اختصاصی طرفداری- در زندگینامه این ستاره سوئدی به اواخر فصل 2004-2005 رسیدیم. جایی که یوونتوس باید با اینتر و میلان روبرو شود و فشارها بر زلاتان افزایش پیدا کرده است.
20 آوریل بود. چند روز بعد از هت تریک من تو بازی با لچه. همه جا از من تعریف می کردن و مینو به من هشدار داد اینتر برنامه ویژه ای برای من خواهد داشت. من هم به سبک همیشه م جواب دادم: "مشکلی نیست. سختی ها همیشه منو به هیجان میارن!"
ولی من کمی عصبی بودم. نفرت قدیمی و ریشه داری بین اینتر و یووه وجود داره و اون سال اینتر دفاع بی رحمی داشت که یکی شون ماتراتزی بود. هیچ کس تو سری آ به اندازه اون کارت قرمز نگرفته. خیلی خشن و کثیف بازی می کنه و به همین خاطر قصاب صداش می کنن.
بعضی رسانه ها به خاطر حضور میهایلوویچ صرب تو ترکیب اینتر می گفتن این یک جنگ کوچک بالکان بین ما دو تا خواهد بود. این حرف کاملا مزخرفه. برای من مهم نیست بازیکنا اهل کدوم کشور هستن. تو زمین هم مشکلی با سینیشا نداشتم. بعدا هم تو اینتر با هم رفیق شدیم.
من با روزهایی که یه بازیکن ترکه ای و تکنیکی تو آژاکس بودم فرق های زیادی داشتم. دیگه بزرگ و قوی بودم و از هیچ مجادله ای نمی ترسیدم. برا همین با تمام وجود جنگیدم. طوری که بعدا مربی شون، مانچینی در مورد من گفت: "ابراهیموویچ یک پدیده است. وقتی او در این سطح بازی می کند واقعا نمی توان مهارش کرد." رسانه ها هم لقب گلادیاتور را برام انتخاب کردن.
بازی سختی بود. همه با تمام وجود می جنگیدن و از خطاکردن هم ابایی نداشتن. ما هم موقعیت های خوبی داشتیم ولی تولدو عالی کار کرد و همه توپ ها رو گرفت. اینتر با ضربه سر کروز به گل اول رسید. ما فشار زیادی به اینتر آوردیم ولی نتونستیم گل تساوی رو بزنیم. بوی جنگ و خشونت تو زمین لحظه ای فراموش نمیشد. کوردوبا هم روی من خطا کرد و کارت گرفت. ماتراتزی هم سعی می کرد عصبیم کنه. میهایلوویچ هم تو یک صحنه با من درگیر شد و با تکل هاش می خواست تمرکزم رو به هم بزنه. ولی من از جنگیدن باکی نداشتم و به هیچ وجه تسلیم نشدم.
نیمه دوم هم شوت من به تیر خورد و ضربه آزادی که زدم رو هم تولدو گرفت. دوبار هم با کوردوبا درگیر شدم ولی به نظرم چیز خاصی نبود و تو بازی های حساس و درگیرانه این چیزا طبیعیه. بازی رو باختیم و وضعیت تو جدول اصلا به نفع ما نبود. ممکن بود این باخت به قیمت از دست رفتن اسکودتو تموم بشه.
کمیته انضباطی تصاویر بازی رو بررسی کرد و منو به خاطر مشت زدن به کوردوبا سه جلسه محروم کرد. این یعنی من بازی های مهمی رو از دست می دادم که یکی شون بازی با میلان بود. تو مصاحبه با رسانه ها هم گفتم که حس می کنم در مورد من با عدالت رفتار نشده.
من اهمیت زیادی برای تیم داشتم و یوونتوس به این رای اعتراض کرد. قرار شد لوییجی چیاپرو که وکیل برجسته ای بود از من دفاع کنه. همون وکیلی که در مورد اتهامات دوپینگ به یوونتوس هم از باشگاه دفاع کرده بود. قرار شد فیلم بازی دوباره بررسی بشه و فحاشی هایی که در طول بازی به من شده و حرفای میهایلوویچ و بقیه بازیکنا لبخونی بشه. البته کار سختی بود چون حرفا به زبان صرب و کروات بودن. رایولا گفت اون به مادر من توهین کرده و چیزایی گفته که جاش اصلا تو زمین فوتبال نیست. جواب میهایلوویچ هم به سرعت رسید: "رایولا چیزی نیست جز یه پیتزافروش." رایولا مدت ها تو رستوران خانوادگی کار کرده بود ولی هیچ وقت تو کار پیتزا نبود. مینو در جواب سینیشا گفت: "با این اظهارنظر چیز جدیدی به ما اثبات نشد. همه ما می دانستیم که میهایلوویچ یک احمق است. جالب است که اتهام تحریک زلاتان را هم رد نکرده است. او یک نژادپرست است."
همه چیز به هم ریخته بود و اتهامات یکی بعد از دیگری مطرح می شدند. موجی هم مدعی شد این یک پروپاگاندای از پیش طراحی شده ست چون تصاویر من توسط دوربین های مدیاست ضبط شده که یکی از رسانه های برلوسکونی (مالک میلان) هست. حتی پای پیسانو، وزیر کشور ایتالیا هم به جنجال باز شد.
ولی هیچ کدوم از اینا کمکی نکرد و محرومیت من تایید شد. من می خواستم جزوی از تیم باشم و برای قهرمانی بجنگم اما مجبور بودم بازی ها رو از روی سکو ببینم. خیلی سخت بود. باشگاه اعلام کرد دیگه هیچکس نباید در این مورد حرف بزنه و باید رو بازی با میلان تمرکز کنیم. یکی از حساس ترین بازی های فصل اروپا. ما و میلان 76امتیازی بودیم.
همه می گفتن میلان برنده است. من و موتو محروم بودیم. زبینا و تاکیناردی مصدوم. میلان تو خونه بازی می کرد و کافو، نستا، استام و مالدینی رو تو دفاع داشت. کاکا مهندس تیم بود و شوچنکو و اینزاگی مهاجمای میلان. روزنامه ها هم ادعاهای زیادی مطرح می کردن. مثلا اینکه چون من نتونستم خودم رو کنترل کنم باعث شدم یووه قهرمانی رو از دست بده.
ولی بازیکنای ما روحیه فوق العاده ای داشتن. همه متحد شده بودن. دل پیرو باز هم تکنیک خودشو نشون داد و از سمت چپ حرکت کرد و توپی که دفع شده بود رو با ضربه قیچی به محوطه جریمه میلان انداخت و ضربه سر ترزگه ما رو 1-0 جلو انداخت. هنوز زمان زیادی از بازی باقی مونده بود. میلان فشار وحشتناکی به دفاع ما آورد. تو یه موقعیت حساس اینزاگی جلوی دروازه ما به توپ رسید ولی ضربه شو بوفون برگردوند. تو برگشت باز اینزاگی توپو شوت کرد ولی این بار زامبروتا توپو از رو خط به تیر زد و ما هنوز جلو بودیم. تو بازی اتفاقات زیادی افتاد ولی به هرحال ما برنده شدیم. همه چیز به نفع ما تغییر کرد. بار بزرگی از رو دوش من برداشته شده بود.
ما تو خونه باید با پارما بازی می کردیم و من زیر ذره بین بودم. نه فقط به خاطر برگشتن از محرومیت. به خاطر اینکه 10 مجله معتبر فوتبال منو به عنوان سومین مهاجم برتر اروپا انتخاب کرده بودن (بعد از شوچنکو و رونالدو). حتی گفته میشد من می تونم کفش طلایی فوتبال اروپا رو به دست بیارم.
درضمن، کاپلو ترزگه رو نیمکت نشین کرده بود؛ قهرمان بازی میلان رو. این یعنی من باید خودمو نشون می دادم. باید کاری می کردم که نه مشکلی پیش بیاد نه محرومیت دوباره. می دونستم که همه دوربین ها روی من زوم می کنن. و وقتی وارد زمین شدم صدای تماشاگرا تو گوشم بود: "ابراهیموویچ... ابراهیموویچ... ابراهیموویچ". ما 1-0 جلو افتادیم و بعد روی حرکت کامورانزی، توپ توی محوطه جریمه حریف رو هوا به من رسید. اگه خوب به توپ ضربه نمی زدم بارون انتقادات جاری میشد. با تمام قدرت ضربه سر زدم و عالی شد. من برگشته بودم و تنها چند دقیقه قبل سوت پایان بازی، روی اسکوربورد ورزشگاه دیدم که بازی لچه-میلان 2-2 شده. و من حس کردم اسکودتو مال ما شده.
اگه تو بازی بعد لیوورنو رو شکست می دادیم همه چیز تمام شده بود. اما لازم نشد. روز 20می میلان گل اول رو به پارما زد ولی 3-1 باخت و ما قهرمان شدیم. مردم تو خیابونای تورین گریه می کردن. و ما رو یه اتوبوس روباز وارد خیابونا شدیم و قهرمانی مون رو جشن گرفتیم. تعداد طرفدارا انقدر زیاد بود که اتوبوس به سختی حرکت می کرد. همه خوشحالی می کردن و سرود قهرمانی می خوندن.
از سال 1968 که هامرین با میلان قهرمان ایتالیا شده بود هیچ سوئدی به این افتخار نرسیده بود. من به عنوان بهترین بازیکن خارجی لیگ انتخاب شدم و البته بهترین بازیکن فصل یوونتوس. من تو مهمونی قهرمانی انقدر نوشیدنی خوردم که وقتی رسیدم خونه همه چیز اطرافم شناور بود. همه دنیا دور سرم می چرخید و تو وان حمام خوابم برد.