طرفداری- تا به حال در مورد ساختار هلندی بارسلونا که پایه های موفقیت این تیم را بنا کرد، مطالب زیادی نوشته شده است. اثرات حضور کرایوف بزرگ در اطراف نیوکمپ و لاماسیا، هنوز هم ملموس است. کرایوف مقدس، سالیان سال بر بارسلونا تاثیر گذاشت و تا ابد هم پیشرو راه مربیان خواهد بود.
ادغام اصول هلندی با فرهنگ کاتالان، بزرگترین میراث این اسطوره فوتبال به شمار می آید. فرهنگی که اکنون توصیف مخصوص به خود را هم پیدا کرده است. «با توپ به خوبی رفتار کنید. توپ دوست شماست.» این تفکر بزرگ، در نهایت نقشه ای شد برای پپ گواردیولا تا در راه فتوحات بزرگش، راهنمایی داشته باشد.
به سال 2003 می رویم، زمانی که فرانک رایکارد باید موفقیت هلندی های پیش از خود را تکرار می کرد، اما برای انجام اینکار او به ستاره ای مثل ادگار داویدز احتیاج داشت. با نگاهی به زمستان سرد فصل 03-2002، هیچکس نمی توانست آغاز عصر انقلاب در تاریخ باشگاه را پیش بینی کند. انقلابی که پیش از ظهور ژاوی و اینیستا و پیش از ظهور رونالدینیو تصورش سخت بود. مخصوصا که والنسیا و کهکشانی های مادرید، در اوج خود قرار داشتند.
بدون یک عنوان قهرمانی لالیگا از سال 1999، فصل اول رایکارد در بارسلونا در حال تبدیل به جهنم بود. رونالدو برزیلی در مادرید همه را شیفته خود کرده و پیروزی لوس بلانکوس در اولین ال کلاسیکو فصل، بلوگرانا را به رتبه هفتم جدول فرستاده بود تا اوضاع به بدترین شکل ممکن پیش برود. از 15 بازی ابتدایی، فقط 5 بازی با پیروزی به پایان رسیده بود.
از لحاظ تجاری هم بارسا همه چیز را به رقبای خود واگذار کرده بود. آن ها تابستان قبل در حالی که بسیار به جذب دیوید بکام علاقمند بودند، دوئل را به رئال مادرید واگذار کردند تا رسما رئال مادرید به عنوان پادشاه فوتبال اسپانیا تاج گذاری کند. ناگزیر، فشار بر روی رایکارد افزایش یافت. روی کاغذ قدرت تیم واضح بود. در خط حمله کلایورت و ساویولا، در خط هافبک حضور رونالدینیو و ژابی و پشت سر آن ها مرد قدرتمندی مثل کارلوس پویول نام های بزرگی به شمار می رفتند، اما تعادل تیم اشتباه بود.
با پا به سن گذاشتن کوکو و انریکه، خادمین باتجربه تیم در خط هافبک، قدرت کافی از بین رفته بود. بدون هافبک پر قدرت و محکم، گارسیا و رونالدینیو مجبور می شدند بیشتر به عقب برگردند و یکی از اشتباهات واضح تیم همین بود.
در عین حال، ادگار داویدز روزهای نه چندان خوبی را در یوونتوس سپری می کرد. پس از شش فصل خوب در استادیو دل آلپی، جایگاه خود را به استفان آپیا داده بود. هافبکی فیزیکی و قدرتمند که از سوی مارچلو لیپی به عنوان نیروی تازه نفس به تیم اضافه شده بود.
داویدز که طبیعتا مایل نبود روی نیمکت بنشیند، مانند یک گاو خشمگین و گرسنه، به دنبال فرصت می گشت. با توجه به نیاز دو طرفه، رایکارد تصمیم گرفت فرصتی به این ستاره هلندی دهد. این روزها از لحاظ تجاری و ظاهر بیشتر به پل پوگبا و نیمار اشاره می کنند، اما مرد اول و پیشرو تمام ظواهر جدید، داویدز بود. با عینک آفتابگردان نارنجی رنگ، موهای بافته شده دراز، شخصیتی کاملا متفاوت با کسی مثل اینیستا داشت. فوتبالیستی مدرن، عجیب و رهبر. مثل یک فیلم علمی تخیلی.
پیتبول آزاد شده بود. در بازی ابتدایی خود تیم 1-1 مساوی کرد، اما نشان های مثبتی دیده شد. داویدز فاکتور جنگندگی را به تیم اضافه کرده و دریافت کارت زرد های متعدد، به یکی از خصوصیات وی تبدیل شده بود. کم کم نتایج بهتر شدند. پیروزی 1-0 بیرون از خانه برابر سویا، شروع نوار پیروزی 9 بازی پیاپی بود. داویدزِ خشن، مغایر با فلسفه گواردیولا و کرایوف و مهره اصلی بارسلونا شده بود. سبکی که به تیکی تاکا شباهتی نداشت.
بارسا در طول 19 بازی ابتدایی، 25 گل به ثمر رساند، اما در نیم فصل دوم این عدد به 11 رسید تا مهر تاییدی بر دفاعی شدن سیستم تیم و تاثیرات داویدز باشد. سیستم بارسلونا تغییر کرده بود. ژاوی دیگر وظایف تخریبی را کنار گذاشته بود و در عوض داویدز توپ ربایی می کرد، تا این بازیسازی اسپانیایی با سرعت توپ را به جادوگر برزیلی یعنی رونالدینیو برساند و حملات بارسا آغاز شود. برنامه ای کاملا ساده و بی نقص که فقط با پاهای چنین ستاره هایی، به روانی اجرا می شد.
نوار پیروزی های پیاپی همچنان ادامه داشت. بازی بعدی، جدال حساس با رئال مادرید بود. رقیب مستقیم داویدز در زمین کسی نبود جز زین الدین زیدان. بازی مقابل بهترین خط حمله جهان شجاعت بیشتری می طلبید. داویدز مقابل هم تیمی سابق خود مثل ستونی محکم ایستاده بود و اجازه نفود نمی داد. او نه تنها تیم را از حملات کهکشانی ها مصون نگه داشته بود، بلکه با توپ ربایی های خیره کننده، چنان هم تیمی هایش را به جلو می راند که گویی آن تیم نامتوازن نیم فصل اول، ناپدید شده است.
دوران داویدز در بارسلونا خیلی زود به پایان رسید. در پایان فصل او به اینتر رفت. داویدز برای رایکارد موهبتی بزرگ بود که باعث شد در طول 19 بازی، 14 پیروزی و 2 شکست به دست آورد. حضور او در بارسلونا، کاتالیزور تغییر سبک در نیوکمپ به حساب می آید. از آن روزها به این طرف، اهمیت حضور یک هافبک تخریبگر در کنار بازیساز، بیشتر آشکار شده و مربیان همواره سعی می کنند بازیکنی با سبک و خصوصیات پیتبول هلندی، در تیمشان داشته باشند.
داویدز را به عنوان یکی از بزرگترین هافبک های شماره 6 (Holding midfielder) تاریخ می شناسند، زیرا دوران او در بارسلونا، برای مربیان یک کلاس مربیگری بود و حضور تیاگو موتا، ادمیلسون و مخصوصا مارک فن بومل، نشان دهنده این است در کاتالونیا، همه از اهمیت موضوع باخبرند. همه این بازیکنان به عنوان هافبک دفاعی برای بارسلونا به میدان رفتند.
در سیستم گواردیولا که مصادف با رشد و پرورش سرخیو بوسکتس شد، حضور هافبک نگه دارنده از الزامات بود. حضور بوسکتس باعث شد اینیستا و ژاوی با راحتی مثال زدنی، توپ را به لیونل مسی برسانند تا این سیستم به عنوان سنت در بارسلونا جا بیفتد و سه قهرمانی بعدی در لیگ قهرمانان اروپا، ماحصل چنین طرز تفکری بود. شاید با جرئت بتوان گفت داویدز فوتبال مدرن را دچار تحول ساخت، زیرا هیچکس اهمیت هافبک جنگنده را نمی دانست. او بود که انقلاب را آغاز کرد. انقلابی برای نسل های بعد.
به قلم جک راسپین برای وب سایت Thesefootballtimes