زمین سرد است و برف آلوده و تر
هوا تاریك و توفان خشمگین است
كشد - مانند سگها - باد ، زوزه
زمین و آسمان با ما به كین است
شب و كولاك رعب انگیز و وحشی
شب و صحرای وحشتناك و سرما
بلای نیستی ، سرمای پر سوز
حكومت می كند بر دشت و بر ما
نه ما را گوشه ی گرم كنامی
شكاف كوهساری سر پناهی
نه حتی جنگلی كوچك ، كه بتوان
در آن آسود بی تشویش گاهی
دو دشمن در كمین ماست دایم
دو دشمن می دهد ما را شكنجه
برون: سرما، درون: این آتش جوع
كه بر اركان ما افكنده پنجه
دو اینك سومین دشمن كه ناگاه
برون جست از كمین و حمله ور گشت
سلاح آتشین، بی رحم ... بی رحم
نه پای رفتن و نی جای برگشت
بنوش ای برف! گلگون شو، برافروز
كه این خون، خون ما بی خانمانهاست
كه این خون، خون گرگان گرسنه ست
كه این خون، خون فرزندان صحراست
درین سرما ، گرسنه، زخم خورده
دَویم آسیمه سر بر برف چون باد
ولیكن عزت آزادگی را
نگهبانیم، آزادیم... آزاد
_
اخوان - "زمستان است"