من از بچه گی با فوتبال آشنا بودم...
چون داداشم خیلی فوتبالی بود...همین چند سال پیش مجله ها و روزنامه هایی که از قدیم جمعشون کرده بود رو داشتم که متاسفانه بخاطر اینکه توی انباری،تو کارتونی که نگه داری میشدن،5 شیش تا گربه روش زاییده بودن!تصمیم گرفته شد که به دلایل بهداشتی معدوم بشه:)
خب از همون اول همه داداشا استقلالی بودن و منم ازونا پیروی کردم...چلسی هم چون رنگش آبی بود هم همچنین
تو لیگ ایتالیا هم طرفدار یوونتوس بودم.و تیم ملی هم ایتالیا که بدترین خاطره از تیم ملی ایتالیا مربوط به فینال یورو 2000 و دیوید ترزگه ملعون:)) که اشک من که اون موقع 7 سالم بود رو دراوورده بود!
یادمه یبار یوونتوس 3 هیچ رئال رو برد کنار داداشم نشسته بودم.هی براش کری میخوندم و داداش رگ های گردنش ورم کرده بود و چون کوچیک بودم چیزی بهم نمیگفت:))
این رئالی بودن داداش دامن ماروهم گرفت و از زمان کهکشانی ها طرفدارش شدم...فیگو و زیدان و بکهام و رفقا!
یکی از بهترین و خاطره انگیزترین بازی ها هم مربوط بود به بازی که رائول تو اولترافورد دبل کرد...
تیم هایی که ازشون نفرت داشتم هم آلمان-بایرن مونیخ-بارسلونا و پرسپولیس بودند.
تا همین چندسال پیش مولتی تیم بودم،سر قهرمانی چلسی اونم برابر تیم منفور بایرن مونیخ مثل یه هوادار دوآتیشه خوشحالی کردم!
ولی الان دیگه فهمیدم مولتی تیم بودن ضایس:)..بنابراین تیم فقط رئال مادرید البته داخلی هم چون عریضه خالی نباشه استقال:)که اتفاقا جفتشونم امسال ریدن:))
البته الان دیگه مثل قبل رگ گردنم بخاطر بازی فوتبال ورم نمیکنه...بیشتر اگه داداشا دورهم باشیم بیشتر فوتبال برامون جنبه فان داره:)مثلا همین الکلاسیکو آخر با اینکه 5 تا خوردیم ولی فقط درمورد کریم چرتو پرت میگفتیم و میخندیدیم نه اینکه عین خیالمون نباشه،شاید یه مقدار عصبی میشیدم ولی بر روی خودمون نمیاوردیم.