"بودن در چهارمین جام جهانی به همراه تیم ملی فوق العاده است." اسکار تابارز با 71 سال سن مسن ترین مربی حاضر در جام جهانی روسیه بود. او پایه گذار سبکی در تاریخ فوتبال اروگوئه است که شاید تا سال ها آبشخوری برای این تیم باشد. پیش از شروع یادداشت همین بس در توصیف او که او وارثی بر تیم اولین قهرمان جهان و تیمی که فاجعه مارکانا را مقابل دیدگان 200 هزار برزیلی رقم زدند و البته خود او کسی است که بیماری ترسناکش را شکست داد و دست در دست بیمارش اش روی ویلچر نشت ولی ویلچرش هم کنار زمین فوتبال بود.
فوتبال اروگوئه همیشه ستارگان زیادی را به جهان معرفی کرده است. از هکتور کاسترو و شیفیانو و چیگیا تا فورلان و سوارز. اما تابارز هم در این لیست بلند بالا جای دارد. او در 32 سالگی بازنشسته شد و سال ها به عنوان مدافع در تیم سواحل آمریکای جنوبی توپ می زد. او به همراه تیم ملی به عنوان مربی اما بیشتر شناخته شده است. 4 بار اروگوئه را در جام جهانی رهبری کرد. اگر هنوز هم عمق مطلب را درک نکردید بدانید طول فاصله 4 جام جهانی 16 سال است. اوج درخشش با اروگوئه در جام جهانی 2010 بود که با بازی های درخشان به نیمه نهایی رسید اما در نهایت مثلث ترسناک خط حمله اش و خودش با عنوان چهارمی رهسپار خانه شدند.
خودش در مورد تفکرش وقتی رهبری تیم را به دست گرفت، می گوید:" فوتبال از سال 1990 تا 2018 تغییرات فراوانی کرد و در سال 2006 که پایه این تیم گذاشته بود، تغییرات ما نیز تغییرات بسیاری کرد." سیستمی که او برای رده های سنی اروگوئه پایه گذاری کرد سبب شد تا ستارگان زیادی در آسمان اروپا بدرخشند. اما اسکار سلاحی پنهان در دستانش داشت که همه آن را می دیدند اما کسی جرات استفاده از آن را نداشت.
Garra Charrúa در لفظ لغوی به معنای "پنجه" است و بومیان از آن به معنای روح اتحاد یاد می کنند. ریشه آن به قرن 19 هندوستان باز می گردد که جنگجویانی با این نام می زیستند. این سبکی بود که تابارز به تیم آورد. جنگندگی، تلاش تا سر حد مرگ و روح تیمی. البته این سبک در میان تمامی آمریکایی های لاتین رایج است. از آرژانتین تا شیلی و برزیل. خود تابارز می گه:" ما همیشه به بازی خشن معروف بوده ایم فارغ از درست بودن با نبودنش و ما به خاطر داشتن و ترتبیت چنین ستارگانی مدیون همین امر هستیم."
اما تربیت ستارگان فراوان را ساده نگیرید، اروگوئه کشوری کوچک با جمعیتی اندک است. تابارز در این مورد توضیح می دهد:" ما به شدت بر روی سیستم پایه کار کرده ایم اما جمعیت ما کمتر از سه میلیون نفر است وقتی یک بازیکن بزرگ در اروگوئه پرورش می یابد معادل 20 بازیکن برزیل یا 10 بازیکن در آرژانتین است. به همین خاطر ما مجبور بودیم جور دیگری به فوتبال توجه کنیم."
هنوز هم معنی Garra Charrúa را متوجه نشدید پس مثال هایی روشن و نو می زنیم. لوییس سوارز در صف اول جنگجویان تابارز ایستاده است. به آفریقای جنوبی برویم به سال 2010، به بازی یک چهارم نهایی. به وقت های اضافی. دقیقه 120 است، غنایی ها حمله ور شدند، موسلرا هم مغلوب شده است اما یک جنگ جو هنوز مانده است، گرچه انگار دست ندارد در بازی چون استفاده از دست در فوتبال مقابل دروازه خالی به سان گذاشتن سر مقابل گلوله دشمن است اما سوارز ترسی از گذاشتن سر مقابل گلوله نداشت. دستان سوارز دروازه خالی موسلرا را نجات دادند. داور پنالتی گرفت و سوارز اخراج شد. دقیقه 120 آساموآ جیان پشت توپ ایستاد تا اروگوئه را به یک چمدان حسرت به خانه بفرستد اما دنیا هم در همان دستان سوارز بود. پنالتی خراب شد و اروگوئه در ضربات پنالتی به مرحله بعد رسید. در ادامه سال 2014 و گاز معروف سوارز از شانه کیلینی را هم فراموش نکنید. اما این جنگندگی ریشه در تاریخ دارد. به مکزیک برویم. سال 1986. بازی مرحله گروهی مقابل اسکاتلند. فقط 56 ثانیه زمان لازم بود تا ژوره باتیستا به خاطر تکل خشن روی بازیکن اسکاتلند کارت قرمز بگیرد. بله حتی بازی به دقیقه یک هم نرسیده بود. این معنی واقعی Garra Charrúa است. این سبک بازی اروگوئه به نوعی بازتاب نگاه سیاسی و فرهنگی مردم این کشور به زندگی است.
اصل پرورش این کشور از سال 1970 آغاز شده است و در این دوره زمانی تا سال 1984 فاشیسم و نیروهای ارتشی سر کار بودند و فوتبال این کشور هم تاثیر پذیرفته از فاشیسم آمریکای جنوبی است. از سال 1984 اما دموکراسی جای فاشیسم را گرفت. تیم هایی چو پنارول با آن سبک بازی خشن و سرد برآمده از دل همین فاشیسم هستند.
به اسکار برگردیم. تابارز در سال 1988 برای اولین بار مسند تیم اروگوئه نشست. اولین تورنمنت مهم پیش رو، کوپا امریکا بود و رسیدن به فینال و در نهایت شکست مقابل برزیل به نظر نتیجه فوق العاده ای برای قهرمان فروپاشیده سال 1950 جهان به نظر می رسید. سال 1990 ایتالیا میزبان شاگردان تابارز در فستیوال جام جهانی بود. حذف در مرحله یک هشتم نهایی مقابل ایتالیا همگان را در اروگوئه دوباره به فوتبال خوشبین کرد. اما اسکار وصال را در فراغ دید و چمدان هایش را بست و سفری طولانی و دراز را آغاز کرد. ابتدا بوکا جونیورز، سپس میلان و کالیاری در ایتالیا وسپس رئال اویدو در اسپانیا مقاصد او بودند. سپس دلش برای خانه تنگ شد. بوی خانه را می خواست. دوباره به نزدیکی های خانه سفر کرد، به آرژانتین بازگشت. به ولزاستارفیلد و بعد هم به بوکا. اما نزدیک بودن، معنای وصال ندارد. تابارز خود معشوق را می خواست. تصمیمش را گرفت. زمان، زمان بازگشت بود. یک بلیط یک طرفه به سمت اروگوئه آخرین سفر او بدون معشوقش بود. سال 2006 تابارز سرمربی اروگوئه شد و از همان روز اول شروع به ایجاد تغییرات گسترده در کل سیستم فوتبال این کشور کرد. مهم ترین کارش، تغییرات سیستم پایه فوتبال این کشور بود. او در سال 1983 با تیم زیر 20 سال اروگوئه قهرمان بازی های پان آمریکن شده بود. چیزی بی سابقه در تاریخ. او بازیکنان را دعوت به بازی کردن در کشور های خارجی می کرد و خود نیز در این راه یاور آن ها بود.
ثمرات کار تابارز سال 2011 مشخص شد. گلی که سال ها پیش کاشته بود، امروز به زیبایی جلوه دهنده باغ فوتبال بود. یک پیروزی ساده در فینال کوپا آمریکای سال 2011 با حساب 3 بر 0 مقابل پاراگوئه، اروگوئه را به اوج قله قاره رساند. اما نکته جالب دیگر این بود که اروگوئه جایزه بازی فیرپلی را نیز برد تا اسکار نشان دهد دیگر از دعوای خشک و خالی در زمین خبری نیست. تغییرات بنیادین تازه آغاز شده بود. او می دانست فوتبال خیابانی در دنیای مدرن جواب نمی دهد. زمین سبز محل فوتبال بازی کردن است، نه دعوا. او بازیکنانش را تشویق به کتاب خواندن حتی در گوشی های موبایلشان کرد و یک کتابخانه در زمین تمرینی تیم ملی اروگوئه ساخت. کار های این چنینی که تابارز کرده است سبب شد تا بازیکنانی چون گودین و مکس پریرا و غیره در فوتبال اروپا به اوج قله برسند. دیگو گودین در مورد تابارز می گوید:" سن هیچ کاری با یک مربی بزرگ نمی کند. ما سال هاست که کنار هم هستیم و درس های زیادی گرفته ایم."
تابارز تنها یک مربی بزرگ نیست، او استاد تاریخ است. او متحول کننده تاریخ یک ملت است. علاقه شدید او به چگوارا، باعث شده است تا نام دختر چه را بر روی دختر خود بگذارید و از اخلاق چه درس هایی بگیرد. او در کنفرانس هایش نیز به سان یک فیلسوف سخن می گوید. وقتی با او مصاحبه دارید، برای موفقیت نیاز به دانستن فلسفه دارید. تابو شکنی و متحیر کردن همگان کار جدیدی برای اسکار نیست. دو سال قبل از جام جهانی وقتی سندروم گیلیان-بار در او تشخصیص داده شد، تازه قراردادش را برای دو سال تمدید کرد. بیماری که او را بستری کرد، به روی ویلچر برد اما او را از زمین فوتبال جدا نکرد. اما او را از معشوقش جدا نکرد. تابارز در مورد سومین حضور متوالی اش در جام جهانی با پسرانش در اروگوئه گفته بود:" رسیدن به اینجا(روسیه) سخت بود اما غیر ممکن نه."
بله آقای تابارز غیر ممکن نبود. چون شما اون بیرون جایی روی ویلچر یا تخت بیمارستان به فکر رسیدن به روسیه بودید، به فکر تغییر بودید به فکر افتخار یک ملت.