طرفداری - در تاریخ 5 دسامبر سال 2011 در موزه تاریخ فوتبال ایتالیا یک مراسم ویژه برگزار شد. چند چهره برجسته فوتبال ایتالیا رسما وارد تالار افتخارات فدراسیون فوتبال ایتالیا شدند. این شش نفر در مراسمی ویژه کنار هم قرار گرفتند تا از خدمات شان به فوتبال ایتالیا تقدیر شود. عکاسان در حال عکسبرداری بودند. چهره گالیانی، کولینا و ساکی کاملا مشخص بود. در انتهای صف هم رئیس سابق یوفا، میشل پلاتینی ایستاده بود. هر چهار نفر لبخند می زدند و خوشحال بودند. اما دو نفر چهره متفاوتی داشتند: مارچلو لیپی و روبرتو باجو.
این دو نفر لبخند کمرنگی به لب داشتند. هیچ صمیمیتی بین آنها دیده نمیشد. یکی از بهترین مربیان تاریخ ایتالیا و یکی از بهترین فوتبالیست های این کشور! اینجا با یک رقابت یا دلخوری دوطرفه مواجه هستیم. چگونه این مشکل شروع شد؟ برای پاسخ به این سوال باید به تابستان 1994 و بدترین لحظه زندگی باجو برگردیم.
داستان از تورین شروع شد. باجو زیر بمباران رسانه ها بود چون یک پنالتی حساس را برابر برزیل در فینال جام جهانی از دست داده بود. باجو در مورد آن دوران می گوید: "آنها یک گوسفند برای قربانی کردن می خواستند و مرا انتخاب کردند." رسانه های ایتالیا فراموش کرده بودند که باجو با یکی از بی نظیرترین و ماندگارترین نمایش های تک نفره یک بازیکن در تاریخ جام جهانی، ایتالیا را به فینال جام جهانی 94 رسانده بود. شاید تنها بتوان نمایش مارادونا بهتر از نمایش او دانست.
لیپی در آن تابستان به عنوان سرمربی جدید یوونتوس از ناپولی آمد. تراپاتونی در دومین دوره مربیگری اش در یووه نتوانسته بود مثل دوره قبل موفق ظاهر شود. البته میلان کاپلو هم آن روزها ویرانگر بود. لیپی از راه رسیده بود و وعده داده بود یوونتوس را از وابستگی به باجو خلاص خواهد کرد.
فصل 1994-1995 سری آ شروع شد. لازم نبود لیپی به خودش زحمت بدهد. باجو که هنوز درگیر کابوس جام جهانی 94 بود، در بازی با پادووا مصدوم شد و بخش بزرگی از فصل را از دست داد. این غیبت باعث شد یک بازیکن جوان و جویای نام به نام الساندرو دل پیرو فرصت خودنمایی پیدا کند. یوونتوس در آن فصل بعد از نه سال به قهرمانی در سری آ رسید. دل پیرو هم در این مسیر نقشی برجسته و کلیدی ایفا کرد. آنها پارما را در فینال کوپا ایتالیا شکست دادند و جام حذفی ایتالیا را هم به دست آوردند. اما در فینال جام یوفا، این پارما بود که با شکست بیانکونری به قهرمانی رسید.
بالاخره باجو هم از مصدومیت برگشت و در اواخر فصل کم کم به بهترین فرمش رسید. او در نیمه نهایی جام یوفا و در بازی با دورتموند، یک ضربه آزاد فوق العاده زد و گلی حساس برای تیمش به ثمر رساند. در واقع مصدومیت باجو به نفع لیپی شده بود. درخشش دل پیرو در نبود باجو، به لیپی و مدیریت جدید باشگاه ثابت کرد بدون باجو هم می توان به زندگی ادامه داد! در آن روزها موجی، بتگا و جیرائودو به تازگی مدیریت باشگاه را به عهده گرفته بودند.
در پایان فصل به باجو گفته شد که دیگر جایگاهی ثابت و تضمین شده در ترکیب اصلی تیم نخواهد داشت. درضمن بدهی های باشگاه باعث شد آنها از باجو بخواهند دستمزدش را کاهش دهد. باجو که می دانست یکی از باارزش ترین بازیکنان جهان فوتبال است و با 28سال سن می تواند به بازی ادامه دهد، در برابر این خواسته ها مقاومت کرد. در نهایت او از یوونتوس جدا شد.
علی رغم ابراز علاقه باشگاه های بزرگی چون رئال مادرید، منچستریونایتد و تیم هایی چون رم و بلکبرن، او در جولای 1995 با میلان قرارداد امضا کرد. باجو از تورین رفت ولی هیچ کینه ای از لیپی به دل نداشت چون می دانست این جدایی به خاطر دلایل فنی و مالی بوده است. حتی بعد از گل او در بازی با دورتموند، این دو همدیگر را در آغوش گرفتند. اما در طی چهار سال بعد از آن، لیپی و باجو ارتباط خیلی کمی با هم داشتند.
زمان با باجو مهربان نبود. دوران او در میلان فوق العاده نبود. او در همان فصل اول به قهرمانی رسید و اسکودتو را به دست آورد. اما باجو نقش اول میلان کاپلو نبود. فصل دوم برای او فاجعه بار بود. ساکی، مربی که بعد از جام جهانی 1994 تنها دوبار باجو را به تیم ملی دعوت کرد، به میلان آمد و هدایت روسونری را برعهده گرفت. البته سرمربی تیم اسکار تابارز بود اما در میانه فصل اخراج شد. باجو فصل 1996-1997 را در حالی به پایان رساند که از ترکیب اصلی دور شده بود و میلان هم در رتبه نازل یازدهم ایستاده بود.
اما دنیا به کام لیپی بود! او در سال 1996 به قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا رسید. او مثلث ویرانگر دل پیرو، راوانلی و ویالی را در اختیار داشت. در فصول بعدی هم یووه لیپی نتایج فوق العاده ای گرفت. آنها دو بار پیاپی به قهرمانی در سری آ رسیدند و در لیگ قهرمانان اروپا هم تا فینال پیش رفتند. قمار بیانکونری در جایگزین کردن دل پیرو به جای باجو کاملا موفق بود. دل پیرو تبدیل به مهاجم قهاری شده بود که بدن هر مدافعی را به لرزه درمی آورد.
باجو در تابستان 1997 تصمیم گرفت میلان را ترک کند. او باز هم پیشنهاد تیم های بزرگ را رد کرد. سر الکس فرگوسن که به دنبال جانشینی برای کانتونا بود، به سراغ باجو آمد. اما باز هم به خواسته اش نرسید. پیشنهاد بارسلونا هم رد شد.
باجو می دانست که اگر ایتالیا را ترک کند شانسش برای حضور در تیم ملی این کشور کم می شود. او می خواست با لاجوردی پوشان به جام جهانی 1998 فرانسه برود و به نوعی اعاده حیثیت کند. پس باید در خاک کشورش باقی می ماند.
آنچلوتی، باجو را در پارما نخواست (و بعدها بابت این تصمیم حسرت خورد) و در نهایت این ستاره به باشگاه بولونیا پیوست. او یکی از بهترین فصول دوران فوتبالش را در این تیم سپری کرد و به پیراهن تیم ملی هم رسید. باجو در جام جهانی 98 دوباره ارزش های خود را نشان داد و به یکی از قهرمانان ایتالیا تبدیل شد. بعد از جام، او یک قرارداد دوساله با اینتر امضا کرد. در 31سالگی، باجو می دانست که این آخرین شانسش برای حضور در یک تیم بزرگ است. فصل قبل از آن، اینتر در هفته های پایانی فصل در کورس با یوونتوس لیپی شکست خورده بود و قهرمانی را از دست داده بود. ماسیمو موراتی، امیدوار بود باجو در کنار رونالدو یک زوج رویایی برای نراتزوری بسازند.
در هفته های ابتدایی فصل 1998-1999 باجو مصدوم شد و چند ماه را از دست داد. البته او نمایش های درخشانی برای اینتر داشت. باجو در بازی برابر رئال مادرید در مرحله گروهی لیگ قهرمانان اروپا یک 25دقیقه رویایی داشت. در پیروزی به یاد ماندنی 5-4 برابر رم هم او 4بار پاس گل ارسال کرد.
وضعیت برای لیپی متفاوت بود. او با مدیران یووه به اختلاف نظر رسیده بود. لیپی در تابستان 98 گفته بود می خواهد باشگاه را ترک کند چون فکر می کند دوره اش در این تیم به پایان رسیده است. ولی مدیریت باشگاه با این تصمیم مخالف بود و آنها سعی کردند سرمربی شان را تا پایان قراردادش (تابستان 99) حفظ کنند. آنها فصل جدید را خوب آغاز کردند ولی مصدومیت دل پیرو در ماه نوامبر به نوعی آغاز یک پایان برای لیپی بود. لیپی بعد از شکست 4-2 برابر پارما دوباره استعفا کرد و این بار موجی و هیئت مدیره باشگاه با استعفایش موافقت کردند.
اینتر و یوونتوس که فصل قبل از آن برای رسیدن به قهرمانی با هم رقابت کردند، در این فصل به رتبه های هفتم و هشتم لیگ ایتالیا رسیدند. لیپی در آوریل 1999 به عنوان سرمربی جدید اینتر انتخاب شد. اولین خواسته او از موراتی، جذب کریستین ویری از لاتزیو بود. یکی از دلایل اختلاف او با مدیران یووه، فروش ویری به اتلتیکومادرید بود. حالا او در باشگاهی بود که به راحتی برای ترانسفر بازیکنان پول خرج می کرد و به همین خاطر می خواست دوباره ویری را در ترکیبش داشته باشد.
رکوبا هم که فصل موفقی در ونتزیا داشت (او به تنهایی تیم را در سری آ نگه داشت)، با پایان قرارداد قرضی اش به اینتر برگشت. لیپی معجونی خارق العاده در خط حمله داشت: رونالدو، باجو، ویری، زامورانو و رکوبا. سرعت، تمام کنندگی، قدرت و تمام ویژگی هایی که در خط آتش مورد نیاز است، یک جا در اختیار لیپی بود.
باجو می گوید پیش از شروع فصل، لیپی با او ملاقات کرد و قول داد در ترکیب اصلی تیم جایی هم برای او متصور خواهد بود. قرار بود او و رکوبا برای پست شماره 10 اینتر بجنگند و رونالدو و ویری هم مهاجمان تیم باشند. باجو در این باره می گوید: "من از او نخواستم به نفع من کاری انجام دهد. فقط گفتم می خواهم به اندازه بقیه شانس برای حضور در ترکیب اصلی داشته باشم. می خواستم بازی کنم و در ترکیب آغازین تیم باشم." ولی قول های لیپی جامه عمل نپوشید!
باجو و لیپی؛ آناتومی یک دشمنی فراموش نشدنی در اینتر (قسمت دوم)