طرفداری- پارما، شهری آرام و زیبا، درست در میان دو شهر میلانِ صنعتی و فلورانسِ چشم نواز قرار گرفته است؛ شهری که گل سرسبد منطقه شمال ایتالیا و منطقه امیلیا رومانیاست. آجرهای سرخ رنگ ساختمان های این شهر، با معماری داخلی نفس گیر که از دوران روم به یادگار مانده، انسان را سرگشته خود می کند.
زیبایی پارما کاملا به چشم میخورد، اما از یک بُعد دیگر، معماری این شهر نشانگر زخمهایی کهنه از گذشته است. کلیسای جامع پارما (Duomo di Parma) که سمبل بزرگ این شهر به حساب می آید، تنها بخشی از طرح اصلیاش است. این بنا که در قرن دوازدهم میلادی بر اثر زلزلهای شدید تلفات بسیاری دید، به بازسازی نیاز داشت.
500 متر آن طرف تر، در کنار خیابانهای سنگ فرش شده، کاخ «پالاتزو دلا پیلوتا» قرار دارد. کاخی که به موزه تبدیل شده و نمای نامتقارنِ آن، ذهن شما را به سمت داستان های غم انگیز جنگ جهانی دوم و بمباران های شدید سوق می دهد. مردم پارما را می توان با صفات بسیاری معرفی کرد، اما به نظر بهترین راه برای توصیف آن ها، از طریق فوتبال باشد.
در سال 2002، پارما دو مهاجم جدید جذب کرد. آن ها آدریانو و آدرین موتو نام داشتند. این دو مرد جوان با سن کمی که داشتند، به عنوان امید اصلی پارما برای رسیدن به افتخار محسوب می شدند. آن روزها موجی از احساسات خوب در اطراف باشگاه وجود داشت. جلوبلو در طی یک دهه شکوه و عظمت، سه کوپا ایتالیا، دو جام یوفا، یک سوپرکاپ اروپا و یک جام برندگان را به خانه برد.
فصل قبل از آن، پارما کمی افت کرده بود. یوونتوس که از این موفقیت بی سابقه پارما کمی به ستوه آمده بود، تصمیم گرفت با جذب جانلوییجی بوفون و لیلیان تورام، دو ستون باشگاه پارما، هم خودش را تقویت و هم رقیبش را تضعیف کند. پارما دوباره یک فصل باشکوه دیگر را سپری کرد تا بیانکونری را تحریک کند مارکو دی وایو، برترین گلزن باشگاه را به جذب کنند.
پارمای نگون بخت، چارهای جز تسلیم شدن در برابر خواسته ستارههای خود نداشت. این بار کاپیتان فابیو کاناوارو ساز جدایی زده بود. او با قراردادی چهار ساله به اینتر پیوست و فروپاشی پارما آغاز شد، درست مثل زلزلهای که کلیسای جامع شهر را نابود کرد. موفقیت های پی در پی پارما در طول دهه 90، همیشه بر پایه اعتماد به جوانان با استعداد به دست آمده بود. اولینِ آن ها فاستینو آسپریلا بود که از فوتبال کلمبیا و از دست نارکوها رهایی یافته بود تا با جانفرانکو زولا، زوجی خطرناک در خط حمله تشکیل دهد. استعدادیاب های پارما یک قاتل دیگر کشف کرده بودند که هرنان کرسپوی آرژانتینی بود. بعدی؟ حدس بزنید. بله انریکو کیه زا؛ مردی خلاق و قدرتمند که این دو ویژگی بارز را به یک حد داشت. هردو بازیکن با استعداد خود، سری آ را به آتش کشیده بودند.
مثل تمام زوج های خط حمله، زوج آدریانو-موتو تعادل بسیار خوبی داشت. موتو که سابقه بازی در اینتر را داشت و دوران ناموفقی را سپری کرده بود، به هلاس ورونا رفته بود. او دوست داشت معمولا در عرض حرکت و با شوت کات دار، دروازه بان را مغلوب خود کند. دیگری که با پای چپ خود در دنیا معروف شده بود، شوت هایی به مانند توپ جنگی می زد و مهاجم قلدری بود. این دو، همیشه راهی برای عبور از مهاجمان سرسخت رقیب پیدا می کردند. خط حمله پارما با حضور هیدتوشی ناکاتا تکمیل بود.
البته بخش بزرگی از زیبایی پارما به زحمات پراندلی وابسته بود. سبک بازی شناوری که پراندلی با ایجاد 3-3-4 مخصوص خود به نمایش می گذاشت، تحسین فوتبالی ها را برانگیخته بود. آدریانو در سه بازی اول خود برای پارما سه گل به ثمر رساند ولی موتو چهار هفته طول کشید تا پایش به گلزنی باز شود. هرچند دیر شد، اما وقتی موتو گلزنی را آغاز می کرد، توقف او دشوار بود.
روز به روز مرد رومانیایی اوج می گرفت و آدریانو سوخت این ماشین گلزنی بود. یکی موقعیت سازی می کرد، دیگری تیر خلاص را می زد. موتو تخصص داشت از روی ارسال هایی که انجام می شود، به هر نحوی شده کار را تمام کند. گاهی این دو شبیه یک ماتادور ماهر و گاو خشمگین بودند. در توصیف موتو می توان خصوصیات بسیاری را شمرد، اما ویرانگر، بهترین توصیف می تواند لقب بگیرد. گاهی کنترل او در محوطه جریمه چیزی شبیه غیرممکن بود.
موتو به عنوان گئورگی هاجی بعدی، بزرگترین ستاره تاریخ رومانی، شناخته می شد. در سمت دیگر آدریانو هم به عنوان «رونالدوی جدید» هم ایتالیا و هم برزیلی ها را به وجد می آورد. مخصوصا که سلسائو نیاز مبرمی به جانشین رونالدو داشت و چه کسی بهتر از آدریانو؟ با این حال آن روزها وقتی نام پارما به میان می آمد، یک علامت سوال بزرگ ایجاد می شد. آیا این تیم واقعا مدعی اسکودتو است یا فقط دردسری برای تیم های میلان و اینتر و یوونتوس محسوب می شود؟ به نظر دومی صحیح تر بود، زیرا آن ها به هر سه این تیم ها بازی را واگذار می کردند.
این بار پارما قصد داشت به این شایعات و حدس و گمان ها پایان دهد. وقتی روسونری به انیو تاردینی آمده بود تا یک پیروزی دیگر کسب کند، جلوبلو قصد داشت بجنگد. فضای مه آلود و پرهیجان ورزشگاه، بر بازی هم تاثیر گذاشته بود. بازی تا دقیقه 77 مساوی و بدون گل پیش می رفت تا اینکه یک لحظه جادویی، یخ بازی را شکست. توپ در اختیار پارما بود. موتو پا به توپ شد و در فضایی باز شروع به حرکت کرد.
در لحظهای که مدافعان میلان دچار تردید شده بودند، موتو با ارسال یک سانتر زیبا آدریانو را در محوطه جریمه پا به توپ کرد. جهش و چرخش ناگهانی آدریانو کافی بود تا کاپیتان مالدینی را غافلگیر کرده و سپس با چیپی زیبا، دیدا را مغلوب کند. پارما 1-0 میلان را شکست داد. ششمین بازی که این تیم شکست نخورده بود. در واقع پیروزی با گل ثانیه های پایانی آدریانو مقابل لاتزیو طی هفته گذشته، پارما را در موقعیتی خوب قرار داده بود تا طعم دوباره رقابت های اروپایی را بچشد. در نهایت پارما نتوانست به لیگ قهرمانان اروپا صعود کند. ویری از اینتر هم جلوتر از آدریانو و موتو به عنوان برترین گلزن سری آ انتخاب شد.
وضعیت مالی پارما پیچیده تر شد. باشگاه با بدهی مواجه شد و این بار چارهای نبود جز فروش ستاره های تیم. آدرین موتو با انتقالی گرانقیمت به چلسی رفت و آدریانو هم راهی نداشت جز بازگشت به اینتر. داستان این دو بازیکن به غم انگیز ترین حالت ممکن، داشت به پایان خودش نزدیک می شد. موتو که زندگی شبانهاش بیش از حد مورد توجه قرار گرفته بود، تست دوپینگش مثبت در آمد و مشخص شد به کوکائین معتاد است. وی دستگیر شد.
آدریانو که پس از مرگ پدرش، نتوانست با زندگی خود کنار بیاید، به افسردگی دچار شد و آن روزها الکل تنها راه رهایی از دردی که داشت، بود. نه موتو و آدریانو آن بازیکنان سابق شدند، نه پارما آن پارمای سابق شد. پارما هنوز هم دنبال بازسازی است؛ بازسازی یک ذهن مغشوش و آشفته که خاطرات زیبا را به فراموشی سپرده است.
به قلم چارلی کارمایکل از وبسایت TheseFootballTimes