طرفداری- زمستان های پوشیده از برف، خیابان های پر از نور، مردمان بزک کرده و اتوکشیده، همه این ها را به صورت یکجا و در یک نقطه می توان تماشا کرد؛ مسکو! ابر شهر پهناورترین کشور دنیا. سرزمین تلاقی رقص و نور. اینجا همه چیز در دسترس است. تاریخ و مدرنیته گویی کنار هم سخت گره خورده اند. ورزش های زمستانی بسیار محبوب هستند. اهل هنرش، باله دریاچه قوی چایخوفسکی را دوست دارند و فوتبالی هایش از دربی های این شهر به وجد می آیند. اینجا بهترین نقطه برای دیدن تیم های مردمی و تیم های وابسته به قدرت حکومت است.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری در سال 1991، اسپارتاک مسکو تحت هدایت رومانتسف با کسب 9 قهرمانی از 10 قهرمانی لیگ برتر کشور روسیه بین سال های 1992 تا 2001، حاکم بلامنازع این لیگ نوپا بود. اما تا پیش از این دوره درخشان نیز آن ها محبوب ترین تیم شهر مسکو و کشور شوروی محسوب می شدند. بر خلاف دیگر باشگاه های شهر مسکو، اسپارتاک ارتباط و وابستگی مستقیمی با دولت یا صنایع کشور نداشت. آن ها یک باشگاه کاملا مستقل بودند و نام این باشگاه نیز از روی نام بَرده ای یونانی که برای آزادی خود با امپراطوری رم مبارزه کرد، برگرفته شده است.
در سوی دیگر شهر، زسکا مسکو تیمی است که به مردان ارتش معروف است؛ این باشگاه به عنوان تیم اصلی ارتش کشور شناخته می شود که در سال های ابتدایی فعالیت خود، بهترین بازیکنان ارتش روسیه درآن عضویت داشتند. اما تقابل این دو تیم را نمی توان مانند دیگر مناطق جهان به دو گروه طبقه کارگر و حکومت در اقشار اجتماعی تقسیم بندی کرد، بلکه رویارویی این دو تیم قدمتی به عمر یک قرن دارد که با مسائلی همچون فساد، تبانی و بازی جوانمردانه، پلیس مخفی و تبعید، دیکتاتورها و روشنفکران عجین شده است. این مورد هم مانند بسیاری از مسائل موجود در کشور روسیه، چیزی نیست که در نگاه اول هویت اصلی خود را نمایان کند.
علی رغم دوران درخشان زسکا در دهه اول هزاره جدید، این تیم هرگز نمی تواند محبوبیتی فراتر از اسپارتاک برای خود متصور باشد که یکی از دلایل اصلی آن ارتباط مستقیم آن ها با ارتش است. برای درک بهتر رابطه بین این دو غول شهر مسکو، باید به رخدادهای دوران پیش از جنگ جهانی دوم بازگردیم و یا جنگ داخلی بزرگی که به "مادر روسیه" معروف است.
زسکا مسکو در سال 1911 و توسط تعدادی از اسکی بازان تاسیس شد. این باشگاه در سال 1920 به تملک ارتش اتحاد جماهیر شوروی درآمد و هدف آن ها نیز از این تملک، فراهم کردن عرصه ای برای خودنمایی سربازان در زمینه فوتبال بود. قدرت ارتش باعث می شد آن ها بتوانند بهترین بازیکنان جوان کشور را در تیم خود داشته باشند. زسکا موفق شد 5 عنوان از 6 عنوان قهرمانی رقابت های لیگ روسیه را پس از جنگ به خود اختصاص دهد.
ورزش همواره به عنوان ابزاری برای تبلیغات و مانورهای سیاسی مورد استفاده قرار گرفته، اما این مساله در مسکو به حد اعلای خود رسیده است؛ لاورنتی پاولوویچ بریا، رئیس باشگاه دینامو مسکو رهبر KGB بود؛ لوکوموتیو مسکو تحت حمایت شرکت راه آهن ملی قرار داشت؛ کارخانه زیل حامی باشگاه دینامو در دوران حضور لیو یاشین بوده است؛ اما اسپارتاک باشگاهی بود که توسط اتحادیه های تجاری مورد حمایت قرار می گرفت. تماشای موفقیت های یک باشگاه طبقه کارگر برای تیمی که ارتش را به عنوان حامی خود می دید اصلا خوشایند نبود، مخصوصا وقتی که اسپارتاک توانست تنها 3 سال پس از شروع همکاری با شرکت تهیه گوشت "Promkooperstia" ، به مقام قهرمانی لیگ روسیه دست یابد. از همین زمان بود که لقب "myaso” یا گوشت نیز به القاب متعدد این باشگاه اضافه شد.
در این میان، تنها این زسکا نبود که با حسرت نظاره گر موفقیت های باشگاه مردمی اسپارتاک بود؛ رابطه دینامو با سفید و قرمزها (دیگر لقب اسپارتاک) به مراتب پر تنش تر بود که البته دلیل آن هم انتقام گیری شخصی عنوان شده است.
بریا، علاوه بر ریاست در باشگاه دینامو، رئیس پلیس مخفی کشور و دست راست استالین نیز محسوب می شد که در حذف مخالفان حکومت و رقبای سیاسی نقشی پر رنگ داشت. او نیز همانند مافوق خود تند خو و بی رحم و از شکست گریزان بود.
نیکولای استاروتسین و 3 برادرش همگی برای زسکا مسکو بازی کرده اند، نیکولای در دو رشته فوتبال و هاکی روی یخ برای شوروی بازی می کرد؛ اصول و عقاید برادران استاروستین که بازی جوانمردانه و آزادی بیان بود به زودی به هویت و شعار باشگاه تبدیل شد. اما این اصول با ذات و خواسته های بریا در سیستم کمونیستی آن زمان کشور روسیه در تضاد بود. به همین دلیل وی تصمیم گرفت برای متوقف کردن این موج به راه افتاده در باشگاه، برادران استاروتسین را با اتهام تلاش برای قتل استالین به منطقه ای در کشور سیبری تبعید کند. علی رغم شرایط بد زندان و تبعید، استاروتسین به لطف پیش زمینه فوتبالی توانست با شرایط کنار آید، اما در واقع فوتبال باعث شده بود او در تمام کشور برای خود محبوبیت کسب کند.
پس از مرگ استالین در سال 1953، او به پایتخت بازگشت و با تیمی ضعیف مواجه شد. استاروتسین پس از گذراندن دوران تاریک یکی از ظالم ترین دیکتاتورهای تاریخ و پشت سر گذاشتن دوران سیاهی که خبری از آزادی و آزادی بیان در آن نبود، تنها به امید فوتبال روزگار می گذراند.
دلایلی زیادی برای نامگذاری باشگاه اسپارتاک به عنوان "باشگاه مردمی" وجود دارد؛ عده ای می گویند دلیل آن نوع فوتبال هجومی ای بود که آن ها در دهه 1980 ارائه می کردند، عده ای دیگر آن را به وابستگی این تیم به اتحادیه ها بی ارتباط نمی دانند، اما مطمئنا دلیل اصلی آن این بود که این باشگاه، خود انتخاب می کرد که از چه گروه یا طیفی حمایت و دنباله روی کند.
شاید امروزه برای غربی ها ساده نباشد که تصور کنند چگونه یک کشور کمونیست می تواند بر جان و مال مردمش احاطه و کنترل داشته باشد، اما استادیوم ها تنها جایی بود که مردم می توانستند با خواست و میل خود در آن جمع شوند و هویت خود را فریاد بزنند.
تقابل اسپارتاک مسکو با دینامو و زسکا، به جنگ نیروهای مردمی در مقابل نیرویی قوی تر می ماند؛ البته این ساده ترین زبان برای بیان محبوبیت اسپارتاک در بین مردم است. دلیل دیگر این محبوبیت این است که آن ها برای سال های متمادی، بهترین تیم در شهر مسکو و اتحاد جماهیر شوروی محسوب می شدند. البته عدم ارتباط آن ها به حکومت نیز یکی از اصلی ترین دلایل برای این محبوبیت سراسری به شمار می رود.
شاید یکی از عجیب ترین تاکتیک های زسکا مسکو در به خدمت گیری بازیکنان این بود که آن ها تصور می کردند تنها با کسب نتیجه می توانند هواداران و محبوبیت را به سمت خود جذب کنند. معروف ترین صحنه مربوط به صداقت هوارداران اسپارتاک به جام جهانی 1962 باز می گردد؛ جایی که هواداران این تیم در دیدار روسیه مقابل شیلی داور را از این مساله آگاه کردند که توپ از حفره ای خارج از خط وارد دروازه شده و گل صحیح نیست.
یکی دیگر از صحنه های تاثیر گذار در رابطه با فلسفه جوانمردانه این باشگاه، دیدار معروف این تیم در مقابل نپر نپروپتروفسک در فصل 1983 رقم خورده است؛ در این دیدار، سرگی بازولف، مدافغ اسپارتاک در حالی که می توانست با خطا بر روی مهاجم حریف، مانع از بازگشایی دروازه شود، این کار را انجام نداد. کونستانتین بسکوف، سرمربی تیم به خاطر این حرکت جوانمردانه مدافع خود را تشویق کرد، در حالی که اسپارتاک می توانست در صورت نتیجه گیری در این دیدار، شانس قهرمانی خود را در پایان فصل افزایش دهد. مشخص نیست که در فوتبال امروز باز هم شاهد چنین صحنه هایی خواهیم بود یا خیر!
به دیگر تیم شهر مسکو می پردازیم؛ سول پاپ، نویسنده روسی در مورد موفقیت های اخیر زسکا در فوتبال روسیه می گوید:
"بودجه زسکا کمتر از دیگر باشگاه های شهر مسکو است، این مساله نشان می دهد روابطی که بین این باشگاه و دولت وجود دارد حداقل در این زمینه پاسخگو نیست. اما موفقیت های آنان تا جایی که من مشاهده کرده ام، به سیستم استعدادیابی باشگاه و جستجو برای بازیکنان ارزان قیمت برمی گردد. از جمله استعداد های جذب شده توسط زسکا می توان به واگنر لاو، دنیل کاروالیو، چیدی اودیا و سیدو دومبیا اشاره کرد."
با مقایسه خط دفاع دو تیم زسکا و اسپارتاک در 10 سال اخیر متوجه می شویم که در زسکا بازیکنانی نظیر ایگور آکینفیف، سرگی ایگناشویچ و واسیلی برزوتسکی حضور داشته اند، اما حریف سفید و قرمز پوش آن ها ستارگانی همچون نمانیا ویدیچ و مارکوس روخو را در ترکیب خود دیده است.
اما فوتبال در روسیه با حواشی زیادی نیز روبرو بوده است؛ در سال 2006 و پس از پیروزی بحث برانگیز 2-1 اسپارتاک مقابل روستوف، واسیلی اوتکین، گزارشگر شبکه تلویزیونی NTV کشور روسیه به صورت علنی اعلام کرد که در این دیدار تبانی صورت گرفته است و شاهد او نیز دفاع بسیار بد و مشکوک روستوفِ میزبان روی گل اول دیدار بود. حتی زننده هر دو گل اسپارتاک یعنی ایویکا اولیچ نیز پس از بازی گفت: "به نظر می رسد در روستوف همیشه خوش شانسی می آورم!" اما دادگاهی که در این ارتباط تشکیل شده بود، این ادعاها را بی اساس تشخیص داد.
در سال های اخیر و با ظهور و خیزش زنیت سن پترزبورگ در فوتبال روسیه، اندکی از جایگاه تقابل زسکا-اسپارتاک در لیگ برتر این کشور کاسته شده است. مساله دیگر، کم شدن تعداد تماشاگران در فوتبال روسیه است که به موردی نگران کننده تبدیل شده است. متوسط تعداد تماشاگر در بالاترین سطح لیگ این کشور در حال حاضر 11 هزار نفر برای هر دیدار است و این تعداد حتی با وجود افتتاح دو ورزشگاه روبین کازان آرنا و اسپارتاکاوتکریتی آرنا برای مسابقات جام جهانی 2022 نیز افزایش چشمگیری نداشته است. با این حال، در زمان دربی اسپارتاک و زسکا، جو و جمعیت حاضر در ورزشگاه به طرز غیر قابل باوری افزایش خواهد یافت.
همانند دیگر شهرهای روسیه، شهر سن پترزبورگ نیز تیمی بزرگ و هوادارانی پرشمار دارد، اما آنچه که این تیم کم دارد، همان روابط ریشه دار تاریخی عمیقی است که تقابل دو تیم بزرگ پایتخت را از سایر دیدار ها متمایز می کند. در پایان، دوگانه زسکا-اسپارتاک را می توان این گونه خلاصه کرد: تمام دیدارهای رو در روی این دو تیم فراموش نشدنی است؛ این تقابل همانند یک فیلم فوق العاده است.
به قلم اندرو فلینت از سایت TheseFootballTimes
داستان یک شهر (1)؛ بارسلونا: تقابل همیشگی با دولت مرکزی، تبِ دربی کاتالونیا
داستان یک شهر (2)؛ بوگوتا: شهر سیاستمداران و قانون گذاران، باشگاه میلیونرها
داستان یک شهر (3)؛ میلان: دیار خوشتیپان، خاستگاه دلامادونینای پرتنش و مهیج
داستان یک شهر (4)؛ تهران: هیجان سرخابی، شهر دود و دربی
داستان یک شهر (5)؛ کازابلانکا: از استعمار تا استقلال، خانه راجا و الوداد
داستان یک شهر (6)؛ استانبول: محل تلاقی اروپا و آسیا، دربی بین قاره ای
داستان یک شهر (7)؛ نیویورک: شهر آسمان خراش ها، خانه ستارگان پا به سن گذاشته دنیای فوتبال
داستان یک شهر (8)؛ مونته ویدئو: میزبانی برای میهمانان اروپایی، خشونتی فوتبالی از جنس آمریکای جنوبی
داستان یک شهر (9)؛ هامبورگ: باز هم بندری فوتبالی، با طعم تقابل هامبورگ و سن پائولی
داستان یک شهر(10)؛ منچستر: متاثر از انقلاب صنعتی اروپا، شیاطین در مقابل سیتیزن ها
داستان یک شهر(11)؛ ملبورن: مهد مد و سینما، شهرآوردی به قدمت یک دهه