درود دوستان قصد دارم از شاهان خوب در تاریخ ایران گفته بشه چیزی که در این کشور جز کوروش چیزی نمیداند وآن هم بسیار ناچیز هست بین مردم وبسیار ناقص!
قباد یکم یا غباد یا کَباد یا کَواذ، بیستمین پادشاه ساسانی بود که دو بار بر تخت پادشاهی ایران نشست، بار نخست میان سالهای ۴۸۸ تا۴۹۶ و بار دوم ۴۹۹ تا ۵۳۱ (میلادی). وی جانشین بلاش و پسر پیروز یکم بود. صورت اوستایی نام او کوات با فتحهٔ اول است و بر این اساس، نام او در فارسی، قَباد با فتحهٔ اول است و تلفظ قُباد با ضمه، غلطی مصطلح در افواه غیرمتخصصان در دهههای اخیر است. او در فهرست شاهان ساسانی، قباد یکم است و قباد دوم، شیرویه پسر خسروپرویز است. اما در فهرست عمومی شاهان ایران باستان، وی قباد دوم بود و قباد یکم همان کیقباد کیانی است که در منابع عصر اسلامی، قباد اکبر خوانده میشد.
دوره نخست پادشاهی[ویرایش]
در سال ۴۸۸ میلادی بزرگان کشور و موبدان بلاش را کنار گذاشتند و قباد را بر تخت نشاندند. قباد یکم از آغاز پادشاهی دچار گرفتاریهای سیاسی و اقتصادی بسیاری بود. در این زمان پادشاهان، بسیار ناتوان شده بودند و بزرگان کشور آنها را برداشته و مینشاندند و به جای ایشان برای کشور تصمیم میگرفتند. شاهپور که سر کردهٔ خاندان مهران بود از آن پس به عنوان ایران سپهبد اهمیت یافت و چون پدر زن قباد هم بود، در خانوادهٔ پادشاه، از عنوان و نفوذ یک پدر هم برخوردار شد. به نظر میآید این نفوذ فوقالعاده خاندانهای نجبا، عاملی بودهاست که تدریجاً قباد را بر آن داشتهاست تا برای سرکوبی این نجبا، در آیین مزدک و در بین عامهٔ مردم تکیه گاه قابل اطمینانی، برای خود جستجو کند
یدایش نهضت مزدک[ویرایش]
موبدی به نام مزدک در این زمان به قباد نزدیک شد و او را به انجام اصلاحات اجتماعی برانگیخت. او نظامی برابری جویانه را تبلیغ میکرد که آموزههایی فراتر از باور زرتشتیگری داشت. گفته شده که او اشتراک دارایی و مالکیت و زنان را تبلیغ میکردهاست. لازم به ذکر است که اشتراک زنان واژه ی صحیحی نیست چرا که منجر به تعبیراتی اشتباه می شود. پیرو مقدمه ی کتاب عقاید مزدک (نوشته ی دکتر سید علی مهدی نقوی خیال امروهوی) که به قلم سیدمحمدعلی جمال زاده در سال 1353 بر ابتدای این کتاب نگاشته شده است، در می یابیم از آن جا که پادشاه قریب به دوازده هزار زن را در حرم سرا از آن خود داشت و بزرگان به رسم چاپلوسی زنان زیادی را در حرم سراهای خود به کار می گرفته اند در نتیجه مردمان عادی توان ازدواج و تشکیل خانواده نداشتند چرا که دختری برایشان باقی نمی ماند. مزدک با انقلابی که به پا کرد به مردمان اجازه داد که علاوه بر استفاده از ذخایر غلات زنان راکه به بردگی و کنیزی و سایر امور گماشته شده بودند ابتدا از بند آزاد و سپس به همسری خویش انتخاب نمایند نه آن که از یک زن مشترکا استفاده های جنسی نمایند. این اصل اشتراک زنان به این معنا که هر کس بتواند همسر شخص دیگر، مادر خویش و ... را به خدمت خویش به کار گیرد و بقولی هر زنی به اشتراک همگان درآیند و فقط انحصار زنان از دست پادشاه به دست مردمان عادی درآید سخنی باطل است. جهت آشنایی بیشتر با این موضوع به کتاب عقاید مزدک که حاصل دسترنج مرد ادیب پاکستانی سید علی مهدی نقوی است و سید محمدعلی جمال زاده زحمت نگارش مقدمه آن را به گردن گرفته اند رجوع نمایید.ذکر این مطلب نیز بدان جهت است که جمال زاده بر آن امید است که جوانان دیگری همچون نویسنده این کتاب حقایق را همگانی نمایند تا حقایق همچون خورشید از پشت ابرها طلوع نماید. بهرحال قباد به یاری مزدک توانست از توان زمینداران و موبدان و اشراف بکاهد. همچنین قباد با پشتیبانی از مزدک میان توده مردم محبوبیتی یافت. به فرمان او در انبارهای غلهٔ شاهنشاهی به روی مردم گشوده شد و زمینهای کشاورزی میان دهقانان بخش گردید. البته در نوشتههای زرتشتیان این دورهٔ را دوره آشوب میشناسند.
اظهار علاقهٔ پادشاه، به مزدک و یارانش فرصت داد به نهضت خود شکل انقلابی ببخشد و اعیان و نجبا که ضربت را در واقع از قباد خورده بودند بر ضد وی با مؤبدان و روحانیان همدست شدند. سرانجام در سال ۴۹۶ وی را دستگیر کردند و در زندانی به نام زندان فراموشی به بند کشیدند و برادرش ژاماسب (زاماسپ یا جاماسپ) را به جای او به شاهی برداشتند.
دوره دوم پادشاهی[ویرایش]
قباد به یاری دوستان و خواهرش از زندان گریخت و به نزد هیاطله (هفتالیان) پناهنده شد و به یاری آنها، نیرویی بسیج کرد و در سال ۴۹۹ میلادی به ایران بازگشت. برادرش ژاماسپ به سود او از پادشاهی چشم پوشید و قباد دیگر بار بر تخت پادشاهی نشست. در مقابل کمکی که خاقان هیاطله به قباد کرد، وی متعهد شد که سالیانه مبلغی به خاقان بپردازد. تهیه این پول از این پس مشکل عمدهٔ قباد گشت.[۲]
جنگ نخست با بیزانس[ویرایش]
قباد از بابت آنچه از عهد یزدگرد یکم مقرر شده بود که بیزانس برای دفاع مشترک از دربند به ایران بپردازد مبلغی از آناستاسیوس یکم، امپراتور بیزانس مطالبه کرد و چون امپراتور حاضر به پرداخت نشد، قباد بهانهای برای جنگ به دست آورد و بعد از سالها متارکه با بیزانس، دوباره جنگهایی فیمابین آغاز شد که ادامهٔ آن تا پایان عهد ساسانی به تدریج هر دو کشور را از پای درآورد. وی در سال ۵۰۲ میلادی به بیزانس لشکر کشید و توانست ارزروم را که پایتخت ارمنستان روم بود، را اشغال کند و با شکست رومیان، باجی از آنها بستاند و وضعیت دارایی کشور را بهبود بخشد. وی صلحی به مدت هفت سال با امپراتور بیزانس منعقد کرد و پانصد کیلو طلا، از رومیان باج گرفت و رومیان پذیرفتند که تا هفت سال، سالانه دویست و پنجاه کیلو طلا، به ایران بدهند.
کشورداری قباد یکم[ویرایش]
قباد یکم بر روی سکه.
وی در مدت صلح توانست رابطهٔ مزدکیان را با مخالفانشان به نحو ملایمی تعدیل کند و نه تنها در ایران که در سرزمینهای پیرو ایران چونحجاز و نجد عربستان دین مزدکی را گسترد. در عین حال توانست به نفوذ هیاطله خاتمه بدهد و حتی آنها را سرکوب کند.
وی پس از مهار نابسامانی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی در کشور دست به یک سری اصلاحات زد. وی برای یاری رسانی به ستمدیدگان و تهیدستان دفتری را به نام مدافع درویشان و دادور(به پهلوی: driyōšân jâddag-gōw ud dâdwar) به فرنشینی یکی از موبدان بزرگ به راه انداخت تا به حقوق بینوایان رسیدگی کند. ادعا شده این روش را در آینده دینهای مسیحیت و اسلام از روی کار او قالب برداشتند.[۳]
در زمان وی امر نقشهبرداری از زمینهای کشاورزی و سازماندهی دوباره نظام مالیاتی و تقسیم تازه استانها و سرزمینها آغاز شد.
در زمان او دولت ایران با مسیحیان نسطوری مدارا میکرد. همچنین در ۵۱۵ (میلادی) هیاطله (هپتالیان) دچار چنددستگی و ناتوانی شدند و مرزهای خاوری ایران نیز آسوده شد. در زمان او شاهنشاهی ساسانی، جانی دوباره گرفت و گرجستان، عمان و عربستان به زیر چیرگی ایرانیان بازگشتند.
در زمان او همچنین ایران با چین و هندوستان دادوستد انجام میداد. ایرانیان در این سالها انحصار بازرگانی ادویه و ابریشم را در دست داشتند. سکههای قباد در استان گوانگدونگ چین، یافت شده که نشان از بازرگانی ایرانیان و چینیها در زمان پادشاهی اوست.
جنگ دوم با بیزانس[ویرایش]
امپراتور جدید بیزانس، یوستین یکم چون در اواخر عهد خویش، از پرداخت مبلغی که برای حفظ دربندهای قفقاز میبایست به ایران بپردازد، خودداری کرد، باز بهانهای برای تجدید جنگ به دست قباد داد. در مدت صلح بیزانس علی رغم اعتراضهای مکرر ایران، پاسگاه کوچکی واقع در نصیبین را، تبدیل به یک قلعهٔ محکم جنگی، بنام قلعه دارا کرد. یوستین ارمنستان ایران را معروض تاخت و تاز سپاهیان روم ساخت. جنگ طولانی به تدریج هر دو طرف را برای مذاکرات مربوط به صلح، در سال ۵۲۵ میلادی آماده کرد.
انتخاب ولیعهد در زمان قباد[ویرایش]
قباد سه پسر داشت، کاووس که ارشد بود، فرزند دوم ژم که از یک چشم نابینا بود و پسر سوم او خسرو نام داشت.[۴] کاووس تربیت یافتهٔ مزدکیان بود. قباد خصالی که شایستهٔ پادشاهان است در خسرو جمع میدید بنابراین فرزند کوچک خود را، بر پسر ارشد یعنی کاووس که علناً پیرو کیش مزدک بود ترجیح داد و همین امر تبدیل و تغییر عقیده شاهنشاه را نسبت به این فرقه که در آغاز به آن گرویده بود، بطور وضوح آشکار میکند. قباد برای استوار کردن بنیاد پادشاهی خسرو، پیشنهاد صلح قطعی با امپراتور روم ژوستین کرد و خواهش نمود که خسرو را به فرزندی بپذیرد. این رسم اخلاقاً امپراتور را مجبور میکرد که هنگام لزوم، فرزند خواندهٔ خویش را یاری دهد.[۵]
در سال ۵۳۱ میلادی، در هنگام مرگ پدر، کاووس فرمانروای طبرستان بود. موبدان زرتشتی از پسر کوچکتر قباد، انوشیروان که سخت ضدمزدکی بود، پشتیبانی کردند و سرانجام انوشیروان، بر تخت شاهی نشست.
تمامی این مطلب از ویکی پدیا هست