🔹«نابرده رنج گنج میسر نمیشود»
«مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد»
🔹مثل برادرم که پس از اخذ دکترا
پیکان نو خرید و مسافر سوار کرد
🔹شاعر پس از گرفتن لیسانس خویش رفت
در یک مجتمع، مغازه ی بوتیک اجاره کرد
🔹قصاب شهر ما بسی رنج برد تا
خرهای نر و ماده ی ده را شکار کرد
🔹گشتم نگرد، آخرِ هر رنج، گنج نیست
باید به جای رنج کشیدن قمار کرد
🔹باید که پول را به تومان در بیاوری
خرجش به نرخ درهم و پوند و دلار کرد
🔹"هی فکر میکنم.. و به جایی نمیرسم"
هی فکر پشت فکر که باید چه کار کرد
🔹سرما دلیل هجرت مرغ مهاجر است
باید در این کرانه نماند و فرار کرد
🔹شاعر دلش گرفته!! بیا تا سفر کنیم
برزین دلش دوباره هوای قطار کرد
....
واسه همدیگه دعا کنیم💞💞