آخرین بخش از خاطرات آنجلوتی از فینال های چمپیونزلیگ مربوط به سال ۲۰۰۷ و انتقام از لیورپول است .
در صدد انتقام :”چمپیونزلیگی که در سال ۲۰۰۷ در آتن بردیم به خاطر تقابل با لیورپول مزه شیرین تری پیدا کرد . آنها در نیمه نهایی مقابل چلسی بازی کردند و ما در شهریک ورزشیمان گویی در جایگاه دوآتشه های آنفیلد نشسته بودیم . میلانی ها همه می خواستند لیورپول ببرد و این اتفاق هم رخ داد . “آتن ، ما داریم می آییم ! ” جو بی نظیری وجود داشت . می دانستیم که قرار است چمپیونزلیگی که لیورپول از ما گرفت را باید پس بگیریم . ”
تردید :” هر بازیکنی و هر ترکیبی را می شد آن شب انتخاب کرد چرا که مشخص بود همه بچه ها انگیزه بالایی دارند و آماده بازی و بردن هستند . از پس تست مشکل مقابل یونایتد در نیمه نهایی بر آمده بودیم . می دانستیم که چه نقاط قوت و سطح رقابقتی داریم و مهمترین تردیدم هم مشخص بود : مهاجم . ”
اینزاگی یا گیلاردینو ؟ ” همه مستقیم و غیر مستقیم از من می خواستند که اینزاگی در ترکیب نباشد . برخی بازیکنان می گفتند :” به فکر انتخاب پیپو که نیستی ؟ دیدی چه شرایطی دارد ؟ ” مشخص بود که نیمه مورده است اما من می دانستم که چه خبر است . او برای چنین شبهایی ساخته شده بود . گیلاردینو در بهترین شرایطش بود و شاید از تصمیمم ناراحت می شد اما مهم است که بتوانی درست ترین تصمیم را بگیری. وقتی مردد می شوی به خودت باور پیدا کنی و به نظرات دیگران توجهی نداشته باشی . این بار حرف خودم را به کرسی نشاندم و … موفق شدم . قبل از فینال با بچه ها صحبت کردم . حواسم به اینزاگی بود . در مورد شرایط بدنیش مطمئن نبودم اما او را در ترکیب گذاشتم و تصمیم درستی هم بود . او با دو گلش ما را قهرمان اروپا کرد . ”
ترکیب ها :” لیورپول با ۱-۱-۴-۴ بازی می کرد که می دانستم دغدغه شان دوباره بستن میانه زمین است . ما با ۲-۴-۴ بیه میدان آمدیم که توپ را در فاز تهاجمی نداشتیم و به همین خاطر سیستم را به ۱-۲-۳-۴ یا همان درخت کریسمس عوض کردم . نیمه اول موقعیت کمی داشتیم . لیورپول می خواستند که میانه زمین را ببندد . از نستا و مالدینی خواستم که بازی را شروع کنند اما کویت و جرارد به هافبک ها فشار می آوردند . پیرلو هم مقابل ماسکرانو و ژابی آلونسو بود . کاکا و سیدورف هم تحت کنترل بودند و دفاع کناری هایمان تحت فشار بودند . بازی از نظر تعادل تاکتیکی عالی بود اما یک صحنه همه یچز را عوض کرد . کاشته به نفع ما و پیرلو مثل همیشه بود . ضربه غیرممکنی برای رینا نبود اما تقدیر طوری رقم خورد که اینزاگی گل اول را بزند … ”
سرجینیو ، پدرت نیستم :” حقیقتا زیاد بعد از آن بازی را یادم نیست . در هتل مجللمان در آتن در استخر سیگار می کشیدیم و به بار رفتیم . سرجیو در زمانی که در استخر بودیم ، محکم مرا بغل کرد و با گریه گفت :” کارلو تو پدر منی . ” جواب دادم :” چه کسی گفته است ؟ فکر نکنم سنم از تو بیشتر باشد … ! ” جواب داد :” تو پدر من هستی . ” جواب دادم :” نه ، بس کن سرجیو ، تو برای این که پسر من باشی زیادی زشت هستی ! ” مثل یک پسربچه سه ساله موهای من را کشید ! “