دیگو مارادونا در چهار جام جهانی بازی کرد و در هرکدام با یک حادثه بزرگ آن را به اتمام رساند. از نظر پسر جوان انگلیسی که دیوانه فوتبال بود، مارادونا شیطانی بود که از جهنم نزول و گاها فرشته ای بود از بهشت جلوس کرده است. دیگو آرماندو مارادونا، شیطانی معصوم بود.
طرفداری- هیچوقت طرفدار تیمی نبودم و هیچوقت این نیاز را پیدا نکردم که به سمت هواداری از تیمی بروم. همیشه طرفدار فوتبال بودم و دوست داشتم بازی بازیکنان و تیم های خاص را تماشا کنم. این تصمیم به من اجازه می داد بدون هیچ تعصب خاصی از فوتبال لذت ببرم و تجربه زیبای آن را بچشم. به من آزادی می داد تا استعداد ها را تحسین کرده و حتی بخش های تاریک فوتبال را هم به چشم ببینم.
وقتی جام جهانی 1982 اسپانیا شروع شد، 9 سال داشتم. اکثر فوتبال دوستان، معصومانه شادی می کردند که یک ماه لذت بخش در انتظار آن ها است. قرار بود پدیده ای 21 ساله خودش را به ما بشناساند. -پدیده ای که در 1986، 1990، 1994 و یک بار هم در ومبلی با چشم های خودم دیدم- در فستیوال فوتبال، دیگو آرماندو مارادونا بر دنیا حکومت می کرد.
ژائو هاولانژ به وعده انتخابات خود عمل کرده بود و تعداد تیم ها از 16 به 24 افزایش یافته بود. بزرگترین تورنمنت تاریخ 1982 بود. از 13 ژوئن تا 11 جولای، 52 بازی برگزار می شد در زمانه ای که مثل امروز، شبکه های ماهواره ای و اینترنت 24 ساعته فوتبال را پوشش نمی دادند، این اتفاق برای من به منزله کریسمس در گرمای تابستان بود.
لوئیس سزار منوتی مانعی بر سر راه بازی مارادونا در جام جهانی 1978 بود. کرچه دیگو در 15 سالگی برای آرژانتینیوس جونیورز به میدان رفته بود اما منوتی باور داشت او نمی تواند فشار را تحمل کند. با این حال دو سال بعد و در 17 سالگی، مارادونا برای تیم ملی بازی کرد. با این حال تا شروع رقابت ها در اسپانیا، مارادونا به شخصیتی مهم در آرژانتین تبدیل شده بود. در سال 1981 با بوکاجونیورز قرارداد امضا کرد و خیلی زود آن ها را به عنوان قهرمانی در لیگ رساند.
دقیقا یک سال بعد، او قراردادی با بارسلونا امضا کرد تا هواداران پرشور کاتالونیایی، منتظر هنرنمایی ستاره جدید خود باشند. مبلغ انتقال 5 میلیون یورو بود. آرژانتین برای حضور درجام جهانی به اسپانیا رسید تا از عنوان قهرمانی خود دفاع کند. بازی اول در نیوکمپ بود، خانه جدید مارادونا. او هنوز هم حسرت عدم حضور در جام جهانی قبل در تیم منوتی را می خورد. دیگو می خواست در اروپا کار بزرگی کند اما عملکرد ضعیف او و کل تیم باعث شد بازی اول را 1-0 به بلژیک ببازند.
آلبی سلسلته از بازیکنان جوان که فاقد تجربه بین المللی بودند و بازیکنان باتجربه که کمی از کارایی شان کاسته شده بود، تشکیل شده بود. گرچه مارادونا در بازی ابتدایی کم فروغ بود اما یکی از مهره های تیم بود که همه بر رویش حساب می کردند.
نگرانی بزرگ جام، مدافعان بلژیک بودند. آن ها تاکتیک جدیدی اتخاذ کردند که رویه همه تیم هایی شد که با آرژانتین بازی می کردند. "دیگو را متوقف کن تا آرژانتین متوقف شود." بازیکنان رقیب و حتی داور ذره ای اهمیت نمی دادند دیگو چگونه متوقف می شود. در واقع کمی بی رحمی در حرکات رقبا دیده می شد. بازی بعدی آلبی سلسته با پیروزی 4-1 برابر مجارستان تمام شد تا کمی از غرور از دست رفته آرژانتین که پس از باخت با بلژیک در بازی ابتدایی از دست رفته بود، بازگردد. مارادونا در نمایشی خیره کننده، دو گل زد تا نشان دهد تمجید هایی که پیش از جام جهانی از شماره 10 آرژانتین می شد، پر بیراه نبود.
بازی های مارادونا به قدری چشم نواز بود که هوش و حواس را از آدم می گرفت اما در حدی نبود که زیکو، شماره 10 سلسائو را فراموش کنم. زیکو الگوی من در بازی های کودکانه روز های دوشنبه بود. در بازی پایانی گروهی، مردان منوتی باید مقابل السالوادور قرار می گرفتند، تیمی که دومین حضورش را تجربه می کرد. خشونت آشنا در بازیِ رقبای مارادونا، در این بازی هم به چشم می خورد. البته السالوادوری ها نه تنها مارادونا را هدف تکل ها و تنه های خود قرار داده بودند، بلکه هرکس لباس راه راه آبی و سفید پوشیده بود مورد حمله قرار می گرفت.
السالوادور در بازی ابتدایی 10-1 مقابل مجارستان شکست خورده بود به همین خاطر مصمم بودند دیگر فاجعه ای به این شکل در جام رقم نخواهد خورد. یکی از خشن ترین اتفاقات بازی در دقیقه 20 رقم خورد. صحنه ای که خطای واضح بر روی گابریل کالدرون انجام شد اما بازیکنان السالوادور به مانند یک قبیله خشمگین، اطراف داور به اعتراض پرداختند. فرانسیسکو اوسورتو، در نهایت عصبانیت ضربه ای به پای داور زد اما واکنش داور بازی، نشان دادن یک کارت زرد بود. به نظر داوران هم به مانند مارادونا باید حفاظت می شدند. آرژانتین 2-0 بازی را برد و مارادونا به خاطر بازی خشن رقیب در بازی محو بود. نزدیک ترین صحنه دیگو به گلزنی، کاشته ای بود که از روی دیوار دفاعی رد شد و از کنار دروازه بیرون رفت. آلبی سلسته با گل های پاسارلا و برتونی پیروز شد اما شماره 10 این تیم باید در دور بعدی کمی به خود می آمد.
آرژانتین، برزیل و ایتالیا در گروهی موسوم به گروه مرگ باید باهم بازی می کردند. نمایش های خارق العاده سلسائو در دور اول ترسناک بود. ایتالیا پادزهر برزیل محسوب می شد. آتزوری، دور اول را بدون هیچ پیروزی پشت سر گذاشته بود. صعود آن ها به خاطر گل زده بیشتر نسبت به کامرون بود. خط دفاع آتزوری را گائتانو شیره آ و کلودیو جنتیله تشکیل داده بودند. بازی ایتالیا مقابل آرژانتین ساعت 5:15 عصر بود و چه چیزی بهتر از این برای پسری 9 ساله که بر روی مبل بنشیند و بازی به این مهمی را تماشا کند؟
از همان دقیقه اول بازی، ایتالیا، مارادونا را هدف قرار داده بود. انزو بیارزوت به جنتیله گفته بود با دیگو یارگیری نفر به نفر کند. مدافع یوونتوس قیافه ای جدی و شبیه به مردان خاورمیانه ای داشت که با موهای مشکی و سبیلی که بالای لبش را پوشانده بود آماده هرکاری بود. هم تیمی هایش به او لقب «قذافی» داده بودند چون اصالتش به لیبی برمی گشت. اگر کریسمس بود و به تئاتر رفته بودید، مطمئنا داد می زدید: "دیگو او پشت سرت است" اما دیگو خودش خوب می دانست یکی پشتش قرار دارد. سال ها بعد این مدافع ایتالیایی در مصاحبه ای گفت:" من مارادونا را برای دو روز آنالیز کردم. بازی هایش را تماشا می کردم تا راهی برای توقفش پیدا کنم. باید مطمئن می شدم او طوری یارگیری شده که هم تیمی هایش نتوانند پاس دهند چون وقتی صاحب توپ می شد، دردسر آغاز می شد."
در طول 90 دقیقه جنتیله او را زیر نظر داشت. خطا پشت خطا. او اجازه نمی داد مارادونا نفس بکشد. جنتیله در صحنه ای به شدت با مارادونا برخورد کرد اما داور بازی که سوت نزد، دیگو به شدت به سمتش حمله ور شد. این اعتراض چیزی جز کارت زرد برای مارادونا نداشت. در نیمه دوم مردان بیارزوت اعتماد به نفس پیدا کردند و در طی 10 دقیقه، با گل های تاردلی و کابرینی پیش افتادند. کاپیتان آرژانتین، پاسارلا هفت دقیقه به پایان بازی یکی از گل هارا جبران کرد. کاتناچیو پیروز شده بود.
مارادونا هیچوقت اعتراضی به جنتیله نداشت، برعکس او با سوت های داور که به حد کافی از او مراقبت نکرد، مشکل داشت. در پایان بازی نفس در سینه حبش نشسته بودم. انتظار داشتم بازی بعدی، آرژانتین دیوانه وار مقابل برزیل حمله کند. زیکو و مارادونا هردو در یک بازی؟ بدون جنتیله؟ معرکه بود. در خانه ما تنها بازی های انگلیس و جام حذفی تماشا می شد. ممکن بود بازی دو نابغه آمریکای جنوبی را از دست بدهم. مادرم می گفت: " اوه باشه پسرم ولی وقت خواب ـه" ولی من مقاوت کردم.
همیشه عادت داشتیم بازی های انگلیسی ها را که در تلویزیون سیاه و سفید ما زیر باران با آن سبیل های ضمخت می دویدند را تماشا کنیم اما این بار همه چیز رنگی تر، پرسرو صدا تر و بهتر بود. لباس های طلایی سلسائو در برابر راه راه پوشان آلبی سلسته. زیکو در برابر مارادونا؛ کدام یک قرار بود بدرخشد؟ این بازی قرار بود مشخص کند نام کدام بازیکن را در زنگ ورزش فریاد بزنم.
در نیمه اول بازی زیکو در دقیقه 11 از فاصله 35 یاردی گلزنی کرد. بارانی از شوت ها و موقعیت های گل را شاهد بودیم. دیگر خبری از کاتناچیو ایتالیایی نبود. به نظر می رسید قهرمان روزهای دوشنبه من زیکو است. در نیمه دوم مارادونا بیشتر به دل مدافعان برزیل می زد. سرجینیو با ضربه سر نتیجه را 2-0 کرد و پاس زیکو به جونیور، سومین گل سلسائو را به ارمغان آورد. ناامیدی به بالاترین حد خود رسیده بود. مارادونا در دقیقه 85 پای خود را بالا آورد تا ضربه بدی به سرِ خوان بارباس بزند. مارادونا به پایان خود در جام جهانی 1982 رسیده بود. بهترین بازیکن جهان اخراج شد.
مارادونا به آرامی به بیرون از زمین رفت. مدافع بزرگ آرژانتینی، آلبرتو تارانتینی به استقبال دیگو رفت، او را در آغوش گرفت و پیشانی اش را بوسید، به مانند پدری که فرزندش را دلداری دهد. بقیه بازیکنان آرژانتین به خوشگذرانی در نیمکت ادامه می دادند. گزارشگر بازی، جان هِلم در آن لحظه گفت:" مارادونا در حال اشک ریختن است. چه پایان غم انگیزی. او قرار است در بارسلونا بازی کند اما همه او را هو می کنند."
مارادونا در حال گریه، با بوسیدن صلیب دور گردنش به آسمان نگاه کرد و از بازی خارج شد. من با خودم چه فکری می کردم؟ چه طور ممکن بود این مرد جای زیکو را در زندگی من بگیرد؟ او دیگر از ذهن منِ 9 ساله پاک شده بود. دیگر مارادونا برای چهار سال دیگر در زندگی من وجود نداشت. ال دیگو در چهار دقیقه نفس گیر مرا به گریه انداخته بود. دیگر به او ایمان نداشتم. این تورنمنتی بود که هنوز هم کل دنیا منتظر تکرار آن هستند. ای کاش مارادونا بر می گشت اما این بار به عنوان یک «فرشته مقرب».
به قلم Stuart Horsfield از وبسایت Thesefootballtimes