مطلب ارسالی کاربران
تنگی نفس ، شایع
از من بابت هیچی توضیح نخواه
هر چی میخوای ببر چیزی نزار
این دله دیوونه روزی 10 بار میره ا حال
عادیه براش و زوره تنگی این نفسا
من با این ضربان تند رفیقم
با سوت گوشام که برام لالایی خوند رفیقم
جفت چشامو به خون کشیدم و انقدر پارم نمیتونم خوب ببینم
حاجی من نشد به چیزی بگم نه یه بار
فقط ا درد دست چپم میبرم حساب
همه مسیرارو میرم تا وسط راه
و میرینم تو کل قولام تا میزنه باد
هممم
ا خودم بیشتر ا همه چی زدم
الان خیلی ساله به خودم سر نمیزنمو
جای همه مشتام رو تخت سینمن
منو این سیگارا نخ ب نخ کشیدنمو
روند نفسام شد یکی در میون
دیدم فقط میدم تو نمیدم بیرون
انگار سیگارام یه بسته تیغ تو ریه ام شکوند
که با هر نفسم کل سینم میسوخت
دیگه نه میکشیدم بکشم
نه حالت عادیو تحمل میکرد کششم
چقدر انگشت خودم رفت تو چشم
و چقدر هر روز با دست خودم تنبیه میشم
اه
من ا خود شاکی ام حاجی
بم خوش نمیگذره هر جا میرم حاجی
یه جوری شده رو فرم باشم یه رو
همه ازم میپرسن خوشحالی برا چی
اه
بابا من این نبودم
انقدر هر روز پخش زمین نبودم
چی میخواستمو چی در اومد
نگا دیگه بم کیا تیکه میپرونن
باید 10 ، 15 سال بگذره تا بفهمی که همون یه بار بوده
که حالت دیگ خوب نمیشه
– از دست همتون کشیدم
– تو دیوونه ای
– هیچکس هیچی بهم یاد نداد
– کاش یکی بود همین چیزارو بهم یاد میداد
– ولش کن دنیای ما آدم بزرگارو بزار برا خودمون
– یکی ام مثل تو تو کوچه پس کوچه های خاکی لولیده و قد کشیده ، حالت دیگه خوب نمیشه
یادتون رفت
یاد من موند
مرور حرکتای همتون شد کار هر روز
من رو همه لباسام خاکه هنوز
توی این خیابونا پره از ما بهترون
خیلیا اشتباه اومدن حاجی
خدا نبود شد پ میشه تو هم نباشی
من یه دریا ریختم پا گلم پلاسید
نمیدونم چپ افتادم با خودم برا چی
ا لای پنجره جوونیمو فوت میکنمو
دود میشمو دود میکنمو
اصن یه چند وقته یه جوری شدمو
دم به دیقه خالی میکنم پشت خودمو
هی
زندگی کردنو یادم میره
حتی یادم میره که یادم میره
شده 25 سالم دیگه و هنوز
پیش خودم کارم گیره
ولش کن
– میدونی از این همه بدبختی چجوری خلاص میشیم
یه شب یه شام درست حسابی بپزی بخوریم
بعد سر فرصت همه درزای درو پنجره ها رو ببندیم
یکیمون شیر گازو باز کنه
بریم بخوابیم…
صب نشده همه دردسرامون پریده
– آدم بمیره بهتر از اینه که خل باشه ولی فک کنه سالمه