طرفداری - بازی اعداد در فوتبال نام کتاب متفاوتی است که در مجموعه طرفداری تصمیم گرفتیم ترجمه آن را در اختیار شما بگذاریم:
بخش اول
بخش دوم
بخش سوم
بخش چهارم
در مسیر کار دانشمندان فوتبال
کار دانشمندان فوتبال در این حوزه به ما اطلاعات وسیعی ارائه می دهد. آنها تلاش کرده اند تا ببینند نقش شانس در فوتبال چقدر مهم است.
آندریاس هویر، استاد شیمی دانشگاه مونستر آلمان، همکاری های خوبی در این زمینه داشته است. او و تیمش متوجه شدند که بین محاسبه میزان لگد زدن اسب ها در ارتش و پدیده های انسانی، مرز وجود دارد و این دو پدیده با هم تفاوت هایی دارند.
یکی از توضیحات این است که آمار نشان می دهد، تیمی که یک یا دو گل پیش افتاده، احتمال رسیدنش به گل سوم و چهارم بیشتر می شود. این چیزی است که پویسن در تحقیقاتش در محاسبه لگد زدن اسب ها با آن مواجه نبود. دربی سال 2011 شهر منچستر را به خاطر بیاورید. بازی که هواداران سیتی هرگز آن را فراموش نمی کنند و هواداران یونایتد آرزو می کنند تا آن را فراموش کنند. آیا گل های چهارم، پنجم و ششم سیتی در ادامه شرایط بازی اتفاق افتاد یا واقعا فاصله دو تیم 6 گل بود؟
هویر و تیمش، 20 سال اخیر مسابقات بوندس لیگا را مورد مطالعه قرار دادند تا ببینند چه میزان از گل ها به دلیل کیفیت بازی یک تیم و چه میزان به دلیل شرایطی که بر بازی حکم فرما شده، به ثمر می رسند. این گروه آلمانی نتیجه گرفتند که از نظر ریاضی، یک مسابقه فوتبال مانند این است که دو تیم، هر کدام برای خودشان سکه شیر یا خط بیندازند. اگر هر کدام از دو تیم موفق شود سه بار متوالی شیر یا خط بیاورد، یعنی به گل رسیده است. تعداد سکه انداختن هر یک از دو تیم به شرایط بدنی، روحی، کیفیت بازیکنان و مربی و سیستم کاری دو تیم بستگی دارد.
به بیان دیگر، کیفیت تیم شما تنها به شما این امکان را می دهد که شوت های بیشتری بزنید و به لطف چارلز دیپ، حسابدار فوتبال دوست، می دانیم که از نظر آماری تقریبا از هر 8 شوت، یک گل به دست می آید. هویر و تیمش در نهایت پس از مطالعه 20 سال رقابت های بوندس لیگا متوجه شدند که شانس و بخت نقش اساسی در نتایج یک تیم دارد. پس از آن مهارت و آمادگی و سپس شرایط آن مسابقه به طور خاص تاثیر گذار هستند و تصمیم می گیرند که یک تیم پیروز شود و چه تعداد گل بزند. آن نتیجه عجیب منچسترسیتی با روبرتو مانچینی بیش از آنکه نشان از مهارت بالای آن تیم داشته باشد، نمایانگر شانس و بخت است.
این نتیجه برای هوادارانی که فکر می کنند مهارت تنها عامل تعیین کننده نتایج بازی است، سورپرایز کننده است اما مشخص شد که عوامل دیگری نیز در کنار مهارت و کیفیت، در نتیجه تاثیر گذار هستند.
چند سال پیش، دو فیزیکدان نجومی، جرالد اسکینر از دانشگاه ماریلند و گای فریمن از دانشگاه وارویک به نتایج رقم خورده در فوتبال علاقه مند شدند.
آنها با سیستم خاص خودشان سعی کردند تا متوجه شوند چقدر امکان دارد تیم برتر در یک بازی پیروز شود. به بیان دیگر چقدر یک بار "تیم اشتباهی" با سه امتیاز زمین بازی را ترک می کند. آنها با مطالعه جام های جهانی بین سال ها 1938 تا 2006 به این نتیجه رسیدند که تا زمانی که یک تیم با 3 یا 4 اختلاف گل برتری به پیروزی نرسد، نمی توان گفت پیش از بازی کیفیت بالاتری داشته است.
بعد اسکینر و فریمن یک قدم جلوتر برداشتند. آنها از خودشان پرسیدند با نگاه کردن به نتیجه بازی، چقدر می توان از کیفیت دو تیم اطلاعات به دست آورد. اگر نتایج موازی با مهارت و کیفیت تیم ها حرکت می کند، پس مفهوم "سه گانه غیر قابل انتقال" چیست؟ شاید این مفهوم تا به حال به گوش شما نخورده باشد. این مفهوم یعنی اگر یوونتوس مقابل رم پیروز شود و رم از اودینزه ببرد، یعنی یوونتوس قطعا اودینزه را می برد. اما این مساله درست نیست.
زمانی که اسکینر و فریمن 147 "سه گانه غیر قابل انتقال" را در تاریخ جام های جهانی بررسی کردند، متوجه شدند که اکثر مواقع این سه گانه ها حکم قطعی ندارند و تیم های ضعیف تر ممکن است مقابل تیم های قوی تر شکست نخورند. یعنی به عنوان مثال اودینزه اکثر مواقع از یوونتوس شکست نمی خورد. همچنین این دو دانشمند دریافتند که در نیمی از بازی های جام جهانی، تیم برتر پیروز نمی شود و نتیجه با شانس رقم می خورد.
دانشمندان فوتبال دیگر نیز از این نظریه حمایت کرده اند. دیوید اسپیگلهالتر، استاد دانشگاه کمبریج انگلیس می خواست بداند که در پایان فصل 2006-2007 لیگ برتر، آیا واقعا تیم هایی که در صدر جدول هستند، قویتر هم هستند؟ آیا قهرمان آن فصل، منچستریونایتد از سایر تیم ها قویتر و با کیفیت تر بوده است؟ آیا واتفورد، شفیلدیونایتد و چارلتون بدترین کیفیت را داشته اند؟
برای فهمید این مساله، او باید متوجه می شد که چه میزان از امتیازها برحسب شانس بین تیم ها توزیع شده است. تاریخ به ما می گوید 48 درصد از بازی ها با پیروزی تیم میزبان همراه است. 28 درصد مساوی و 26 درصد تیم مهمان پیروز می شود. اسپیگلهالتر نام آن را قانون 48/28/26 گذاشت. بدین ترتیب متوجه شد که در آن فصل تنها منچستریونایتد و چلسی چنان کیفیتی داشتند که تحت هر شرایطی می شد آنها را در نیمه بالای جدول تصور کرد. در پایین جدول به طور 77 درصد مطمئن شد که واتفورد بی کیفیت ترین تیم بوده اما در مورد شفیلد یونایتد تنها 30 درصد مطمئن بود. وضعیت شفیلد با فولام و ویگانی که در لیگ ماندند تفاوتی نداشت. آنها بهتر نبودند، فقط خوش شانس تر بودند.
دیدار با پروفسور شانس
هیچ دانشمندی مانند مارتین لیمز به سوالات هواداران فوتبال پاسخ خوبی نداده است. لیمز پروفسور تمرینات ورزشی است و در دانشگاه مونیخ فعالیت می کند. با دانستن آنکه او برای آگزبورگ و بایرن مونیخ کار می کند، می فهمیم که فوتبال نقش پررنگی در زندگی او دارد.
لیمز سال ها از عمر خود را صرف ساختن نرم افزارهای کامپیوتری برای داده هایی به تیم ها و افزایش سطح کیفی آنها گذاشت. یکی از موضوعات مورد علاقه او شانس در فوتبال است. او با تیمش نقش شانس در زمین را اندازه گیری کرد: بعضی گل ها به طور واضح در نتیجه تلاش سخت و فوق ستاره ها حاصل می شوند اما بقیه گل ها، نه. گل های دیگر ممکن است روی لو رفتن توپ، اشتباه مدافع در تکل زدن، یک سانتر نه چندان خوب و غیره به وجود آیند.
برای بررسی نقش شانس، لیمز و تیمش 2500 گل فصل را بررسی کردند و میزان شانس را در هر یک از آنها کدبندی کردند و نتیجه این بود:
همه دیدند که در گل اول فیلیپ لام در جام جهانی 2006 شانس نقش داشت اما اینکه توپ چگونه به دست زننده گل رسید، در ادامه پاس اشتباه حریف بود و این گلی بود که برنامه ریزی شده نبود. من همچنین گل سوم آن بازی را خیلی دوست داشتم. سانتر فیلیپ لام با دفع ناقص مدافع حریف به کلوزه رسید و او موفق به گلزنی شد.
پس از ساعت ها و ساعت ها بررسی گل های مختلف جام جهانی، لیمز و دستیارانش به این نتیجه رسیدند که به طور میانگین در هر گل، نقش شانس 44 درصد بوده است. لیمز همچنین به این نتیجه رسید که زمانی که نتیجه بازی 0-0 است، درصد گل های شانسی بالاتر می رود. تیم ها هنوز با سیستم ابتدایی خود کار را ادامه می دهند. زمانی که دو تیم تمام راه های نفوذ یکدیگر را به طور سیستماتیک بسته اند، فقط یک حادثه می تواند نتیجه 0-0 را تغییر دهد. بازی این هفته تیم مورد علاقه خود را نگاه کنید و نقش شانس را در هر یک از گل ها بررسی کنید تا متوجه شوید به طور میانگین 50 درصد از گل ها شانسی هستند.
آیا مانند تفکر کلیشه، هر چه شوت بیشتری بزنید، گل ها هم بیشتر می شوند؟ نه. ما یک قدم از لیمز جلوتر می رویم تا بدانیم آیا اینطور است؟ بررسی های ما در چهار لیگ معتبر اروپا بین سال های 2005 تا 2011 بوده است که 8232 بازی را شامل می شود. نتیجه چیست؟ تیم هایی که شوت بیشتری در یک بازی زده اند، در کمتر از نصف حالت ها پیروز بوده اند. در واقع در 47 درصد از اوقات، تیمی که بیشتر شوت زده، برنده شده است. در ایتالیا و آلمان این درصد 45 بوده است. شاید فکر کنید اگر شوت های در چارچوب را حساب کنیم، نتیجه خیلی فرق می کند اما خیر. تیم هایی که شوت در چارچوب بیشتری داشته اند، بین 50 تا 58 در صد از بازی ها را برده اند. بستگی به لیگ دارد.
قبول نقش شانس در فوتبال
لوییس فن خال، یک آدم ضد تفکرات کرایوف است. فن خال معتقد است فوتبال زمانی بهترین بازده را می دهد که بازیکنان در داخل و خارج از زمین با نظم و دیسیپلین کامل باشند. فن خال خودش را تعیین کننده سرنوشت خودش می داند. حتما جر و بحث او را با لوکا تونی بر سر میز ناهار شنیده اید. او کسی است که در فوتبال نقشی برای شانس متصور نیست و فقط نظم را می بیند.
بله یک تیم به نظم، استعداد و سازمان دهی نیاز دارد. اما نمی توان انکار کرد که شانس هم نقش دارد. قطعا فن خال متعجب می شود وقتی بداند آزمایش های دانشمندان فوتبالی نشان داده که نیمی از گل ها به واسطه شانس حاصل می شود و تیم بهتر تنها در نیمی از اوقات پیروز می شود. بارها در این کتاب تحقیقات دانشمندان مختلف را مطرح کرده ایم و مشخص شد:
فوتبال مانند تاس انداختن است.منطق و شانس دوشادوش یکدیگر در فوتبال نقش دارند و باید کاری کنیم تا فوتبال را با شانس قبول کنیم و به جلو پیش ببریم.
این مساله به آن معنا نیست که نمی توانید خودتان کاری انجام دهید. مربیان می خواهند کاری کنند تا شاخص احتمالات را بالا ببرند و بازی را ببرند. خوانما لیو، کارشناس مطرح اسپانیایی یک بار گفت: به عنوان یک مربی باید کاری کنید تا نقش شانس تا حد ممکن در مسابقه شما پایین بیاید. این یعنی بیشترین بهره را از امکانات، بازیکنان و قدرت خود ببرید. این یعنی با دانایی پولتان را خرج کنید، خوب تمرین کنید، تاکتیک تیمتان را ارتقا دهید و بهترین مربیان را استخدام کنید.
نمی توانیم شانس را کنترل کنیم. باید قبول کنیم که نیمی از اتفاقات مهمی که در زمین می افتد، تابع شانس است و در دست شما نیست. اما 50 درصد دیگر در دست خودتان است. به همین دلیل است که کمپانی های بزرگ جهان میلیون ها دلار خرج می کنند. برای اینکه یک تساوی را به پیروزی تبدیل کنند. برای آنکه نقش شانس را تا حد ممکن کم کنند.
نمی توانیم همه خوش شانس باشیم اما می توانیم تلاش کنیم خوب باشیم.