کیروش _ برانکو. شاید اگر ۱۰۰ سال دیگر از مردم این سرزمین این دو کلمه را سوال کنند ، اکثریت آنها در ذهنشان مسیری را تصور میکنند که محله کیروش را به محله برانکو وصل میکند و شبیه همان آدرسهای روزمره خودمان که معمولا بلد نیستیم و اشتباه آدرس میدهیم به دنبال راهنمایی شما باشند یا اینکه در جواب شما بگویند تازه به این محل آمده اند و آدرس را خوب بلد نیستند.
اما آنها چه میدانند روزی در تاریخ فوتبال همین سرزمین محله هایی وجود داشته به نام کیروش _ برانکو.
محله هایی که روزی ساکنین آن، تا میتوانستند از خجالت هم در می آمدند. حال بزنگاه آنها میتوانست در فضای رسانه ای باشد یا توسط طرفدارانشان در فضای مَجازی ٬ فضایی که برای بسیاری از ما مُجاز معنا میشود برای توهین به همدیگر.
کیروش یا برانکو ٬ مقصر کیست؟
فارغ از بحث کلیشه ای پیدا کردن مقصر ، این سوال پیش می آید که مگر اینطور نیست که هرکدام برای منافع زیرمجموعه و کارنامه حرفه ای خود تلاش میکنند؟ کافی است بار دیگر موضوع را برای خود بازخوانی کنیم.
داستان از یک حکم جنجالی آغاز شد. حکمی عجیب از سوی مسئولان فدراسیون فوتبال به دست باشگاههایی رسید که در تیم ملی بازیکن داشتند.در این نامه، درخواستی عجیب از باشگاهها به آنها مطرح شد که طبق آن کلیه بازیکنان تیم ملی باید از تاریخ 16 خرداد 95 لغایت 30 خرداد 95 به مدت دو هفته به استراحت غیرفوتبالی پرداخته و در تمرینات تیم های ملی و باشگاهی شرکت نکنند!
برانکو ایوانکوویچ، سرمربی تیم پرسپولیس، اولین سرمربی ای بود که با مطرح کردن این موضع:"بازیکنانی که در تمرین حاضر نشدند جریمه خواهند شد چرا که باشگاه به آنها حقوق می دهد و موظف هستند که در تمرینات شرکت کنند."، به این حکم واکنش نشان داد.
سپس افشین پیروانی، مدیر تیم ملی فوتبال ایران در این مورد اعلام کرد که استراحت اجباری بازیکنان ملی پوش به دلیل حفظ سلامتی این بازیکنان است.
اما این پایان ماجرا نبود و بیانیه و مصاحبه ها در این مورد یکی پس از دیگری در حال انتشار بودند.
تمام صحبتها در حمایت از این تصمیم بود تا برانکو باز هم انتقادش را در این زمینه علنی کرد. برانکو روی تصمیم خود مصمم بود و مدام از جریمه بازیکنان ملی پوش سخن می گفت.
این بار اسطوره باشگاه پرسپولیس از برانکو حمایت کرد. علی کریمی در ماجرای برانکو کی روش، حق را به سرمربی پرسپولیس داد.
بازیکنان ملی پوش انگار نه انگار که سرمربی شان آنها را تهدید به جریمه کرده است! آنها پایبند حکم صادر شده بودند و در تمرینات شرکت نمی کردند. اما سید جلال حسینی پس از چند روز ، با لباس شخصی در تمرین پرسپولیس حاضر شد و پس از گفتکو با برانکو، تمرین را ترک کرد.
مربی پیشین تیم ملی فوتبال وارد ماجرا می شود. منصور ابراهیم زاده معتقد بود که کیروش باید با مربیان لیگ تعامل کند.
سازمان لیگ با انتشار بیانیه ای اعلام کرد که صحبتهای برخی مربیان خلاف منافع ملی است.
سرانجام سکوت کارلوس شکسته شد! کی روش اینگونه به صحبت های برانکو واکنش نشان داد:" اگر با مارها بگردید می خزید و سم تف می کنید!"
حمایت ها از سر مربی پرسپولیس و تیم ملی تمامی نداشت و قلعه نویی هم با حمایت از برانکو وارد ماجرا شده و اینگونه صحبت هایش را آغاز کرد:" خدا کند بلایی که سر من و ژوزه آمد سر برانکو نیاید! متاسفانه کیروش اخبار را خوب تجزیه و تحلیل نمیکند و وقتی هم به او اطلاعات میدهند بلافاصله موضع گیری میکند. متاسفانه چون کیروش بیشتر مواقع در ایران حضور ندارد بدون مطالعه موضع گیری میکنند و برای کسی که ادعای حرفهای بودن را دارد این خوب نیست."
کی روش کوتاه نمی آید! او جواب قلعه نویی را هم داد. سرمربی تیم ملی در جواب قلعه نویی گفت:" مخالفت قلعه نویی با تیم ملی چیز جدیدی نیست. اگر در برنامه جدید موفق نبودیم دلیل را از قلعه نویی و برانکو جویا شوید!"
اما کی روش طرفداران بزرگی داشت! مهدی تاج رئیس فدراسیون فوتبال با حمایت از سرمربی تیم ملی عنوان کرد:"به کی روش حق می دهم؛ برخی در فوتبال دنبال اهداف خاصی هستند."
منطق در این جنگ معنایی نداشت و بزرگان فوتبال یکی پس از دیگری وارد می شدند! این بار نوبت خداداد عزیزی بود. اما او جدی تر از بقیه بود و حمایتش را اینگونه بیان کرد:" از برانکو خوشم نمیآید اما حق با اوست!"
پای هواداران پرسپولیس هم به این ماجرا باز شد. آنها در حمایت از برانکو، برای کی روش خط و نشان کشیدند.
کی روش زمانی که متوجه شد اردوهای خارجی اش را نمی تواند برگزار کند، در این باره گفت:"خب راستش از این به بعد تیم ملی را همان طور که آقای برانکو خواسته ، هدایت می کنم. الان برای 6 هفته به پرتغال می روم تا در کنار خانواده ام خوش باشم."
خوب است با ذهن خود خلوت کنیم و ببینیم آورده مان از این دعوای رسانه ای چه بوده و چه از دست داده ایم؟
موضع همه طرفداران فارغ از بحث رنگها، مشخص است. جوابمان همان همیشگی است ، تیم ملی.
ولی مگر این اولین باریست که مربیان باشگاهی با مربیان ملی دچار اختلاف می شوند؟
سال گذشته در جریان بازی تیم ملی انگلیس برابر آلمان، گرت ساوث گیت ، سرمربی تیم ملی انگایس از فیل جونز استفاده کرد که در تیم باشگاهی خود به دلیل مصدومیت بازی نکرده بود. این بازیکن در نیمه نخست دچار مصدومیت شد و از زمین بازی بیرون رفت تا مورینیو به انتقاد از گرت ساوثگیت سرمربی تیم ملی انگلیس بپردازد. او عنوان کرد: "بازی دادن به فیل جونز در این دیدار اشتباه بود و ساوت گیت نباید به این بازیکن بازی می داد. همانطور که با برخی بازیکنان مانند درینک واتر (بازیکن چلسی) و فابین دلف (بازیکن منچسترسیتی) مراعات به خرج می دهد".
اما چرا ماجرای ماجرای سرمربیان انگلیس و منچستریونایتد مشابه کیروش و برانکو نشد؟
جواب مشخص است. فیفا برای اینگونه موارد استانداردهایی تنظیم کرده که فدراسیونهای ملی و باشگاهها موظف به اجرای آن هستند.
این که یک باشگاه نمیتواند بازیکنی را به بازی های که در تقویم فیفا گنجانده شده ، ندهد یا تیم ملی نمیتواند بدون اجازه باشگاه زودتر از موعد مقرر بازیکن را در اختیار داشته باشد جز اصول بدیهی تعریف شده از سوی فیفاست.
در فوتبال روز دنیا، باشگاهها و تیمهای ملی بیشتر به دنبال حل اختلافهای خود از طریق تعامل هستند تا استانداردهای فیفا.
بگذارید با یک مثال شروع کنیم.
با توجه به این که جام ملت های آسیا در تقویم فیفا گنجانده نشده است همراهی لژیونرها تنها منوط به موافقت باشگاه ها و همکاری آنها با فدراسیون های آسیایی انجام پذیر است.
این که سرمربی برایتون میتواند اجازه خروج زودهنگام علیرضا جهانبخش برای پیوستن به اردوی تیم ملی را ندهد اما در کنفرانس مطبوعاتی اش از موافقت با جدایی جهانبخش و حضور این بازیکن در اردوی تیم ملی ایران برای جام ملت ها خبر میدهد ، موید این مطلب است .
در حالی که موضع این مربی و باشگاه برایتون در قبال درخواست استرالیا و مت ریان متفاوت با علیرضا جهانبخش و ایرانی ها بود و گلر استرالیایی اجازه ترک اردوی برایتون را پیدا نکرد همانند تصمیمی که تاتنهام در قبال سون هیونگ مین گرفت و مانع ترک لندن از سوی ستاره کره جنوبی تا قبل از بازی سوم و سرنوشت ساز این تیم در گروه مقدماتی جام ملت های آسیا شد.
حال این سوال را از خودمان میپرسیم ، یعنی مربی برایتون بیشتر از ما نگران وضعیت تیم ملی خودمان است؟
جواب مسلما منفی است. چرا که شاید اگر جهانبخش مصدوم نبود پاسخ سرمربی برایتون هم میتوانست ، چیز دیگری باشد. اما با توجه به مشورتی که کریس هیتن و کادر پزشکی برایتون با هم داشتند، سرمربی ایرلندی با تصمیمی سیاستمدارانه اجازه خروج به ستاره 17 میلیون پوندی خود برای همراهی ایران داد تا این بازیکن با خروج از زیر بار فشارهای روانی مصدومیت طولانی، مراحل درمانی خود را در اردوی تیم ملی پیگیری و شانس خود برای حضور در جام ملت های آسیا را امتحان کند.
تا اینجا حق را به باشگاهها میدهیم. اما آیا میتوانیم با توجه به سطح لیگ خود ، انتظار آماده سازی بازیکنانمان در مقایسه با حریفان مدعی خود در جام جهانی و جام ملتهای آسیا داشته باشیم؟
تعامل فدراسیون و باشگاهها
شاید اگر فدراسیون فوتبال به عنوان متولی تیم ملی میتوانست باشگاهها را در برنامه های آماده سازی تیم ملی با خود همراه کند ، از اختلافات اینچنینی پیشگیری میشد.
جنگ کی روش و برانکو می توانست تا همین امروز هم پشت پرده باشد اگر برانکو علیه برنامه ریزی فدراسیون فوتبال مصاحبه نمی کرد. البته برانکو حق داشت چون فدراسیون فوتبال یک برنامه مصوب داشت که طبق آن بازیکنان نباید در اردوی پیش فصل در اختیار تیم ملی می بودند و باید باشگاه ها وقت می کردند با بازیکنانشان بدنسازی کنند . اما کی روش طبق برنامه می خواست تیم را به اردو ببرد و مصاحبه برانکو و بعد قلعه نویی این اردو را کنسل کرد. کی روش با این مصاحبه بهترین فرصت را فراهم دید برای اینکه بتواند همه جنگ های پشت پرده را به روی پرده بیاورد. اینکه کدام یکی محق است اهمیتی ندارد مهم اینجاست که آنها دو بار بر سر دو برنامه ای که در فهرست فدراسیون وجود نداشته درگیر شده اند و می شود اثر بی تدبیری مسوولان را در این درگیری لفظی دید.
کی روش با نشستن و دست روی دست گذاشتن تا شب امتحان هم مخالف است و به همین خاطر با مدیران کند و سنتی فوتبال ایران هم به مشکل می خورد. این دو گروه به دلایل واضح فوق، با خٌلقیات مرد پرتغالی نخواهند ساخت پس باید تنها یکی از این دو راه باقی می ماند؛ پایان دادن به همکاری با کی روش یا تن دادن به استانداردهای او و تحمل رفتارهای جدایی ناپذیرش که بخشی از دکترین حرفه ای او را تشکیل داده اند.
در اختلاف کیروش و برانکو یک موضوع مهم را نباید از قلم بیندازیم. موضوعی که حسین کلانی در صحبتهایش به ما یادآوری میکند:
«باید ببینیم چه کسی به این دو مربی اطلاعات میدهد. مهمترین مساله در اختلاف کیروش و برانکو این است که اظهارات هر دو طرف به درستی ترجمه نمیشود و اظهارات خود را اعمال میکنند. کیروش به زبان پرتغالی و برانکو به زبان کرواتی مسلط هستند و زبان انگلیسی، زبان اصلی آنها نیست و ترجمهای که صورت میگیرد مغایر با واقعیت است.»
کیروش و برانکو مثل خودمان
اینکه چه میشود که هر دو مربی مثل خودمان میشوند و با مصاحبه هایشان ، یکدیگر را به زمینه چینی برکناری دیگری متهم میکند ، جای سوال دارد؟
رابطه کی روش و برانکو به پیش از حضور سرمربی پرتغالی تیم ملی در ایران باز می گردد. چیزی حدود 6 سال پیش که کی روش قبل از حضور در ایران با برانکو در مورد مسائل مختلف تیم ملی صحبت کرد. آن روزها کی روش به خوبی به همه توصیه های برانکو گوش کرد. توصیه هایی در مورد استعدادهای ایرانی ،مدل رفتاری مسوولان و جو تماشاگران . یکی از مسائلی که درآن مکالمه اشاره شده بود مساله محبوبیت سرخابیها بود . برانکو به کی روش توصیه کرده بود مواظب محبوبیت ستاره های سرخابی باشد.
کی روش علی رغم توصیه برانکو و پس از اینکه به محبوبیت رسید جنگی همیشگی علیه سرمربی سرخابی های گزینه قهرمانی داشت. او با مطالعه تاریخ فوتبال ایران یک چیز را می داند. سرمربی استقلال یا پرسپولیس قهرمان گزینه اول سرمربیگری تیم ملی است. کی روش البته در این مسیر هیچ وقت کار سختی نداشت. نه مظلومی ، نه قلعه نویی ، نه ژوزه مانوئل و نه حمید درخشان یارای ایستادگی در مقابل محبوبیت کی روش را نداشتند و سرمربی تیم ملی در نظرسنجی های مختلف خودش را بالاتر می دید و به همین دلیل علیه آنها و تصمیماتشان موضع می گرفت. کی روش در حالی علیه سرمربیان سرخابیها موضع می گرفت که مثلا در مورد کریمی حتی وقتی که با تندی جادوگر مواجه می شد مودبانه صحبت می کرد. کی روش مواظب محبوبیت ها بود .
تلاش کیروش و برانکو برای پیشرفت فوتبال ایران
یادمان نرود هم کیروش و هم برانکو در دوران مشترکی که در فوتبال ایران حضور داشتند، بهترین تیمهای تاریخ فوتبال ایران را پایهریزی کردند؛ از کیروش که بهترین نتیجه تاریخ فوتبال ایران در جامجهانی روسیه، آن هم در گروهی سخت کسب کرد تا برانکو که بهترین تیم تاریخ پرسپولیس را با دست خالی ساخت و الان خودش را برای قهرمانی در آسیا آماده میکند.
از برانکو در تیم ملی هم خاطرات خوب کم نداریم.پس از قهرمانی در بازیهای آسیایی ۲۰۰۲ ، جام ملتهای ۲۰۰۴ با وجود شروع بد ، برایمان عالی تمام شد . جام علی کریمی ، جام مهدی مهدوی کیا ، بردن کره … آن بازی با چین هم که در میان لعنتیهای تاریخ فوتبال جای گرفت ، اشتباه داوری ، اخراج ستار زارع ،چیپ یحیی گل محمدی ….آن تیم هم تیم قهرمانها بود بدون جام و مدال طلا.
بی شک خاطرات تلخی نیز داشته ایم. جام جهانی ۲۰۰۶ و آن تیم ناهمگون یا جام ملتهای ۲۰۱۵ و شکست در مقابل عراق بعد از ۱۲۰ دقیقه کابوس وار.
آری، ما با کارلوس کیروش و برانکو ایوانکوویچ هم باخته ایم ، باختهایی تلخ. امّا با این وجود، قواعد بازی درست را از آنها یاد گرفتیم .
یادمان باشد فوتبال ایران مدیون همه سبزچشمانی است که وفادارانه برای آمال و آرزوهای ما، منطق را چاشنی احساساتمان کردند و با بودنشان هر کدام به نحوی دین خود را ادای کردند.
آیا مقام سومی تیم ملی در جام ملتهای ۲۰۰۴ و شادی هایمان فقط برای هواداران پرسپولیس است و یا نتایج درخشان مان در مقابل تیمهای قدرتمند جهان در جام جهانی مختص طرفداران کیروش است؟
اما سخن پایانی با طرفداران کیروش و برانکو
مربی حرفه ای تکلیفش با خودش روشن است. نمی شود او را شماتت کرد. اما ما چرا تکلیف مان با خودمان ، هموطنمان ، هم زبانمان و هم فرهنگمان روشن نیست؟چطور حاضر می شویم برای دفاع از برانکو به هواداران کیروش حمله کنیم و خانواده اش را آماج فحاشی قرار دهیم؟ یا برای اثبات توانایی فنی کیروش بر برانکو حتی مُردگان هوادار او را در گور مورد تفقد قرار بدهیم؟
آیا زمانی که کیروش به جام جهانی صعود میکند و بهترین نتایج را برایمان رقم میزند یا برانکو با پرسپولیس نایب قهرمان آسیا می شود ، بخشی از جایزه نقدی شان را به حساب مان ریختند؟
پس چرا اینقدر راحت برای طرفداری آنها حاضریم خرخره هم را بجویم و شب با اعصابی فرسوده به رختخواب برویم؟ این حمله های پوچ با چه هدفی صورت می گیرد و چه دستاوردی دارد؟
چندسال بعد وقتی موهای این دو نفر سفید شد یک گوشه دنیا با هم قهوه مینوشند و در مورد خاطرات ایران حرف میزنند. شاید آن روز اگر یک نفر فحش های ایرانیان به همدیگر را برای کیروش و برانکو ترجمه کند، آنها فقط پوزخند بزنند به این درجه از سادگی جوان های یک ملت که وقت و انرژی و هوش شان را صرف ساختن فحش می کنند.
شاید اگر ۱۰۰ سال دیگر از مردم این سرزمین این دو کلمه (کیروش _ برانکو ) را سوال کنند ، اکثریت آنها در ذهنشان مسیری را تصور میکنند که محله کیروش را به محله برانکو وصل میکند. شاید آن زمان بسیاری از ما به تاریخ پیوسته ایم اما افتخارات فوتبالمان نه.