برخی بازیکنان هستند که منطق را نفی میکنند. اولیویه ژیرو در طول چهار سال و نیم حضورش در آرسنال مدام به خاطر قدرت تمامکنندگیِ پایینش مورد انتقاد قرار گرفته، اما این فصل بینِ بازیکنانی که بیش از یک گل زدهاند، میانگینِ دقیقهیِ بازی به گل کمتری نسبت به سایر مهاجمین لیگ برتر دارد.
آیا ژیرو خطرناکترین مهاجم لیگ است؟ البته که نه، چون بافتار بحث اینجا اهمیت دارد. اما به هر سو آرسنال در حال حاضر سودِ زیادی از احیایِ مهاجمِ 30 سالهای میبرد، مهاجمی که به عنوان بازیکن تعویضی بسیار کارآمد بوده و با قرار گرفتنِ در ترکیبِ اصلی هم گلی با کیفیتِ فوقالعاده مقابلِ کریستال پالاس زده است.
خودِ ژیرو بعد از پیروزی مقابل پالاس اعتراف کرد گلِ پشت پایش با درصدی از شانس همراه بوده: «باید خوششانسی میآوردم که گل بشه، چون تعادل نداشتم. اما میدونی حس خیلی خوبی بود.» شاید خودِ ضربهیِ نهایی نیاز به شانس داشت، اما طراحیِ ضدحملهای که منجر به آن شد عالی بود، جایی که هکتور بلرین توپی که لوکاس پرز با تکل گرفته بود را جمع کرد و به ژیرو رساند و ژیرو هم با پاسِ پشت پایی هوشمندانه الکس ایووبی را صاحب توپ کرد و ایووبی هم پاسی واضح و البته دقیق به الکسیس سانچز داد و سانچز هم آن را برایِ ژیرو ارسال کرد، ارسالی که پشتِ ژیرو فرود آمد (یا ژیرو از جلویِ توپ سر درآورد) و در نهایت گلی که همه دیگر دیدهاند زده شد.
آرسن ونگر دربارهیِ این گل میگوید: «همچین حرکتی را نمیشه تمرین کرد. این فقط یک واکنش لحظهای بود، گلی فوقالعاده که بعد از یک کار تیمی منسجم به دست اومد، چیزی که اصلِ بازی آرسنال است. مهاجمها همیشه آمادن از هر قسمتی از بدنشون برای گل زدن استفاده کنن. اما این واکنش ژیرو گلش را بدل به هنر کرد. هنر واقعا واژهیِ درست برایِ وصفِ این گله، به خاطر غیرمنتظره بودن و زیباییش.»
دو نکتهیِ مهم اینجاست. یکی طراحیِ گل که دقیق و ظریف بود، درست از جنسِ فوتبالی که آرسنال را با آن میشناسیم. و نکتهیِ دوم غریزی بودن ضربهیِ ژِیرو. شاید اغراق باشد اما اطمینان به اینکه ژیرو چنین ضرباتی را گل کند بیشتر از وقتی است که با دروازهبان تک به تک شده و وقت برایِ فکر کردن و تصمیم گرفتن دارد. «مهاجمینی هستن که با یک یا دو یا سه گل به یاد میمونن و این گلی بود که ژیرو باهاش به یاد میمونه.» ونگر گفت.
این گل اهمیت زیادی در توصیفِ ژیرو داشت، نه فقط به خاطر نوع خاص به ثمر رسیدندش (البته که قبل از ژیرو هنریک مخیتاریان هم در این باکسینگ دیِ عقربی گلی مشابه زده بود) بلکه از این منظر که انگار چکیدهای از نوع فوتبالش بود: مهاجمی که قادر به خلق لحظاتی فوقالعاده است، با این وجود همچنان قابل اطمینان نیست.
ژیرو این فصل با 16 ضربه به سمت دروازهیِ حریفان 5 گل زده، یعنی یک گل به ازایِ هر 3.2 ضربه که آماری بسیار قابل توجه است. برای اینکه ملاکی برای مقایسه داشته باشیم در نظر بگیرید که یک گل از هر 9 ضربه را معمولا آماری نرمال به حساب میآوریم. دیگو کاستا این فصل 14 گلش را رویِ 54 ضربه زده (3.86) و الکسیس 12 گلش را با 65 ضربه (5.42). از 16 ضربهیِ ژیرو 8 ضربهاش درونِ چهارچوب بوده (50 درصد)، آماری که از این منظر هم از آمارِ کاستا (48.1) و الکسیس (41.5) بالاتر است.
آمارِ ژیرو در فصول گذشته هم بالاتر از حد نرمال بوده. او فصل پیش با هر 6.31 ضربه یک گل زد (در مجموع 16) و فصل قبلش با هر 5 ضربه یک گل (در مجموع 14). پس میبینیم که ژیرو اتفاقا تمامکنندهیِ خوبی است. اما در این میان بازیهایی مثل موناکو در چمپیونز لیگ پیش میآید که او سادهترین فرصتها را هم از دست میدهد و به نظر میرسد تحت تاثیر فشار بازی قرار میگیرد.
ژیرو این فصل به انتقاد دیگری که ازش میشد، مبنی بر اینکه در بازیهایِ بزرگ گل نمیزند هم پاسخ داده است. او در پیروزیِ 1-4 مقابل ساندرلند از زمانی که وارد زمین شد روندِ بازی را کاملا تغییر داد و با دو ضربهیِ اولش دو گل زد. ژیرو مقابلِ منچستر یونایتد هم گلِ تساوی را در دقایقِ پایانی زد و مقابلِ وست بروم و پالاس هم گل اول بازی را زد و قفل دروازهیِ حریف را باز کرد.
ژیرو گلهایِ حساسی میزند و به استنادِ آمار مهاجمی تمامکننده است، اما شهرتش در لیگ برتر همچنان تصویری دیگر ازش میسازد. به هر حال این نقش جدید به عنوانِ مهاجم ذخیره و کاهشِ فشاری که با خودش میآورد به نظر میرسد برایِ ژیرو بسیار مناسب باشد.
*توضیح: این یادداشت قبل از بازیِ دیشب آرسنال مقابل بورنموس و گل تساویِ دقیقهیِ 92 ژیرو نوشته شده است.