Soccernomics اثر سایمون کوپر و استفان زیمانسکی کتابی است در مورد فوتبال،اقتصاد،افراد و جامعه.در رشته هایی مثل مدیریت ورزشی در برخی از دانشگاه های خارج از کشور به آن بسیار اشاره می شود.این کتاب در صدر پرفروش ترین کتاب های New York Times نیز قرار داشت.ترجمه این کتاب را(گهگاه!) از اینجا بخوانید.
هر بازار ناکارآمدی فرصتی برای کسی است.اگر بیشتر باشگاه ها دارند بیشتر پول نقل و انتقالاتشان را هدر می دهند،آنگاه باشگاهی که عاقلانه خرج می کند عملکرد بهتری از بقیه خواهد داشت.در واقع ،تعداد انگشت شماری از خریدارهای عاقل همواره عملکرد بهتری در بازار نقل و انتقالات داشته اند:برایان کلاف و مشاور-سول میتش پیتر تیلور در سال هایی که در ناتینگهام فارست بودند،ونگر در دهه ی اولش در آرسنال، و اسرار آمیزتر از همه،المپیک لیون، که از باشگاه استانی گمنامی به دوران حکومترانی دیکتاتوری در فوتبال فرانسه رسید.از سال 2002 تا 2008 لیون لیگ فرانسه را هفت بار فتح کرد.آن دوران اکنون به پایان رسیده،و باشگاه اشتباهاتی را از آن زمان مرتکب شده،در حالی که تلاش کرده و در رقابت با باشگاه هایی با درآمد بیشتر مانند رئال مادرید یا منچستر یونایتد شکست خورده است.لیون وسوسه شد که هزینه های انتقالی هنگفتی را برای "ستاره"های مفروض بپردازد__مثلا،قمار 28 میلیون دلاری روی بازیساز کند فرانسوی یونان گورکوف در سال 2010.
با این وجود،سلطنت هفت ساله شان شاهکاری خارق العاده باقی می ماند.راه معمول برای بردن چیزها در فوتبال این است که حقوق های بالا بپردازید.این باشگاه ها روش متفاوتی یافتند.:آن ها اسرار بازار نقل و انتقالات را در آورده اند.
استاد بازار نقل و انتقالات چهارمی وجود دارد که ارزش نگاه کردن دارد،حتی اگر در ورزش دیگری آن سوی اقیانوس کار کند:بیلی بین،مدیر کل تیم بیس بال اوکلند اِی.در کتابش مانی بال،مایکل لوییز توضیح می دهد که چطور طی چند سال بین یکی از فقیرترین تیم ها در بیس بال را به یکی از بهترین ها تبدیل کرد. با روش ساده ی نپذیرفتن آنچه که همه در این ورزش همیشه "میدانستند" که در تجارت بازیکنان درست است.لوییز می نوسید،"با درک این موضوع که او هرگز دسته چکی به سایز یانکی ها نخواهد داشت،بین شروع به گشتن ناکارآمدی ها در بیس بال کرده بود"عجیب است که چقدر از همین ناکارآمدی ها در فوتبال هم وجود دارد.
نقص های بازار
اگر ما این اساتید نقل و انتقلالات را بررسی کنیم،به ما در رازهایی از بازار که همه ی باشگاه ها دیگر فاقدش هستند کمک خواهد کرد.با این که نیازی به وجود یک کلاف یا بین برای تشخیص این ها نیست،ولی باز این نقوص وجود دارند.
مربی جدید پول را هدر می دهد
معمولا مربی جدید میخواهد اثر خودش را در تیم جدیدش بگذارد.پس بازیکنان خودش را می خرد.سپس باید برخی از خرید های مربی قبل را "پاکسازی" کند، و معمولا با تخفیف این کار را می کند
عجیب است که بدترین مثال تاتنهام دوران تحت نظر رئیس سختگیر معروف ،الن شوگر، است.در می 2000 مدیر باشگاه،جورج گراهام،به دینامو کیف 16.5 میلیون دلار_تقریبا دو برابر رکورد نقل و انتقالاتی قبلی تاتنهام_ برای مهاجم اوکراینی سرگی ربروف پرداخت.واضحا قرار بود که ربروف سرمایه گذاری بلند مدتی باشد.
ولی نه ماه بعد،شوگر سهامش در تاتنهام را فروخت،که در نتیجه ان مالکان جدید گراهام را اخراج کردند و او را با گلن هادل جایگزین کردند.هادل از ربروف قدردانی نکرد.خرید رکوردشکن در نهایت نیمکت نشین شد و به تیمی در تکیه قرض داده شد و در سال 2004 با قراردادی آزاد به وست هم پیوست.
این نوع از اسراف در سراسر فوتبال شایع است.یک مربی جدید اجازه دارد با بهانه ی این که دارد باشگاه را برای چندین سال آتی تغییر شکل می دهد بخرد و بفروشد،هر چند در عمل او تقریبا همیشه بسیار زود باشگاه را ترک می کند.یک مثال جدید وحشتناک ،پائولو دیکانیو در ساندرلند در سال 2013 بود:در شش ماه و سیزده بازی ای که او مربی باشگاه بود حدود 30 میلیون دلار در نقل و انتقالات خرج کرد،چهارده بازیکن را آورد و اجازه داد پانزده بازیکن بروند.وقتی اخراج شد،برای جانشینش،گاس پویت،تیمی در رتبه ی آخر لیگ جزیره باقی گذاشت.تونی فرناندس،رئیس کوئینز پارک رنجرز که 65 میلیون دلار خالص برای هزینه های انتقال خرج کرد در حالی که از لیگ جزیره در فصل 2012-2013 سقوط می کرد، به ما با غصه تعریف کرد:"ساندرلند به نحوی مسیری را طی می کند که ما کردیم.مربی وارد می شود،همه کس را تغییر می دهد و گاس پویت هنوز هیچی نشده می گوید’میخواهم بودجه ی نقل وانتقالات را کنترل کنم’.اگر یک مربی را عوض کنید،برایم فرقی نمیکند کی باشند،آن ها نظرات متفاوتی خواهند داشت،درست است؟مارک هیوز،یک بازیکن خاص را دوست داشت،هری{ردنپ} آن بازیکن خاص را نمی پسندید."
اما چرا یک رئیس نمیتوانست به یک مربی جدید معتاد به خرید نه بگوید؟فرناندز اینطور جواب می دهد" خودتان نتایج را می بینید و پیش خودتان میگویید خدایا،ما به کمی تغییر نیاز داریم"
یک مربی معمولا برایش مهم نیست که خرید هایش چقدر هزینه دارند:اگر باشگاه سودی در آورد به او چیزی نمی رسد.بیلی بین به ما این طور گفت:"وقتی به ساختار بیشتر باشگاه های ورزشی فکر میکنید،هیچ سودی برای یک سرمربی در NFL یا یک مربی فوتبال ندارد که به سال های پیش رو فکر کند.شخصی که به بزرگترین هزینه های این تجارت دسترسی دارد هیچ ریسکی در تصمیم گیری ندارد"او اضافه کرد که استثنای این قانون ونگر است.بین میگوید:"وقتی به آرسن ونگر فکر میکنم،یاد وارن بافت می افتم.ونگر باشگاه فوتبالش را طوری اداره می کند که انگار قرار است برای صد سال برای خودش باشد."