___________________________________________________
موسیقی متن فوق العاده زیبا و تاثیر گذار فیلم Inception
ترک Time از هانس زیمر
___________________________________________________
فیلم سینمایی تلقین (به انگلیسی: Inception) یکی از برترین فیلم های تاریخ سینما به کارگردانی کریستوفر نولان است که در سال 2010 منتشر شده است.
تلقین برنده 4 جایزه اسکار و کاندیدای دریافت 4 جایزه اسکار دیگر شد و در جدول رده بندی فیلم ها در IMDB در جایگاه 14 قرار دارد.
کارگردان: کریستوفر نولان
تهیه کنندگان: کریستوفر نولان، اما توماس
نویسنده: کریستوفر نولان
بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، کن واتاناپه، جوزف گوردون، ماریون کوتیار، الن پیچ، تام هاردی، کیلین مورفی، تام برنگر، مایکل کین
موسیقی: هانس زیمر
فیلمبرداری: والی فیستر
تدوین: لی اسمیت
توزیع کننده: وارنر برادرز
کشور: ایالات متحده، بریتانیا
سال انتشار: 2010
هزینه فیلم: 160 میلیون دلار
فروش فیلم: 825 میلیون دلار
داستان فیلم:
دام کاب (لئوناردو دیکاپریو) یک دزد ماهر در استخراج اسرار ارزشمند مورد نیاز سازمانهای جاسوسی و شرکتهای تجاری و چندملیتی است. توانایی او در این است که هنگامی که دیگران در خواب هستند و ذهنشان در آسیبپذیرترین وضعیت است، اسرار کلیدی آنان را از درون رویاهایشان ربوده و در دنیای بیرون از خواب، این اسرار را به خریداران متقاضی عرضه میکند. او یک گروه چیرهدست از روانکاوان و معماران زبردست دارد که همراه او مخفیانه وارد خوابهای دیگران شده و سعی در کشف و ربودن اطلاعات دارند.
سایتو (کن واتانابه) یک سرمایهدار بزرگ ژاپنی است که به دنبال حذف رقیبان تجاری خود، بخصوص خانوادهٔ رابرت فیشر (کیلین مورفی) است. سایتو خود قبلاً مورد هجوم ناموفق تیم آقای کاب قرار گرفته بود و از توانایی آنها در شگفت است، پیشنهاد یک مأموریت ظاهراً ناممکن را به آقای کاب میدهد، و آن این است که به جای این که اسرار ذهن رابرت فیشر جوان را بدزدند، یک اندیشه را درون ذهن ناخودآگاه آقای فیشر بکارند و آن، اندیشهٔ متلاشی ساختن شرکت خودش و پدرش موریس فیشر (پیت پوستلتویت) بعد از مرگ پدرش است. سایتو در عوض قول میدهد که با نفوذی که در آمریکا دارد، کاب را از روی لیست سیاه دولت آمریکا بردارد، تا او بتواند به آمریکا بازگشته و دو فرزند خویش را دوباره ببیند. کاب میپذیرد.
در روند فیلم هنگامی که کاب و آرتور در حال انتخاب و جمعآوری اعضای تیمشان هستند، بیننده متوجه میشود کاب به اتهام قتل همسر سابقش مال (ماریون کوتیار) در آمریکا تحت تعقیب است، در حالی که کاب به آریادنی (الن پیج) توضیح میدهد که مال خودکشی کردهاست، زیرا این ایده که «دنیای حقیقی نیز واقعیت ندارد و باید با خودکشی از آن بیدار شد»، او را به مرز جنون کشیده بود.
سایتو، کاب، آرتور و تیم منتخبشان (یک معمار که فضای خواب را میسازد، یک شیمیدان که وظیفهٔ بیهوشی را بر عهده دارد، و یک جاعل هویت که قدرت تغییر چهره در خواب را دارد) جمعاً شش نفر، در یک برنامهٔ از قبل طراحی شده با استفاده از یک داروی بسیار قوی خوابآور، وارد خوابِ رابرت فیشر میشوند تا اندیشهٔ جدید را در ذهن او بکارند. اما آن چیزی که از آن خبر ندارند این است که رابرت فیشر از قبل در اصول محافظت از ضمیر ناخودآگاهِ خود تعلیم دیده بودهاست، و لذا مقاومت سرسختانهای از خود در خوابش به نمایش میگذارد. این مقاومت به صورت مقاومت مسلحانه در خیابانهای لس آنجلس در خوابِ فیشر متجلی میشود. سایتو در این میان تیر میخورد و مجروح میشود، و مأموریت در خطر شکست قرار میگیرد، یعنی ضمیر ناخودآگاه فیشر تقریباً موفق به حذف عوامل غیر بومی از خواب خود میشود. اما در همین موقع، کاب برای این که موفق شود اندیشه را در ذهن فیشر با موفقیت بکارد، و همچنین از مرگ اعضای گروهش و تبعید اجباری همه به برزخ جلوگیری کند، مجبور میشود که خودش و بقیه را به یک لایه پایینتر بفرستد: یعنی در خوابِ فیشر همگی به خواب روند، و در آن رؤیای درونِ رؤیا، با داشتن زمانی بیشتر آن عملیات را ادامه دهند.
در آن رؤیا (لایهٔ دوم)، که در یک هتل رخ میدهد، کاب این بار برای این که فیشر به چیزی شک نبرد، با او از در دوستی وارد شده و او را متقاعد میکند که دارد خواب میبیند، و این که دزدانی ماهر سعی در ربودن رمز گاوصندوق پدرش (که در آن وصیتنامهای نیز برایش گذاشته شده) دارند. کاب فیشر را فریب داده و او را متقاعد میکند که از راه خواب دیدن میتواند وصیتنامه پدرش (که در واقع اندیشهٔ آغازگر یا تلقینی است که کاب آماده کردهاست) را دیده و قبل از دزدان به آن برسد؛ بنابراین هر دو (و بقیهٔ تیم بطور ناشناس) باز به خواب میروند تا فیشر وصیت پدر خود را در خوابِ جدید ببیند (یعنی لایهٔ در واقع سوم).
در لایه سوم (که در کوهستانی اتفاق میافتد)، فیشر تیر میخورد و میمیرد، همچنین سایتو نیز به دلیل مجروحیتی که در مرحله اول خواب پیدا کرده بود در لایه سوم خواب وضعیت وخیمی پیدا میکند و در شرف مرگ قرار میگیرد. در این وضعیت کاب و آریادنی، برای بازگرداندن فیشر از مرگ به لایه سوم، وارد لایهٔ چهارم میشوند در حالی که کاب میداند در این لایه اسیر مؤلفهٔ همسر متوفای خود خواهد شد. مال که تصویری از همسر مردهٔ کاب است، از کاب میخواهد تا در همان لایه بماند و به قولی که روزی به او داده بوده (زندگی مشترک تا ابد) وفا کند در عوض به آریادنی و فیشر اجازه میدهد که از مرحله چهارم خواب خارج شوند. در این بین کاب به مال توضیح میدهد (یا در واقع به ضمیر ناخودآگاه خودش توضیح میدهد، زیرا مال واقعی مرده است و این مال ساختهٔ ضمیر ناخودآگاه کاب است) که هرگز نمیتواند با او زندگی کند، زیرا همواره عذاب وجدان خواهد داشت به این خاطر که خودش (کاب) این ایده را در ذهن مال تلقین کردهاست که «دنیا واقعیت ندارد و باید از آن با خودکشی بیدار شد». او این ایده را در ذهن مال تلقین کرده بود زیرا از زندگی در دنیای خیالی در خواب خسته شده بود ولی مال به این زندگی علاقه داشت پس کاب راهی پیدا کرد که مال به بیدار شدن رضایت بدهد، اما هرگز تصور نمیکرد که اگر مال با این ایده بیدار شود هرگز نمیتواند از آن رهایی پیدا کند. پس در واقع دلیل خودکشی کردن مال، تلقین ایده از طرف کاب بود. کاب که حدس میزند سایتو اکنون در لایه سوم مرده است، برای پیدا کردن او در لایه چهارم میماند اما آریادنی را مجبور به سقوط (فرایندی که موجب بیدار شدن از خواب میشود) میکند.
نهایتاً همگی (به غیر از سایتو و کاب) از لایه سوم خارج و به بالا (لایه اول) بازمیگردند. اما کاب در جستجوی سایتو، آنجا (در لایه سوم و چهارم) میماند، و به نظر میرسد که راه فراری به بیرون از آن رؤیاها ندارد. در صحنهٔ نهایی فیلم، کاب (باچهرهای کهولتدار) با سایتو (در سنین پیری) درون یک کاخ مکدّر اما زیبا با معماری سنتی ژاپنی دیدار میکند، و کاب به او میگوید که به یاد بیاورند که زمانی دور، هر دو به این دنیا وارد شدند، و این دنیا در واقع یک رؤیا است. یکی از خواص رؤیاها در این فیلم این است که بینندگانِ درون خواب، به راحتی گذشته خود را فراموش میکنند، و لذا فراموش میکنند که در رؤیا هستند، ویا از کجا آمدهاند. سایتو تپانچهای را بلند میکند، اما فیلم نشان نمیدهد که با آنچه میکند.
ناگهان کاب خود را بیدار (در لایهٔ ظاهراً صفر و بیرون از خواب) مییابد و همه چیز را پایانیافته میبیند: کاب و سایتو طوری به یکدیگر نگاه میکنند که انگار بعد از قرنی از خواب بیدار شدهاند، سپس سایتو یک تماس تلفنی برقرار میکند تا سابقهٔ کاب را از لیست سیاه دولت آمریکا پاک کند. پدر مالوری (بازیگری مایکل کین) درفرودگاه بینالمللی لسآنجلس به استقبال او آمده و او را به نزد نوههایش (فرزندان خردسال کاب و مالوری) میبرد. در آن منزل، کاب، که هنوز باور ندارد که دارد به دیدار بچههایش میرود، فرفره را روی میز انداخته و به چرخش درمیآورد، انگار شک دارد در دنیای واقعی است. اما هنگامی که فرزندانش را میبیند، فرفره را به همان حال رها کرده و به سمت آنها میرود.
___________________________________________________
حقایق جالب فیلم Inception
- کریستوفر نولان در سال ۲۰۰۲ پس از اتمام تولید فیلم بیخوابی (Insomnia)، پیشنهاد ساخت تلقین (Inception) را به برادران وارنر ارائه کرد و طرح کلی داستان نیز به تصویب استودیو رسید. با این حال، او که فیلمنامهی کاملی در اختیار نداشت، ترجیح داد به مرور زمان برای تکمیل آن اقدام کرده و در ظرف چند ماه آن را به سرانجام برساند که البته این چند ماه، ۸ سال به طول انجامید.
- نولان تیم عملیاتی داستان و شرح وظایف هر یک از اعضای آن را به اجزای مختلف یک گروه فیلمسازی تشبیه میکند. به گونهای که کاب (لئوناردو دیکاپریو) حکم کارگردان کار را دارد، آرتور (گوردون لویت) تهیهکننده، آریادنی (پیج) طراح صحنه، ایمز (هاردی) بازیگر، سایتو (واتانابه) استودیو و در نهایت رابرت فیشر (مورفی) نیز تماشاگری که نتیجهی کار گروه را به نظاره مینشیند.
- برادران وارنر اصرار داشتند که فیلم به صورت سه بعدی تصویربرداری شود ولی نولان تا آخرین لحظه مقابل این ایده ایستادگی کرد. او معتقد بود که استفاده از تصاویر سه بعدی باعث میشود که ذهن بیننده از مفهوم داستان منحرف شود.
- با وجود اینکه در ساخت آثار علمی تخیلی، استفاده از جلوههای کامپیوتری امری کاملاْ طبیعی به حساب میآید، اما در طول ساخت تلقین (Inception) تا جایی که ممکن بود تصاویر واقعی جایگزین تصاویر کامپیوتری شد به گونهای که برای تصویربرداری صحنههای توالی پلهها، چرخش راهرو، نیروی گرانش صفر و صحنهی بهمن از جلوههای میدانی استفاده شد.
- نولان حال و هوای برفی سطح سوم رویایش را از فیلم محبوب خود، در خدمت سرویس مخفی ملکه (On Her Majesty's Secret Service) الهام گرفته است.
- ایدهی استفاده از فرفره برای تشخیص واقعیت یا رویا احتمالاْ ادای دینی است به رمان حلقهای دور خورشید اثر کلیفورد سیماک. در داستان این کتاب، شخصیتها برای افزایش تمرکز و انتقال از جهانی به جهان دیگر از فرفره استفاده میکنند. سیماک یکی از بزرگترین نویسندگان سبک علمی تخیلی بود که بیشتر به خاطر پرداختن به مسائلی همچون جهان موازی و تواناییهای ذهنی به شهرت رسیده بود.
- یک سری از اعداد به واسطهی ضمیر ناخودآگاه، دائماً در سطوح مختلف رویا تکرار میشوند. عددی که فیشر به کاب و آرتور میدهد ۵۲۸۴۹۱ است. رمز قاب صندوق قلعهی برفی هم همین عدد است. شمارهی اتاقهای هتل ۵۲۸ و ۴۹۱ است و شمارهای که ایمز در قالب یک زن به فیشر میدهد ۵۲۸-۴۹۱ است. ۵۲۸۴۹۱ از نظر ریاضی، عددی اول به حساب میاید. همچنین شمارهی قطار داخل فیلم ۳۵۰۲ است و شمارهی تاکسی ۲۳۰۵.
- در هنگام نمایش فیلم در ژاپن، برای جلوگیری از سردرگمی تماشاگران، سطح رویایی که در آن، فیلم در جریان بود در گوشهی بالای سمت چپ تصویر نوشته میشد.
- کریستوفر نولان چند صحنه از فیلم را در کالج لندن تصویربرداری کرده است. نولان علاوه بر اینکه فارغ التحصیل این دانشگاه است، در اکثر آثارش نیز از این مکان به عنوان یکی از لوکیشنهای فیلم استفاده میکند.
- صحنهی دو آینه و نمایش تصاویر تو در تو به دو اثر دیگر نولان، یادآوری (Memento) و دودلبرگ (Doodlebug) اشاره دارد.
- آهنگ نه، از هیچ چیز پشیمان نیستم (Non, je ne regrette rien) با صدای ادیت پیاف چند مرتبه در طول فیلم توسط اعضای تیم پخش میشود. ماریون کوتیار که در این فیلم نقش شخصیت مال را بازی میکند، پیش از این به خاطر ایفای نقش پیاف برندهی جایزهی اسکار بهترین بازیگر زن شده است. نولان پس از حضور کوتیار، به دلیل جلوگیری از این تصور که انتخاب این آهنگ نیز به همین دلیل بوده است، تصمیم گرفت از آهنگ دیگری استفاده کند اما در ادامه هانس زیمر به عنوان آهنگساز کار، وی را مجاب کرد که همچنان روی انتخاب خود باقی بماند. کوتیار پیش از این، در فیلم زندگی گلگون (La Môme) به اجرای این آهنگ پرداخته بود.
- تلقین پس از تعقیب (Following) نخستین فیلم نولان است که ایدهای کاملاْ اوریجینال دارد. تمام آثار میان این دو فیلم، یا بر اساس کتابهای کمیک بودند یا داستان کوتاه یا بازسازی.
- ۶ تن از بازیگران اصلی این فیلم در سهگانهی بتمن نولان نیز به ایفای نقش پرداختهاند: مایکل کین، کیلین مورفی، جوزف گوردون لویت، تام هاردی، کن واتانابه و ماریون کوتیار.
- کیت وینسلت نخستین انتخاب برای ایفای نقش شخصیت مال بود. با این حال وی اظهار کرد که قادر به ارتباط برقرار کردن با این شخصیت نیست.
- در ابتدا جیمز فرانکو برای بازی در نقش آرتور با کریستوفر نولان به توافق رسیده بود ولی در ادامه به دلیل ترافیک کاری، حضور وی در این فیلم میسر نشد.
- پیش از انتخاب الن پیج به عنوان بازیگر نقش آریادنی، تیلور سویفت، ایوان ریچل وود، جسی شرام، امیلی بلانت، ریچل مک آدامز، کری مولیگان و اما رابرتز برای ایفای این نقش مد نظر نولان بودند.
- نولان پس از تماشای فیلم راکنرولا (RocknRolla) بود که تام هاردی را برای بازی در نقش ایمز در نظر گرفت. جالب اینجاست خود هاردی در ابتدا تصور میکرد که به واسطهی نقشآفرینی تحسین شدهاش در فیلم برانسون (Bronson) برای این نقش انتخاب شده ولی در ادامه فهمید که نولان هیچگاه این فیلم را ندیده است.
- نقش سایتو به طور اختصاصی برای کن واتانابه نوشته شده بود. نولان احساس میکرد که مقدار دقایق حضور وی در فیلم بتمن آغاز میکند (Batman Begins) بسیار کمتر از حد تواناییهای وی بود. از این رو در تلقین (Inception) نقش واتانابه را کاملاْ پررنگ کرد.
- با کنار هم قرار دادن حرف اول نام شخصیتهای اصلی فیلم یعنی Dom، Robert، Eames، Arthur، Mal و Saito واژهی Dreams حاصل میشود. با اضافه کردن سه شخصیت Peter، Ariadne و Yusuf به این مجموعه به عبارت Dreams Pay خواهیم رسید.
- برای انتقال این حس که ماموریت گروه یک ماموریت جهانی است، از تمام قارهها نمایندگانی در فیلم حضور دارند. کاب و آرتور از آمریکا (ایالت متحده)، آریادنی از اروپا (فرانسه)، یوسف از آفریقا (کنیا)، سایتو از آسیا (ژاپن) و فیشر از اقیانوسیه (استرالیا).
- در صحنهی پایانی فیلم، فرزندان کاپ به وی میگویند که روی صخرهها یک خانه درست کردهاند. در ابتدای فیلم نیز شاهد این هستیم که عمارت سایتو به شکل خانهای روی صخرههاست. با توجه به اینکه عناصر ناخودآگاه فرد در لایههای مختلف رویا به شکلهای مختلف منتقل میشود، این امکان به وجود میآید که کاب همچنان در رویا به سر میبرد یا چه بسا تمام فیلم یک رویا بود.
- کریستوفر نولان طی مصاحبهای دربارهی پایانبندی مبهم فیلم عنوان کرده است که دوست دارد هرکسی پایان مورد نظر خودش را برای داستان فیلم متصور شود. چیزی که اهمیت دارد این است که دام کاب در خانه است و در کنار فرزندانش. از نظر نولان، رها کردن فرفره توسط کاب و عدم توجه به آن، نشانگر این است که وی بر خلاف گذشته دیگر اهمیتی به حقیقت یا رویا بودن آن وضعیت ندارد.
___________________________________________________
دلایل انتخاب نام شخصیت ها:
نام شخصیت دیکاپریو در فیلم بر اساس نام معمار سرشناس آمریکایی، هنری ان کاب انتخاب شده است که وی، عمدتاْ به خاطر آسمانخراش های متعدد به شهرت رسیده است. جهان رویایی ساخته شده توسط شخصیت کاب نیز پر از آسمانخراشهاست. از طرفی نام کوچک کاب، دام (دامینیک) است که این واژه در زبانهای اسلاوی مانند زبانهای روسی و بلغاری به معنای خانه است. هدف اصلی دام کاب از پذیرفتن ماموریتش نیز، بازگشت به خانه و دیدن فرزندانش است.
نام ایمز بر اساس نام خانوادگی چارلز و ری ایمز انتخاب شده است. این زوج هنرمند، طراح مبلمان و اسباب و اثاثیه، معمار و فیلمسازانی آوانگارد بودند.
انتخاب نام شخصیت رابرت فیشر، ادای احترامی است به رابرت جیمز فیشر (بابی فیشر)، شطرنجباز افسانهای آمریکا
نام شخصیت موریس فیشر نیز بر اساس نام هنرمند سرشناس هلندی، موریس اِشر انتخاب شده است. شهرت اِشر بیشتر به خاطر ترکیب معماری و ریاضیات و کار روی مفهوم بینهایت بود که بخشی از ایدههای فیلم هم از آثار وی الهام گرفته شده است.
نام کامل شخصیت مال، مالوری است. خود مالوری نیز از واژهی فرانسوی مالو (Malheur) گرفته شده که به معنای بدشانسی و بدبختی است.
نام شخصیت یوسف به یوسف پیامبر اشاره دارد که در کتابهای آسمانی، مطالب زیادی در خصوص قدرت تعبیر رویای وی نقل شده است.
نام شخصیت آریادنی بر اساس نام دختر شاه مینوس، یکی از اساطیر یونان باستان انتخاب شده است. آریادنی که عاشق پهلوانی به نام تزئوس بود با دادن نخی ابریشمی به وی کمک میکند تا بدون گم کردن مسیرش داخل یک هزارتو شده و موجودی را که نیمی از بدنش گاو و نیمی دیگر انسان بود، شکست دهد. هزارتوی پیچیدهای که شخصیت آریادنی برای کاپ طراحی میکند نمونهای از همین هزارتوی افسانهای است.