بخش اول کتاب را اینجا بخوانید. در این بخش گفتیم که چارلز ریپ اولین کسی بود که قصد داشت فوتبال را محاسبه و آمار را وارد فوتبال کند.
طرفداری - هدف ریپ این بود که اتفاق ها و پدیده های فوتبالی را در قالب اعداد بشمارد. کاری که حافظه ما قادر به انجام آن نیست. متاسفانه شغل او در ارتش و وقوع جنگ، باعث شدند، اولین بازی که ریپ در موردش یادداشت بنویسد، 18 سال از صحبت های کاپیتان آرسنال فاصله بگیرد. آن بازی در تاریخ 18 مارس 1950 بود. بازی که او نگاه می کرد، سوییندون در مقابل بریستول راورز بود. ریپ قلم و کاغذش را از جیب بیرون آورد و در حالی که بازی را تماشا می کرد، یک علم متولد شد.
او معتقد بود که باید در هر ورزشی، زیر مجموعه ها مورد اندازه گیری قرار بگیرند. مثلا در فوتبال او تعداد پاس ها را از نظر جهت و کیفیت اندازه گیری می کرد. او کارش را ادامه داد و بیش از 2200 یادداشت در مورد نکات آماری فوتبال نوشت. برای هر بازی، 8 ساعت وقت می گذاشت تا تمام جزئیات آن را ثبت کند. 30 سال باقی مانده زندگی او به همین منوال گذشت. کلاه معدنچی ها را می پوشید و به استادیوم می رفت. ارزشمندترین کارهای او در طول جام جهانی 1958 انجام شد. او 50 صفحه از آمار و نمودارها را از حرکت توپ و کیفیت بازیکنان ارائه داد.
داده های او یک یادداشت علمی را پایه ریزی کرد. در سال 1968، برنارد بنجامین در مجله جامعه آمار، به بررسی این موضوع پرداخت که آیا نوشته های ریپ که حاصل 15 سال(تا آن تاریخ) بی خوابی های او هستند، تا چه اندازه برای فوتبال مفید هستند. یک یادداشت کوتاه علمی بود اما بسیار قدرتمند بود. آن یادداشت نشان داد که روش اندازه گیری ریپ علمی و دقیق است و اینکه برای اولین بار جنبه های جدیدی در فوتبال به چشم آمد. ریپ و بنجامین متوجه شدند که به طور میانگین، تیم ها از هر 9 شوت، یک گل به دست آورده اند. همچنین آنها فهمیدند درصد رسیدن پاس های سالم مثل شیر و خط است و تنها 50 درصد از توپ ها به مقصد می رسند. آنها دریافتند که در 91.5 درصد از اوقات، تعداد پاس های متوالی تیم ها، 1 تا 3 هستند و به پاس چهارم نمی رسند. ریپ یک مساله دیگر هم فهمید. اینکه در 30 درصد از لو رفتن توپ ها در محوطه جریمه، آن موقعیت به شوت روی دروازه می انجامد و حدود نیمی از گل ها از لو رفتن توپ ها به دست می آیند.
زمانی که لیورپول در سال 2011 دونینگ و جوردن هندرسون را جذب کرد، یعنی 60 سال پس از آغاز به کار ریپ، تیم ها به خوبی فهمیده بودند که گرفتن توپ در یک سوم دفاعی حریف چقدر ارزشمند است و بارسلونا پرس شدید را در دستور کار خود قرار داده بود. ریپ پرسینگ در فوتبال را کشف نکرد اما اولین کسی بود که اهمیت آن را گوشزد کرد. کاری که پیش از او، کسی آن را انجام نداده بود.
تایید عقاید با داده ها
ریپ یک محصول را ارائه داد و حسابداری فوتبالی تنها برای لذت شخصی اش نبود. او برای داده هایش استفاده های دیگری پیدا کرد. او تمام تمرکزش را روی کارش بر روی فوتبال گذاشته بود و اینکه بداند برای پیروزی در یک بازی فوتبال باید چکار کرد. در این راستا، او دریافت که برای پیروزی و گلزنی بیشتر، باید شانس های گلزنی را افزایش داد و برای این منظور به اعتقاد او بازیکنان باید کارآمدتر می شدند. او تیتر یادداشتش را "مهارت و موقعیت" گذاشت. به اعتقاد او فوتبال بر پایه شانس های گلزنی بنا می شد. مثلا باید درصد پاس های صحیح افزایش پیدا می کردند تا بازی هر تیم تعادل بهتری به خود بگیرد و در نتیجه شانس های بیشتری خلق شوند.
او می خواست در فوتبال کارهای موثر جای کارهای بیهوده را بگیرند. بریتانیا در دهه 1940 و 1950 دریافت که آنالیز داده ها چه اهمیتی دارد. آنها برای مسائل سیاسی و فائق آمدن بر مشکلات و هزینه های جنگی دست به این کار زده بودند. آنها تصمیم گرفته بودند تا بودجه و اقتصاد خود را در ابتدا برای کارهای اساسی اختصاص دهند. به همین منظور به داده هایی نیاز داشتند تا مشخص شود بودجه آنها در حال حاضر صرف چه چیزهایی می شود. ریپ هم در فوتبال همین را می خواست. با کمترین هزینه (پاس، شوت و شانس گلزنی) چگونه تیم ها به گل برسند. وی دریافت که از هر 9 گل در فوتبال، تنها 2 گل در شرایطی به ثمر می رسند که تیم ها بیش از 3 پاس متوالی به هم می دهند. با توجه به اینکه می دانست از هر 9 شوت به طور میانگین یک گل به دست می آید و اینکه نیمی از گل ها با لو رفتن توپ در محوطه جریمه حاصل می شوند، به این نتیجه رسید که تیم ها به جای تلف کردن وقت خود در پاس دادن به یکدیگر، باید توپ را سریع از دفاع به حمله و محوطه جریمه حریف منتقل کنند. بدین ترتیب او اهمیت پاس های بلند را به فوتبالی ها نشان داد. او مربی فوتبال نبود اما از طریق علمی، معتقد بود که هدف فوتبال گلزنی و پیروزی است و برای این کار باید تا حد ممکن از هزینه ها کم کرد و به محصول اضافه کرد. کم کردن زمان و کارهای اضافه، و خلق موقعیت از راحت ترین راه ممکن. کم کم مربیانی در فوتبال با او هم عقیده شدند.
بازسازی عقاید با داده ها و آنالیزها
تجزیه و تحلیل، نقش مهمی در موفقیت کارخانه ها و کارگاه های اقتصادی دارند. ما می توانیم آمار و داده های ریپ و بنجامین را در فوتبال گسترش دهیم و کار آنها را ادامه دهیم. با این حال هدف آنالیز و تجزیه و تحلیل فوتبال از زمان ریپ تاکنون تغییر کرده است. آمار برای ثابت کردن تئوری ما در فوتبال نیست بلکه برای آن است که بفهمیم اعداد می خواهند چه چیزی به ما بگویند. با استفاده از آنها می توانیم بفهمیم کدام تصورات ما در فوتبال صحیح و کدام اشتباه است. تقریبا در تمام دنیا، فکر می کنند که تیم ها به محض به ثمر رساندن گل، آسیب پذیرتر هستند و امکان دریافت گل بیشتر است. عقاید انسان تا حد زیادی به سیاست های شرکت های شرط بندی بستگی دارد. مساله مهم این است: ما به چیزی که می بینیم، معتقد نیستیم بلکه تنها زمانی یک نکته را می بینیم، که به آن معتقدیم. هر فوتبال دوستی، با تجزیه و تحلیل خود، در پی آن است تا از اعداد بهترین تئوری را دریافت کند اما زمانی که از پیش به چیزی معتقدیم، تنها نکاتی را می بینیم که به چشممان می آیند در تمام نکات را!
اینجاست که اعداد جلو می آیند.
به تمام فوتبال هایی که در این سال ها دیده اید، فکر کنید: زمانی که یک تیم جلو می افتد، در بیشتر مواقع بلافاصله برتری خود را از دست نمی دهد. گاهی این اتفاق می افتد اما در شرایطی استثنایی! بازی بایرلورکوزن و شالکه 04، آوریل 2004: بوت دروازه بان لورکوزن که پنالتی زن تیمش است، با زدن یک پنالتی، تیمش را 3-1 جلو می اندازد. بلافاصله به عقب بر می گردد و با بازیکنان و هواداران به شادی می پردازد. مایک هانکه تحت تاثیر جو قرار نگرفته و بلافاصله در حالی که بوت هنوز وارد دروازه اش نشده، ضربه می زند و بازی 3-2 می شود. تیم ها همیشه زمانی که گل می زنند، آسیب پذیرتر هستند. می بینید؟
پیتر آیتون و آنا برائنبرگ از نخبه های دانشگاه لند، با این تفکر مخالف هستند. آنها 127 بازی لیگ برتر را که نتیجه 1-1 به پایان رسیده را آنالیز کردند. می خواستند بدانند گل اول و گل تساوی چگونه و در چه شرایطی به ثمر رسیده است. پس از گل اول، آنها زمانی باقی مانده بازی را به چهار بخش تقسیم کردند. مثلا اگر تیمی در دقیقه 10 به گل رسیده بود، 80 دقیقه باقی مانده را به چهار بخش 20 دقیقه ای تقسیم کردند. بر پایه کلیشه و تفکرات همه در فوتبال، گل تساوی باید بیشتر اوقات در بخش اول به ثمر برسد اما اعداد به ما حقیقت را می گویند و آن این است: تیم ها پس از گلی که به ثمر می رسانند، کمترین آسیب را می بینند. یعنی در بخش زمانی اول، تیم ها کمترین گل تساوی را دریافت کرده بودند!
تصور آسیب پذیر بودن تیم ها پس از گل زدن، تنها یکی از عقاید اشتباهی است که به ما خورانده اند. ما ژوزه مورینیو را مربی نتیجه گرایی می شناسیم. او کسی است که تیمش معمولا از روی ضربات آزاد گل های زیادی به ثمر می رساند. یک بار او در مورد اهمیت کرنرها گفت: "یک کشور در جهان زمانی که کرنر به دست می آید، به چشم گل به آن نگاه می کند و آن انگلیس است."
حق با ژوزه است. کرنر در لیگ برتر بهترین اتفاق پس از گل و پنالتی است. هواداران به شدت هیجان زده می شوند و تشویق می کنند. آنها معتقدند که به ثمر رسیدن گل نزدیک است. با آنالیز و تجریه و تحلیل کرنرها در می یابیم که این ضربات واقعا خطر زیادی روی دروازه ها به وجود می آورند. چرا که نه؟ مگر درست نیست.
خوب، نه. اینطور نیست. اعداد به ما می گویند که بین شوت های روی دروازه و کرنرها وابستگی وجود دارد. هر چه شوت های بیشتری به سمت دروازه بزنید، کرنرهای بیشتری به دست می آورید. با این حال تیم هایی که بیشتر شوت زده اند و کرنرهای بیشتری داشته اند، گل های بیشتری به ثمر نرسانده اند. تعداد کل گل های یک تیم به کرنرهای آنها بستگی ندارد. به طور عجیبی با آنالیز ارقام در می یابیم که تعداد کرنرها در به ثمر رسیدن گل ها، تاثیری برابر با صفر دارد. یعنی شما چه یک کرنر و چه 17 کرنر در یک بازی زده باشید، تاثیری در تعداد گل های شما ندارد.
واقعا؟ کرنرها انقدر بی استفاده هستند؟ بله همین طور است. اما همه دوست دارند، فکر کنند که اینطور نیست. با کمک داده هایی از StatDNA، ما از فصل 2010-2011، 1434 کرنر را بررسی کرده ایم. انتظار داشتیم به این نتیجه برسیم: کرنر باعث شوت می شود، شوت به گل می انجامد، پس کرنر آمار گل ها را بالا می برد.
طبیعتا انتظار درصدی از خطا را داشتیم. مدافعان در ضربات کرنر به شدت از دروازه تیمشان محافظت می کنند و تمرکز کامل دارند. بدین ترتیب برخی از کرنرها را دفع می کنند و تعدادی از کرنرها به شوت منتهی نخواهد شد. چیزی که انتظار نداشتیم، این بود که تنها 20.5 از کرنرها به شوت منتهی می شود. یعنی از هر 5 کرنر، یک شوت حاصل می شود. به بیان دیگر از هر 5 کرنر، در 4 کرنر شوتی به سمت دروازه نمی رود. یک حقیقت تلخ دیگر برای شما داریم. از هر 9 شوتی که به وسیله کرنر به سمت دروازه ها می رود، تنها یکی به گل تبدیل می شود. 89 درصد شوت هایی که از روی کرنر به سمت دروازه ها می روند، بی فایده هستند. تیم ها از هر کرنر 0.022 شانس گلزنی دارند و به طور میانگین در لیگ برتر، تیم ها از هر ده بازی، یک گل از ضربه کرنر به دست می آورند.
تعجب نکنید که مورینیو از هیجان تماشاگران برای کرنر، متعجب شده بود. تعجب نکنید که بارسلونا خیلی از مواقع ترجیح می دهد کرنر خود را با یک پاس کوتاه آغاز کند و مالکیت توپ را به ارسال توپ روی دروازه ترجیح می دهد. ارسال کرنر روی دروازه تقریبا به طور کامل بی ارزش است زیرا شما همچنین این ریسک را می پذیرید که توپ در اختیار حریف قرار بگیرد و یک ضد حمله خطرناک بخورید. فراموش نکنید مدافعان مرکزی شما برای زدن ضربه سر به جلو رفته اند. دفعه بعدی که تیمتان کرنر به دست آورد، در مورد جلو آمدن مدافعان و ارسال توپ روی دروازه بازنگری کنید. شاید بهتر باشد کرنر را کوتاه بزنید تا حداقل مالکیت توپ داشته باشید تا آنکه توپ را بفرستید و به امید گل بنشینید. اعداد به ما کمک می کنند تا فوتبال را از زاویه دیگری ببینیم و بدانیم کاری که تا به حال انجام داده ایم و به ما گفته اند تا انجام دهیم، همیشه درست نیست.
این تنها بخش کوچکی از کمک آمار و آنالیز به فوتبال بود. سیستم هایی که در فکر ما از قبل وجود دارند، در مقابل حقایقی که آمار به ما می دهند. دانش فوتبال که از چند دهه پیش به طور آکادمیک آغاز به کار کرد، روز به روز در حال گسترش است. یک طوفان در فوتبال در راه است. طوفانی که عقاید کهنه را از میان بر می دارد و حقیقت ها را به ما گوشزد می کند. فوتبال از این بعد با تجزیه و تحلیل بیشتر و علمی تر خواهد بود. از این به بعد، با کمک شرکت های بزرگ آماری، دیگر هر چه را به ما بگویند، سریع قبول نمی کنیم بلکه می پرسیم، چرا؟ فوتبال همان خواهد بود اما روش نگاه ما به آن، متفاوت خواهد شد. با این حال، هنوز باشگاه های فوتبال از این حیث مانند باشگاه های بیسبال پیش نرفته اند و با وجود آنکه به آمار اهمیت می دهند، اما رویکرد چندان جدیدی ندارند. این کتاب می خواهد حقیقت فوتبال را در آینده نشان دهد و اینکه چه چیزهایی در انتظار ماست. زمان آن رسیده تا تمام پول هایی که صرف آمار کرده ایم، به کار بیایند و از آنها استفاده کنیم. باید بدانیم آمار و ارقام می خواهند چه چیزی را به ما بگویند و حقیقت هایی که می گویند، متاسفانه اغلب اوقات تلخ است.
باشگاه ها می فهمند که بیشتر شوت بزنند یا کمتر. به مربیانشان اعتماد کنند یا آنها را اخراج کنند. روسای باشگاه ها می فهمند که فوق ستاره خط حمله فلان تیم که خیلی مغرور است، ارزش این پول چندصد میلیون دلاری را دارد یا خیر. این سوالات در تمام تاریخ فوتبال مطرح بوده اما سنت ها به آنها پاسخ گفته اند اما حالا آمار و علم به این سوالات پاسخ می دهند. آمار و علم به بعضی از پرسش ها پاسخی واضح و صریح می دهند و در مقابل برخی پرسش های دیگر، فقط داده ها را ارائه می دهند و قضاوت را به شما می سپارند. زمان زیادی از دوران چارلز ریپ گذشته اما فوتبال همیشه بازی با اعداد بوده است.
به اصلاحات خوش آمدید. ما اینجا به شما کمک می کنیم تا بیشتر گل بزنید.
بخش اول کتاب را اینجا بخوانید.
*بخش بعدی کتاب، در مورد دروغ هایی که در فوتبال به ما گفته اند، جمعه بعد منتشر می شود...