طرفداری- اتفاقات پیرامون باشگاه، برای تیم استوارت پیرس که بعد از 1 ژانویه فصل گذشته، حتی یک گل در ورزشگاه خانگی نزده بود، مضحک بود. سیتی واقعا در قامت یک باشگاه بزرگ ظاهر نمی شد. باعث تعجب بود که کی و چگونه سیتی به این سرنوشت دچار شد.
سر الکس فرگوسن، ورزشگاه منچسترسیتی را «معبد عذاب» می نامید اما وضعیت عوض شده بود. شاید رویاهایی که شیناواترا به هر قیمت سعی در برآورده کردنش داشت، عامل این حس بد و مسموم در باشگاه شده بود. در یکی از رویدادهای بزرگ در تایلند، شیناواترا قول داده بود فصل آینده، منچسترسیتی دقیقا مانند منچستریونایتد شود!
قرار نبود به این سادگی ها این اتفاق رخ دهد. حداقل نه تا زمانی که شیناواترا در باشگاه بود. مخصوصا که پولش هم تمام شده بود. چه در زمان حال و چه در گذشته، هیچکس را از سیتیزن ها پیدا نمی کنید که در مورد اریکسون، حرف بدی بر زبان بیاورد. یکی از کارکنان باشگاه، در مورد وضعیت و پیچیدگی شرایط آن زمان گفته است: " من به 17 مربی در باشگاه خدمت کردم و اسون گوران، محبوب من بود. مردی خاص."
البته از جهاتی، این مرد سوئدی مرموز و پرهزینه زندگی می کرد. او در هتل «رادیسون ادواردین» اقامت داشت که شبی 2400 پوند، هزینه اش بود؛ اصلا هتل ارزانی محسوب نمی شد. این زندگی آرام و لوکس، اجازه می داد با دوستان خاصش ارتباط برقرار کند و هیچکس هم خبری نداشته باشد. اریکسون اکثرا به جای کارت اعتباری، از پول نقد استفاده می کرد. او حتی یک ولوو عالی هم داشت که استفاده نمی کرد و اکثر زمانش را در رستوران مورد علاقه خود به نام سن کارلو می گذراند.
اریکسون، روحیه کل باشگاه را بالا برد. بازیکنان در بازی های بیرون از خانه، در هتل های لوکس می ماندند. اسون گوران دائما بازی های جوانان و زیر 18 ساله ها را تماشا می کرد و باور داشت ساخت تیمی برای آینده، بسیار مهم است. دتمار هامان که شب ها قمار می کرد، نمی توانست صبح ها زود از خواب بیدار شود. به او زنگ می زدند. استفان آیرلند هم بود. این هافبک ایرلندی، دروغ بزرگی به رسانه ها گفته بود. او گفته بود دو مادربزرگش را از دست داده! دلیل این دروغ این بود که به بازی ملی برابر چک نرود و در عوض، در کنار نامزدش بماند! اسون گوران اریکسون که استفان را دوست داشت، بعد از شنیدن این جریان ها، او را «احمق» خطاب کرد.
بازیکنان، بیش از حد اریکسون را دوست داشتند و تمام تلاششان را در زمین انجام می دادند. آن فصل، سیتزن ها در رتبه هشتم جدول، فصل را به پایان رساندند. ریچارد دان، کاپیتان تیم، در خصوص نحوه تمرینات اریکسون گفته بود: " او با اینکه ما آبجو مصرف کنیم، مشکلی نداشت. می گفت ساعت 12 حتما برگردید. برمی گشتیم، اما هرکس در یک گوشه دراز می کشید. آهنگ می نواختیم و لذت می بردیم. این چیزها برای تیم مناسب بودند."
کارکنان باشگاه از وضعیت مالکان اطلاعی نداشتند. به جز اریکسون، افراد زیادی با شیناواترا در ارتباط نبودند. یک روز لزلی چاپمن، درست به مانند شیناواترا لباس پوشید و به سر تمرینات رفت. او لهجه تاکسین شناواترا را تقلید می کرد. در کنایه به اظهانظر این تاجر تایلندی، گفته بود: "یک روز این باشگاه از مانسفیلد (تیمی که عمدتا در سطح چهارم فوتبال انگلیس است) هم بزرگتر خواهد شد." قبل از یک بازی در لیگ، شیناواترا به بازیکنان گفته بود: "طوری بازی کنید که انگار فینال جام جهانیست." و کمی قبل تر از صحبت با بازیکنان، به اریکسون هم گفته بود باید لیگ را فتح کند! اریکسون که از این حرف ها شوکه شده بود، رو به چاپمن کرد و گفت: " لزلی، فکر می کنم ورژن تاکسین شیناواترایی که تو تقلید می کنی، از خودش بیشتر فوتبال بفهمد!"
در فوریه 2008، سیتی موفق شد در یک دربی فوق العاده خاص، یونایتد را 2-1 شکست دهد. این اولین دبل سیتی مقابل یونایتد بود که آخرینش به سال 1970 برمی گشت. وضعیت کلکل میان هوادران (سیتیزن ها برخورد جالبی با سالگرد کشته های هواپیمای مونیخ نداشتند) به حدی بد شد که دان و اریکسون مجبور شدند نامه ای به هواداران بنویسند تا احترام متقابل حفظ شود. تاکسین شیناواترا هم که امید داشت به واسطه انتخابات تایلند، ثروت 800 میلیون پوندی اش را از کشور خارج کند، جشنی ترتیب داد. این جشن چندان هم خوش یمن نبود، چون تاکسین نتوانست پول خودش را به دست بیاورد و این قسمت از ماجرا، همه چیز را عوض کرد.
وضعیت به شکلی شد که واردل، 2 میلیون پوند قرض داد تا تاکسین شیناواترا بتواند حقوق بازیکنان را پرداخت کند. بحران مالی به اوج رسیده بود. سیتی پس از پیروزی در دربی، در هفت بازی، تنها یکی را برد. شیناواترا به سختی پیدا می شد. اریکسون هم که سعی در برقراری ارتباط با او داشت، با ممانعت شدید این تاجر تایلندی رو به رو می شد. اریکسون به یکی از اعضای باشگاه گفته بود: "این آشغال با من صحبت نمی کند!" با وجود این لحظات سخت، برخی لحظات جالب و شگفت انگیز هم وجود داشت. پیتر اشمایکل، به بانکوک رفته بود تا در مراسم تشییع جنازه خواهر پادشاه، شرکت کند. یک شب او کارائوکه خواندن شیناواترا را تماشا کرد.
پینی زهوی، ایجنت مشهور دنیای فوتبال، بالاخره به اریکسون گفت که قرار است اخراج شود. هواداران سیتی در آنفیلد، به نشانه اعتراض بنری زدند که متنش این بود: "آه تاکسین، اسونِ ما را راحت بذار" این شعار با لحن آهنگ پینک فلوید، توسط هواداران گفته می شد. شکست 8-1 برابر میدلزبرو، واقعا غیرقابل باور و عجیب بود. ریچارد دانِ کاپیتان، نمی خواست به میدان برود و استفان آیرلند هم همراه با تیم، به خانه برنگشت.
اریکسون اخراج شد، اما وضعیت به هیچ وجه بهتر نشد. تیم به تور آسیا رفت. در بازی تدارکاتی دوم، والری بوینوف، بر روی نیمکت نشسته بود و کنتاکی با سیب زمینی سرخ شده می خورد. دتمار هامان هم شب ها دیر به هتل می آمد.
در پایان آن سال، یکی از مشاوران ارشد شیناواترا، او را ترغیب کرد باشگاه را به شیخ منصور از ابوظبی بفروشد. کمی بعد از اینکه فصل 09-2008 شروع شد، سیتی ثروتمندترین باشگاه جهان نام گرفت. آیا بدون شیناواترا، سیتی می توانست به این جا برسد؟ یا شیخ به هر طریقی شده منچسترسیتی را می خرید؟ می دانستید شیناواترا از فروش باشگاه، 90 میلیون پوند سود کرد و اکنون با پاسپورتی مونته نتگرویی، به سراسر جهان سفر می کند؟ او حال شش خانه در اقصی نقاط جهان دارد.
به قلم ایان لیدی من برای وبسایت دیلی میل
داستان منچسترسیتی 2007؛ از نخست وزیر فاسد و اریکسون رویاپرداز تا شکست 8-1 و ورود شیخ منصور (بخش اول)