستورات آسمانی و خدایی بود و نه دستورات شاه بلکه فکر و اندیشه و کار خودسرانه افرادی کوته فکر و پلید و زورگو و جاه طلبی بود که در برهم پاشیدن آموزشگاهی چون شاهین فخر میکردند و آن کار را جزو خدمات خوب خود به حساب میآوردند و انتظار پاداش و ترفیع درجه داشتند.
باری پس از لغو پروانه و به جریان افتادن پرونده سازمان امنیت من درصدد دادخواهی و بازگشت حیثیت خود بودم ولی متاسفانه به هرکجا رفتم و به هرکسی که آن حکایت را گفتم از یک گوش شنیدند و از گوش دیگر بیرون انداختند. با تنی خسته و شکسته به درگاه هر که رفتم گویی رحم و انصافی در آنها وجود نداشت و همه از اسلحه سردی که سرودی به کار برده بود واهمه داشتند و ناجوانمردانه مرا به دیگری حواله میکردند.
به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت سر مردمان بریدن بی جرم و بی جنایت
پرویز جان ، پس، گفته بزرگ ورزشی " فکر سالم در بدن سالم است" چه شد؟ فکر و اندیشه سالم در بدن کدام گرداننده ورزش ایران به جز چند نفر انگشت شمار وجود داشت؟ این پرسشی است که ما سالها داشتیم و کسی گوشش بدهکار نبود تا به امروز که یکی از گردانندگان همان دستگاه به صدا درآمده و با ما همزبان شده و شکایت از دوران گذشته دارد. جای بسی شگفتی است!!
پرویز جان شما در آن دوران دستی از دور بر آتش داشتید ولی ما شاهینیها درون آتش بودیم. شما از دور دست و پای خود را گرم میکردید ولی ما اندرون آتش برای ایمان ورزشی پاک خود و حفظ جان دست و پا میزدیم. شما یک پایتان در دربار بی بار بود، یک پایتان در ژاندارمری بی مرز و تکهای از پایتان هم در کارهای ورزشی ولی ما از جان و دل تمام در ورزش بودیم و برای گسترش و تعالی آن از جان و مال خود دریغ نداشتیم و نزدیک پنجاه سال سوختیم و ساختیم و با آمد و رفت روسای تربیت بدنی مرتب شاهد تیشه بر ریشه زدن باشگاه بی گناهی چون شاهین بودیم.
باید اضافه کنم که من در زندگی هیچگاه از زیر بار مسئولیت شانه خالی نکردهام و درباره لغو پروانه شاهین تمام مسئولیت و آنچه اتفاق افتاده بر عهده خودم میدانم که به خیلی از آنها در این نامه اشارت رفته است.
آنگاه که امیر مسعود برومند نامه اعتراضیه نوشت من خود پیش باز بودم و تسلیم آن شدم، به سادگی میتوانستم کار را به عهده نویسنده یا کس دیگری بگذارم. در باشگاه شاهین من از دقیقه انتخابم به مدیریت آن باشگاه همه مسئولیت خوب و بد را قبول کردم همه گونه مسئولیت و عواقب کارها را فکر می کردم به جز کتک خوردن به دست مسئولان فدراسیون و تنبیه شدن. چون موضوع اصلی این نامه مربوط به فوتبال ایران است بنابراین در این برگ پایانی نظرات خود را در زمینه آینده فوتبال ایران برایتان مینویسم.
از دیدگاه من در آتش فوتبال ایران هنوز جرقههایی وجود دارد که اگر کسی اینها را به هم نزدیک کند میتوان آن را دوباره شعلهور ساخت همانطور که در گذشته این جرقهها به هم نزدیک شدند و شعله تاج و شاهین فروزان بود و فوتبال ایران به مناسبت همان رقابتهای درست ورزشی در میدانهای بینالمللی راه یافت . به نظر من تنها راه گسترش و بالا بردن سطح فوتبال کنونی ایران نیاز به یک فرد شایسته دارد که بیاید و این آتش را از زیر خاکستر بیرون آورد و جرقه ها را به هم نزدیک کند و دوباره آتش فروزانی را شعلهور سازد.
با دیدن چند مسابقه از ایرانیها بر این باورم که ایرانی از قدرت بدنی بهره مند است. در بازی فوتبال تیز بین و موقع شناس است . بی ترس و پرشتاب است. در توپ زدن مهارت دارد. در بازی فردی خوبست. تعادل بدنی خوب دارد. بدون خطا بازی میکند. کمبود رقیب را زود تشخیص میدهد. به داور کم اعتراض میکند. از بازیکنان خوب بیگانه چیز یاد میگیرد و کم توقع است. این ویژگیها و بیش از این در بازیکنان ایرانی وجود دارد و تنها سرپرستی و مدیریت لازم است که این ویژگیها را از فرد بر روی زمین پیاده کند و با هماهنگ نمودن افراد در ساختن یک تیم پرتوان بهره برداری کند.
گفتنی بسیار است اما مثنوی هفتاد من میشود خدا نگهدارت.
رمز موفقیت و محبوبیت شاهین
شاید یکی از ارزشمندترین مطالبی که درباره رموز موفقیت شاهین تاکنون به رشته تحریر در آمده است پاسخی است که مرحوم دکتر عباس اکرامی در جواب به سئوال یک علاقهمند به شاهین به خط خود نوشته است . ایشان چنین میگوید:
«هر کار که بر پایه عشق، اعتقاد، ایمان و کاردانی و برنامه شروع شده و با استفاده از ابزار و امکانات لازم و وجود صبر و استقامت ادامه یابد قطعا موفق خواهد شد. باشگاه شاهین با توجه به همین عوامل شکل گرفت و شروع کار بر اساس شوق و انگیزه خدمت بود. من خودم معلم بودم، به روحیه جوانان آشنایی داشتم و معتقد بودم و میدانستم که ترغیب جوانان به ورزش و فعالیتهای بدنی باعث سهلانگاری ایشان در یادگیری نمیشود بلکه بر عکس ایشان را به کسب علم و دانش بر میانگیزد و مصصمتر میکند. ورزش باعث بروز عواطف و احساسات ایشان گردیده و موجب تربیت کامل آنان میشود.
علت دیگر آن بود که کار باشگاه را با همکاری خانوادهها و مدارس شروع کردیم، مسئولان باشگاه با افراد خانواده و مدیران و معلمان در هر کار . در هر مورد همکار و همراه یکدیگر بودیم و همه یک چیز می خواستیم و به یک طریق عمل میکردیم. تکلیف بازیکنان روشن بود، مزاحمی نداشتیم و تمام انرژی و وقت خود را صرف تربیت و پرورش بازیکنان میکردیم. انضباط محکم و سنجیده بود و با اعضای باشگاه مانند انسانهای کامل رفتار میشد و موفقیت بازیکنان چشمگیر و در خور ملاحظه بود و این خود موجب انگیزه بیشتر آنان میشد. محیط کار باشگاه برای همه اعم از بازیکن یا مربی رضایت خاطر و شادی به ارمغان میآورد. همانطور که یاد آور گردید تعدادی از دوستان موثر به کیفیت کار آگاهی داشتند و از هیچ کمکی دریغ نمیکردند. همکاری، کمک به یکدیگر و رفع نواقص به عنوان یک سرشت در تمامی بازیکنان جا افتاده بود و همه با هم و به خاطر یکدیگر میکوشیدند و همه از این همکاری بهره مند می شدند. در یکی از تابستانها پس از بررسی کارنامههای تحصیلی معلوم شد که 26 نفر از بازیکنان در یک یا دو درس تجدیدی دارند برای رفع این عیب سازمانی به وجود آمد و زیر نظر دکتر "ابتهاج" و مهندس "شاپور حاتمی" برنامه ای برای جبران عقب افتادگی به وجود آمد. بر این اساس قرار شد هر کس موضوعی را که میداند به آنکه نمیداند تعلیم بدهدو اشکالات به وسیله سرپرستها و مربیان کلاس برطرف شود. در پایان تابستان همه بدون استثنا قبول و از خانوادههای خود و باشگاه جایزه گرفتند.
علت دیگری که موجب پیشرفت و رونق باشگاه ما شده بود این بود که اعضای اولیه که از لحاظ اخلاق، رفتار و عشق به کار با دقت زیاد انتخاب شده بودند تبدیل به سرمشق تازه واردان بودند. این مسئله محیط باشگاه را سالم و برای تربیت آماده کرده بود. این مسئله برای همه روشن است که در هر جامعه ای داشتن نمونه و سرمشق به منظور حفظ و تقویت عزت نفس جوانان از بزرگترین الزامات است.
همکاری بین اعضای باشگاه یکی دیگر از رموز پیشرفت آن بود. در سال 1326 که برای ادامه تحصیلات به انگلستان رفتم آقای "اسد قاضی زاده" اداره امور باشگاه را در دست گرفت و موقعی که در سال 1331 به آمریکار رفتم مرحوم "مهندس حسن رضی" این وظیقه سنگین را عهده دار شد. در اوج پیشرفتها و در آستانه انحلال باشگاه اداره باشگاه در دست توانمند آقای مهندس "عبدا.... خواجه نوری" بود. همکاری و از خود گذشتگی افراد به جایی رسیده بود که بازیکنان و قهرمانان بلند پایه باشگاه به اصرار از من میخواستند بعضی از جوانان با استعداد را به جای خودشان در مسابقات شرکت دهند. در آستانه انحلال یکی از وظایف قهرمانان شاهین این بود که بکوشند جانشینی برای خود تربیت کنند و از این راه موجب رونق باشگاه خود شوند. هر بازیکن هر چه را میدانست به آنکه آن را نمی دانست میآموخت . نام برخی از بزرگواران باشگاه که در تربیت جوانان سهم بیشتری داشتند چنین است:
سیاوش صبا، جلال مفیدی، حسن فاخری، عباس افشین، محمد باقر رضوانی، شاپور حاتمی، حسن رضی، محسن آزاد، نادر افشار نادری، محمود ابتهاج، امیر عراقی، مهندس فیروز پزشکی، امیر آقا حسینی، بهروز یاورزاده، رضا درودیان، هوشنگ زارع، قباد نقش تبریزی، کاظم ستاری، کاظم رحیمی،اردشیر آذرسا و اکبر کیا و تعدادی از پدران مانند دولتی، حکیمی، برگ ریزان، همتی به تربیت نوجوانان مشغولاند و به باشگاه خود کمک میکنند.»
همایون بهزادی که در 12 سالگي به تيم هاي زير گروه شاهين رفت و در کنار افرادي چون برادرم سياوش بهزادي، حميد شيرزادگان، حسن حبيبي، ناصر ابراهيمي و ... زير نظر بزرگاني همچون دکتر زادحسن فاخري، اکبر کيا، هوشنگ زارع، دکتر ابتهاج (رييس موسسه هدف) در مکتب دکتر اکرامي پيشرفت كرد. درباره شاهین می گوید:
آن زمان دو سوم فوتبال ايران باشگاه شاهين بود که در تمام ايران داراي تيمهاي مختلف بود. مثلا در تهران بيش از 100 تيم داشت. بزرگترين افتخارم را حضور در تيم اول شاهين ميدانم
علاقه شدید بهزادی سبب شد تا مثل بسیاری دیگر از شاهینی ها نام فرزندش را شاهین بگذارد.
تولد پرسپولیس
پس از انحلال شاهین هواداران این باشگاه دنباله مسابقات را پیگیری نکردند. هنگامی که شاهین فرو پاشید، چند باشگاه مانند پاس، راهآهن و عقاب در پی بکارگیری بازیکنان شاهین برآمدند و این به معنای از هم پاشیدن این تیم بود.
اما با رایزنی علی عبده با پرویز دهداری و مسعود برومند، بازیکنان باشگاه شاهین به تیم پرسپولیس پیوستند. پس از صحبت هایی که بین بازیکنان شد کلانی، شاهرخی، بیوک وطنخواه، آشتیانی، معینی، رضا وطنخواه، هادی طاووسی و شیرزادگان به نوبت به پرسپولیس آمدند و جعفر کاشانی هم که با عقاب قرارداد بسته بود به عنوان آخرین نفر به پرسپولیس پیوست.
روز های پایانی سال 46 ستارگان شاهین که با بسته شدن باشگاهشان عملا فعالیت ورزشی نداشتند تصمیم به حضوری هماهنگ در یکی از تیمهای باشگاهی تهران می گیرند تا جمع آنها همچنان استوار بماند ابتدا پاس پیشنهاد میشود اما در نهایت به تیمی کمنام بنام پرسپولیس می پیوندند این تیم در دسته پائینتر فعالیت داشت اما از آنجا اعلام شد تیم ها همه باید در مسابقات انتخابی شرکت کنند دیگر تفاوتی میان تیمهای دسته اول و دسته سوم وجود نداشت و پرسپولیس هم باید همانند سایرین در مسابقات انتخابی شرکت می کرد. مطابق مقررات این تیم می بایست کار خود را در فوتبال از دسته سوم و یا حداکثر از دسته دوم باشگاه ها شروع کند اما انحلال چند تیم در این زمان باعث شدتا به جای مسابقات لیگ، یک سری مسابقات رده بندی در سطح باشگاه های پایتخت برگزار شود و در آن مسابقات 44 تیم به رقابت پرداختند که 4 تیم پرسپولیس، تاج (استقلال)، عقاب و پاس سرگروه شدند.از آن پس پرسپولیس به طور رسمی وارد مسابقات باشگاهی ایران شد.
رهبری گروه پرسپولیس که فعالیتش عملا از زمستان 46 آغاز شده بود نیز به دهداری مربی سابق شاهین سپرده شد .... این فعالیت اما, چندان به طول نمی انجامد ولی در همین زمان کوتاه نیز استاد یک عنوان قهرمانی را برای پرسپولیس به ارمغان اورد . مسابقات انتخابی برای حضور در جام باشگاههای آسیا با حضور باشگاههای مدعی پایتخت با قهرمانی پرسپولیس , پایان یافت تا سرخپوشان و استاد راهی مسابقات در شرق دور شوند ...
اما پرسپولیس انگونه اعزام شد که عملا شانسی برای موفقیت نداشت، آن ها روزی به بانکوک ( محل برگزاری ) رسیدند که بازی ها یک روز قبل آغاز شده بود و ساعتی بعد نیز به میدان رفتند، همکاری استاد پس از بازگشت از بانکوک با پرسپولیس پایان پایان یافت. او فعالیت آرام در کنار جوانان مستعد باشگاه گارد را بحضور پر فشار در پرسپولیس ترجیح داد.
شاهینی ها در پرسپولیس یک رفت و برگشت داشتند. سال 48 محمود خیامی مدیرعامل ایران ناسیونال برای تبلیغ پیکان تیم فوتبال پیکان را تاسیس کرد و شاهینی هایی که حالا بازیکن پرسپولیس بودند را به خدمت گرفت. پیکان یک سال قهرمان باشگاه های تهران شد و به جای تیم ملی در جام دوستی شرکت کرد و آن جا هم قهرمان شد اما به به دلیل اختلاف میان مدیران باشگاه و بازیکنان منحل شد و اغلب بازیکنان به تیم پرسپولیس برگشتند.
دوران شهباز
در دهه پنجاه این باشگاه با نام «شهباز» دوباره بازگشایی شد و به سطح نخست فوتبال ایران بازگشت. پس از انحلال شاهین در سال 46 مذاکرات برای بازکشت این تیم ادامه داشت. در نهایت در سال 1354 با حضور مجدد شاهین موافقت شد اما به شروط زیر:
1-تیم از نام دومش یعنی شهباز استفاده کند
2-دکتر اکرامی نقشی در تیم نداشته باشد
دلیل تغییر نام باشگاه همان طرز بیان شا....هین بود که تماشاگران در ورزشگاه به کار می بردند. بدین ترتیب شاهین با تغییر نام با شهباز و بدون دکتر اکرامی و در حالی که جوازش به نام امیرمسعود برومند صادر شده بود به مسابقات برگشت. ایرح سلیمانی هدایت شهباز را بر عهده گرفت. دکتر اکرامی مدرسه پویا را به همراه محمود مشحون رئیس فدراسیون بسکتبال دایر کرد و در همان جا مشغول شد. باشگاه شاهین تا قبل از اننقلاب با همان نام ثانویه شهباز به فعالیتش ادامه داد اما پس از انقلاب و به دلیل فعل و انفعالات انجام شده و محبوب شدن گروهی و مورد غضب قرار گرفتن گروهی دیگر شهباز هم کنار رفت.
دکتر اکرامی در مورد حیات مجدد باشگاه می نویسد:
«پس از انحلال شاهین مرحوم "دهداری" با استفاده از زبدهترین بازیکنان تیم باشگاه هما را به وجود آورد. سایر بازیکنان باشگاه توانستند تیمهای دیگر را تغذیه کنند. بر همین اساس آقای دکتر "امیرمسعود برومند" با استفاده از اعضای تیم اول باشگاه موفق به حضور در مسابقات سراسری تحت عنوان پرسپولیس گردیده و موفق شدند تا تیم نیرومندی را پایه گذاری کنند.
حامیان باشگاه با هدایت آگاهانه و صمیمانه آقایان مهندس "محمود غضنفر پور"، "خسرو غفاری " و سایر یاران، باشگاه شهباز را پایه گذاری کرد و این امر باعث شد تا از حذف نام باشگاه شاهین که جان تازهای به فوتبال ایران بخشیده بود و مورد حسد رقیبان و توطئه فدراسیون فوتبال قرار گرفته بود جلوگیری نماید (پروانه باشگاه شهباز با نام دکتر اکرامی مورد موافقت قرار نگرفت و بنا بر این به نام امیر مسعود برومند ثبت شد) . در این جا، جا دارد از زحمات بی دریغ آقایان "شاپور سرحدی"، "مسعود رضوی"، "نصراله عبدالهی" و دوستانی که در نگاهداری و بهبود وضع باشگاه و جلب نظر دوستداران کوشیده اند قدردانی شود.
کسب عنوان سومی جام تخت جمشید در سال 1355 توسط شهباز
شاهین که از اولین دوره مسابقات کشوری کنار گذاشته شده بود و در جام های منطقه ای 1349 و 1350 و سه دوره اول جام تخت جمشید از سال 52 تا 54 حضور نداشت در چهارمین جام تختخ جمشید برای اولین بار و البته با نام فرعی اش حاضر شد.
شهباز , نامی که سعی داشت برای فوتبال ما یادآور شاهین بزرگ باشد، پس از یک وقفه ای 6 ساله, با تلاش علاقمندان شاهین در اواخر سال 1351. سازمان تربیت بدنی با اغاز مجدد فعالیت باشگاه شاهین موافقت نمود اما , تحت یک نام جدید، شهباز !.شرح این تصمیم گیری را به بخش تاریخچه باشگاه شاهین موکول نموده و اکنون , تنها عملکرد شهباز را در جام چهارم می پردازیم . شهباز , برای حضور در جمع بهترین های ایران , می بایست در رقابتهای زیر گروه جام تخت جمشید ( دسته اول باشگاه های تهران ) حاضر میشد . زنده یاد محراب شاهرخی , هدایت سپیدپوشان را پذیرفت و در حالی که مسئولیت قنی را بر عهده داشت , در مواقع لزوم خود بعنوان یک بازیکن , پا به پای سایرین برای صعود شهباز تلاش کرد .
جذب بازیکنانی همانند اکبر محمدی - نصراله عبداللهی - علی مناجاتی - رمضان احمدپور , شهباز را به یک شانس های مسلم صعود به مسابقات جام تخت جمشید تبدیل نمود . اواخر رقابتهای انتخابی , مربی کاردان انگلیسی " آلن راجرز " و دکتر حسین کلانی نیز به این جمع اضافه شدند تا شهباز توانی مضاعف یافته و سرانجام روز اول مهر ماه ۱۳۵۴ با کسب یک پیروزی مقابل افسر , قهرمان باشگاههای تهران شود و اینگونه به رقابتهای جام تخت جمشید , راه یابد . این موفقیت , پایانی بود بر ۸ سال جدایی شاهین و هوادارانش از سطح اول فوتبال ایران.
با صعود شهباز به رقابتهای جام تخت جمشید طبیعی بود که مدیران ان , در صدد تقویت تیم خود باشند تا در رقابت با بهترین های ایران , تداعی گر نام شاهین بزرگ باشد اما , هرگز خوشبینترین علاقمندان شاهین نیز , تصور نمیکردند که بزودی شهباز به یک تیم پر ستاره و رویایی تبدیل گردد .
همانگونه که پیشتر اشاره شد , مسئولان شهباز پیش از صعود به جام تخت جمشید , تعدادی مهره کارامد را جذب کردند اما بی تردید صید بزرگ آنها , جناب دکتر حسین کلانی بود که دلخسته از دو دستگی ها در میان سرخپوشان, موافقت خود را برای حضور در شهباز اعلام نمود. او ابتدا تصمیم داشت در حاشیه فعالیت کند اما هنگامی که با اصرار مسئولین شاهین مواجه شد , پیراهن شهباز را پوشید تا یاری رسان باشگاه , در راه صعود به جام تخت جمشید باشد .
غلامحسین مظلومی ماشین گلزنی فوتبال ایران و باشگاه تاج نیز , بر سر میزان قرارداد و .... با آبی پوشان به مشکل خورد تا برغم میل باطنی از آنها جدا شود. ناصر حجازی چهره ی نخست دروازه تیم ملی نیز , مورد غضب رایکوف قرار گرفت تا با پیشنهاد افزایش دستمزدش , مخالفت شود او در دیماه سال ۵۴ پای برگه قرارداد شهباز را امضاء نمود تا از این پس عضوی از باشگاه شهباز باشد.
ایرج سلیمانی هافبک تیم قهرمان جام سوم نیز با عدم انگیژه برای حضور در جمع سرخپوشان مواجه بود . او بر خلاف دیگران مشکلی از بابت میزان قرارداد نداشت اما حضور نام شاهین و پیوستن به جمع شاهینی ها در قالب تیم شهباز , به کلی او را هوایی نمود , تا علیرغم مخالفت کمیته فنی باشگاه پرسپولیس , \ای برگه ی قرارداد شهباز را امضاء کند . مسئولان پرسپولیس اورا که مدتی از قراردادش با پرسپولیس باقیمانده بود , تهدید کردند که به هیچ قیمت , حاضر به دادن رضایت نامه او , نخواهند شد . اما او در \اسخ گفت : حاضر است , بخاطر حضور در شهباز یک فصل پشت خط بماند ! ....سرانجام اما با پا در میانی مسئولان شهباز , رضایت نامه او برای حضور در شهباز صادر شد بعد ها معلوم شد که او هرگز قرار دادی با شهباز نبسته بود و تنها عشق به نام شاهین او را از بازی در پرسپولیس منصرف کرده بود .
رضا عادلخانی در آخرین روز نقل و انتقالات ( ۹ بهمن ۱۳۵۴ ) پای برگه عضویت در شهباز را امضاء نمود تا جمع ستارگان , کامل شود . مسئولین تاج علیرغم میل باطنی عادلخانی , او را به بازنشستگی در ۲۹ سالگی تشویق کردند !!! ... و برای آنکه او به تیمهای رقیب نپیوندد , برای او مربیگری تیم جوانان باشگاه را نیز \یشنهاد دادند . در انتقال رضا عادلخانی به شهباز , حضور غلامحسین مظلومی و ناصر حجازی را در شهباز , نمیتوان نادیده انگاشت ..
علاوه بر نامهای فوق , مسئولان شهباز حمید مجد تیموری ( مهاجم جوان و گلزن باشگاه نفت تهران ) را نیز , به اردوی خود افزودند . او الفبای گلزنی را پیش یکی از بهترین مهاجمان تاریخ باشگاه شاهین ( حمید شیرزادگان ) آموخته بود و با توصیه او نیز , پای برگه قرارداد شهباز را امضاء نمود .
محمود اعتمادی مدافع ارزشمند و ملی\وش بانک ملی که بار ها در آستانه عضویت باشگاه پرسپولیس قرار گرفته بود , در آستانه ی جام چهارم به عضویت شهباز در آمد تا در کنار نصرالله عبداللهی , مرکز خط دفاع شهباز را استوارتر از پیش نماید .
بجز این ها اما , مسئولان شهباز در صدد جذب ابراهیم قاسمپور هافبک ارزنده فوتبال ایران و باشگاه نفت آبادان و نیز مصطفی مسلمی مدافع تیم برق شیراز هم بر آمدند که علیرغم تلاش فراوان و کسب رضایت اولیه , سرانجام ناموفق بودند .
شهباز با جذب این تعداد بازیکن نامی و ملیپوش , مرکز ثقل بازار نقل و انتقالات فوتبال ایران شد . مسئولان این تیم با ثبت یک رکورد , غوغایی در فضای فوتبال باشگاهی به راه انداختند .... قرارداد هایی که مجموع انها از رقم ۴۰۰ هزار تومان نیز عبور کرد . بطوریکه میتوان آن را نقطه عطفی در جذب بازیکنان در تاریخ فوتبال ایران دانست . شهباز در حالیکه وارث نام شاهین بود اما , با روح آماتوری شاهین هیچگونه سنخییتی نداشت . آنها ( مسئولین تیم ) معتقد بودند که برای اولین حضور , می بایست نهایت تلاش خود را , صرف جذب چهره های صاحبنام نمایند تا در سالهای بعد , فرصت برای سازندگی فراهم گردد .
* مبلغ قرارداد تعدادی از یاران شهباز در جام چهارم تخت جمشید
غلامحسین مظلومی 50 هزار تومان ( 2 ساله ) هانی اهوازیان 20 هزار تومان ( 2 ساله )
محمود اعتمادی 50 هزار تومان ( 2 ساله ) حمید مجد تیموری 15 هزار تومان ( 2 ساله )
نصرالله عبداللهی 50 هزار تومان ( 2 ساله ) اکبر محمدی 30 هزار تومان ( 2 ساله )
ناصر حجازی 25 هزار تومان ( 1 ساله ) ناصر وثوق 15 هزار نومان ( 2 ساله )
محمدرضا عادلخانی 25 هزار تومان ( 2 ساله ) حمید اخلاقی 15 هزار تومان ( 2 ساله )
علی مناجاتی 25 هزار تومان ( 2 ساله ) ایرج سلیمانی 15 هزار تومان ( 1 ساله )
لیست بازیکنان و کادر فنی شهباز در جام تخت حمشید چهارم
دروازه بان :
1 - ناصر حجازی 2 - ناصر وثوق 3 - رضا اسدی سر مربی : آلن راجرز - ناظم گنجاپور
مدافع :
1 - مهراب شاهرخی 2 - نصرالله عبداللهی 3 - اکبر محمدی سرپرست : شاپور سرحدی
4 - محمود اعتمادی 5 - بیژن ارشدی 6 - قاسم شبانکاره
7 - فیروز خدر زاده مدیر عامل : امیر مسعود برومند
هافبک :
1 - ایرج سلیمانی 2 - علی مناجاتی 3 - حمید اخلاقی
4 - هانی اهوازیان 5 - محسن اسماعیلی 6 - حسین رحمتی
7 - علی اصغر رزمگه
مهاجم :
1 - حسین کلانی ( C ) غلامحسین مظلومی 3 - علی حیدری
4 - حمید مجد تیموری 5 - غلامرضا شکاری 6 - محمد مظلومی
در ابتدا تعداد ملیپوش شهباز , محدود به سه بازیکن بود . اما نمایش بی نقص و تماشایی نصرالله عبداللهی ( مدافعی که بسیاری گمان میکردند تمام شده است ) جمع ملیپوشان شهباز را به چهار رساند . همچنین ذکر این نکته ضروری بنظر میرسد که رضا عادلخانی و حسین کلانی ( 16 ماه قبل ) با تمایل شخصی از حضور در اردوی تیم ملی خودداری کردند . و چنانچه این اتفاق نمی افتاد , تعداد ملیپوشان شهباز به عدد ۶ میرسید عادلخانی عقیده داشت اردوهای بلند مدت تیم ملی دشمن شماره یک بازیکنان است و با شناختی که او از فوتبال روز دنیا بدست آورده بود , چندان نیز بیراه نمی گفت .
حضور ستارگان نامدار در ترکیب شهباز سبب هجوم علاقمندان برای مشاهده ی بازیهایشان شد . بگونه ای که کارشناسان , تولد یک قطب جدید در فوتبال ایران را حتمی میدانستند . اما برغم انتظار , مدتی طول کشید تا مجموعه ی شهباز به حضور در کنار یکدیگر , خو بگیرند.
.
هر چه از زمان بازیها گذشت این تیم بهتر خود را میافت بویژه در نیم فصل دوم زمانیکه خط آتش این تیم که با حضور غلامحسین مظلومی - رضا عادلخانی و علی حیدری روز بروز پخته تر عمل میکرد کسب عنوان بهترین خط حمله مسابقات و همچنین آقای گلی مظلومی در نهایت شهباز را در جایگاه سوم جدول بالاتر از تاج همیشه مدعی قرار داد .
غلامحسین مظلومی با ثبت 19 گل در یک فصل رکورد سال پیش ناصر نورایی ( 18 گل ) را شکست و موجب شد تا سالهای سال چیزی نزدیک به دو دهه برترین گلزن باشگاهی ایران در طی یکدوره مسابقات باشد او که در تاج آرام آرام تبدیل به یک مهاجم متوسط شده بود با گلزنیهای مداوم خود به همگان ثابت کرد که هنوز تمام نشده و سالها میتواند بعنوان نوک پیکان حملات باشگاهش و تیم ملی ایران باشد .
ناصر حجازی همانند همیشه مرد اول دروازه هر تیمی در ایران بود او در موفقیتهای این تیم بویژه در روزهایی که شهباز نشانی از بزرگی نداشت برای این تیم آبروداری میکرد در خط دفاع نیز نصرالله عبداللهی و محمود اعتمادی در مرکز و اکبر محمدی در راست بهمراه بیژ« ارشدی در چپ جایگاه ثابتی داشتند اما زمانیکه به مرکز زمین میرسیم مشکلات هویدا میشود مصدومیتهای ایرج سلیمانی و علی مناجاتی یاران با تجربه میانه میدان این تیم سبب شده بود تا تمام بار تیم در مرکز زمین بر دوش جوانانی چون فیروز خدرزاده و حمید اخلاقی باشد .
شهبازی ها در این مسابقات از دو مربی سود بردند ابتدا آلن راجرز سکان هدایت تیم را در دست داشت اما نتایج نچندان درخشان در همان ابتدای فصل ( پس از تنها چهار هفته ) به جداییش انجامید تا جایش را ناظم گنجاپور و محراب شاهرخی ( کمک مربی ) شاهینی های خوشنام فوتبال ایران بگیرند هر چند مسئولان این تیم پیشنهاد مربیگری تیمشان را با همایون بهزادی نیز در میان گذاردند اما او در کمال ناباوری ترجیح داد با تیم جوانان باشگاه همکاری کند تا در فصلهای آینده مجبور به پرداخت پولهای آنچنانی نشوند .
شهباز سال 55 بشدت از سوی هواداران قدیمی فوتبال که همان دوستداران شاهین بودند حمایت میشد آنها چه در ورزشگاه ها و چه در زمینه مالی تیم مورد علاقه خویش را با جان و دل حمایت میکردند بگونه ای که شهباز درباب پرداخت مطالبات بازیکنان تیمش هرگز با محدودیت مواجه نمیشد .
یک باخت به آرارات و یک شکست برابر پرسپولیس هردو با نتیجه خفیف یک بر صفر موجب شد تا مسئولین شهباز عذر مربی انگلیسی خود را در همان آغاز کار در هفته چهارم بخواهند تصمیمی که شاید کمی شتابزده بنظر می آمد اما سخنان مسئولین شهباز نشان از بالا بودن سطح اختلافات مابین آنها وبازیکنان جوان با سرمربیشان بود چرا که چهار هفته ملاک صحیحی برای عملکرد تیمی نیست که تازه پای به مسابقات گذارده و هماهنگ کردن آن همه ستاره رنگارنگ به فرصت بیشتری نیاز داشت .
- یک مقام باشگاه شهباز طی یک گفتگوی تلفنی به خبرنگار کیهان ورزشی در فروردین 1355 گفت :
- راجرز توقعات بیخودی از باشگاه داشت و طی چند ماه کار او با بازیکنان به این نتیجه رسیدیم که او فاقد دانش مربیگری است و میخواهد با اتکا به مجموعه ای از بازیکنان صاحب نام به پیروزی دست یابد او همواره به بازیکنان میگفت که بدوند و نرمش کنند و روش بازیشان متکی بر توپ های بلند هوایی باشد که میدانید این روش بسادگی قابل مهار است او هیچگاه بازیکنان جوان را به بازی نمیگرفت و وقتی جوانی می آمد تا در جمع بزرگان تیم تمرین کند به او پرخاش میکرد و میگفت برود و در جمع جوانان تمرین کند همچنان که در روز بازی با پرسپولیس با وجود نیاز تیم به یک بازیکن آماده و سرحال از مجد تیموری و حیدری استفاده نکرد حتی به توصیه ما هم اعتناعی ننمود
این مقام افزود او هیچگاه به بازیکنان نمیگفت که چه بکنید فقط سوال میکرد چرا چنین نکردید و اصولا چیزی به بازیکنان یاد نمی داد این مسئله کاسه صبر ما را لبریز کرد به همین علت بود که اورا کنار نهادیم ما در حال حاضر با عباس گیشویی مربی تیم رستاخیز خرمشهر گفتگو هایی به عمل آورده ایم که در صورت موافقت مربیگری تیم شهباز را پس از مسابقات نوجوانان کان بعهده بگیرد و تا آمدن او محراب شاهرخی و ناظم گنجاپور مربیگری تیم را بعهده خواهند داشت
- یکی دیگر از مقامات تیم شهباز نیز در یک مصاحبه چنین عنوان میکند :
بزرگترین اشتباهی که راجرز مرتکب شد ما هنوز زیان آن را حس میکنیم این بود که قبل از مسابقه ها فشار زیادی به بچه ها وارد آورد که نتیجه آن صدمه دیدن بازیکنانی مثل علی مناجاتی - هانی اهوازیان - فیروز خدر زاده و بیژن ارشدی بود از نظر تاکتیک هم چیز جدیدی به تیم یاد نداد و اصل خیلی مهمی که نقش اساسی در بر کناری او داشت رفتار بسیار بدش با بازیکنان بود اهمیت ندادن به حرف منطقی بازیکنان و نقطه مقابل آن تمسخر بازیکنان از سوی مربی در مکتب ما مردود است گذشته از اینها مطبوعات و مردم و حتی فدراسیون با توجه به تهی بودن این مربی هیچگاه روی خوش به او نشان ندادند و چون شهباز بنابه سنت دیرینه شاهین در مورد حسن روابط با کلیه وسایل ا رتباط جمعی و نیز تمام ارکانی که بنحوی در حال خدمتگذاری به ورزش مملکت اعتقاد راسخ دارد صلاح دید او را کنار بگذارد
همانطور که ذکر شد یاران شهباز جام را چندان موفق آغاز نمیکنند آنها که تا هفته دوازدهم در نیمه پایین جدول جدول ( رتبه نهم ) جا خوش کرده بودند در انتهای نیم فصل تا رتبه پنجم خود را بالا میکشند تا به آینده خوشبین تر باشند اما زمانیکه این تیم با دو گل در اولین هفته دور برگشت ملوان بزرگ را در انزلی قربانی میکند , موجب صعود آنها تا رتبه سوم جدول شده رتبه ای که با گلزنیهای متوالی مظلومی تا پایان مسابقات نیز حفظ شد گل تماشایی مظلومی به آرارات ( گل اول ) و ضربه های ایستگاهی کشنده عادلخانی هرگز از یاد سکونشینان قدیمی امجدیه نخواهد رفت درخشش پدیده ای بنام علی حیدری در خط حمله شهباز از نقاط روشن این تیم در جام چهارم تخت جمشید بود . در پایان غلامحسین مظلومی از شهباز با 19 گل آقای گل شد.
عملکرد ضعیف شهباز در جام تخت جمشید 1356
شهباز در دومین حضور خود هرگز نتوانست چهره موفق سال پیش را ارائه کند و همواره از مشکلات عدیده پیرامون تیم خود در جام پنجم رنج میبرد تیم سوم رده بندی سال پیش ابتدا با مصدومیت ستارگان خود دست بگریبان بود، غلامحسین مظلومی آقای گل فصل فبل خیلی زود آسیب دید تا عملا نیمی از توان هجومی شهباز کاهش یابد و پس از آن کاپیتان عبداللهی و سایرین مصدوم شدند تا شهباز و ایرج سلیمانی مربی جوان آنروزها , در تنگنا قرار گیرند .
اشتباهی بزرگ در ارنج تیم و حضور یک دروازه بان با مدارک جعلی نیز از دیگر مشکلات آنان بود چرا که موجب شد یک پیروزی شیرین برابر پرسپولیس با رای کمیته انظباطی به شکست تلخ ۳ بر صفر تبدیل شود و همه اینها در کنار هم باعث افت شهباز و سقوط این تیم بظاهر پر ستاره تا رتبه دهم جدول رده بندی شد چیزی که حتی بدبین ترین کارشناس نیز آن را پی بینی نمیکردند.
کاپیتان نصرالله عبداللهی در یک کورس با رضا دهقان هافبک سپاهان
نا تمام ماندن جام تخت جمشید سال 1357 در شرایطی که شهباز صدر نشین بود
جام تخت جمشید 1357 ششمین و آخرین دوره جام تخت جمشید بود که در یک گروه 16 تیمی در سال 1357 برگزار شد. این جام که از اسفند ماه 1356 آغاز شده بود، در مرداد ماه 1357 به دلیل وقوع انقلاب نیمهتمام تعطیل شد. شهباز تا پایان هفته دوازدهم پیشتاز این جام بود.
شهباز تیم پرستاره تهران , فصلی با شکوه را آغاز نموده بود بگونه ای که آن ها تقریبا از میانه نیم فصل اول برتری خود را به رقبا تحمیل , تا مدعی اول کسب عنوان قهرمانی جام ششم , باشند مسابقاتی که هرگز به پایان نرسید تا شهباز و هوادارانش روزهای با شکوه باشگاه خود را نبینند .
تدارک وسیع و حضور موثر در فصل نقل و انتقالات هنر مدیران شهباز و دور خیز آنها را برای کسب جام ششم تخت جمشید بود جذب دو تن از بهترین های تیم پاس - قهرمان دور قبل - نیز در همین راستا بود مهدی دینورزاده و محمود حقیقیان از پاس بهمراه جذب مجید بشکار مهاجم شایسته فوتبال خوزستان و رستاخیز خرمشهر از خرید های ارزنده آن ها در بازار زمستانی نقل انتقالات بود. شهباز تا پایان هفته دوازدهم با هشت برد و دو تساوی و دو باخت و 18 امتیاز، بالاتر از پرسپولیس و تاج 17 امتیازی صدرنشین لیگ بود.
بازگشت با نام شاهین در سال 58 در جام شهید اسپندی
پس از دوازده سال انتظار , سرانجام شاهین با نام شاهین بال کشود ، یک تیم پر ستاره , با هدایت هوشنگ ظفری و نامهایی جون زنده یاد ناصر حجازی , زنده یاد غلامحسین مظلومی , ابراهیم قاسمپور , مهدی دینورزاده - محمد مظلومی , با کاپیتانی نصرالله عبداللهی ... و جوانانی شایسته همانند مسعود صوفی - جمشید آبیاری - رضا گل محمدی - محمد حسن انصاری فرد
شاهین هرگز از ابتدا , امید کسب عنوان نبود اما تا نیمه نهایی پیش امد و جنانچه مهاجمانش برابر پاس ( بویژه نیمه نخست ) شتاب زده عمل نمیکردند , بطور قطع یکی از دو فینالیست مسابقات بود . شاهین که در مرحله گروهی ( مقدماتی ) با تیمهای صاحبنام و قدرتمند همگروه شد , ابتدا با تعدادی از جوانان آغاز نمود و شروعی نامطمئن داشت اما بمرور شرایط تغییر کرد و با آمدن مهره های صاحبنام به فرم مطلوب , نزدیک تر شد .
بر پایه گزارش کیهان ورزشی دغدغه شاهینی ها , ابتدا بی معلمی ( نداشتن مربی ) و سپس فقدان تمرینات منظم و مستمر بود اما از نقطه نظر کار گروهی بمراتب بالاتر از سایر رقبا بودند و با بهره مندی از بازیکنان با تجربه و تکنیکی , موفق شدند به جمع چهار تیم مرحله نهایی راه یافته و هوادارات را راضی نماید ... با اینحال کیهان ورزشی آنها را در حد مقایسه با شاهین رویایی دوران دهداری - شیزادگان و بهزادی .... نمیدانست .
بر پایه گروه بندی جام اسپندی , شاهین در گروه دوم با تیمهای ( اقبال , راه اهن , نیرو هوایی , ایرانا , ایران امروز ) همگروه شد ......... بزرگان شاهین ابتدا برابر دو تیم کم نام و نشان ایرانا و ایران امروز دو بر صفر و دو بر یک, پیروز شدند و سپس با دو نتیجه تساوی برابر اقبال و نیروی هوایی , برای صعود در اخرین گام به یک امتیاز نیاز مبرم داشتند . بازی حساس برابر راه آهن , بسیار دشوار و سنگین از کار در امد . آنچنانکه راه اهن سوار بر بازی بود و استحقاق پیروزی را هم داشت . اما سرانجام تنها گل کاپیتان نصرالله عبدالهی , بازی را به تساوی کشید و با همین تساوی , شاهین صاحب امتیازات لازم برای صعود به مرحله دوم شد.
نمایی از بازی شاهین و پرسپولیس ........... تلاش کاپیتان نصرالله عبداللهی برابر مهاجمان پرسپولیس , محمد صادقی ( راست ) و زنده یاد صفر ایرانپاک .... امجدیه پنجشنبه 14 تیر ماه 1358
شاهین در مرحله دوم در گروه الف با تیمهای پرسپولیس - دارایی - تهرانجوان و آکام همگروه شد و در پایان , با کسب سه پیروزی و یک تساوی , بدون کل خورده , بعنوان تیم دوم به جمع چهار تیم نهایی راه یافت . حضور زنده یاد ناصر حجازی و حمایت کاپیتان عبداللهی دروازه شاهین را , بیمه نموده و بر خلاف ان , خط حمله شاهین فاقد ان کارایی لازم و کافی برای نتیجه گیری بود .
شاهین ابتدا برابر تیم سختکوش و با انگیزه تهرانجوان که بشدت برای پیروزی بی تاب بود , با گل تماشایی رضا گل محمدی یک شوت از 25 متری , یک بر صفر پیروز شد . این در شرایطی بود که ناصر حجازی دست کم پنج بار , هوشیارانه دروازه شاهین را از سقوط حتمی رهانید و ستاره بزرگ بازی شاهین و تهرانجوان بود.
حساسترین بازی شاهین برابر پرسپولیس بود که بر خلاف انتظار ها و پیش بینی ها , بازی بزرگان چندان زیبا و تماشایی نشد ! ..... و آنها سرانجام با یک تساوی بدون گل , امتیازات را میان خود تقسیم نمودند نکته حائز اهمیت حضور و تقابل مجدد دو ستاره محبوب ( زنده یاد ها ناصر حجازی و صفر ایرانپاک ) بود که در حضور 78 دقیقه ای ایرانپاک , که البته بسیار نا آماده نیز بود , حچازی موفق شد دروازه شاهین را بار دیگر بسته نگاه دارد و رکورد پایداری دروازه شاهین را , باز هم افزایش دهد .
شاهین , اخرین بازی مرحله دوم ذا , برابر دارایی برگزار نمود .... در شرایطی که آنها برای صعود , به امتیاز نیاز داشتند و در مقابل دارایی , تنها با کسب پیروزی , میتوانست امیدوار به صعود باقی بماد . این بازی که صحنه یک نمایش عالی دیگر , از زنده یاد ناصر حجازی بود , با تک گل دقیقه 75 جمشید آبیاری یک بر صفر بسود شاهین خاتمه یافت تا پیش از اخرین بازی پرسپولیس , صعود شاهین به جمع چهار تیم قطعی باشد . هفته نامه کیهان ورزشی شاهین را تیمی با خط دفاعی خوب و یک دروازه بانی عالی , توصیف نمود که برابر خط حمله خوب دارایی پایداری قابل توجه از خود نشان داده و.......
نیمه نهایی
شاهین برای رسیدن به فینال , حریفی قدرتمند را روبروی خود داشت، پاس , قهرمان دو دوره آخر جام تخت جمشید در تلاش بود تا تداوم قهرمانی های خویش را در فوتبال ایران همچنان پا برجا نگاه دارد از سوی دیگر شاهین , که با نام شهباز مدعی بزرگ قهرمانی در رقابتهای ناتمام آخرین دوره جام تخت جمشید ( ششمین دوره ) بود , قصد داشت , جام از کف رفته را , در تورنمنت اسپندی تصاحب کند .
دو تیم روز پنجم مرداد ماه 1358 در حضور بیست هزار تماشاگر برای تعیین یکی از دو فینالیست جام اسپندی , بمیدان آمدند . شاهین که بدون شکست به نبمه نهایی امده بود , بسیار خونسرد و ارام , جریان بازی را در اختیار گرفت و سپس در دقیقه چهاردهم توسط مسعود صوفی , روی حرکت زیبای حمید مجد تیموری ( ستاره شاهین در بازی برابر پاس ) به گل برتری دست یافت . انگاه با اگاهی از گرمای شدید و هوای سنگین مرداد ماه , سعی در ارام سازی بازی داشت و در پی فرصت های دیگر ....
در مقابل پاس , با ترکیبی متفاوت و جدید به مصاف شاهین امد . آنها بهتاش فریبا را در نوک حمله گماردند و حسین فرکی را در گوش راست ... تا شاید بدین ترتیب بتواند برابر مدافعان بلند بالای شاهین , صاحب فرصت شوند . اما تدبیر آنها در نیمه نخست نا موفق بود . نقطه قوت شاهین , درک متقابل میان ابراهیم قاسمپور و حمید مجد تیموری بود که از سمت چپ , زمینه ساز اغلب حمله های شاهین بودند . در نیمه نخست شاهین سه بار تا یکقدمی گل دوم پیش رفت .. ابتدا محمد مظلومی از فاصله 25 متری دروازه پاس را تهدید کرد که دروازه بان ( رضا قفلسار ) توپ را به کرنر فرستاد . بار دیگر روی ارسال صوفی , جمشید آبیاری فرصت داشت که ضربه سر او , مماس با دیرک عمودی , راهی خارج شد و سرانجام ابراهیم قاسمپور نیز با یک شوت سنگین قصد گشودن دروازه پاس را داشت که توپ او از کنار تیرک عمودی با کمترین فاصله به خارج رفت .
اما نیمه دوم , برتری با پاس بود......... خستگی و اسیب دیدگی منجر به تعویض دو مهاجم شاهین شد تا بمرور , اسباب برتری پاس فراهم گردد . دقیقه 59 در حالی که مهاجم شاهین ( جمشید ابیاری ) در زمین اسیب دیده بود , در گوشه راست دروازه شاهین , بسود پاس خطا شد . ضربه ازاد را در حالی که تهدادی از بازیکنان شاهین متوجه بازیکن اسیب دیده خود بودند , فرامرز عزتی روی دروازه شاهین فرستاد که ضربه سنگین اسماعیل نوربخش از فاصله 6 متری بازی را برابر کرد .
یک دقیقه بعد , ناصر حجازی در یک واکنش تماشایی , که کیهان ورزشی ان را شاهکار نامید , مانع از ثبت گل دوم پاس روی ضربه حسین فرکی شد . با اینکه پاس برتری کامل داشت اما شاهین در دقیقه 81 روی پاسکاری گلمحمدی و مجید تیموری , فاصله ای با گل دوم خود نداشت که تجربه رضا قفلساز مانع از فروپاشی دروازه شد و سرانجام در دقیقه 83 , دفاع خسته شاهین برابر حرکت پیر بازاری ناکام ماند تا او گل سرنوشت ساز را از درون محوطه جریمه وارد دروازه ناصر حجازی کند . گروهی اعتقاد داشتند که تعلل حجازی نیز , در ثبت این گل دوم پاس دخیل بوده , چرا که او هنگام تک به تک شدن , از دروازه خارج نشد و ..... بنبر این پاس , به فینال جام اسپندی راه یافت و شاهین , به بازی رده بندی مقابل سرباز رفت .
تک گل ارزشمند محمد مظلومی از روی نقطه پنالتی , و عنوان سوم جام اسپندی برای شاهین - ورزشگاه ازادی - جمعه 19 مرداد 1358
رده بندی
شاهین برای کسب مکان سوم یک مانع دشوار , پیشروی داشت .... تیم خوب و دونده سرباز , با تعدادی جوان با انگیزه , شگفتی سازان تورنمنت بودند . آنچنان شایسته که حتی لایق حضور در فینال بجای پرسپولیس ! .... سرباز در حالی از فینال باز ماند که قربانی قضاوت داور شده بود اما , در تلاش برای کسب عنوان سوم پا به پای رقیب صاحبنام بازی کرد و سرانجام شاهین از یک فرصت, بهترین بهره را برد تا بعنوان سوم , بسنده کند .
تنها گل بازی از روی نقطه پنالتی تثبیت شد ....... یک نفوذ از مجد تیموری با خطای پنالتی زنده یاد کاظم سید علیخانی توام شد تا داور بدرستی یک ضربه پنالتی , بسود شاهین اعلام کند محمد مظلومی پشت توپ ایستاد و ان را , دور از دسترس فرامرز معصومیان ( دروازه بان ) به سمت راست دروازه فرستاد . از این پس شاهین بجز دقایق پایانی , مسلط بازی را اداره کرد و سرانجام بعنوان سوم دست یافت همان جایگاهی که در چهارمین دوره جام تخت جمشید نیز به ان دست یافته بود و از قضا انجا نیز تنها پرسپولیس و پاس را بالاتر از خود داشت ! ....... نکته حائز اهمیت , حضور ناصر حجازی بر روی سکوهای استادیوم ازادی بود و در غیاب او , یک دروازه بان جوان بنام اصغر قاسمی درون دروازه شاهین ایستاد که حضوری موفق نیز داشت .
* بازیکنان شاهین جام اسپندی
دروازه بان:
ناصر حجازی - رضا قاسمی
مدافع :
نصرالله عبداللهی - امیر مرزوقی - مهدی دینورزاده - محمد حسن انصاری فرد - رضا کرمانی - داریوش آبیاری
هافبک :
ابراهیم قاسمپور - محمود حقیقیان - رضا گل محمدی - غلام شیخ الاسلامی - جمشید آبیاری - ناصر کرمی
مهاجم :
حمید مجد تیموری - محمد مظلومی تنگستانی - مسعود صوفی - محمد جواد صیرفی - محمود وطن دوست - جمشید نصیری
مربی : هوشنگ ظفری
سرپرست : امیر مسعود برومند
احیا دوباره شاهین
باشگاه چند سال پس از انقلاب به نام پیشین خود «شاهین» بازگشت. جعفر کاشانی که از سوی دکتر اکرامی وظیفه احیا مجدد باشگاه شاهین را عهدهدار شده بود بر آن شد که شالوده باشگاه شاهین که دارای ورزشگاه و امکانات خود بود را از نظر حقوقی محافظت نماید.
سال 1364 جعفر کاشانی وقتی می خواست جلوی منزلش را آب و جارو کند دکتر اکرامی را دید که نشسته است، دکتر اکرامی به جعفر کاشانی گفت: "یادت هست که کوچک بودی و به شاهین آمدی؟ حالا باید آن را بسازی.". مراحل و روال اداری کار شاید یک سالی طول می کشید اما به دلیل محبوبیت کاشانی بین مقامات مسئول دو ماه هم طول نکشید. خسرو غفاری برای باشگاه اساسنامه نوشت که به تصویب مقامات رسید. هدفشان ساختن دوباره باشگاه بود،باشگاهی که موزه داشته باشد و همه ببینند که چه کسانی با چه امیدهایی به آن آمدند. می خواستند نسل امروز باید بدانند کسانی که شاهین را ساختند، یک جفت جوراب نداشتند. رویاهای عجیبی در سر داشتند. ساختن دوباره شاهین و باشگاهی با موزه و آکادمی. جعفر کاشانی در این راه مریض شد. شبانهروز کار کرد. مشابه همان کاری که برای پرسپولیس کردند. در زمان هاشمی طبا می خواستند استادیومی 40 هزار نفری بسازند، باشگاهی با کالج که شاهینی های نخبه در آن تحصیل کنند و مدیرانش از خودش باشند. اگر تربیت شده باشگاه باشند، میشوند حافظ منافع باشگاه، تیم هم میشود. جعفر کاشانی آرزو داشت روزی المپیک شاهینی ها را برگذار کند........رویاهایی که هیچ کدام محقق تشد.
تیم شاهین با بازیکنانی مثل مجتبی محرمی و امیر قلعه نوعی
عباس اکرامی تمام حقوق خود را به هیئت امنای 17 نفره واگذار کرد، هیئت امنایی متشکل از شاهینی های باسوادی که از جنس باشگاه بودند. این افراد مادام العمر به عضویت هیات امنا تعیین شدهاند و با درگذشت هر یک از آنها یکی دیگر از شاهینی های قدیمی با تصویب دو سوم اعضا جایگزین آن می شد. این 17 نفر ترکیب اعضای هیات امنای باشگاه شاهین را تشکیل می دادند:
1- مهدی نصیراوغلی
از مدیران رده بالای سابق شرکت نفت، معاون وقت وزیر راه، مدیرعامل وقت شرکت پتروشیمی ایران، بازیکن و کاپیتان شاهین و تیم ملی.
2- حاج حسن فاخری
قاضی بازنشسته، رییس اسبق یکی از شعب دیوان عالی کشور، معاون اول وقت دادستان کل کشور.
3- مرحوم دکتر امیرمسعود برومند
12 سال کاپیتان تیم ملی ایران، معاون وقت مدیرکل اداره امور استخدامی، رییس وقت دانشکده مخابرات، استاد دانشگاه، کاپیتان اسبق تیم ملی لبنان، یار قرضی تیم ملی اردن و کاپیتان این تیم، دارای مدرک دکترای حقوق از دانشگاه آمریکایی بیروت.
4- مرحوم مهندس داریوش شهردار
عضو فقید سندیکای مهندسان راه و ساختمان ایران، رییس وقت اداره فنی مهندسی بانک ملی، طراح و مجری طرح دهکده المپیک.
5- محمود شکیبی
قاضی بازنشسته، رییس وقت یکی از شعب دادگاه استان تهران، رییس وقت یکی از شعب دیوان عالی کشور.
6- خسرو غفاری
بازپرس قضایی بازنشسته، عضو اسبق هیات رییسه دادگاههای انتظامی قضات، وکیل پایه یک دادگستری.
7- امیر آقاحسینی
معلم ورزش، ناظم و مدیر دبیرستان. یکی از دو دروازهبان اولین تیم ملی فوتبال ایران. فردی که زندهیاد ناصر حجازی از او به عنوان "معلم" یاد میکرد.
8- مهندس فیروز پزشکی
مهندس شیمی، رییس اسبق بیشتر کارخانجات سیمان ایران مانند لوشان، ری و دماوند و اکنون مشاور عالی سیمان زواره مشهد.
9- مهندس جواد بهشتی
مهندس شیمی، بازیکن تیمهای پیروز، شاهین و تیم ملی. رییس و مدیرعامل اسبق برخی از شرکتهای سیمان ایران.
10- مهندس امیرهوشنگ نیکخواه بهرامی
سال 1326 عضو شاهین شد. از 1381 تاکنون مدیرعامل شاهین. داری مدرک کارشناسی اقتصاد کشاورزی از آمریکا.
11- هادی طاووسی
بازیکن تیمهای پیروز و شاهین و تیم ملی. پس از انقلاب دو سال رییس فدراسیون فوتبال و از مدیران اسبق سازمان امور اداری و استخدامی کشور.
12- مهندس ابراهیم ارباب
مدیریت عالی اسبق وزارت کشاورزی، عضو سابق هیات مدیره بانک معاملات خارجی.
13- مهندس عبدالحسین تقوی
از مسئولان اسبق وزارت کشاورزی، مدیرکل وقت اصلاحات ارضی کل کشور و از موسسان و افراد موثر وزارتخانه.
14- امینالله برومند
از موسسان شاهین اصفهان.
15- همایون بهزادی
بازیکن شاهین و کاپیتان تیم ملی.
16- سرهنگ جمشید جلالپور
افسر شهربانی و رییس پیشین چند کلانتری تهران.
17- دکتر حسین رضی
دندانپزشک، کسب مقام سوم آسیا به همراه تیم ملی بسکتبال در سال 1351، عضو هیات مدیره شاهین.
18- سرهنگ ابراهیم پورمسعود
سرهنگ سابق ارتش و عضو هیات امنای باشگاه.
19- مهندس قباد نقشتبریزی
رییس هیات مدیره و مدیرعامل شرکت ایمن راه، طراح ساخت یک فرودگاه و سه بندر
تیم فوتبال شاهین در نیمه اول دهه 60 با حضور مربیانی چون محراب شاهرخی، ناصر ابراهیمی و نصرالله عبداللهی با شکست پرسپولیس به مقام قهرمانی جام حذفی تهران رسید. این تیم در سال 1365 نیز نایب قهرمان باشگاههای تهران شد و از معدود تیم های دهه 60 بود که سد راه پرسپولیس و استقلال می شد و رنگ سفید نیز گهگاهی در کنار رنگ های قرمز و آبی آن روزهای فوتبال ایران دیده می شد.
مربیانی همچون ناصر ابراهیمی و نصرالله عبداللهی در دهه شصت سرمربی شاهین بودند. شاهین علیرغم اینکه از نظر افتخارات عناوین کمتری نسبت به استقلال و پرسپولیس در دهه شصت می گرفت اما هماوردی خوب و قدر برای آن ها بود. شاهین دو سال متوالی در سال های 64 و 65 به فینال باشگاه های تهران رسید که در سال 64 با درخشش ناصر حجازی در ضربات پنالتی به استقلال باختند و در سال 65 هم با تک گل ناصر محمدخانی یک بر صفر مغلوب پرسپولیس شدند.
با قدرتمند شدن هرچه بیشتر سرخابی ها و افزایش فاصله این دو تیم به همراه پاس با سایر تیم ها شاهین به تدریج ضعیف و ضعیف تر شد. ستاره های شاهین یکی پس از دیگری این تیم را ترک کردند، کریم باوی، مجتبی محرمی، فرشاد پیوس، مرتضی فنونی زاده و رحیم یوسفی به پرسپولیس و امیر قلعه نوعی، مرتضی یکه، محمدرضا شکورزاده، مرتضی اردستانی به استقلال رفتند.
نایب قهرمانی جام باشگاه های تهران در سال 1364
مسابقات باشگاه های تهران در سال 1364 که با نام یادواره شهدای هفده شهریور 1357 برگذار شد پس از ناتمام ماندن جام باشگاههای تهران در سال قبل با حضور بیست تیم و در دو گروه ده تیمی برگزار گردید.
شاهین با مربیگری نصرالله عبداللهی و ستارگانی مثل باوی و پازوکی و محرمی و دینور زاده و قلعه نوعی و.....در گرو یک مسابقات با هفت برد و دو تساوی از 9 بازی و بدون حتی یک شکست بالاتر از استقلال و بانک ملی تیم اول گروه شد. در گروه دو هم در سالی که پرسپولیس نتایج خوبی نگرفت و پنجم شد، تیم های هما و پتروشیمی به عنوان تیم های اول و دوم به نیمه نهایی رسیدند.
شاهین در نیمه نهایی در ورزشگاه شیرودی با گل های محمد حسین ضیایی و مرتضی یکه پتروشیمی را شکست داد و حریف استقلال در فینال شد. در بازی فینال در روز 24 دی 1364 و در حضور 60 هزار تماشاگر ورزشگاه آزادی، استقلال و شاهین با قضاوت محمد صالحی به مصاف هم رفتند. پرویز مظلومی در دقیقه 47 استقلال را جلو انداخ ت اما محمود پازوکی در دقیقه 75 گل تساوی را زد. کار به ضربات پنالتی کشیده شد و با وجود اینکه دینور زاده و پازوکی پالتی هایشان را گل کردند، ضیایی و یکه با از دست دادن پنالتی هایشان قهرمانی را تقدیم استقلال کردند.
بازی شاهین و استقلال در همان فصل (جام باشگاه های تهران در سال 1364) در دور گروهی که بر خلاف بازی فینال با برتری شاهین به پایان رسید و استقلال با نتیحه سه بر یک باخت.
بازهم نایب قهرانی این بار با شکست مقابل پرسپولیس و شروع افت شاهین
شاهین تهران پس از شکست در فینال جام باشگاه های تهران در سال 1364 در سال 65 دوباره شانس کسب عنوان قهرمانی را به دست آورد در مقابل پرسپولیس در مرحله گروهی 6 برد و 2 تساوی کسب کرذه بود و در بازی نیمه نهایی نیز 3- صفر استقلال را شکست داد که به عقیده بسیاری از کارشناسان فینال واقعی همین بازی بود. در بازی فینال نیز پرسپولیس با تک گل ناصر محمدخانی 1- صفر شاهین را برد و قهرمان تهران شد.
افتخارات شاهین
باشگاه فرهنگی ورزشی شاهین در تاریخ خود در 9 جام به قهرمانی دست یافت. شاهین هرگز موفق به قهرمانی در لیگ ایران نشدهاست، چرا که در دو دورهٔ حضور این تیم در سطح نخست فوتبال ایران لیگ سراسری ملی برگزار نمیشد. تیم دوم این باشگاه (شهباز) در واپسین دوره جام تخت جمشید که در پی رخ دادن انقلاب نیمهکاره ماند نیز صدرنشین بود. همین تیم (شهباز) در دوره چهارم جام تخت جمشید بالاتر از تیمهای تاج و دارایی و ملوان به مقام سوم دست یافته بود. شاهین با بازیابی نام پیشین خود پس از انقلاب اسلامی ایران، علاوه بر قهرمانی در جام باشگاههای تهران و جام حذفی، مقام سومی جام شهید اسپندی را نیز در کارنامه دارد. شاهین در کنار توفان پس از استقلال و پرسپولیس و دارایی پرافتخار ترین تیم مسابقات باشگاه های تهران محسوب می شود که سال های به دلیل عدم برگذاری لیگ سراسری معتبر ترین جام محسوب می شد.
جام باشگاههای تهران
قهرمانی (4): 1330، 1337، 1344، 1354 (با نام شهباز)
نایب قهرمانی (6): 1326 ، 1327، 1328، 1335، 1364، 1365
جام حذفی تهران
قهرمانی (5): 1327، 1328، 1329، 1342، 1360
نایب قهرمانی (3): 1332، 1336، 1338
امیر مسعود برومند
شهرآورد های شاهین و تاج (دوچرخه سواران سابق)
دربی شاهین و تاج به نوعی نخستین شهرآورد تهران محسوب میشود. تاج (نام سابق استقلال) و شاهین در کنار باشگاه فوتبال دارایی سه قطب اصلی فوتبال تهران را تشکیل میدادند و به دلیل پرطرفدار بودن و خاستگاههای متفاوت دو تیم، دیدارهای رو در روی استقلال و شاهین همواره با حساسیت زیادی برگزار میشد به گونهای که تا سالها این بازی نقطه عطف جام باشگاههای تهران بود. و تا پیش از انحلال شاهین در سال 1346 این بازی شهرآورد اصلی تهران بود. این رویارویی عموماً به جنجال و درگیری نیز کشیده میشد.
شاهین در سال 1321 راهاندازی شد و باشگاه فوتبال دوچرخهسواران سه سال بعد و در سال 1324 شروع به کار کرد. دو تیم تقریباً از همان ابتدا جز تیمهای قدرتمند و پرطرفدار تهران بودند. از سوی دیگر خاستگاههای متفاوت بنیانگذاران دو تیم نیز بیش از پیش بر تمایز این دو باشگاه از یکدیگر میافزود، اکرامی یک معلم بود و خسروانی یک نظامی. نخستین رویارویی دو تیم در سال 1325 و در چارچوب جام باشگاههای تهران 1325 برگزار شد که بازی با نتیجه مساوی 1-1 پایان یافت، آخرین رویارویی دو تیم نیز 45 سال بعد در سال 1370 و باز هم در چارچوب مسابقات جام باشگاههای تهران برگزار شد و دو تیم باز هم به نتیجه مساوی 1-1 دست یافتند.
از سال 1328 و با تغییر نام باشگاه دوچرخهسواران به تاج رقابتهای دو تیم حساستر هم شد. مسئولین شاهین هیچگاه در مراکز قدرت دست نداشتند و مسئولین فدراسیون فوتبال و گردانندگان فوتبال تهران هیچگاه از بین مسئولین شاهین نبودند حال آنکه تیم تاج مخصوصاً بعد از تغییر نام روز به روز بیشتر به مراکز قدرت نزدیک میشد و این بر حساسیت بازیهای دو تیم میافزود.
اوج رقابتهای دو تیم در دهه 30 بود که دو تیم 4 بار در فینال مسابقات جام باشگاههای تهران با یکدیگر رو در رو شدند که هر کدام دو بار موفق به پیروزی در بازی نهایی و قهرمانی در مسابقات آن سال شدند. رویارویی دو تیم دهه 30 تا 19 هزار طرفدار را به ورزشگاه امجدیه میکشاند که این برای فوتبال باشگاهی تهران در آن زمان یک رکورد محسوب میشد
از ابتدای دهه 40 تیم دارایی، دیگر تیم پرطرفدار تهران قدرتمندتر شد و تعدادی از مسئولین و مدیران فدراسیون فوتبال از بین نزدیکان به تیم دارایی انتخاب شدند، در عین حال تیم شهربانی با نام جدید پاس و اساسنامهای متفاوت پا به مسابقات گذاشت. بر اساس اساسنامه جدید پاس بازیکنان نظامی موظف بودند در تیم پاس که متعلق به پلیس بود بازی کنند و این باعث شد تعدادی از بازیکنان نظامی تیم تاج به تیم جدید پاس بروند و به این ترتیب از قدرت تیم تاج کاسته شد. مجموع این اتفاقات باعث شد تا حد زیادی از حساسیت بازی تاج و شاهین کاسته شود و حتی دو تیم که در دهه 30 قدرتهای اصلی فوتبال تهران بودند تا حدی احساس خطر کنند به گونهای که اتحادی ظاهری بین دو تیم شکل گرفت و حتی منتخبی از تاج و شاهین بازیهای دوستانه ای با تیمهای خارجی همچون واشاش، ترنچین و فنرباغچه برگزار کرد که البته در تمامی این بازیهای بازنده شد.
بعد از سال 46 و انحلال باشگاه و تشکیل شهباز و با حضور تیم پرسپولیس در سطح نخست فوتبال ایران و تغییر جهت عمده بازیکنان و به تبع آن هواداران شاهین به این تیم، رقابت تاج و شهباز هیچگاه اهمیت و حساسیت سابق را نیافت و حالا شهرآورد اصلی تهران بین دو تیم تاج و پرسپولیس برگزار میشد.
در مجموع دو تیم 45 بار با یکدیگر مسابقه دادند که استقلال 17 و شاهین 13 برد به دست آوردند و 25 بازی نیز با تساوی به پایان رسید، آمار های کلی مربوط به عملکرد دو تیم در مصاف های رو در رویشان را در دو جدول زیر می توانید مشاهده کنید:
رتبه |
تیم |
بازی |
برد |
مساوی |
باخت |
زده |
خورده |
امتیاز |
تفاضل |
1 |
استقلال (تاج و دوچرخه سواران سابق) |
45 |
17 |
15 |
13 |
58 |
56 |
+2 |
66 |
2 |
شاهین (در جام تخت جمشید با نام شهباز) |
45 |
13 |
15 |
17 |
56 |
58 |
-2 |
54 |
جام |
بازی |
برد استقلال (دوچرخه سواران و تاج سابق) |
تساوی |
برد شاهین (شهباز سابق) |
جام باشگاه های تهران |
32 |
10 |
14 |
8 |
جام حذفی تهران |
4 |
2 |
1 |
1 |
لیگ تخت جمشید |
5 |
3 |
0 |
2 |
دوستانه |
4 |
2 |
0 |
2 |
مجموع |
45 |
17 |
15 |
13 |
اولین مسابقه : سال 1325 / جام باشگاه های تهران / شاهین 1-1 دوچرخه سواران
بهترین برد شاهین : سال 1335 / مرحله گروهی جام باشگاه های تهران / شاهین 4-1 تاج
بهترین برد استقلال (تاج و دوچرخه سواران سابق) : سال 1355 / جام تخت جمشید / تاج 4-2 شهباز
پرگل ترین بازی ها : سال 1355 / جام تخت جمشید / تاج 4-2 شهباز و سال 1335 / فینال جام باشگاه های تهران / شاهین 3-3 تاج
بیشترین برد متوالی : استقلال از بهمن 1361 تا مهر 1363 در چهار دیدار متوالی به پیروزی رسید، در مقابل شاهین هیج وقت بیشتر از دو برد متوالی به دست نیاورد
بیشترین بازی در یک سال : در سال 1335 دو تیم پنج بار به مصاف هم رفتند که تاج دو و شاهین یک برد به دست آوردند و دو بازی هم با تساوی به پایان رسید
بزرگان شاهین تهران
شاهین بزرگان زیادی را پرورش داد و به فوتبال ایران معرفی کرد، بزرگانی که از نظر علمی و معرفتی هم نمونه بودند. هادی طاووسی، جواد بهشتی، پرویز دهداری، امیر مسعود برومند، ایرج دبیر سیاقی، محراب شاهرخی، همایون بهزادی، ابراهیم آشتیانی و....در دهه های بیست تا چهل و بازیکنان برجسته ای نظیر مجتبی محرمی، مرتضی فنونی زاده، امیر قلعه نوعی، مهدی دینور زاده و...در دهه شصت همگی از خانواده بزرگ شاهین بودند.
اگر بخواهیم بصورت سمبلیک و نمادین تیمی را به عنوان منتخب شاهینی ها در نظر بگیریم می توان تیم زیر را به عنوان تیم منتخب تاریخ شاهین عنوان کرد، اگر بخواهیم لیستی از بزرگان تاریخ شاهین بنویسیم، فهرستی بلند از اسطوره های زیر به علاوه نفرات نام برده در تیم خواهیم داشت:
عباس اکرامی، عبدالله سعیدی، محراب شاهرخی، حمید مجد تیموری، حمید برمکی، کاظم رحیمی، امیر عراقی، جواد بهشتی، بیوک وطنخواه، رحیم یوسفی، محمود پازوکی، محمود حقیقیان، امیر مرزوقی، مرتضی فنونی زاده، مهدی دینور زاده، محسن آزاد، محمد حسین ضیایی، محمد رضا شکور زاده، غلامحسین مظلومی، حسین کلانی، کریم باوی، امیر آقا حسینی، عزیز اصلی، علی جعفر زاده، محمد صادقی، جواد محمودی، ایرج سائلی، علی حیدری و ناصر حجازی و.........
پرویز دهداری
پرویز دهداریان، متولد 1311 در مرودشت استان فارس، اسوه اخلاق با استایلی تماشایی در زمین بازی. پرویز دهداری ابتدا برای عضویت در تیم منتخب مدارس آبادان برگزیده شد .... نخستین حضور پرویز دهداری ( پائیز 1325 ) در زمین خاکی بوآرده برابر منتخب مدارس خرمشهر صورت گرفت که نتیجه آن , تساوی بدون گل بود ..... اما حضور باشگاهی استاد از سال بعد 1326 و با پیوستن به باشگاه جم ( همان روئین تن سابق ) آغاز شد و بتصدیق او , از همانجا نیز فوتبالش شکل گرفت . سپس او و بچه های مدرسه رازی , همزمان با عضویت در تیم روئین تن , تیمی بنام آزاد را نیز تشکیل دادند . ولی به دلیل اشتغال بازیکنان جم ( شغل اداری ) , حضور پرویز دهداری در تیم آزاد پر رنگ تر از تیم جم , بود.
پس از سفر شاهین تهران به آبادان - فروردین 1332 - که به نزدیکی و شناخت دهداری از تفکرات حاکم بر باشگاه شاهین انجامید .... با دعوت شاهینی ها به تهران سفر نمود و پس از حدود دو ماه حضوردر تمرینات , قرابت و نزدیکی بسیاری مابین اندیشه های خویش و فلسفه باشگاه شاهین یافت بگونه ای که همان دوره پیشنهاد یکی از باشگاههای رقیب شاهین را رد کرد بر این اساس از آبان 1333 پرویز دهداری عملا یک شاهینی شد اما بسبب عدم وجود قانون در جهت محدود کردن عضویت بازیکنان در یک باشگاه , او بصورت همزمان در عضویت هر دو تیم شاهین تهران و جم آبادان بود
با پیوستن استاد به جمع شاهینی ها به پیشنهاد دکتر عباس اکرامی جم به خانواده شاهین میپیوندد پس از چندی در سال 1336 جم تغییر نام داد تا از این پس بنام شاهین آبادان فعالیت های خود را ادامه دهد این تغییر نام باعث همکاری و یگانگی بیشتر میان این دو تیم محبوب میشود از آن پس هرگاه که شاهین تهران دیداری حساس و سنگین داشت از این همنامی سود میبرد ستارگانی همچون پورجانکی - حمید برمکی و خود استاد بارها و بارها تیم شاهین تهران در دیدارهای دوستانه و جامهای حذفی همراهی کردند ( البته استاد زمانی که در تهران هم بود با تیم آبادانی ارتباط داشت ) اما اگثرا استاد مورد نقد قرار میگرفت که چه سودی از این همکاری و حضور چهره های نخبه فوتبال نصیب فوتبال آبادان میشود اما پس از مدتی اندک منقدان استاد جواب خود را گرفتند چرا که این رابطه در نهایت برای اولین بار پای ستارگان تیمهای جنوبی به جمع ملیپوشان ایران باز میکند چرا که تا قبل از آن تیم ملی دربست در انحصار تیمهای پایتخت نشین بود اما با ورود پرویز دهداری به فوتبال تهران و درخشش او و سایر بازیکنان کار به جایی رسید که تیم ملی بدون حضور ستاره های جنوبی براستی چیزی را کم داشت .
پرویز دهداری از 1339 کاپیتان شاهین شد روند رو به رشد او و محبوبیت فراوان , ضامن حضور ثابت او در زمره ملیپوشان ایران نیز بود او در پایان سال 1341 و پس از زنده یاد بیوک جدیکار , کاپیتان نیم ملی ایران نیز شد.
دهداری پس از قهرمانی شاهین در مسابقات باشگاه های تهران در سال 1344 از فوتبال خداحافظی کرد. جدایی از شاهین اما چندان ساده نبود ,او که آگاه بود با وجود بیماری کلیه , دیگر قادر نیست در رقابتهای فوتبال , حضور مستمر داشته باشد , بر آن شد که هر چه سریعتر جای خود را به جوانترها بسپارد ..... اما دو هفته پس از پایان بازیهای باشگاههای فصل 44 , تیم شاهین بدون کاپیتان دهداری برابر میهمان روس ( روستوف ) 5 بر 2 خرد شد تا جای خالی او , بعنوان راهبر و یک چهره با تجربه بروشنی مشهود باشد بویژه انکه روند برابر این بازی , به ناگهان از میانه نیمه دوم بسود حریف روس تغییر نمود و چهره های جوان و کم تجربه شاهین قادر نبودند در غیاب او مانعی بر سر راه پیشروی روستوف باشند .
بر این اساس بار دیگر روز یکشنبه 14 آذر ماه همراه با شاهین بمیدان بازگشت تا رهبری شاهین را برابر میهمان اروپایی , واشاش مجارستان بر عهده کیرد . بر حسب آنچه که در آرشیو مجموعه موجود است این بازی دوستانه , اخرین حضور استاد ( البته پیش از بازی تشریفاتی پرسپولیس با منتخب ارتش 1347 ) می باشد .
زنده یاد پرویز دهداری طی دوازده سال حضور در شاهین ( 44 - 1333 ) 139 بار , شاهین را در بازیهای رسمی و دوستانه , همراهی نمود که ماحصل آن کسب سه عنوان قهرمانی تهران بود ( 2 بار جام باشگاهها و یک بار جام حذفی ) در این دوازده سال , سه فصل یا سه سال , مسابقات انجام نشد و یکسال هم او با مصدومیت دست بگریبان بود اگر عنوان قهرمانی ایران با جم آبادان در سال 1339 را نیز به جمع قهرمانیهای او اضافه نمائیم بیلانی برابر با مجموع 4 قهرمانی , طی 8 سال بدست می آید که تقریبا هر دو سال یک عنوان قهرمانی .... آماری درخشان در کارنامه بازیگری استاد که در میان هم دوره های او ( دهه سی و نیمه نخست دهه چهل شمسی ) براستی که بی نظیر است.
پرویز دهداری پس از جدایی از فوتبال نیز همچنان در کنار دکتر عباس اکرامی ( مرد اول شاهین ) به همکاری با شاهین ادامه داد و سپس از تاثیر گذارترین چهره های باشگاه شد او علاوه بر مسئولیت مربیگری در تصمیمات کلان باشگاه , اعم از نحوه قراردادها و در آمد های باشگاه از را بلیط فروشی و دعوت از تیمهای خارجی و ....... غیره , صاحب رای بود با وجود او دکتر عباس اکرامی با خیالی آسوده به انگلستان سفر نمود و در غیاب اش , بیش از پیش توجه به جوانان در دستور کار باشگاه قرار گرفت . او پس از مدتی تعداد تیمهای زیر مجموعه شاهین را به دو برابر افزایش داد و گروهی جوان با استعداد را شناسایی کرد و آنها را وارد زیر شاخه های شاهین نمود و سپس اقدام به برگزاری مسابقات مابین آنها نمود و خود بر کار انان نظارت مستقیم داشت اینگونه اقدامات , موجب افزایش سطح محبوبیت او را در میان بازیکنان رده های پایه ( نوجوانان و جوانان ) باشگاه شاهین شد.
پرویز دهداری فردی اصولگرا بود و چنین فردی همه دارایی اش در زندگی پایبندی به اصول و عقایدش می باشد. و پای آن, تا لحظه آخر میایستد شاهین که برای بیش از دو دهه , مظهر یک فوتبال آماتوری و موفق بود. دهداری به نوعی بنیانگذار گارد بود، با بسته شدن دربهای باشگاه شاهین و پایان کلیه فعالیت باشگاه , تیمهای پایه شاهین نوجوانان و جوانان ....... در شرف تعطیلی و رها گشتن بحال خویش بود, همان جوانان اینده داری که حد فاصل سالهای 44 الی 45 که پرویز دهداری برای پشتوانه سازی دایر کرده بود . او باردیگر آنها را جمع اوری کرد و تحت نظر گرفت 200 - 300 نوجوان 14 - 16 ساله که پرورش همه آنها میسر نبود اما با برگزاری یکدوره مسابقه انها را تحت نظر گرفت و بهترینها را از میانشان دستچین کرد .
کاپیتان اسبق تیم ملی , تمام وقت و انرژی خویش را صرف پرورش آنان کرد و پس از حدود 3 ماه یک تیم جوان را تشکیل داد تا فعالیت خود را از دسته سوم باشگاههای تهران آغاز کند و آرام آرام خود را به دسته های بالاتر برساند اما از خوش شانسی , سال بعد فدراسیون جدید فوتبال , یکدوره مسابقه انتخابی ترتیب داد تا بار دیگر تیمهای دسته اول تهران تعیین گردد و این بهترین فرصت برای دهداری و شاگردانش بود تا در میدانی بزرگ خود را در مواجهه با بزرگان فوتبال تهران بسنجند و هم در صورت موفقیت بسیار سریعتر به دسته اول صعود کنند برای حضور در مسابقات و ثبت نام نیاز به یک نام داشتند که گارد را برگزیدند که آنروزها یک نام نظامی و متعلق به واحد ویژه ای بنام لشگر یکم گارد بود. دهداری دیگر هیچ وقت به شاهین برنگشت و در این تیم دیگر هیچ سمتی نداشت.
وضعیت فعلی شاهین
شاهین که محبوب ترین باشگاه کشور در دهه های بیست و سی و چهل بود و از قدرت های برتر فوتبال تهران به حساب می آمد در سال 46 یک بار منحل شد اما دوباره احیا شد. شاهین در دهه 60 بار دیگر قطب سوم و بزرگ فوتبال ایران شد و بازی های این تیم با استقلال و پرسپولیس از بازی های بزرگ دهه 60 محسوب می شد .
شاهین تا سال 1370 همچنان به فعالیت خود ادامه داد . اما در این سال بار دیگر از صحنه فوتبال ابران خارج شد و عملا برای همیشه محو شد.
از دست دادن دکتر اکرامی در سال 80 ضربه ای بسیار ناگوار بر پیکر باشگاه بود. ابتدا کسی تصور نمیکرد که آموزشهای مرحوم دکتر اکرامی در غیابش نیز کارساز باشد. ناگهان یاران را بر آن داشت تا باشگاه را با تمام توان بازسازی کرده و راه او را ادامه دهند که نتایج آن تا زمان حاضر به شرح زیر است:
• اخذ پروانه فعالیت ورزشی به شماره 7 / 25925 مورخ 12 / 7 / 1384 از اداره تربیت بدنی استان تهران در زمینه انجام انواع فعالیتهای ورزشی؛
• احداث سالن چند منظوره برای استفاده کلیه بازیهای توپ و تور؛
• نصب چمن مصنوعی؛
• احداث تاسیسات ورزشی مدرن در ضلع شمالی و ...؛
• راه اندازی آکادمیهای مختلف در تمام طول سال؛
• راه اندازیهای آکادمیهای ویژه فصل تعطیلات مدارس.
با این حال شاهین هیچ وقت به سطوح بالای فوتبال ایران بر نگشت و هر از گاهی در روزنامه ها در مسابقات لیگ استانی تهران یا نهایتا لیگ دسته سوم تهران نامش به گوش می رسید.
در سال 1388 قراردادی با شرکت مدیران پوینده البرز منعقد گردید بر اساس این قرارداد کلیه فعالیتهای فوتبال باشگاه فرهنگی ورزشی شاهین به منظور سرمایهگذاری و توسعه فعالیتهای تیم داری به این شرکت واگذار گردید. متأسفانه شرکت مدیران پوینده البرز بدون توجه به تعهدات خویش طی مدت 5 سال نسبت به تغییر نام خود ابتدا به شاهین البرز و سپس شاهین تهران اقدام کرد؛ و در ادامه این روند غیراخلاقی نسبت به ثبت آرم 72 ساله باشگاه نیز اقدام کرد؛ و تحت نام شرکت فوتبال شاهین تهران به فعالیت خویش ادامه داد؛ متأسفانه شرکت فوتبال شاهین تهران فعلی، شاهین البرز سابق و شرکت مدیران پوینده البرز اسبق با سوﺀاستفاده و خیانت در امانتی که باشگاه فرهنگی ورزشی شاهین در اختیارش قرار داده بود نسبت به ثبت علامت 72 ساله این باشگاه اقدام کرد. لذا باشگاه فرهنگی ورزشی شاهین اعلام کردهاست شرکت فوتبال شاهین تهران هیچ ارتباطی با باشگاه فرهنگی ورزشی شاهین که در سال 1321 و توسط دکتر عباس اکرامی تأسیس گردیده نداشته و دارای شخصیت حقوقی کاملاً مجزا از باشگاه فرهنگی ورزشی شاهین میباشد.
هرچند اگر به جدول لیگ استانی تهران نگاهی بیندازیم تیمی با نام شاهین دهداری به چشممان می خورد اما این تیم و تیم های با نام مشابه جز شباهت اسمی ارتباطی با باشگاه معروف شاهین تهران ندارند و متاسفانه باید گفت شاهینی که توسط دکتر اکرامی در سال 1321 بنیانگذاری شد سال هاست که محو شده است و وبسایت رسمی باشگاه هم که تا چند سال پیش فعال بود بسته شد. بدترین اتفاقی که میتواند برای یک آلبوم قدیمی بیفتد این است که عکسهایش یکی یکی گم شوند و دیگر نشود پیدایشان کرد، همان اتفاقی که برای شاهین افتاد و شاید تا دو سه نسل دیگر حتی یک خط هم راجع به باشگاه فرهیخته گان دارای مکتب که مادر تیم های پر افتخار فعلی پرسپولیس و سپاهان است چیزی ندانند.