گمانه زنی هایی درباره ی بازی دوستانه ی تیم ملی با تیم های گینه، بلاروس، مونته نگرو، آفریقای جنوبی، آنگولا و ترینیداد و توباگو شنیده می شود. بازی هایی که بدون شک تنها برای دو هدف پیش بینی شدند. ایستادگی در برابر نیجریه و بوسنی. ما باید آرژانتین را فراموش کنیم. برای ما بسیار بهتر است. ما هیچ شانسی در برابر آنها نداریم مگر اینکه از لحاظ بدنی در شرایط آرمانی باشیم. فراهم کردن بازی تدارکاتی برای این بازی مثل تلف کردن وقت است. فقط نیجریه و بوسنی است که می توانند پل صعود ما به مرحله ی بعد باشند. بازی نخست ما حتا از بازی آخر هم مهم تر است. نباختن تیم ملی (و چه بهتر بردن ما) در این بازی همه ی معادلات گروه را به هم خواهد ریخت. شانس و سرنوشت دوباره به ما رو کرده. در دوره ی گذشته هم تقریبن چنین شرایطی داشتیم. بازی اول ما دربرابر مکزیک بسیار مهم بود. ما آن بازی را با بی تجربگی و بی برنامگی همیشگی از دست دادیم تا بازی بعد برابر پرتغالی که شرایط خوبی داشت به شدت سخت و حساس شود. و ما در نهایت آن ماموریت غیرقابل انجام را ازدست دادیم و بازی سوم در برابر آنگولا که می توانست پل صعود ما باشد بدل به یک بازی معمولی شد. شرایط شباهت های زیادی به دوره ی قبل حضور ما دارد. به خصوص ترتیب بازی های ما. اگر بازی اول را ببازیم دوباره آن سناریو تکرار خواهد شد. آگر مساوی کنیم که البته این محتمل ترین احتمال خواهد بود بدون شک بازی آخر به بازی مرگ و زندگی تبدیل خواهد شد. چیزی که فوتبال ما دقیقن به آن نیاز دارد. می تواند یک سکوی پرتاب باشد برای فوتبالی که در دره ی گذشته اش به سر می برد و اگر ببریم خیلی حالت ها می تواند اتفاق بیفتد. حتا می توانیم حذف شویم ولی شانس صعود ما بدون شک خیلی بالاتر خواهد رفت و حتا خواهیم توانست به عنوان تیم اول از گروه صعود کنیم.
جدا از بررسی احتمالات، حریف اصلی ما خودمان هستیم. ما ملت عجیبی هستیم. زمانی فرمانروای دنیا بودیم ولی از همسایه های بی تمدنمان شکست های سختی خوردیم و به آنها تمدن بخشیدیم. ما نخستین کسانی بودیم که سعی کردیم یک ملت آزاد را با نژادهای مختلف دور هم جمع کنیم. ما تا اندازه ای مهمان نواز هستیم که حتا اسم بزرگترین و وحشی ترین فاتحان تاریخ، اسکندر، تیمور و چنگیز را برای فرزندانمان انتخاب می کنیم. نتیجه ی دیدارهای ما مشخص نیست ولی آن چیزی که واضح است ما هرگز از پیش باخته نخواهیم بود.
شاید فوتبال لا به لای پیچ و خم های زندگی، بین تلاش برای فراهم کردن یک زندگی بهتر، کار، گذر زمان و ... فقط یک بازی باشد که برای چند دقیقه توجه ها را به خود جلب می کند. نوشتن درباره ی فوتبال به همان سختی گذشتن از مدافع و گل زدن است. به همان سختی تحمل 90 دقیقه فشار بازی است. به همان سختی انتظار برای زدن گل و فرار از شکست است. به همان سختی وصف شعفی است که بعد از یک برد به هواداران و بازیکنان می رسد. فوتبال تنها یک بازی نیست. شاید فوتبال با گذر زمان از زندگی من پاک شود و جایش را به جریان بی پایان زندگی بدهد اما یاد و خاطره ی لذتی که روزی از تماشای فوتبال نصیبم شد هیچ وقت از یادم نخواهد رفت. فوتبال و جام جهانی به دور از هیاهوی زندگی، به دور از هر جریانی که لذت های زندگی را به حداقل می رساند و برای کسانی که آرزوهایشان با دریبل ها و گل ها رنگ واقعیت می گیرند و برای مردمی که در تنهایی و انزوا به جاهای بلندتر و بهتر شهر می اندیشند یک رسم بزرگ شدن است. شاید برای پسری که چند قرن پیش در همین جای دنیا زندگی می کرده، شکل گرفتن آرزوهایش با دیدن بازی چوگان نظامیان و سربازان شکل می گرفت اما امروز من برای هنرنمایی و درخشش تیم ملی در جام جهانی لحظه شماری می کنم. به امید روزهای بهتر.