اهل قلم و دوات از قدیم تا حالا که عصر کیبورد و تبلت است به کرات نوشته اند ایرانی جماعت حافظه تاریخی ندارد و خیلی زود فراموش می کند.
در ورزش خود بعد از هر پیروزی و شکستی عده ای شعار «حیا کن و رها کن» سر می دهند یا برنده را می برند می نشانند روی ابرها و دو روز بعد با اولین شکست از آن عرش چنان بر فرش می کوبند که استخوان هایش با خاک کوچه یکی می شود!
بعد از بازگشت عجیب مهدی طارمی به پرسپولیس کسانی که تا دیروز او را یکی از بدترین مهاجمان ایران میدانستند، با به ثمر رساندن اولین گل مثل کاشفان فروتن معادن در او رگه های طلایی از هوشمندی، خلاقیت، ظرافت و ... یافته بودند و آنها را پررنگ می کردند.
می نوشتند و می گفتند و می نوشتند و فراموش می کردند تا دیروز حرف دیگری را با اطمینان تام و تمام می گفتند و به خورد خلایق می دادند.
این چرخش عجیب البته تا قبل از اعلام حکم محرومیت پرسپولیس و شکست تلخ از الهلال در دیدار رفت مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان آسیا ادامه داشت. این رفتار در سطح ملی هم وجود دارد. پس از بازی درخشان تیم ملی در جام جهانی مقابل آرژانتین برخی بازیکنان تیم ملی را به آسمان بردند اما چند ثانیه بعد از شکست مقابل بوسنی موج خردکننده ای به سوی تیم ملی فوتبال روانه شد که علیرضا حقیقی را در کسری از ثانیه از جانشین شایسته «عقاب آسیا» و «لئو یاشین» ایران به «هویج» مانند کرد!
بازیکنان تیم ملی والیبال هم این ستایش و نکوهش و موضع گیری های ژلاتینی را تجربه کردند. وقتی پیروز شدند به آسمان خراش های دوست داشتنی قیاس شدند و بعد از شکست از سوی همان ستایشگران دیروز «درازهای دیلاق بی خاصیت» لقب گرفتند!
این روزها، صبح را با خبر بازگشت طارمی آغاز میکنیم و خبر آخرِ شبهایمان شده بازگشت احمدزاده. درست مثل همان موقع که رامین رضاییان بدون تیم مانده بود و همین حرفهای بی سر و ته را دربارهاش میشنیدیم. اینکه چه کسی یا کسانی شایعه بازگشت این ستارههای بیفروغ را بر سر زبانها انداخته و یک پرسپولیس رویایی را با حضور دوباره آنها تصویر کردهاند، بماند اما چه بهتر که به حرمت مصدومیتها و رباطهای از دست رفته و اشکهای بازیکنان و هواداران پرسپولیس موقع تماشای جشن نخستین قهرمانی آسیایی کاشیما، فراموشش کنیم.
گاهی فراموش میکنیم این ماییم که بعد از هر قدم رو به جلو، فوتبالمان را به عقب میرانیم.مایی که در هنگامه صحبت، برای مبارزه با بازیکنسالاری دنبال پرچمدار میگردیم اما وقتی او را یافتیم، میخواهیم گردنش را بزنیم.
تقصیر ماست که امثال طاهری و طارمی رویای میلیونها نفر را به بازی میگیرند و یکی مثل احمدزاده، به شوق لژیونر شدن قدم به سرزمینی ناشناخته میگذارد و دست از پا درازتر برمیگردد. یا رامین رضاییان و حتی صادق محرمی که به خیال خودش بهترین انتخاب را داشت اما مثل بقیه ستارههایی که پرسپولیس را ترک کردند، حال و روز خوشی ندارد. همینطور وحید امیری که در پرسپولیس ستارهای بیمثال بود اما حالا روزهایش را روی نیمکت ترابزوناسپور میگذراند.
حتی طارمی که قطریها برایش سر و دست میشکستند، حالا مازاد به حساب میآورندش و هر روز اخراج او را از باشگاه الغرافه طلب میکنند. جالبتر اما جوگیری ماست که فکر میکنیم پرسپولیس با بازگشت این ستارههای خاموش که ذره ذره جانش را گرفتند، دوباره جان مییابد.جالب است که برای بازگشتشان توجیه هم داریم. از علاقه برانکو به احمدزاده وام میگیریم بیآنکه دیده باشیم بشار رسن و سیامک نعمتی و حتی امید عالیشاه چقدر موثرتر و کماشتباهتر از او بازی میکنند. آدمهای عجیبی هستیم که گل نزدنهای مهدی طارمی را از یاد بردهایم و او را در حد سوپرمن بالا میبریم تا شاید راهی باز شود برای حضور دوبارهاش در پرسپولیس اما عین خیالمان نیست که بعد از او چه بر سر این تیم آمد.
فراموش میکنیم همین طارمی بود که رفت و پنجره را هم پشت سرش بست و حالا که در اروپای خیالیاش جایگاهی ندارد، دوباره پیغام و پسغام میفرستد برای بازگشت. پرسپولیس کهکشانی؟ ادعاهایمان بیشتر به یک واسطهگری شبیه است برای بازگرداندن عدهای پشیمان که همزمان با پیراهن پرسپولیس، خیلی چیزها را از دست دادند. راستی چه شد که به این نتیجه رسیدیم که پرسپولیس با این ستارههای خاموش، تیمی ترسناک و کهکشانی خواهد شد؟
طارمی این روزها هم روی دوش عده ای که راه عرش را گرفته اند سوار است، همان کسانی که خیلی زود این مسیر وارونه را برایش آسفالت خواهند کرد؛ از عرش به فرش!
آدم های ورزش در این سرزمین و میان ما مردمان عجیب ، باز هم حرکت پاندولی بر چنین مدار شگفتی را تجربه خواهند کرد. در حالیکه انتظار می رود هوادار و دوستدار واقعی با یک غوره سردی شان و به یک مویز گرمی شان نشود و اگر هوادار هستند مثل عاشقان سیار هر لحظه به رنگی درنیایند ... وفاداری را بیشتر تمرین کنیم حتی وقتی یار سر قرار نمی آید یا تنگ حوصله و ناسازگار است.