طرفداری - همیشه اخراج کردن ساده ترین کار است. هر مدیر فوتبالی با هر میزان توانایی و دانش، می تواند خیلی ساده هر سرمربی را اخراج کند. اخراج کردن را همه بلد هستند. برای اخراج دیوید مویس، لوئیس فن خال و ژوزه مورینیو، شما قرار نیست شق القمر کنید، خیلی ساده دکمه اخراج را فشار می دهید و تمام.
اما همیشه اخراج کردن بهترین راه نیست. همیشه اخراج کردن قرار نیست در مرحله بعد، شما را به موفقیت برساند، که اگر خلاف این بود، یونایتد بعد از اخراج مویس، همان یونایتد قبل می شد؛ که اگر درست بود، بعد از اخراج فن خال اوضاع عوض می شد. اما اخراج پس از اخراج از راه رسید. آن ها ژوزه مورینیو را هم اخراج کردند. خیلی راحت.
پنج سال پیش در وبسایت طرفداری در این یادداشت گفتم و نوشتم که وقتی شما با یک مربی قرارداد 6 ساله می بندید و او را قبل از پایان نخستین فصل به شکلی تحقیر آمیز اخراج می کنید، این یعنی مشکلی هست. از اول هم قرار نبود یک مربی وقتی پس از سرالکس فرگوسن روی کار می آید، در طول یک فصل همان راهی را برود که اسطوره اسکاتلندی طی کرده است. اصلا دیوید مویس به دلیل ثباتی که در اورتون تجربه کرده بود روی کار آمد تا همان ثبات را با سیاست های یونایتد ادامه دهد. برنامه از ابتدا همین بود. اما خیلی ساده مدیران یونایتد زیر میز بازی زدند. انگار نه انگار که برنامه ای پشت انتخاب دیوید مویس بوده است. این چرخه ادامه پیدا کرد. آن ها یکی از بهترین مربیان تاریخ فوتبال را روی کار آوردند. لوئیس فن خال از جام جهانی 2014 می آمد، جایی که با تیم جوان هلند تمامی تاکتیک نویسان را انگشت به دهان کرده بود و تا یک قدمی فتح جام رفت. سرمربی بزرگ هلندی هم از همان روز اول جمله ای را گفت که اصل ماجرا را در یونایتد بیان می کرد: "این یک پروسه است." او بعدها به خاطر این جمله توسط هواداران فوتبال مسخره شد اما حقیقت با مسخره شدن تغییر نمی کرد.
پس از اخراج فن خال هم با آن شرایط زشت و تحقیر آمیز در وب سایت طرفداری گفتم و نوشتم این رویه مدیران یونایتد در اخراج کردن مربیان بسیار ناپسند است و بیان کننده سیاست های باشگاه نیست. آن ها قبل از فینال جام حذفی با ژوزه مورینیو توافق کرده بودند، انگار نه انگار که فن خال استاد همین مورینیو بوده و یکی از بهترین مربیان تاریخ فوتبال. «احترام» واژه ای بود که گویا مدیران یونایتد علاقه ای به آن نداشتند. فن خال بعدها همواره از رفتار زشت مدیران یونایتد در مصاحبه هایش صحبت به میان آورد. رفتاری که از فردی به فرد دیگر انتقال پیدا کرد.
دو سال پیش در این یادداشت با عنوان «شب به خیر منچستریونایتد» پس از خرید پل پوگبا گفتم و نوشتم وقتی شما شرایطی را فراهم می کنید که یک بازیکن با صفر یورو راهی تیم دیگری شود و از قضا او تبدیل به ستاره می شود و شما تصمیم می گیرد او را با 100 میلیون یورو به تیم بازگردانید، این جا هم مشکلی هست. در آن یادداشت گفتم و نوشتم که این مسئله پیام بیرونی خوبی ندارد، نه برای دیگر باشگاه ها که از این پس قرار است با یونایتد وارد معامله شوند، نه برای خودِ بازیکن و نه برای سیاست ها و وجهه باشگاه. آن جا به این مسئله اشاره کردم که یونایتد در دوران پسا فرگوسن فقط و تنها فقط تبدیل به یک باشگاه پولدارِ غرغرو شده که به هر ریسمانی بدون تفکر با قدرت اقتصادی اش چنگ می اندازد تا به دوران پر افتخار گذشته بازگردد. فارغ از این مسئله که سیاست های باشگاه چه بوده و فرمول واقعی موفقیت چه چیزی می تواند باشد.
مورینیو به دفتر باشگاه در لندن رفت با اد وودوارد نوشیدنی معروف را باز کرد و یک بطری هم هدیه گرفت و با خود به خانه اش به لندن آورد. فصل اول باشگاه را با بهترین راه ممکن (قهرمانی در لیگ اروپا) به لیگ قهرمانان بازگرداند، همان چیزی که هدف باشگاه در فصل نخست بود. فصل دوم مطابق هدف باشگاه برای رقابت در لیگ به میدان رفت، توانست تیم را دوم کند (بهترین رتبه در دوران پسا فرگوسن) و البته لکه سیاهی با حذف مقابل سویا (در لیگ قهرمانان اروپا) در کارنامه ای که می توانست کاملا قابل قبول باشد، به وجود آورد.
مورینیو ترکیب تیم را طی دو پنجره تابستانی تا حد خوبی پیشرفت داده بود و فصل سوم زمانی بود که او باید ضمن قدرتمندتر کردن ترکیب تیم با یک پنجره دیگر، برای قهرمانی در لیگ تلاش می کرد. با این حال مدیران یونایتد باز هم زیر میز بازی زدند. آن ها ناگهان به رهبری اد وودوارد در اتاق فکر خود بعد از دو فصل که مورینیو را را روی کار آوردند و او اتفاقا بهترین نتایج تیم را طی چند سال اخیر گرفته بود، به این نتیجه رسیدند که سیاست های او با باشگاه همخوانی ندارد، خریدهایش پیر و فرتوت هستند، رفتارهایش ضد باشگاه است و نمی تواند آینده ای داشته باشد. اتاق فکر مدیریتی یونایتد همان تابستان و در اردوی آمریکا تصمیم گرفت سیاست های شخص سرمربی تیم را در پنجره تابستانی اجرا نکند، باورتان می شود؟ آن ها البته جرات اخراج کردن مورینیو را نداشتند چون او تا آن زمان نتایج بدی نگرفته بود. پس تصمیم گرفتند خواسته ها و سیاست هایش را اجرا نکنند، با او وارد مجادله شوند و ضمن تحت تاثیر قرار دادن او کیفیت کارش را پایین بیاورند. در چنین شرایط و فضایی از روز هم روشن تر بود که کار مورینیو به نیم فصل هم نمی رسد. این را هم خودش می دانست و هم اد وودوارد.
طی دوران پسا فرگوسن ده ها یادداشت فنی مفصل چه در دوران مویس، چه در دوران فن خال و چه در دوران مورینیو پیرامون کیفیت فنی تیم های این سه مربی نوشتم. دوران فنی ژوزه مورینیو نیز در یونایتد فراز و فرودهای زیادی داشت که مفصل به آن پرداخته ام. در چنین فضایی که ترسیم کردم اما بحث فنی یک چیز است و شرایطی که یک مربی در آن کار می کند، چیز دیگر. نمی شود که دیوید مویس به عنوان یکی از با سابقه ترین مربیان تاریخ لیگ برتر و آقای برگزیده سر الکس فرگوسن به تنهایی کار را خراب کند و اخراج شود، لوئیس فن خال به عنوان مربی برنده در جام جهانی 2014 و یکی از بهترین های تاریخ سناریوی مشابهی بنویسد و ژوزه مورینیو هم به عنوان یکی از بهترین های تاریخ، به تنهایی در یونایتد خراب کند و تقصیرها بر گردن او باشد. خیر، این با هیچ منطقی جور در نمی آید.
اد وودوارد روز گذشته بطری جدیدش را با اوله گونار سولسشر باز کرد و احتمالا آخر فصل بطری جدیدتری را هم با پوچتینو یا زیدان باز می کند. تاریخ دوران پسا فرگوسن اما نشان داده که به هیچ عنوان به بطری های وودوارد نباید اطمینان کرد. او در جلوی چشمتان بطری باز می کند و پشت سر دقیقا بر خلاف خواسته تان می تواند کمی بعدتر فعالیت کند و حتی در روزی که شما در حال بالا بردن جام حذفی هستید، می تواند همزمان بطری دیگری را با فرد دیگری باز کند! سرمربیان زیادی نیستند که از لوئیس فن خال یا ژوزه مورینیو بهتر باشند، پس باید جای دیگری اوضاع را جست و جو کرد. مادامی که اتاق فکر مدیریت یونایتد به ارزش های باشگاه احترام نگذارد و اساسا واژه «احترام» برایش بی معنا باشد و اعتقاد داشته باشد که دوران پسا فرگوسن با یک چوب جادو حل می شود، بطری های وودوارد یکی پس از دیگری مانند این چند سال باز و بسته می شوند اما تغییری در اوضاع به وجود نمی آید که نمی آید.