چرا همیشه سرنخ هر موضوعی به ایالت زاکسن وصل میشود؟ همین پرسش که پس از رویدادهای شهر کمنیتس به ذهن بسیاری خطور کرده، آشکارا از یک مشکل پرده برمیگیرد و آن اینکه: بسیاری از آلمانیها قادر به فهم حال و هوای مردم در شرق آلمان نیستند.
اجازه بدهید موضوع را با پدیده فوتبال شروع کنیم. موضوعی که ذهن بسیاری از هواداران فوتبال در آلمان را به خود جلب کرده، موضوع تیمی به نام "رازنبالاشپورت لایپزیگ" است. یا بهزبان سادهتر، تیم "ار.ب.لایپزیگ".
این تیم ظرف تنها چند سال موفق شد از لیگ پنجم فوتبال آلمان به لیگ برتر فوتبال این کشور، یعنی بوندسلیگا صعود کند.
بسیاری از هواداران فوتبال پس از صعود این تیم جنجال به پا کردند که چطور ممکن است باشگاهی از ایالتهای شرقی آلمان به لیگ برتر فوتبال این کشور، یعنی به بوندسلیگا راه یافته باشد؟ تیم باشگاه لایپزیگ را یک "فرآورده مصنوعی" خواندند و مدعی شدند که این تیم بر بستر میلیونها یورو سرمایه شرکت تولید نوشابه انرژیزای "رد بول" به اینجا رسیده است.
این ارزیابیها را میشد در بین هواداران فوتبال در مونیخ، دورتموند و یا جاهای دیگر دید. توپزنان تیم لایپزیگ میبایست ظرف این مدت بار نفرت و تحقیر را تاب بیاورند. پاسخ آنها به این ارزیابیها این بود که تیم لایپزیگ در همان فصل نخست ورود به بوندسلیگا در سکوی دوم جدول قرار گرفت.
ولی خیلیها فراموش کردند که نخستین قهرمان باشگاهی فوتبال در تاریخ آلمان به نام تیم "فاافب لایپزیگ" در سال ۱۹۰۳ ثبت شده و حتی فدراسیون فوتبال آلمان در شهر لایپزیگ شکل گرفته است.
اجازه بدهید بحث را با یک مثال دیگر دنبال کنیم: موضوع پل جدید شهر درسدن، پایتخت ایالت زاکسن. جار و جنجال راه انداختند که این پل اگر ساخته شود، چهرهی زیبای و فوقالعاده "البتال" نابود میشود. این جنجال را شهروندان درسدن به راه نینداخته بودند، بلکه سرنخ ماجرا در دست یونسکو بود. حتی یونسکو تهدید کرد که اگر این پل ساخته شود، درسدن عنوان میراث فرهنگی جهان را از دست خواهد داد.
پل ساخته شد و درسدن از لیست میراث فرهنگی جهان حذف شد. اما به کسی برنخورد. دستکم شهروندان درسدن برای این موضوع اهمیت خاصی قائل نشدند. این موضوع رویکرد مردم ایالت زاکسن را نشان میدهد.
تاریخ پر دستانداز
هر کس بخواهد ذهنیت مردم ایالت زاکسن را بفهمد، باید نگاهی به تاریخ این ایالت بیندازد. مثلا نگاهی داشته باشد به خلق و خوی "آگوست قوی"، پادشاه زاکسن که در اواخر قرن ۱۷ بر این بخش از آلمان حکمرانی میکرد. این پادشاه زاکسن بر این باور بود که مردم زاکسن بهتر از مردم سایر نقاط هستند. باوری که آثارش هنوز بر روح و روان مردم زاکسن باقی مانده است.
همین روحیه برتر دیدن خود در دورههای شکستهای تاریخی باعث حفظ و بقای مردم این ایالت شد. حدود ۲۰۰ سال پیش، زاکسن در نبرد با پروس، تن به شکست داد. و پس از آن نیز در جنگی که در سال ۱۸۱۳ در حومه شهر لایپزیگ درگرفت، مردم این ایالت جانب طرف اشتباه، یعنی ناپلئون را گرفتند و پس از شکست ناپلئون، متحمل شکست شدیدی شدند. به سخن دیگر متحمل یک شکست خانگی! همین قصه همچنان ادامه یافت و تاثیرات خود را بر روح و روان مردم این ایالت برجای گذاشت.
اما تاثیرات این شکستها یک نتیجه در پی داشت و آنهم تاثیر این رویدادها بر اهالی این ایالت بود. این رویدادها باعث وحدت مردم زاکسن گشت و به نیروی محرکه آنها تبدیل شد. آنها همواره کوشیدند تا همین موضوع را به دیگران نیز نشان دهند و ثابت کنند.
مردم زاکسن هم مردمی زحمتکش هستند و هم خلاق و آفریننده. "مهندس آلمانی" که معمولا از آن به خاطر تلاش و خلاقیتاش یاد میشود، زاده زاکسن است. دانشگاه فنی کمنیتس برای رشته ماشینسازی خود از آوازهای جهانی برخوردار است.
این موضوع که ایالت زاکسن تا پیش از جنگ جهانی دوم صنعتیترین بخش آلمان بوده، نمیبایست باعث تعجب و حیرت کسی شود. زادگاه اولین شرکت بزرگ خودروسازی آلمان زاکسن است. در آن روزگار از وولفسبورگ حتی نامی هم در بین نبود. صنایع نساجی، ماشینسازی و الکتروتکنیک همه باعث آن شده بودند که ایالت زاکسن در آن ایام تبدیل به یک منطقه صنعتی ممتاز شود.
ایالت زاکسن و انقلاب صلحآمیز
مردم ایالت زاکسن، مردم خاصی هستند. لهجه مردم این ایالت را خیلیها مسخره میکنند و حتی بدتر از آن درباره مردم این ایالت میگویند: «کسی که اینطور حرف میزند، حتما مغزش عیب دارد!»
همین نگاه تحقیرآمیز باعث رنجش مردم ایالت زاکسن شده است. اما آنها به گونهی خاصی در برابر این تحقیرها از خودشان واکنش نشان میدهند. آنها اجازه نمیدهند که کسی جلوی دهانشان را بگیرد و هر چه به نظرشان صحیح نباشد را بی پرده به زبان میآورند.
آنها بودند که بانگ برآوردند که "ما خود مردم هستیم!" و شعار "نه به خشونت!" سردادند. پائیز سال ۱۹۸۹ بود. زمانی که دیوار برلین فروریخت و رژیم حاکم بر آلمان شرقی درهم شکست. اما جرقهی این انقلاب صلحآمیز در برلین زده نشد، در براندنبورگ یا مکلنبورگ زده نشد، بلکه در زاکسن اعتراضات پا گرفت. در لایپزیگ، پلائن و در درسدن مردم به خیابانها آمدند و نه در برلین، شهورین یا پوتسدام. وحدت آلمان ثمرهی شجاعت مردم زاکسن بوده است.
اعتراضات در آلمان شرقی از کلیسای نیکولای در لایپزیگ آغاز شد. اما این وحدت و امیدی که از دل آن وحدت برمیخاست، همان انگیزهای است که امروز نیز مردم را در کمنیتس یا در دیگر نقاط ایالت زاکسن به خیابانها میکشد.
اما مردم زاکسن احساس میکنند که امروز نیز مثل ادوار گذشته توسط صاحبان قدرت در برلین مورد سوءاستفاده قرار میگیرند. مردم بر این باورند که این شهروندان غرب آلمان هستند که اداره همهی امور در ایالت زاکسن را در اختیار دارند.
آنها از "خیزاب تفرعنی" سخن میگویند که پس از سال ۱۹۸۹ با آن روبهرو بودهاند. عبارت "خیزاب یا سونامی تفرعن" را نماینده دموکرات مسیحی این ایالت، آرنولد واتس به کار برده است. خود او یکی از پیشگامان انقلاب صلحآمیز سال ۸۹ بود.
"خیزاب تفرعن" خود را در نابودی اقتصاد زاکسن نشان داد. در نابود کردن همه آنچه که از دورهی چهل سالهی اقتصاد برنامهریزی شده جمهوری دموکراتیک آلمان به جای مانده بود.
در همان سالهای نخست پس از وحدت دو آلمان، حدود ۸۰ درصد فرصتهای شغلی در واحدهای تولیدی ایالت زاکسن از بین رفت. از این طریق قطعا بخشی از واحدهای رقیب نیز از صحنه طرد شدند. این مسائل تاثیرات خود را بر روح و روان مردم این ایالت گذاشته است.
بازسازی
اما در چنین شرایطی هم، زاکسن تسلیم نشد و به زانو در نیامد. امروز نیز شاهد ایجاد شرکتهای خودروسازی در زاکسن هستیم. میلیاردها یورو در کارخانههای تولید چیپ (تراشه)های کامپیوتر سرمایهگذاری شده، صنایع ماشینسازی مجددا به راه افتادهاند، دانشگاههای بسیار خوبی در این ایالت وجود دارند و مناطق قدیمی شهرهای این ایالت از جذبهی توریستی بسیاری برخوردارند.
اقتصاد ایالت زاکسن، اقتصادی پررونق است. میزان بیکاری در این ایالت نازلتر از بیکاری در ایالت نوردراینوستفالن است. ولی چگونه است که بهرغم این رونق اقتصادی مردم به خیابانها میروند؟ چگونه است که مردم در این ایالت به دام نیروهای راست درمیغلتند و علیه خارجیان نفرتپراکنی میکنند؟
برای پاسخ دادن به این پرسشها نمیتوان به توضیحات ساده توسل جست. چون برای توضیح و فهم این موضوع باید به مسائل متعدد و متنوعی توجه کرد. مثلا از اصلاح بازار کار آلمان در سال ۲۰۰۲ که به "هارتس ۴" شهرت یافته است، یاد کرد.
در آن ایام، در ایالت زاکسن، علیه این اصلاحات تظاهرات وسیع هفتگی و در روز دوشنبهها شکل گرفت. این نشانه کاهش اعتماد مردم به سیاست دولت بود.
در ایالت پررونقی همچون زاکسن نیز یک لایه بزرگ از نیروهایی وجود دارد که توسط دولت طرد شده و نادیده گرفته شدهاند. کسانی که پیوندشان را با جامعه از دست دادهاند. بسیاری حتی گمان میکنند که جامعه آلمان به آنها به عنوان شهروندان درجه دو نگاه میکند.
هنوز با گذشت چند دهه از وحدت دو آلمان، میزان دریافتی بازنشستگی و سطح درآمد شاغلین در ایالتهای شرقی آلمان نازلتر از میزان ایالتهای غربی این کشور است. این بخش از مردم ایالتهای شرقی آلمان تفاوت موجود در پرداختها را نوعی بی احترامی به خود میدانند. بهویژه سالخوردگانی که بساط زندگیشان در جریان تحولات و رویدادهای سه دههی گذشته کاملا به هم ریخت، احساس میکنند که دولت توجه شایسته به آنان ندارد.
ریشههای ترس
شاید به همین علتها است که مردم ایالت زاکسن بیشتر خود را متعلق به شرق اروپا میدانند تا به غرب این قاره. این نزدیکی به شرق را شاید بتوان در رویکرد آنها نسبت به تحریمهایی که علیه روسیه وضع شدهاند دید یا مثلا در انتقادی که غرب اروپا به عملکرد ویکتور اوربان، نخست وزیر مجارستان دارد، مشاهده کرد. به سخن دیگر، آنها با این تحریمهای روسیه و انتقاد از اوربان همدلی چندانی نشان نمیدهند.
موضوع مهاجرت بسیاری از نیروهای با استعداد و جوان این ایالت به سوی ایالتهای غربی نیز در ناخرسندی عمومی مردم این ایالت بی تاثیر نبوده است.
فرانک ریشتر، مدیر باسابقهی مرکز آموزشهای سیاسی ایالت زاکسن و یکی از کنشگران مدنی این وضعیت را چنین ارزیابی کرده است: کسانی که در ایالت زاکسن ماندهاند احساس میکنند که واقعا طرد شدهاند. از اینرو آنها آمادهاند شعارهای نیروهای افراطی و راستگرا را بپذیرند.
در سایه این تبلیغات راستگرایانه، این بخش از مردم به موج خارجیستیزی پیوستهاند. گرچه در کمنیتس در مقایسه با شهرهای غرب آلمان تعداد خارجیان بسیار کمتر است. شاید همین نبودن تماس کافی با خارجیان هم یکی از علتهایی باشد که به نفرت علیه خارجیان در این ایالت دامن میزند.
مردم نگران هستند که موج کنترل نشده ورود خارجیان به جامعه آلمان، آنگونه که در سال ۲۰۱۵ روی داد، تکرار شود و همین موضوع باعث ترس و نگرانی آنها میشود.
اما باید صریح و آشکار گفت که هیچ چیز نمیتواند خشونت علیه پناهجویان و خارجیان را توجیه کند. "نه به خشونت"، باید مجددا سرلوحه کار در این ایالت و دیگر نقاط آلمان قرار گیرد. و باید گفت که اکثر مردم ایالت زاکسن نیز به همین نحو میاندیشند.
اما در عین حال هم نمیبایست همه کسانی که به حزب آلترناتیو برای آلمان AfD رای میدهند یا کسانی که در تظاهرات کمنیتس شرکت کردهاند را با نیروهای راستافراطی یکی بپنداریم (البته که باید حساب نازیها را جدا کرد!)
نباید این نیروها را عقبمانده و احمق بدانیم و یا آنها را یاغی و عصیانگر بخوانیم. چون این امکان وجود دارد که حزب آلترناتیو برای آلمان سال آینده در انتخابات ایالتی در زاکسن به قویترین نیروی پارلمان این کشور تبدیل شود.
نکته جالب اینجاست که حزب آلترناتیو برای آلمان در ایالتی رشد میکند که مهد سوسیال دموکراسی آلمان است. به هرروی میتوان گفت که مردم زاکسن، مردم خاصی هستند.