Great Cبه جای این چیز هایی که نوشتی ؛ این متن رو بخون
حالا لوپتگی خیلی راحت میتواند گوشهای ساکت و خلوت پیدا کند و به تصمیم اشتباهی که گرفته است، فکر کند. مربی جوان در عرض 5 ماه، همه چیزش را باخته و باخت را به همه اطرافیانش هدیه داده. فوتبال همین اندازه بیرحم و غیرقابل پیشبینی است. به فاصله چند ماه، میتواند خط سفیدی بیاندازد روی موهای یک مربی جوان و رنگ سیاهی بیاندازد توی کارنامهاش که تا روز رفتنش از فوتبال، مدام نیش و کنایهای باشد، تیز و برنده. سیاهی نفرتانگیزی به تقاص یک اشتباه در عنفوان مربیگری حرفهای و نشانی از ناتوانی بر روی پیشانی مردی که میتوانست سرنوشتی بهتر از این داشته باشد. تصویر لوپتگی حالا خیلی راحت میتواند در گزارش فورفورتو، بنشیند کنار کیروش و بنیتز و کاماچو. آنها که رئال را به خاک سیاه نشاندند. یا حتی بالعکس. آنها که در باتلاق عالیجناب پرز، گیر افتادند و به خاک سیاه نشستند.
از آنجایی که قرار نیست من در سوگ شکست یک مربی در آنسوی مدیترانه بنویسم، برویم سر اصل مطلب که برمیگردد به خود ما. مایی که هنوز برای سطح بندی مربیها هم مشکل داریم. هنوز ارزش مربیهای در کلاسهای مختلف را نمیدانیم و برای همین ممکن است دچار عقبگردهایی تاریخی شویم. جایی تصمیم گرفتم این چند کلمه را بنویسم که بارها نتایج کیروش در رئال مادرید را به عنوان نقطه ضعفی قرارداده اند برای قابل مقایسه کردن او با مربیان درجه چندمی که حتی تصور نشستن روی نیمکت مادرید برای آنها یک پیروزی به حساب میآید. پس برای اینکه مقداری به تحلیل واقعیتها نزدیک شویم، لازم است نگاهی بیاندازیم به کارنامه کارلوس کیروش در رئال مادرید.
کارلوس کیروش در رئال شکست خورد. مثل لوپتگی، مثل بنیتز و کاماچو و لوکزامبورگو و دیگران. اما شکست او، به اندازهای سنگین نیست که بتواند پتکی باشد برای روز مبادای هواداران و روزنامهنگاران برای زدن بر سر او. چیزی که به خصوص این روزها در بین فوتبالدوستان ایرانی دیده میشود و حتی باعث رد و بدل شدن اطلاعات ناقص و شاید اشتباهی شده است. به شوخی بارها شنیده شده که میگویند هیچکس جز کیروش نمیتواند در لالیگای دو قطبی بین رئال و بارسا، رئال را چهارم کند! اما اجازه دهید این اشتباه بزرگ را همينجا اصلاح کنیم تا این سوژه اشتباه، به درون گفتگوهای فوتبالی ما راه پیدا نکند. اگر چه چهارم شدن رئال، شکست بزرگی است، اما رئال مادرید، تجربه نتایج بد در لالیگا کم ندارد. به عنوان مثال میشود به همان دو فصل قبل از حضور کیروش در رئال اشاره کرد. جایی که دلبوسکه بزرگ، رئال را به مقامی بهتر از سومی در لیگ اسپانیا، آن هم با تنها 66 امتیاز نرساند. 4 امتیاز کمتر از امتیازاتی که کیروش با رئال کسب کرد. وجه اشتراک هر دو فصل این بوده که در هر دو فصل، والنسیا توانسته قهرمان لالیگا شود. یا حتی میشود دو فصل به عقبتر رفت و نتایج جان توشاک و سپس دلبوسکه را دید که در نهایت باعث شد رئال در انتهای فصل، مقامی بهتر از پنجمی به دست نیاورد. آن هم فقط با 62 امتیاز. جالب است که قهرمان این فصل هم تیمی غیر از رئال و بارسا بوده. اما این بار نوبت لاکرونیا بوده است. نتایج بد رئال در لالیگا کم نیستند و حتی در اوج حضور موفقیتآمیز آنها در اروپا، میشود به فصل 98_1997 اشاره کرد که چهارم شدن در لالیگا با تنها 63 امتیاز، باعث اخراج یوپ هاینکس از رئال شد. با توجه به نتایج جان توشاک، دلبوسکه و هاینکس در لالیگا، میشود به 70 امتیازی که کیروش توانست با رئال کسب کند، نمره متوسط داد. و با دانستن اینکه رئال 5 بازی آخر خود را به طرز عجیبی باخته، و با توجه به کسب 70 امتیاز تا هفته 33 لالیگا، میتوان فهمید که عملکرد کیروش تا قبل از هفتههای انتهایی، یک عملکرد مطلوب بوده است.
بارها دیده شده که شکست در فینال کوپادلری را هم به عنوان شکستی دیگر در کارنامه کیروش در نظر میگیرند. در صورتی که رئال در بین سالهای 1993 تا 2011، تنها 2 بار به فینال این رقابتها راه یافته است. یک بار با دلبوسکه و یک بار با کارلوس کیروش. که در هر دو فینال بازی را به رقبا واگذار کرده است. تیم دلبوسکه که قهرمان اروپا هم بود، در فینال این جام، بازی را به دپورتیوو لاکرونیا واگذار کرد و تیم کیروش از رئال زاراگوزایی که در نیمه نهایی بارسا را حذف کرده بود، شکست خورد.
نکته جالب دیگر در مورد میانگین امتیازاتی است که مربیان در آن دوره زمانی در رئال از خود به جا گذاشتهاند. گاس هیدینک 1.83 امتیاز در هر بازی کسب کرده است. این میانگین امتیازی در 35 بازی ثبت شده و سپس مربی هلندی از کار برکنار شده است. یوپ هاینکس در 53 بازی، میانگین امتیاز 1.75 را ثبت کرده است. جان توشاک در دوره دوم حضورش در رئال، در طول 36 بازی، میانگین 1.75 و ویسنته دلبوسکه در 232 بازی حضورش روی نیمکت رئال، 1.87 امتیاز از هر بازی به دست آورده است. لوپز کارو نیز در 33 بازی، میانگین کسب 1.85 امتیاز