اختصاصی طرفداری - وقتی از یوپ هاینکس صحبت می کنیم، همه می دانیم که او یک افسانه است. یک مربی باتجربه و کهنه کار که همیشه تاثیر حضورش را در تیم های مختلف دیده ایم. رهبری که می داند چطور شاگردانش را مدیریت و رهبری کند و به مقصد برساند. تبحر هاینکس فقط در تغییر شرایط نیست، بلکه او می تواند آینده هر تیمی را بسازد. او در چهار دوره مختلف روی نیمکت مربیگری بایرن مونیخ نشست و هربار برندی خاص از فوتبال ارائه داد که نه کلیشه ای بود نه قابل پیش بینی. او در مسیر رسیدن به موفقیت همیشه استوار و ثابت قدم است و هیچ مانع و مشکلی نمی تواند سد راهش شود. بعد از هر موفقیت، او ناگهان از دیده ها پنهان میشد تا دفعه بعد باز هم همچون یک ناجی وارد صحنه شود.
مربیان انگشت شماری در جهان فوتبال هستند که توانسته اند به اندازه هاینکس در جهان فوتبال به احترام و محبوبیت عمومی برسند. نگاهی به دوران کاری هاینکس در دنیای فوتبال نشان می دهد او مردی با دانش عمیق در مورد فوتبال، تجربه بالا در مدیریت و یک شخصیت برنده بوده است. او وقتی بازیکن بود در پست مهاجم بازی می کرد و بیشتر دوران فوتبالش را در مونشن گلادباخ سپری کرد. در مربیگری هم هرجا که نامی از هاینکس آمده می توان رد امضای او را دید. او را همیشه به خاطر تاکتیک های موفقش شناخته اند و هرسال که از عمر مربیگری اش گذشت، تجربیات جدید باعث شد این تاکتیک ها پخته تر شوند. و آنچه او در نهایت در بایرن مونیخ انجام داد، قله کوه بود و اوج موفقیت.
هیچکس بهتر از هاینکس بوندس لیگا را نمی شناسد. او به عنوان بازیکن 369بازی در این لیگ انجام داده و 669بار تیم هایش را در بوندس لیگا مربیگری کرده است. هیچ بازیکن یا مربی قبل از او نبوده که تا این اندازه در بوندس لیگا فعال بوده باشد. او هشت جام هم به دست آورده و تنها مربی آلمانی تاریخ است که موفق به کسب سه گانه شده است.
اما نباید توانایی های هاینکس را در تمرین دادن تیم و کسب پیروزی در زمین خلاصه کرد. او یک برنامه ریز ذاتی است که می تواند نقشه راه یک باشگاه فوتبال را تا سال ها ترسیم کند و بعد تاکتیک ها و استراتژی لازم برای طی این مسیر را به دقت تبیین کند. وقتی هاینکس را در تیم تان دارید می دانید که می توانید در چند جبهه بجنگید و مطمئن باشید او همیشه برنامه یا طرحی جدید در آستین دارد.
یکی از خصوصیات مهم هاینکس، تولد دوباره او از خاکستری است که به نظر سرد و تمام شده می رسد. این رفتار ققنوس وار، کمتر در تاریخ فوتبال دیده شده است. مخصوصا در زمانه ما که سیر تحولات سرعت سرسام آوری دارد و وقتی یک بار از قطار جا ماندی، شانس دوباره سوار شدنت به صفر میل می کند. دیسیپلین یکی از ستون های استوار سبک مربیگری هاینکس است؛ مربی که در کنار زمین همچون صخره می ایستد و امید، پشتکار و استمرار را به بازیکنانش دیکته می کند. البته وقتی از صلابت او صحبت می کنیم، به معنی ظلم و بداخلاقی نیست که هرجا لازم باشد، هاینکس مهربانی و مرحمتش را نشان می دهد؛ مهم نیست فرد موردنظر مسئول زمین چمن باشگاه باشد یا هافبک ستاره تیم.
در دورانی که هاینکس یک فوتبالیست بود همه او را به عنوان مهاجمی زهردار می شناختند که یکی از ستون های اصلی گلادباخ در طلایی ترین دورانش بود. چهره کاریزماتیک او در زمین بازی برای تماشاگران جذاب بود. آمار گلزنی که او از خود در 308 بازی به جا گذاشت چشمگیر بود: 0.7گل در هر بازی. این یعنی او در دهه 60 و 70 یکی از بهترین مهاجمان زمانه اش بود. البته جثه او برای یک فوتبالیست دهه 60 چندان مناسب به نظر نمی رسید ولی خواست و اراده اش برای پیروزی، هر مانعی را از سر راه برمی داشت. البته نباید نقش مربیان افسانه ای چون هنس وایزوایلر و ادو لاتک را هم در این میان فراموش کرد. او زیر نظر این مربیان، دو بار به عنوان آقای گل لیگ رسید. این دو مربی، راه و رسم رسیدن به پیروزی را به هاینکس آموخته بودند. در تیم لاتک بود که هاینکس به اوج فوتبالش رسید و شاید تجربیات همان روزها به او کمک کرد در دوران مربیگری هم در حوزه تاکتیک فوتبال، به یک استاد تبدیل شود.
برای ترسیم این رابطه باید به یک صحنه بسنده کرد: بازی آخر فصل است. سال 1978. شما باید در این بازی به پیروزی برسید تا قهرمانی در لیگ را به دست آورید. مشکل اینجاست که شما از نظر تفاضل گل، 10گل با رقیب تان فاصله دارید. در آن سال، کلن صدرنشین بود و با سن پائولی باید دیدار می کرد. هاینکس و هم تیمی هایش هم با تیم بحران زده دورتموند مواجه شدند. برخلاف تمام پیش بینی ها، گلادباخ با نتیجه عجیب 12-0 به پیروزی رسید که 5گل آن را هاینکس به ثمر رساند! اما این نتیجه هم کافی نبود چون کلن هم با 5گل رقیبش را در هم کوبید. هرچند قهرمانی از دست رفت ولی این عملکرد یکی از بهترین نمونه های تلاش برای رسیدن به هدف در تنها یک بازی فوتبال است.
در ادامه، لاتک به هاینکس پروبال داد و او را به عنوان کمک مربی انتخاب کرد. هاینکس 34ساله یک سال بعد هدایت تیم را برعهده گرفت. او در دومین سال مربیگری اش توانست گلادباخ را به فینال جام یوفا برساند. آنها در فینال مغلوب آینتراخت فرانکفورت شدند. در فصل 1983-1984 هم گلادباخ هاینکس به رتبه سوم در بوندس لیگا رسید و فقط به خاطر تفاضل گل کمتر، قهرمانی درلیگ را از دست داد. آخرین فصل حضور هاینکس در مونشن گلادباخ با کسب رتبه سوم بوندس لیگا و حضور در نیمه نهایی جام یوفا به پایان رسید. این دستاوردها کافی بود تا بایرن مونیخ به فکر استفاده از هاینکس بیفتد.
وقتی هاینکس از گلادباخ رفت، روزنامه ها به او لقب قهرمان بی جام دادند. او یک قهرمان برای طرفداران تیم بود. اولین دوره مربیگری هاینکس در بایرن در سال 1987 شروع شد. او 4سال در بایرن ماند. طرفداران تیم، لقب Osram را برای او برگزیدند؛ نام یک شرکت معروف آلمانی فعال در عرصه سیستم های روشنایی. صورت سرخ او در کنار زمین باعث شد این لقب به هاینکس داده شود. دانش تاکتیکی او توجه همه را به خود جلب کرده بود.
بعد از تجربه هایی کوتاه در بیلبائو و فرانکفورت، او به مدت دو سال از سال 1995 سرمربی تنریف شد. تنریف با مربیگری هاینکس به نیمه نهایی جام یوفا رسید و در لالیگا به رتبه پنجم دست پیدا کرد. همین نتایج باعث شد توجه رئال مادرید به او جلب شود. هاینکس روی نیمکت مربیگری رئال نشست و توانست در فصل 1997-1998 با این تیم به قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا برسد. رئالی ها از سال 1966 نتوانسته بودند به قهرمانی در این رقابت ها برسند. علی رغم کسب این موفقیت بزرگ، هیئت مدیره باشگاه نتایج تیم در لالیگا را قانع کننده ندانست و هاینکس دوباره چمدان هایش را بست.
هاینکس عملکرد خوبی در بنفیکای پرتغال نداشت و دوباره به بیلبائو رفت. در هر دو فصلی که آنجا بود با فاصله ای کم، امکان حضور در رقابت های اروپایی را از دست داد. او به سرزمین ژرمن ها برگشت. او هدایت شالکه را برعهده گرفت. بعد از شالکه، هاینکس دوباره سرمربی مونشن گلادباخ شد و در سال 2007 بازنشستگی اش را رسما اعلام کرد. اما دو سال بعد، او سرمربی موقت بایرن شد و پنج بازی این تیم را هدایت کرد. سپس به بایرلورکوزن رفت و دو سال موفقیت آمیز در این باشگاه داشت. هاینکس برای سومین بار به عنوان سرمربی بایرن مونیخ انتخاب شد. اینجا بود که کوله باری از دانش و تجربه در مربیگری به کمک این مربی بزرگ آمد.
او به خاطر دو ویژگی اش بیش از همه مورد ستایش قرار گرفته است: اول توانایی منحصر به فرد در مدیریت بازیکنان تیم و بازی گرفتن از آنها، دوم دید تاکتیکی بالا و ایجاد تغییرات در روند تاکتیکی موجود. او از چینش 4-2-3-1 استفاده می کرد. در فصل 2011-2012 بایرن مونیخ هاینکس در لحظه آخر همه جام ها را از دست داد. طبیعتا رتبه دوم این مربی بزرگ را راضی نمی کرد. فصل بعد، آخرین سال او در آلیانز آرنا بود و این بهترین فرصت بود برای اثبات بزرگی و تاثیر این مربی.
در تیم هاینکس همه وظایف مشخصی داشتند و تمام بازیکنان تیم باید در تمام جناح ها وظایف دفاعی خاصی برعهده می گرفتند. او تعریف متفاوتی از فضا و انتقال توپ داشت. در فصل 2012-2013 دژ دفاعی بایرن تسخیرناپذیر شد در حالی که آنها فوق ستاره ای چون مانوئل نویر در دروازه داشتند. بازیکنان تیم به خوبی با هم هماهنگ شده بودند و دقیقا می دانستند باید در زمین چه کنند. تمرکز سرمربی تیم روی مفهوم فضا و حرکات بازیکنان در زمین و انتقال توپ از دفاع به حمله، باعث شد بایرن به اوج آمادگی برسد و نتایج درخشانی کسب کند. این چیزی بود که هاینکس از لاتک آموخته بود.
ادامه دارد
یوپ هاینکس؛ مهاجم گلزن، رهبر افسانه ای و پدرخوانده تاکتیک های فوتبال (قسمت دوم)