کافه سینما - مصطفا رضائی: نمیدانم مصاحبه چند شب پیش عادل فردوسیپور با کارلوس کیروش را دیدهاید یا نه، اگر دیدهاید که هیچ، اما اگر تصادفی و یا عمدی از دستش دادهاید، شکرگذار باشید. چرا که برد را شما کردهاید.
واقعا نمیدانم اسمش را چه بگذارم؟ محترمانهاش میشود رپورتاژ آگهی با طعم شیدایی! اما عامیانهاش چیز دیگریست که نمیتوان به زبان آورد. براستی که این حجم از وادادگی، مهوع و در عین حال رقتانگیز است. فردوسیپوری که روزگاری همهگان او را به واسطهی نگاه منصفانه و بیطرفانهاش، "عادل" خطاب می کردند، حالا خوشخوشان از اینکه کارلوس کیروش او را "کاردل" خطاب کرده، دست به سینه روبرویاش نشسته تا او با گفتن اینکه «رویای مردم ایران نیمه نهایی آسیاست» و یا متلک زشتاش که «یادم رفته بود که شما هر دوره قهرمان شدهاید». هر آنچه میخواهد تحقیرمان کند و غرور ملیمان را له کند. و همهی اینها و خیلی بیشتر از اینها بیجواب بماند.
بگذارید کمی برگردیم به عقب، 24 شهریور 1393، جایی که محمد مایلی کهن در یک خروش رگ گردنی، روی آنتن زنده برنامه نود، عادل فردوسی پور را "کیروشیپور" خطاب کرد. شاید خود مایلی کهن هم آن لحظه نمیدانست که واژهای تازه و ماندگار را وارد ادبیات فوتبالی و رسانهای این مرز و بوم کرده است که نه تنها به عنوان یک لقب برای یک فرد خاص، که بعدها به عنوان مسلکی برای بسیاری تلقی خواهد گردید. آن زمان، بسیاری مایلی کهن را متوهم و حسود خواندند؛ اما 4 سال زمان لازم بود تا بخش قابل توجهی از جامعه بر گفتههای او صحه بگذارند.
در این فاصلهی 4 ساله اما، آنچه ما از فردوسیپور درباره تیم کیروش دیده و شنیدهایم، تنها و تنها کرنش و تمجید بوده و البته چشمپوشی... چه چشمپوشی بر حملههای پی در پی خود مستر سی.کیو و دستیارانش به منتقدان و چه چشم پوشی بر تصمیم های عجیب و غریب و متناقضاش.
این یادداشت البته که درباره کیروش و خلقیاتاش نیست، که جای آن هم اینجا نیست، بلکه آنچه قابل تامل است نحوه تعامل مجری مهمترین و پربینندهترین برنامه ورزشی کشور است. اینکه چه شده هر بار که فردوسیپور رو به روی کیروش نشسته جای آنکه چالش ایجاد کند، ذوب در مهماناش شده و انگار آن فردوسی پوری که مهمانش را گاه تا سرحد قهر و ناراحتی به چالش میکشید کلن شخص دیگری شده است.
آن فردوسیپوری که ما میشناختیم وقتی کسی میگفت «۶۵ میلیون نفر بعد از بازیهای تیم ملی در جام جهانی برای جشن به خیابون اومدن» و یا «رویایی ایرانیها رسیدن به نیمه نهایی آسیاست»، نه تنها میگفت «اجازه دارم قبول نکنم؟» که به سیاق خودش پاسخ میداد: «اجازه دارم سرم رو بکوبم روی میز!»
اما حالا جناب مجری، یادش میرود از تساوی عجیب تیم ملی با فلسطین بپرسد! یادش میرود از برخی دعوت شده های عجیب تیم ملی سوال کند. (اما ما که یادمان نرفته همین رسانه ها، ایویچ را قبل از جام جهانی و بخاطر باخت در بازی دوستانه، از تیم ملی اخراج کردند. و یا فراموش نکرده ایم چه کسی قبل از سوت پایان بازی ایران در جام جهانی 2006، "خداحافظ برانکو" سرداد)
آنشب فردوسیپور اما همه اینها را فراموش کرده و به جایاش ذوق کرده بود که مستر سی.کیو، او را "کیروشیپور" خطاب کرده، لقبی که براستی برازندهی اوست.
جایی در “مردی برای تمام فصول" فیلم بزرگ آقای زینهمان، پس از آنکه ریچارد ریچ در دادگاه علیه سر توماس مور، شهادت دروغ میدهد، از جایگاه شهود پایین میآید و از کنار توماس مور میگذرد، سر توماس نگاه معناداری میکند و از او می پرسد: «این گردنبد اژدهای سرخ نشانه چیست؟»، دادستان پاسخ میدهد: «سر ریچارد به تازگی به سمت دادستانی ولز منصوب شده» و سر توماس مور در یکی از بیادماندنیترین و در عین حال غنیترین دیالوگهای تاریخ سینما، خطاب به ریچارد ریچ میگوید: «اگر مردی وجداناش را در برابر تمام دنیا بدهد، نفعی نبرده. چه رسد به ولز».مصطفا رضاییکافه سینمادی 1397