در
قسمت قبلی از موفقیت سولسشر در تیم رزور منچستریونایتد و تاریخ سازی در مولده گفتیم. در این نوشته، به ادامهی مسیر او در دنیای مربیگری فوتبال میپردازیم.
پ.ن: صاحب نقل قول های بدون اسم، خود سولسشر میباشد.
بهم هشدار داده بودن که بازیکنای منچستری زیادی بودن که مربی شدن و فصل اول موفقی داشتن و بعد از اون تجربه های خوبی رو پشت سر نذاشتن. واسه همینم باید بیشتر تلاش کنم تا این اتفاق برای من نیفته! یه بار بردن خیلی مزه نمیده! من باشگاه های زیادی رو می شناسم که یک بار قهرمان شدن و بعدش دیگه ازشون خبری نشد. ما میخوایم بازم قهرمان شیم. این همون حسیه که بعد از 3 گانه 99 تو یونایتد داشتیم. این ذهنیته که باید اینجا هم داشته باشیم.
و این همان ذهنیتی بود که در مولده هم به وجود آمد. قهرمانی مولده در فصل بعد هم تکرار شد. این بار با عملکردی بهتر و کسب 4 امتیاز بیشتر! شیرینی قهرمانی پارسال که کمی با دبل شدن توسط روزنبرگ (رقیب اصلی شان) تلخ شده بود، امسال با پیروزی مقابلشان بیشتر هم شد. آن ها در جام حذفی هم تا نیمه نهایی پیش رفتند ولی در آن مرحله حذف شدند.
سفر اروپایی مولده نیز قابل توجه بود. آن ها پس از پیروزی در پلی آف دوم در آخرین مرحله برای حضور در لیگ قهرمانان به مصاف بازل رفتند اما در نهایت با نتیجه خفیف 2-1 در مجموع 2 بازی شکست خوردند و به لیگ اروپا رفتند. جالب است بدانید همین بازل در ادامه با منچستریونایتد همگروه شد و با کسب تساوی 3-3 در الدترافورد و پیروزی 2-1 مقابل این تیم، باعث حذف تیم فرگوسن در دور گروهی شد. در لیگ اروپا مولده در گروه نسبتا سختی قرار گرفت: اشتوتگارت، کپنهاگن و استوا بخارست. آن ها با وجود دبل کردن اشتوتگارت در 4 بازی دیگرشان شکست خوردند تا در نهایت در گروه آخر شده و از گردونه رقابت ها خارج شوند.
اما گویی اوله گونار هم دچار سندروم فصل سوم شد! فصل سوم برای او فاجعه بار آغاز شد! 4 شکست پیاپی در ابتدای فصل و کسب تنها 2 امتیاز از 7 بازی! با این وجود سولسشر توانایی اش برای مهار بحران را نشان داد و با جمع و جور کردن اوضاع در نهایت موفق شد مولده را به عنوان ششمی برساند. تیم که از قهرمانی در لیگ ناامید بود، تمرکزش را روی جام حذفی گذاشت و در نهایت، سومین فصل حضور سولسشر در مولده هم بدون کسب یک جام معتبر به پایان نرسید.
پس از کسب دو عنوان قهرمانی لیگ و یک قهرمانی جام حذفی توجهات از سوی انگلیسی ها به نروژ جلب شد. تیم تازه صعود کردهی کاردیف سیتی که نیم فصل ضعیفی را پشت سر گذاشته بود، سولسشر را به عنوان سرمربی جدید خود انتخاب کرد.
با وجود پیروزی در اولین بازی در جام حذفی، اوضاع در کاردیف به هیچ وجه خوب پیش نرفت. کاردیف که در 20 بازی ابتدایی 18 امتیاز آورده بود و میانگین امتیازی 0.9 را ثبت کرده بود با سولسشر رکورد بدتری بر جای گذاشت و با میانگین امتیازی 0.7 آخر شد و به دسته اول سقوط کرد. تنها نکته جالب توجه این فصل فاجعه بار بازگشت اوله به الدترافورد بود که با شکست 2-0 تیمش مقابل منچستر مویس همراه شد. با ادامهی نتایج ضعیف در ابتدای فصل چمپیونشیپ، سرانجام سولسشر از هدایت کاردیف برکنار شد.
![](https://api.tarafdari.com/1/4_4.jpg)
مولده ای که سولسشر ساخته بود بدون او هم به قدرت نمایی ادامه داد و در سال 2014 مقتدرانه و برای سومین بار در 4 سال اخیر (و البته در تاریخ) قهرمان شد. اما در 2015 اوضاع به خوبی قبل پیش نرفت تا این که در اواخر فصل، سولسشر یک بار دیگر و پس از یک سال دوری از دنیای مربیگری به مولده بازگشت.
3 بازی انتهایی لیگ را برد تا تیم ششم شود. اما کار اصلی او برای این فصل هدایت تیم در اروپا بود. با وجود شکست خانگی در برابر فنرباغچه، دبل کردن سلتیک و تساوی خارج از خانه برابر آژاکس برای صدرنشینی در گروه کافی بود تا مولده برای اولین بار در تاریخش به جمع 32 تیم برتر لیگ اروپا بپیوندد. بعد از حضور در مرحله گروهی لیگ قهرمانان 99/00 این دومین افتخار مهم اروپایی مولده به حساب میآید. اما در مرحلهی حدفی با وجود پیروزی 1-0 خانگی با شکست 3 گله در سانچز پیسخوان برابر سویا حذف شدند. همان سویا ای که در ادامه با بردن لیورپول در فینال برای سومین فصل متوالی قهرمان لیگ اروپا شد.
سال 2016 برای مولده خیلی بهتر نشد و آن ها در نهایت پنجم شدند. اما در دو فصل بعد از آن مولده دوباره به کورس قهرمانی بازگشت هرچند هر دو بار برابر روزنبرگ کم آورده و نایب قهرمان شد.
من رئیس بودن و مسئولیت داشتن رو دوست دارم. من سعی کردم بخش هایی از سرالکس رو بردارم و ازش الهام بگیرم ولی نمی تونم فرگوسن باشم. هیچکس نمیتونه سرالکس فرگوسن رو کپی کنه. همینطور در زمان بازیکنی هم بخش هایی از بازی گیگز رو برای خودم برداشتم، بخش هایی از بازی رونی، بکام و بقیه و اونا رو در خودم پرورش دادم. تو مربیگری هم همین کار رو کردم.
خیلی وقتا پیش میاد که فکر می کنم اگه الان رئیس اینجا بود چه واکنشی نشون میداد! مثلا یادمه یه بار به یه تیم ته جدولی 5-0 باختیم و خارج از خونه تحقیر شدیم. سال 96، تو فصل اولم با منچستر هم 5 گل از نیوکاسل خوردیم و یادم میاد سرالکس چه واکنشی تو رختکن داشت. اون واکنش خیلی برام به عنوان بازیکن الهام بخش بود. منم یاد گرفتم که به بازیکنام اعتماد کنم، چون اون به ما اعتماد کرد و در نهایت اون فصل قهرمان شدیم.
بیشتر از 300 بازی سرمربی بودم. هر چی میگذره اعتماد نفست بیشتر میشه. هر چی بیشتر اشتباه کنی بیشتر یاد میگیری. منم اشتباهاتی تو این سال ها داشتم. لیگ بردم، جام حذفی بردم و البته سقوط هم کردم. تو این شغل مهم ترین چیز مدیریت آدم هاست و خوشبختانه بهترین معلم دنیا رو داشتم تا ازش یاد بگیرم. بخش بزرگی از سبک مربیگریم شکل گرفته از چیزهاییه که از رئیس یادگرفتم.
ریچارد هارتیس (دستیار سولسشر): به نظرم اون چیزی که مردم رو سورپرایز می کنه اینه که خب اون پسر خوب و آرومیه ولی پشت همه ی اینا یه شخص برنده وجود داره که ایده و فلسفه ی مشخصی درباره ادارهی باشگاه و بازی تیم داره. اون توانایی لازم برای الهام بخش بودن و رهبری کردن رو داره. یه استعداد ذاتی که بعضیا دارن. من خیلی خوشبخت بودم که تونستم در کنار سرالکس فرگوسن کار کنم. توانایی اون در انگیزه دادن و فهموندن منظورش به بازیکن بی نظیر بود. و فکر می کنم اوله گونار هم این خصلت ها رو داره.
گیگز: من هیچکس رو نمیشناسم که از اوله خوشش نیاد. .اون خیلی حرفه ای، خوش اخلاق و دوست داشتنیه و باعث میشه بخوای براش به بهترین نحو بازی کنی.
البته سکه روی دیگری هم دارد!
گیگز: زمانی که برای تیم رزرو یونایتد کار می کرد، اگه بازیکنی ضعیف بازی می کرد، باهاش تعارف نداشت و برای اینکه مربی خوبی بشی بایدم اینجوری باشی.
ریچارد هارتیس: من بارها دیدم که رئیس از "سشوارش" استفاده می کرد و اوله هم یه دونه شو داره و دیدم که بعضی وقتا ازش استفاده می کنه، وقتایی که لازم باشه.
به عنوان یک مربی به نظرم باید با بازیکنات مثل بچه هات رفتار کنی. تو براشون بهترینا رو میخوای اما اونا باید خودشون بهترین خودشون رو نشون بدن و تو نمی تونی به جاشون انجام بدی و اگه از سطحشون ضعیف تر ظاهر بشن، بعضی وقتا لازمه که سرشون داد بزنی.
اگر فکر می کنید برکناری مورینیو در این مقطع از فصل و جایگزین کردنش با سولسشر یک تصادف بوده پیشنهاد میکنم یک بار دیگر تقویم مسابقات منچستریونایتد و همچین مولده را بررسی کنید!
لیگ نروژ و سایر کشور های اسکاندیناوی به دلیل شرایط جوی از مارچ (ابتدای بهار) آغاز شده و تا دسامبر (انتهای پاییز) به پایان می رسد، همان ماهی که مورینیو برکنار شد. در مقاطعی از فصل یونایتد عملکردی ضعیف تر از چند هفته پیش داشت اما باز هم به مورینیو فرصت داده شد که شاید یکی از دلایلش در دسترس نبودن گزینه ای مثل سولسشر در آن زمان باشد. از طرفی برنامهی بازی های منچستر نیز جالب توجه است. کاردیف، هادرسفیلد، بورنموث، نیوکاسل و ردینگ یک تقویم ایده آل برای سرمربی جدید است که تیمش را آمادهی بازی های بزرگ کند.
رویای من اینه که یه روز سرمربی منچستر یونایتد بشم. نمیگم که این واقع بینانه است یا این که هدف منه ولی این رویای منه. این بزرگترین و سخت ترین شغل دنیاست. چرا رویا های بزرگ نداشته باشم؟ (2011)
![](https://api.tarafdari.com/1/00113ba1-500.jpg)
رویای اوله گونار سولسشر حداقل تا پایان این فصل تبدیل به واقعیت شده اما این که این واقعیت از جنس مولده خواهد بود یا کاردیف، فقط زمان آن را مشخص خواهد کرد.