دیوید بکهام
دیوید یک اسطورس و برای جوان ها یک الگو محسوب میشود ولی من فرد فوتبالی هستم و میخواهم که بازیکنانم برای مدت طولانی برای یونایتد بازی کنند و دیوید هم میتونست اینکار را بکند . او میتونست در کنار گیگز و اسکولز به عنوان بزرگان تاریخ منچستریونایتد قرار بگیرد ولی داستان دیگری را انتخاب کرد . اگر موقع رفتن به گالاکسی با من مشورت کرده بود من حتما هر جوری شده نظرش را عوش میکردم . نکته جالب این است که او دلش برای فوتبال سطح اول تنگ شد . برای همین در فرصت هایی که داشت به میلان و پاریس رفت .
طبق معمول رفتار دیوید در ان ماها انتقاداتم از نمایشش جلوی ارسنال در جام حذفی را قبول نداشت و بی اعتنایی میکرد .
ان روز در رختکن حدود 3 متر با من فاصله داشت . دیوید به من فحش داد . من به سمتش حرکت کردم و یکی از لنگه کفش هایی که در انجا قرار داشت را به سمتش پرتاب کردم و درست به بالای چشمش خورد . دیوید خواست به سمت من حمله کند که بقیه بازیکن ها جلوش را گرفتند . من بهش گفتم " بشین ، تو تیمت را ناامید کردی و هر چقدر دلت بخواد میتونی غر بزنی "
فرداش با دیوید تماس گرفتم و او باز هم اشتباهش را قبول نمیکرد . روز بعدش بود که خبر در رسانه ها پخش شد . همان روزها بود که به هیئت مدیره گفتم که دیوید باید برود .
بکهام باید میرفت چون فکر میکرد که بزرگتر از مربی است . دیوید فکر میکرد که بزرگتر از الکس فرگوسن است . شما نمیتونید به بازیکن ها اجازه بدهید که کنترل رختکن را به عهده بگیرند .
از بین بازیکنانی که داشتم دیوید تنها کسی بود که شهرت را به جای فوتبال انتخاب کرد . بچه گانه است که بگویم تصمیم اشتباهی گرفت چون فرد بسیار ثروتمندی است ولی در نقطه ای از زندگیش ممکن است با خودش به این نتیجه برسد که اشتباه کرده است .
رونالدو
او با استعدادترین بازیکنی است که داشتم و باور کنید که بازیکن با استعداد زیادی را هدایت کردم .
من به خانه کیروش در پرتغال رفتم تا با رونالدو صحبت کنم . بهش گفتم که فصل 07/08 نمیتواند برود مخصوصا بعد از رفتاری که رومن کالدرون مدیر رئال از خودش نشان داده بود . گفتم میدونم که میخوای به رئال بری ولی ترجیح میدم بهت با تفنگ شلیک کنم تا الان بفروشمت . اگر بازی های خوبت را ادامه بدهی و اگر کسی امد و پیشنهادی که رکورد انتقالات بشکند را داد بعد ما اجازه میدهیم که بری
رونالدو سال پیش جلوی ما خوشحالی نکرد که کار خوبی بود چون در غیر این صورت خفش میکردم !
بعد اون بازی با اسپورتینگ در سال 2003 جان اوشی در رختکن انقدر از بازی خوب رونالدو و اینکه باید بخریمش صحبت و بحث کرد که سردرد گرفت !
بعد اتفاقات جام جهانی 2006 وین رونی خودش با رونالدو تماس گرفت تا مطمئن شود مشکلی بینشان وجود ندارد .
رافا بنیتز
اشتباه او این بود که رقابت ما رو شخصی کرد . به محض اینکه رقابت را با من شخصی کنید شانسی نخواهید داشت .
وقتی که مربی لیورپول بود دیدن بازی های ان ها برای من سخت بود . ان ها خسته کننده بودند . بنیتز شهرت بیشتری در خراب کردن بازی دارد تا بردن ان
او عینکش را جلوی تلویزیون زد و یک لیستی که روی کاغذ اماده کرده بود را خواند . تمام اون نکات اشتباه بودند . تنها چیزی که در جوابش گفتم این بود که بنظر میرسد رافا از چیزی ناراحت است . این در واقع به این معنی بود که : ببین تو مرد نادانی هستی ، هرگز نباید این را نبرد شخصی بین ما دو تا میکردی
خوزه مورینیو از نظر کنترل کردن بازیکن هاش خیلی بهتر و کار بلدتر بود و البته شخصیت جذابی هم داشت . اگر شما خوزه و رافا را کنار هم در کنار زمین ایستاده ببینید براحتی میتونید برنده را انتخاب کنید .
رونی
من فصل پیش احساس میکردم که او در رد شدن از بازیکن های حریف دچار مشکل شده و بخشی از نیروش را از دست داده است . بعد از مدتی احساس کردم که در 90 دقیقه بازی کردن هم مشکل دارد .
من اینده او را به دست مویز سپردم و امیدوار بودم که خیلی نمایش های خوب دیگری از او در الدترافورد ببینم .
وین در سال 2010 گفت که ما باید بدنبال اوزیل میرفتیم و ما را به نداشتن جاه طلبی متهم کرد . من هم بهش گفتم که ادعای جاه طلب نبودن ما مزخرف است و اینکه بدنبال چه بازیکنی میرویم هیچ ربطی به وی ندارد . بهش گفتم که کارش بازی کردن و ارائه نمایش خوب است و کار من انتخاب ترکیب درست است.
رونی روی غریزه اش کار میکند و به چیزهایی میداند اعتماد میکند . کیفیت فنی بالایی دارد ولی همه ان ها مکن است که بخاطر امادگی بدنی کافی نداشتن فایده ای نداشته باشد . اگر دو هفته از بازی های یونایتد را از دست میداد حدود 4 تا 5 بازی طول میکشید که دوباره امادگی بدنی مطلوب را پیدا کند .
روی کین
موقع اون مصاحبه معروف با MUTV شد که روی همه را در ان زیر تیغ انتقاد برد . باورنکردنی بود . به همه حمله کرد . الن اسمیت ، درن فلچر ، ادوین ون در سار . روی کسی را بی نصیب نگذاشت .من بهش گفتم که کاری که کردی شرم اور و مثل جوک بود . روی ادعا میکرد که ما باید ویدیو را در بین همه اعضای تیم مشاهده کنیم و اجازه بدهیم که ان ها تصمیم بگیرند .
فکر میکنم که وقتی روی رفت رختکن نفس راحتی کشید . بازیکن ها دیگر مجبور نبودن که زیر رگبار گلوله ای که بهش عادت کرده بودن قرار بگیرند .
بعدا در اواخر فصل که از ما جدا شده بود پیش من و کارلوس کیروش امد و عذرخواهی کرد . همیشه با کارلوس مشکل داشت و من این را نمیفهمیدم .
سختترین بخش بدن روی زبانش است . رام نشده ترین زبانی که تصور کنید را دارد . روزی که سر ان ویدیو بحث میکردیم متوجه شدم که چشم هایش باریک شدند و فقط نقطه ریز سیاهی در چشمانش دیده میشد . واقعا دیدن ان ترسناک بود تازه من اهل گلاسکو اسکاتلندم .
او میتواند با اعتماد بنفسترین ادم های دنیا را هم ضعیف نشان دهد . او فرد وحشی و ترسناکی بود .
روی کین باید میرفت چون فکر میکرد که مربی تیم است .
رابین ون پرسی
رابین پیشنهاد های بهتر از باشگاه های دیگر را رد کرد تا به جایی بیاید که میتواند در ان بیشتر موفق باشد . او یونایتد را انتخاب کرد چون در سیتی یکروز کسی اتیش روشن میکرد و روز دیگر با مربی کتک کاری میکرد و یا وسط فصل بازیکنشان هوس گلف بازی در کشورش میکرد . همیشه بیاد دارم که ارسن گفت هنوز درک نمیکنی که چه بازیکن خوبی را داری میگیری. مدتی طول کشید تا بفهمیم رابین چقدر خوب است.حتی اسکولز و کریک هم تا مدتی نمیتونستند با سرعت جابجایی های او در زمین هماهنگ شوند .
رابین با ونگر صحبت کرد و بهش گفت که یونایتد مقصد مورد علاقش است . پیشنهاد ما 20 میلیون بود و من به ارسن هم گفتم که 25 میلیون پوند نمیدیم . ارسن حرفم را باور نمیکرد . باورش نمیشد که یونایتد حاضر نشود 25 میلیون برای همچین بازیکنی بدهد . اخر سر ارسنال گفت 22.5 به علاوه 1.5 میلیون پوند به ازای قهرمانی در جام های مختلف و ما هم کار را تمام کردیم .
من روزی که بازنشسته شدم از رابین عذرخواهی کردم . چون بهش قول داده بودم که در اینده نزدیک قصد کناره گیری ندارم .
هارگریوز
به محض اینکه وی را خریدیم چیزی راجع بهش بود که من زیاد خوشم نمی اومد .
هارگریوز یکی از ناامید کننده ترین خریدهای من بود . تقریبا در 3 سال تنها 2 بار بازی کرد . 19 میلیون براش دادیم و دستمزد خوبی هم میگرفت پس خرید نا امید کننده ای بود چون من به او به عنوان جانشین روی کین نگاه میکردم . کیفیت فوق العاده ای داشت ولی به اندازه کافی نتونست بازی کند . اصلا اعتماد بنفس نداشت . اراده لازم برای پشت سر گذاشتن مشکلاتش نشان نداد.
رود ون نیستلروی
من واقعا به رود احترام میگذاشتم و تحسینش میکردم . ولی فکر میکنم که یکمقدار تحت تاثیر رئال مادرید که در دور و برش بود قرار گرفت و البته از دست کارلوس کیروش و رونالدو هم ناراحت بود . بخاطر قراردادش ما مجبور بودیم که او را به رئال بفروشیم .
بعد از اینکه در بازی فینال جام اتحادیه 2006 روی را نیمکت گذاشتم بهم فحش داد . همیشه ان صحنه را بیاد دارم . باورم نمیشد . کارلوس کیروش عصبانی شد و بقیه بازیکن ها بهش گفتند که درست رفتار کند .
ان موقع میدانستم که دورانش به پایان رسیده است . میدونستم که دیگر نمیتونیم همان رود قدیم را داشته باشیم . بعد از حادثه ان روز رفتارش بدتر از قبل شد .
مانچینی
اینکه قبول کرد توز دوباره به تیم برگردد نشان دهنده عمق ناتوانی سیتی و مانچینی برای بردن لیگ بود .
او با این کار به پرستیژش به عنوان یک مربی لطمه زد .
پیتر کنیون
احساس میکنم که پیتر سعی کرد خیلی کارهای مختلف انجام دهد و به همین خاطر نتونست در انجام وظایف مهمش درست عمل کند . یکی از بزرگترین تخصص هایی که مدیر اجرایی باید داشته باشد این است که بتواند ماموریت های مختلف و دشوار را با هم انجام دهد و قدرت مدیریت داشته باشد .
توز
من توز را بین دو نیمه فینال لیگ قهرمانان 2009 وارد زمین کردم و احساس کردم که یک مقدار دارد برای خودش بازی میکند . تا انجایی که من میدانم ان موقع تصمیمش برای رفتن به سیتی را گرفته بود . شایعه این بوده که همسایه مان 47 میلیون پوند برای او پرداخته است که این برای من رقم زیادی است
دربی
بعد سوت پایان بازی ان دربی سیاه من مطمئن شدم بازیکن ها بفهمند که مایه شرمساری شده اند .
ارسنال
از سال 2003 تا نیمه نهایی لیگ قهرمانان 2009 من و ارسن هرگز بعد بازی هایمان نوشیدنی نمیخوردیم . البته الان چند سالی است که رابطه خوبی داریم .
چیزی که از ان بازی جنجالی با ارسنال میدانم این است که تا به خودم امدم دیدم که سر تا پایم پیتزایی شده است . ما بعد بازی غذاهای مختلفی مثل پیتزا و مرغ در رختکن حریف میگذاریم . ان ها گفتند که سسک فابرگاس پیتزا را پرتاب کرده و تا همین امروز نمیدونم که ان روز چه کسی واقعا مقصر بود .
ارسنال به غیر از ویلشر بازیکنی تولید نکرده است . ان ها بازیکنان را پرورش دادند که این ها با هم فرق میکند . ان ها بازیکنان را از فرانسه و جاهای دیگر میخرند و پرورش میدهند .
لیورپول
برای لیورپول رسیدن به سطح ما و سیتی نیازمند خرج کردن زیاد بود .
انفیلد در طی سال ها تغییری نکرده است . حتی رختکن مثل همان 20 سال پیش است .
ان چاپ عکس سوارز روی پیراهن یکی از مسخره ترین کارها برای باشگاهی با عظمت لیورپول بود .
سرمربی تیم ملی ایران
کیروش یکی از بهترین دستیارانی بود که داشتم .
مارک بوسنیچ
همش در حال غذا خوردن بود . از ساندویچ بگیر تا سوپ و استیک همه غذاهای منو را میخورد .
بزرگترین ضربه
تمامی ضربه هایی که در دوران مربیگریم خوردم قابل مقایسه با از دست دادن لیگ به سیتی نیست . هضم اتفاقات ان روز و از دست دادن لیگ بسیار سخت بود . من باید جام را پس میگرفتم . فصل پیش بیشتر از هر زمان دیگری در اتاق انالیز ویدیویی حریفان سر کردم .
شراب در چلسی
شراب هایی که بعد بازی چلسی میداد افتضاح بود . من اصلا اینرا نمیفهمیدم . یکبار به ابراموویچ این موضوع را گفتم و هفته بعد یک بطری شراب درجه یک برایم فرستاد. یکی از بهترین شراب هایی که خوردم .
خورخه مندز
باید بگم که خورخه مندز بهترین ایجنتی است که تا بحال باهاش بر سر خرید بازیکن کار کردم .
کایرون ریچاردسون
من یک نقاشی بسیار زیبا در دفترم دارم که ریچاردسون ان را کشیده است .
ویدیچ
ویدیچ انسان محکم و تسلیم ناپذیری است . او بسیار به کشورش صربستان افتخار میکند و در سال 2009 پیش من امد و گفت که شاید از جایی دعوتش کنن که برود .
من گفتم منظورش چیست و او گفت که اگر بین کشورش و کوزوو جنگ شود او برای انجام وظیفه میرود . واقعا حرفش جدی بود .
لمپارد و جرارد
لمپارد برای من یک خدمتگذار فوق العاده برای چلسی بوده است ولی او را یک فوتبالیست نخبه در سطح بین المللی نمیدانم . همچنین از معدود افرادی هستم که جرارد را بازیکن تاپ تاپ نمیدانم . البته در برهه ای برای خریدش تلاش کردم . فرناندو تورس را هم زمانیکه در اتلتیکو بود زیر نظر داشتم ولی بنیتز بخاطر ارتباطاتش در اسپانیا موفق شد که زودتر از ما او را جذب کند .