طرفداری- یادداشتی که می خوانید، به قلم فرشاد رضایی نگارش یافته و برای طرفداری ارسال شده است.
بخش اول: وضعیت کلی منچستریونایتد و مورینیو
شرایط استخدام در منچستر یونایتد
بسیار بسیار مهم است که مدیران و مالکان، سرمربی را بر اساس معیارهای جاافتاده در باشگاه انتخاب کنند. در یونایتد چند اصل مهم وجود دارد که اگر سرمربی حتی یک مورد را نداشته باشد با مشکل مواجه میشود:
- توان مقابله با فشار رسانهای: یونایتد بدون شک در لیگ جزیره بیشترین فشار را باید از طرف هواداران و البته رسانههای بیوجدان انگلیسی تحمل کند. لوییس فنخال درگیری زیادی با رسانهها داشت و شخصی که سابقه مربیگری در تیمهای بزرگی چون بارسلونا و بایرن مونیخ را در کارنامه دارد نتوانست فشارها را در یونایتد تحمل کند و بارها زیر سوال رفت.
- نتیجه و جام: کارنامه سر الکس فرگوسن مشخص است و انتظار هواداران و مدیران تیم بالاست. سایه فرگی بر سر مربیان بعد از خود سنگینی میکند و نتایج منفی هم به دنبال دارد. البته که انتظار زیاد اشکالی ندارد اما مقایسه با یک مربی افسانهای و تکرارنشدنی که چند دهه در یک باشگاه حضور داشت، شرایط را بیهوده دشوار میکند.
- بازی زیبا: سبک بازی تماشاگرپسند چیزی است که هوادارن تیم در زمان مویس، فن خال و مورینیو از آن محروم بودهاند. مویس با رو آوردن به تاکتیکهای منسوخ شده مورد اعتراض بود، فنخال توان اجرای افکار خود را در مستطیل سبز نداشت و مورینیو بیشتر سبک دفاعی را به کار میگیرد تا نتیجه بگیرد.
- توجه به جوانها: کلاس 92 یک نمونه بارز از پرورش جوانان خام در این تیم است. البته باید دقت کرد که در منچستریونایتد انتقال بازیکنان از آکادمی چندان هم اتفاق نیفتاده است و بیشتر پرورش جوانان خریداری شده از سایر تیمها بوده است. یعنی بازیکنانی که در تیم خود کم نام و نشان بودهاند و در یونایتد خود را نشان دادهاند.
- بازسازی تیم: چهار مورد قبلی در زمان سرالکس فرگوسن خود را نشان داد. اما با خداحافظی او از دنیای مربیگری و نیاز به تغییرات اساسی در منچستریونایتد، اصل دیگری هم اضافه شده است. در سال 2013 بازیکنان پا به سن گذاشته تیم بسیار بودند و مالکان بعد از دیوید مویس تصمیم گرفتند با خریدهای سنگین تیم را از نو پایهریزی کنند.
مقایسه ژوزه مورینیو با معیارهای ذکر شده
زمانی که ژوزه مورینیو مورد توجه مدیران باشگاه قرار گرفت، قطعاً معیارهای بالا در مورد او بررسی شده است. در این بخش خصوصیات ژوزه مورینیو را وارسی و پنج مورد بیان شده را در وی جستجو میکنیم:
- مورینیو احتمالا به لحاظ مقابله با رسانهها و فشارهای روانی بهترین مربی دنیاست. صحبتهای او همیشه خاص و با اهداف مشخص هستند. به ندرت کسی توان درگیری یا به چالش کشیدن او را دارد و تقریباً همیشه رقیبان مورینیو در کنفرانسها بازنده میدان هستند.
- هر چند که مورینیو مخالفان زیادی دارد اما او در خارج از یونایتد کارنامه سنگینی دارد و در یونایتد هم توانسته نتایج نسبتاً قابل قبولی کسب کند. با وجود ضعفهای عمده بازیکنان و لشکر مصدومان در این دو فصل بنظر میرسد که توانسته حداکثر بهرهوری را از تیم به عمل آورد.
- سبک بازی دفاعی نقطه ضعف مورینیو است. مالکیت پایین، ایجاد موقعیتهای نه چندان زیاد، نداشتن ضرباهنگ مشخص و چشم دوختن به اشتباهات حریف، جای اعتراض را باز کرده است. البته زمان انتخاب احتمالاً به بازیهای او در رئال مادرید نیز توجه شده است که حتی رکوردهایی از گل زده و امتیاز را توانست به نام خود کند. اما این تیم هنوز نتوانسته است به مانند مادرید شود.
- حدوداً پنجاه درصد از خریدهای مورینیو بازیکنان مسن بودهاند اما توجه او به بازیکنان جوان هم از طرفی جبران کرده است. بازیکنان مسن خریداری شده را احتمالا میشناسید. بازیکنان جوانی که مورینیو به آنها توجه ویژه داشته است شامل مکتومینای، پریرا، رشفورد، لینگارد و تا حدودی منساح، توانزبه و چونگ بوده است.
- فن خال در تغییر نسل موفق نبود و در واقع فقط دو سال پروسه پوستاندازی تیم را به تعویق انداخت. مورینیو در باشگاههای قبل نشان داده است که میتواند تیمهای گرفتار شده را از بحران خارج کند. هر چند که خود مورینیو نتوانست در اکثر آنها دوام بیاورد.
سابقه مورینیو و یونایتد
اکثر افراد بدون توجه به شرایط قبل از مورینیو و صرفاً با نام یونایتد، مورینیو را قضاوت میکنند. واقعیت این است که نمیتوان سالهای حضور فنخال و دیوید مویس را دور ریخت و مورینیو را مبدأ تاریخ یونایتد برشمرد. تیم تحویل گرفته شده از فن خال یک تیم متوسط و هم ردیف با بازیکنان تیمی مانند لسترسیتی بود. علیرغم ریخت و پاشهای مورینیو هنوز هم ترکیب ثابت تیمش در چند نقطه، ضعف دارد. مهمترین دلیل سبک دفاعی، نداشتن مهرههای لازم است. برخی میگویند باخت 4-3 را به 1-0 ترجیح میدهم. اما اگر شما احساسی بازی کنید، اختلاف بسیار بیشتر از یک گل خواهد بود. نمونهای واضح را حتی در فینال لیگ قهرمانان میتوانید ببینید؛ تیمی که مجبور به حمله است باز هم گل دریافت میکند. مورینیو نتیجه گرفتن را به سبک بازی زیبا ترجیح داده است.
او با بازیکنانی که اکثر هواداران به کیفیتشان شک دارند توانست رتبه دوم لیگ را با 81 امتیاز به پایان ببرد. در 10 سال اخیر، 2 بار امتیاز تیمهای قهرمان کمتر از این مقدار بوده است. تیم او به لحاظ گل خورده تنها یک گل بیشتر از منچسترسیتی دریافت کرد و به لحاظ تفاضل گل سومین تیم برتر لیگ شناخته شد. مورینیو در جام حذفی نیز موفق بود و فقط یک باخت در فینال داشت که باعث از دست رفتن جام قهرمانی شد. در اروپا اما کارنامه او قابل دفاع نیست و حذف در مقابل تیم نه چندان بزرگ سویا جای ایراد دارد. در فصل اول نیز کسب سه جام که مهمترین آن جام لیگ اروپا بود، باعث شد تا در مجموع این دو فصل، نتایج او را قابل قبول بدانیم.
انتقاد از بازیکنان یکی از مواردی است که با نگاه به سابقه مورینیو، به شدت زیر ذرهبین است. طبیعی است که هر مربی با تعدادی از بازیکنان درگیر شود. برای مثال پپ گواردیولا نیز با بازیکنان بزرگی مانند یحیی توره و زلاتان به مشکل برخورد. اما این موارد برای مورینیو بیشتر از حد میانگین است. در فصل جاری او از پوگبا، شاو و مارسیال آشکارا انتقاد کرد. بگذارید وضعیت این سه را بررسی کنیم. انتقاد از شاو سازنده بوده و او اعلام کرد که من هرگز خوب عمل نکردهام و به همین دلیل تمرینات را زودتر از موعد معین شروع کردهام. انتقاد از مارسیال نیز بنظر میرسید که جواب داده است چرا که او با روحیهای بالا به تمرینات بازگشت و از تلاش خود در پستهای اینستاگرامش خبر داد. اما با داغ شدن شایعات مشتریان مارسیال و همچنین ترک تمرینات، اوضاع وی دوباره بهم ریخت. پوگبا نیز تا حدودی انتقاد را پذیرفت و در اواخر فصل شایعات را از خود دور کرد و عملکرد بهتری از او شاهد بودیم. در میانههای فصل که انتقاد مورینیو به اوج خود رسیده بود مطلبی میخواندم که مورینیو با انتقاد آشکار چه بازیکنانی را از نو ساخته است. اگرچه بیشتر فوتبالدوستان بازیکنانی مانند کاستا و راموس را به یاد دارند اما در آن مطلب تعداد قابل توجهی از بازیکنانی معرفی شده بود که با همین انتقادها به اوج برگشتهاند. بنابراین بنظر میرسد این مربی (که استاد مصاحبه است) قصد خالی کردن خود و فرار از نتیجه را نداشته باشد و با اهداف مشخص از بازیکنان انتقاد میکند. در مورد مصاحبه بعد از بازی با سویا نیز دلایلی مطرح میشود که دور از ذهن نیست. با این حال بهترین راه این است که یک مربی در پشت پرده مشکلاتش را با بازیکنان خود حل کند و باعث ایجاد حاشیههای بیشتر نشود.
این فصل چه خواهد شد؟
در تور پیشفصل مورینیو این بار از مدیران باشگاه و شرایط انتقاد کرد. باید حق را به او داد؟ احتمالاً بله. بعد از ریخت و پاشهای فن خال و خرید 13 خرید تنها 5 بازیکن در تیم باقی ماندهاند(روخو، هررا، رومرو، شاو و مارسیال) که البته عملکرد همه آنها نیز خوب نبوده است. او مجبور شد تعداد زیادی از بازیکنان زیر 18 سال و زیر 20 سال را با خود به آمریکا ببرد و از طرف دیگر بازیکنان اصلی نیز پشت سر هم مصدوم شدند. او نیاز به بازیکن دارد و باشگاه بسیار کند عمل کرده است. بر کسی پوشیده نیست که این تیم در چهار پست هافبک، دفاع وسط، دفاع چپ، وینگر راست ضعف داشت. ماهها پیش گزینههای او به مدیران ابلاغ شده و صحبت از آلدرویرلد، ساندرو، بیل و فرد بود. در حال حاظر باشگاه فرد را خریداری کرده و انتظار میرود یک مدافع میانی نیز به خدمت بگیرد. با احتساب فروشهای احتمالی و قطعی یونایتد، این کمترین هزینهای است که باشگاه در 5 سال گذشته کرده است.
شاید این موضوع مطرح شود که پر کردن دو نقطه ضعف خود پیشرفت است. نکته اساسی که بسیاری آن را در نظر نمیگیرند این است که نباید یک تیم را فارغ از رقیبان دانست. منچستریونایتد نسبت به فصل قبل پیشرفت کرده است و این یک قدم روبه جلو است اما باشگاهی مانند لیورپول دو قدم به جلو رفته و این یعنی یونایتد عقب افتاده است. منچستر سیتی کاملتر از قبل شده، چلسی تغییر سرمربی داده و آرسنال متحول شده است.
باید در نظر داشت که همه چیز خرید بازیکن نیست. واقعیت با بازیهای پلیاستیشنی بسیار متفاوت است و تاکتیک نباید نادیده گرفته شود. در چه صورت یک تیم میتواند بدون خرید بازیکن پیشرفت کند؟ ممکن است یک مربی به واسطه لجبازی با برخی بازیکنان از آنها استفاده نکند یا به دلایلی مشابه حداکثر توان بازیکنان به کار گرفته نشود. در این مواقع یک تغییر مربی کارساز است. شرایط چلسی و آنتونیو کونته را میتوان در این دسته قرار داد. سخت است که مورینیو را هم اینگونه بدانیم. زیرا همانطور که اشاره شد با ابزاری که او در اختیار داشت، حداکثر بازدهی از بازیکنان گرفته شد و بهترین نتیجه ممکن کسب شد(جز بازی با سویا). با ثابت ماندن بازیکنان، چه یک سال و چه ده سال بگذرد تغییر خاصی ایجاد نخواهد شد. نمونهای مشابه را میتوان در باشگاه یورگن کلوپ دید. او بهترین نتیجه ممکن را با بازیکنان قبلی لیورپول کسب کرد اما برای پیشرفت بیشتر و دسترسی به جام، نیاز به صلاح برای خط حمله، فندایک برای دفاع و آلیسون برای دروازه داشت.
بخش دوم: دیدگاه مدیران از عملکرد مورینیو
گلیزرها و وودوارد چه آیندهای را متصور هستند؟
لحظهای خود را به جای گلیزرها در نظر بگیرید. شما از یک طرف از این باشگاه درآمد دارید و از طرف دیگر باید هواداران را راضی کنید. آنها در این پنجره نقل و انتقالاتی عملکرد خوبی نداشتهاند و با احتساب خرید یک مدافع حدود 1/2 سالهای پیش هزینه خواهند کرد. اما معیارها یا دلایل کارهای آنها چیست؟
- مدیران دوست ندارند که هر ساله 150 میلیون پوند خرج کنند. درست است که درآمد منچستریونایتد از همه باشگاهها بیشتر است اما تمام درآمد نباید صرف خرید بازیکن و پرداخت دستمزد آنها شود.
- نتیجه تیم برای باشگاه اهمیت بالایی دارد. البته آنها منطقیتر به موضوع نگاه میکنند. احساسات را کنار میگذارند و بنظر میرسد با توجه به داشتههای مورینیو، از نتایج او راضی بودهاند.
- آنها تیمی جوان و آیندهدار را میپسندند. تعدادی از بازیکنانی که مورینیو به خدمت گرفته یا دوست دارد به خدمت بگیرد، سن بالایی دارند. مورینیو البته از امثال ماتیچ، زلاتان و کریک به خوبی بازی گرفته است و جوانانی نیز برای جانشینی آنها در نظر گرفته است. تا به اینجا مشکلی نیست. مشکل زمانی بوجود میآید که مورینیو به هر دلیلی از یونایتد جدا شود. در این صورت سرمربی بعدی احتمالاً نمیتواند از بازیکنان مسن به اندازه خود مورینیو بازی بگیرد و نمیتواند جوانان مد نظر را پرورش دهد.
- مورینیو بر روی بازیکنان اثبات شده دست میگذارد. برای مثال اهداف اصلی او در این پنجره بیل، ساندرو و آلدرویرلد بودند. خرید این بازیکنان سخت است و اکثرا باید با هزینهای غیرواقعی باشگاه مقابل را راضی به فروش کنند. هواداران البته ترجیح میدهند که یا بازیکن نگیرند یا ستاره جذب کنند. اما احتمالاً مدیران انتظار دارند که او بازیکنان کم نام و نشان اما مستعدی بیشتری مانند اریک بایی را مد نظر قرار دهد.
سخن پایانی
عبارت "سندروم فصل سوم" برای رسانهها جذابیت زیادی دارد اما وقتی دقیقتر به این ماجرا نگاه کنید، این صحبتها را بیمعنی میدانید. این اتفاقات به دهها و شاید به صدها عامل بستگی دارد. یکی از بزرگترین آنها باشگاهی است که مورینیو در آن حضور دارد و قطعاً منچستریونایتد نیز تفاوت زیادی با سایر باشگاهها دارد. اما چیزی که همه میدانند شرایط دشوار مورینیو در این فصل است. اگر تیم او زیبا بازی نکند یا نتیجه نگیرد، فشارها بیشتر و بیشتر شده و در نهایت اخراج میشود. بنظر میرسد رقبا گامهای بیشتری در جهت پیشرفت خود برداشتهاند. باشگاه انگار که توجه کمتری به خواستههای مورینیو دارد و این اشتباه بزرگی است. وقتی قرار است سطح فوتبال یک فرد سنجیده شود نباید به او کفشهای پاره داد زیرا خروجی، واقعی نخواهد بود. مورینیو مانند همان فردی است که تنها یک لنگه کفش سالم دارد. یونایتد، مورینیو را برای بلندمدت(یا حداقل میانمدت)انتخاب کرده است. اینکه ابزار لازمه را در اختیارش قرار ندهند و انتظار فصلی متفاوت از دوره دیوید مویس را داشته باشند، کمی غیرمنطقی و غیرحرفهای است. از چند ماه پیش فرصت برای تغییر سرمربی وجود داشت و افراد بزرگی مانند آنجلوتی، زیدان و امری در دسترس بودهاند اما آنها مورینیو را انتخاب کردهاند زیرا او را تمامشده نمیدانند. حالا هم باید کفشهای سالم را در این اندک روزهای باقیمانده تهیه کنند و با مورینیو به آینده تیم امیدوار باشند.