11آوريل 1973 ، بازي رفت نيمه نهايي جام باشگاه هاي اروپا بين يوونتوس ايتاليا - داربي كانتي انگلستان
...................................................................................
پيتر ( پيتر تيلور يار هميشگي و دستيار برايان كلاف ) نيم ساعت پيش از آغاز بازي شتابان پا به رختكن مي گذارد ، صورتش سرخ است و چشم هايش گشاد . او مي گويد " اون تو رختكن لعنتي داوران بود . خودم ديدم رفت تو . تا حالا دو بار رفته اونجا " .
تو ( برايان كلاف ) از او مي پرسي " كي رفت تو ؟ كي ؟ "
پيتر مي گويد " هالر ، بازيكن ذخيره شان . با چشماي خودم ديدم رفت تو . دومين باري بود كه رفت تو . با كرانت ( داور بازي ) لعنتي حرف مي زد "
تو به او مي گويي " فراموش كن "
پيتر فرياد مي زند " هالر يه آلماني لعنتيه و اون داوره شولنبرگ هم آلمانيه . درست نيست . بهت مي گم اونا درباره ي چيزي حرف مي زنن "
دوباره به او مي گويي " پيتر اين مسئله ي لعنتي رو فراموش كن . به بازي فكر كن . به مسابقه "
بازي رفت مسابقه ي نيمه نهايي جام باشگاه هاي اروپا ، 11 آوريل 1973...
استاديوم كاموناله ، سياه و سپيدپوشان ، پرچم هاي سياه و سپيد 72000 طرفدار يوونتوس ، بانوي پير در جامه ي سياه و سپيد :
زوف ، اسپينوزي ، مارچتي ، موريني ، سالوادوره ، كازيو ، كوچرودو ، آناستازي ، كاپلو و آلتافيني...
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
" كثيف ، كثيف ، حرامزاده هاي كثيف " ، پيتر اين جمله را بر زبان مي آورد ، اين را پيش از نشستن روي نيمكت بر زبان مي آورد ، پيش از اين كه حتي بنشيني ، پيش از آنكه حتي يك ضربه به توپ نواخته شود
بيست دقيقه ي اول را با تكل هاي پرشمار روي پا با پيراهن كشيدن ها و بازي رياكارانه سپري مي كني...
" آن ها فقط خود را برابر پاي داور به زمين مي اندازند " .
سد كردن راه ، شيرجه رفتن و گرفتن بازيكنان...
" ايتاليايي هاي كثيف ، شيرجه رو ، فريبكار و حرامزاده " .
سپس فورينو آرنجش را به صورت جميل مي كوبد . جميل پاسخ او را مي دهد ، يك پاسخ كوچولو ولي جميل كارت زرد دريافت مي كند...
پيتر فرياد مي زند " مرده شورتو ببرن داور ! پس فورينو چي ؟ "
روي مك فارلند و كوچرودو به سوي توپي كه بلند ارسال شده مي دوند. سرهاي مك فارلند و كوچرودو به هم مي خورند .مك فارلند كارت زرد دريافت مي كند...
پيتر فرياد مي زد " براي چي ؟ براي چي لعنتي ؟ براي هيچي ، هيچي ! "
جميل كارت گرفته . براي هيچي . مك فارلند كارت گرفته براي هيچي .
" براي رابطه شون با كراوات ، داور لعنتي "
جميل و مك فارلند در بازي هاي مرحله ي قبل هم كارت زرد گرفته بودند . اين چيزي بود كه نمي خواستي امشب رخ دهد ، اين دو بازيكن در بازي برگشت غايب خواهند بود ، چيزي كه نمي خواستي رخ دهد...
پيتر مي گويد " اون لعنتيا مي دونستن ، لعنتيا مي دونستن "
تقريبا نيم ساعت سپري شده تقريبا نيم ساعت گذشته و نتيجه هنوز صفر صفر است كه آناستازي وبستر و تاد را مغلوب مي كند ، وبستر و تاد را مغلوب مي كند تا توپ را به آلتافيني بدهد تا نتيجه را يك بر صفر به سود يوونتوس كند ، تا دو دقيقه ي بعد ، فقط دو دقيقه سپري مي شود كه اوهر در صحنه اي كاملا بي اهميت توپ را براي هكتور مي فرستد و هكتور توپ را درون محوطه ي جريمه ي آنها جلو مي برد و اداي شوت زدن را در مي آورد و سپس با پاي راستش شوت مي زند و نا گهان دو دقيقه ي بعد در صحنه اي كاملا بي اهميت...
يك يك ! يك يك ! يك يك ! يك يك !
سالوادوره و موريني مغلوب شده اند ، زوف روي زمين غلتيده استاديوم كاموناله در سكوت فرو رفته ، پرچم هاي سياه و سپيد پايين آمده اند .
كازيو فرصتي را از دست مي دهد توپ را به بالاي تير مي زند ، نيش توپ را پس از ضربه ي مارچتي از روي خط دروازه دفع مي كند ولي نتيجه يك يك در نيمه ي نخست پابرجا باقي مي ماند ، در نيمه لعنتي نخست :
هالر ، بازيكن ذخيره يوونتوس از روي نيمكت بلند شده و كنار شولنبرگ داور مسابقه به سوي رختكن مي رود...
پيتر مي گويد " اونجا رو نگاه كن . چه قدر مي توني ببيني و حرف نزني ؟ "
و پيتر از كنار تو روي نيمكت بلند شده و دنبال آنها مي دود...
او فرياد مي زند " ببخشيد آقايان . من آلماني بلدم اجازه مي دين گوش بدم چي مي گين ؟ "
ولي هالر با مشت به دنده ي پيتر مي كوبد و اورا از شولنبرگ دور مي كند و محافظان كنار زمين را صدا مي زند كه پيتر را كنار ديوار خروجي زمين نگه مي دارند و تو و بازيكنان از دل درگيري ها وارد رختكن مي شويد...
كاري از دست تو براي پيتر برنمي آيد...حالا نه . نه حالا...
حالا بايد وارد رختكن شوي چرا كه درآمدت آنجا به دست مي آيد . تو آنجا زندگي مي كني...
اين مكاني است كه تو بايد آنجا باشي ، با تيمت ، با پسرانت...
تو به آنها مي گويي " اونا در حد يه تيم دسته سومي اند ، فقط قاطي نكنيد "
اما از همينجاست كه شرايط عليه تيم شما تغيير مي كند ، با فكر كردن به پيتر نگاه داشته كنار ديوار ، از همين جاست كه شما اشتباه مي كنيد ، با فكر كردن به پيتر نگاه داشته شده به ديوار...
او به كلي قاطي كرده...شما بايد براي نتيجه ي يك يك دفاع كنيد ؟ بايد با نتيجه ي يك يك حمله كنيد ؟
اما داربي نه دفاع مي كند نه حمله...
همه شما قاطي كرده ايد . هالر جاي كوچرودو را در شصت و سومين دقيقه مي گيرد و همه چيز تغيير مي كند ، پايان همه چيزهاي خوب و آغاز همه چيزهاي بد...
در شصت و سومين دقيقه بازي رفت نيمه نهايي جام باشگاه هاي اروپا ، هالر و كازيو با يك و دو وارد محوطه ي جريمه تو مي شوند و. ناگهان كازيو برمي گردد و با ضربه اي بولتون را مغلوب و نتيجه را در شصت و ششمين دقيقه دو بر يك به سود يوونتوس مي كند...
ولي شكست دو بر يك برابر يوونتوس آنقدرها هم بد نيست ، تو هنوز گل هكتور را داري ، يك گل در خانه حريف را ، پيروزي يك بر صفر در بيس بال گراند داربي كانتي مترادف با صعود است ، صعود به ديدار نهايي جام باشگاه هاي اروپا...
اين همان چيزي است كه به آن فكر مي كني ، چيزي است كه در فقط هفت دقيقه به پايان بازي مانده به آن فكر مي كني ، فقط هفت دقيقه ي لعنتي تا پايان مانده كه آلتافيني دو مدافع تو را پشت سر مي گذارد و نتيجه را سه بر يك به سود يوونتوس مي كند ، سه بر يك لعنتي و حالا پرچم هايشان برافراشته شده...سياه و سپيد . سياه و سپيد . سياه و سپيد لعنتي...
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
آنها تيم بهتري هستند ولي اين اهميتي ندارد...
براي اين كه دغلكار هستند و دغل كار ها هرگز نبايد ببرند :
تو در جلسه ي مطبوعاتي فرياد مي زني " ايتاليايي هاي حرومزاده ي دغلكار نكبتي . "
و از آنجا كه شايد نفهمند چه مي گويي اين بار آهسته تر مي گويي " دغل كارها . لعنتي ها . حرومزاده ها . "
آن ها مي پرسند " COS HA DETTO ? COS HA DETTO ? COS HA DETTO ? "
تو سياست پيشه نيستي . تو سفير معرفي بازي فوتبال سفير اين بازي انگليسي نيستي...
تو فرياد مي زني " من با حرومزاده هاي دغل كار نكبتي حرفي نمي زنم "
تو سياست پيشه نيستي . ت. سفير نيستي . ت. آينده اي براي مربي گري تيم ملي انگليس نداري .
تو عربده مي كشي " بزدل هاي لعنتي و دغل كار "...
تو از ايتاليا متنفري... تو از يوونتوس متنفري...
بانوي لعنتي پير حرامزاده ي تورين...
بد كاره ي اروپا....
تو بوي گند بانوي پير را به ياد خواهي آورد ، بوي تعفن تورين را ، هميشه آن را به ياد خواهي داشت ، بوي گند فساد را ، بوي تعفن گنديدن را....
پايان همه چيزهاي خوب ، آغاز همه چيزهاي بد...
تورين ، ايتاليا 1973
همه چيزهاي بد را............
منبع : كتاب يونايتد نفرين شده به نوشته ي ديويد پيس )