طرفداری- هررا در اینتر روی دفتر خود با خودکارهای آبی، قرمز و مشکی دستورات را مینوشت. جملات الهام بخش در رختکن نصب شد. وی از اهمیت حضور هواداران میگفت و یکی از فوتبال نویسان ایتالیایی میگوید شاید بتوان گفت هواداران اولترا را هررا تشکیل داد.
جایگاه کوروا ساد هواداران اینتر در ورزشگاه سن سیرو
قبل از بازی ها، او جلساتی خصوصی با تک تک بازیکنان داشت که به آن جلسات "اعتراف گیری" میگفتند.
او اطلاعات میخواست تا بداند بازیکنان دقیقا در چه شرایطی هستند. ذهنیت پیروزی، به اینتر تزریق شد. یک بار یکی از بازیکنان توسط باشگاه توبیخ شد تنها به خاطر اینکه گفته بود: "به رم میرویم تا بازی کنیم". چیزی که باشگاه میخواست اما این بود که "به رم میرویم تا پیروز شویم".
او کمپهای تمرینی را میساخت که تبدیل به یک روتین شده بود. جایی برای مزخرف گویی نبود و بازیکنان توسط هتل داران یا مسئولان باشگاه احاطه نمیشدند و فقط و فقط باید به بازی فکر میکردند. کمپ تمرینی گاهی، بی رحمانه بود. اینتر کل هتل را اجاره میکرد تا به جز بازیکنان هیچکس مزاحم نشود. بازیکنان فقط میتوانستند خانواده و دوستان خود را ملاقات کنند. هیچنز، مهاجم انگلیسی وقتی از اینتر جدا شد این کمپها را اینگونه توصیف کرد:
مانند بیرون آمدن از جهنم یک ارتش نظامی بود.
تنبلی بدون مجازات نبود. روزی هیچنز، کورسو و سوارز دیر به اتوبوس باشگاه رسیدند و مجبور شدند ۶ کیلومتر را تا میلان پیاده بدوند.
با تمام این تفاسیر، هررا را همه با کاتناچیو میشناسند حتی اگر او آن را ابداع نکرده باشد. این سیستم از دهه ۳۰ سوئیس آغاز شد و کارل راپان آن را با اضافه کردن یک مدافع دیگر در مقابل دو مدافع مرکزی ابداع کرد. این مدافع جلویی، بعدها نام "سوییپر" گرفت. راپن در لیگ موفق شد اما در جام جهانی ۱۹۳۸، سوئیس را به جایی نرساند. این ایده در جنوب کم کم هوادار پیدا کرد و تیمهای کوچک آن را دنبال کردند. در سال ۱۹۴۷، جوزپه ویانی از این سیستم در سری آ و برای سالرنیتانا استفاده کرد. آنها سریع به لیگ پایین تر سقوط کردند و حتی یک برد خارج از خانه هم نداشتند. با وجود این شکست ها، کاتناچیو، برای مربیان تمام شده نبود.
نرئو روکو، کسی بود که این سیستم را در سطح اول اروپا در دهه ۴۰ امتحان کرد. او تریستینا کوچک را در سری آ به رده دوم رساند و با پادووا در نیمه بالای جدول قرار گرفت. سپس به میلان رفت و در سال ۱۹۶۲ قهرمان اسکودتو شد و جام باشگاههای اروپا ۶۳ را هم برد. پس از حضوری کوتاه در تورینیو، روکو به میلان بازگشت و قهرمان ایتالیا و جام بین قارهای شد.
روکو در طول دهه ۶۰ رقیب اصلی هررا بود. یک شخصیت قاطع که کاریزماتیک بود. مثل هررا، او شدیدا وسواس زندگی خارج از زمین بازیکنان را داشت. جی جی مرونی در تورینیو مجبور بود نامزد خود را خواهر معرفی کند تا بتواند به ملاقات او برود. روکو بازیکنان را در نظر نمیگرفت و با آنها زندگی میکرد. او با خبرنگاران و بازیکنان مشغول خوردن آبجو میشد و رستورانی را به کمپ تمرینی آورده بود.
نرئو روکو (چپ)، هلنیو هررا (راست)
میلان روکو شدیدا کاتناچیو را زیر نظر داشت. تیم آنها از ۵ بازیکن مدافع تشکیل میشد که عقب مینشستند و بقیه بازیکنان مامور دزدیدن توپ به شکل خشن بودند. شکلی بازی که ماهیت فوتبال را زیر سوال میبرد و میخواست بردن را به هر وسیلهای به دست بیاورد. حقیقت کمی پیچیده تر است. میلان از بازیکنان تکنیکی پر بود و تعداد گلهای آنها این قضیه را اثبات میکند. با این حال، هدف عالی، بردن بود. گرچه شاید یک بازی باشد که این تفکر دفاعی جای دفاعی باقی نگذارد. در جام بین قاره ای، در مقابل لاپلاتا، روکو به تیمش گفت:" هر چیزی که حرکت میکند را با لگد بزنید. اگر توپ بود که چه بهتر."
جیووانی تراپاتونی و چزاره مالدینی از جمله شاگردان روکو در آن بازی بودند که بعدها سیستم دفاعی را در زمان مربیگری خود هم اجرا کردند.
اوج گیری هررا اما آرام آرام اتفاق افتاد. اینتر در سال ۱۹۶۱ سوم و سال بعد دوم شد. آن هم پشت سر میلان. با توجه به حقوق هررا، نتایج بهتری باید رقم میخورد. او در ایتالیا اینتر را بعد از ۱۰ سال قهرمان نشدن به سکوی اول رساند. مطبوعات ایتالیا به او لقب "جادوگر" دادند. زمانی که کوپر با هررا مصاحبه کرد متوجه شد که او از لقب "جادوگر" خود زیاد خوشش نمیآید:
کلمه جادوگر در فوتبال معنا ندارد. قدرت و شور کلماتی فوتبالی هستند. بزیرگترین تعریفی که از من شد این بود که کسی به من گفت در روز ۳۰ ساعت کار میکنم.
آن تیم هم لقب جذاب La Grande Inter یا همان اینتر کبیر را گرفت. آن تیم منظم، محکم، ایستا، با استعداد و با روحیه بود. سیستم کاتناچیو بود اما با پیچیدگیهای بیشتر. جاچینتو فاکتی که قبلا یک مهاجم بود و حالا به مدافع چپ تبدیل شده بود، کانال کناری اینتر را کاملا در اختیار داشت. در فصل ۱۹۶۵-۶۶، او ۱۰ گل به ثمر رساند. پیچی که سوییپر بود، پاسهای بلند فوق العادهای میداد و کانال راست دفاع هم به جائر ده کوستا، مدافع برزیلی تعلق داشت. در میانه زمین سوارز از دفاع توپ را میگرفت و کورسو در چپ و ماتزولا در سمت راست او حضور داشتند.
خود هررا سیستم را اینگونه توصیف میکند:
تعدادی پاس کوتاه، سریع و کم که در حداقل زمان، بیشترین مسافت را طی میکردند و به گل میرسیدند. تقریبا هیچ جایی برای دریبل نبود. بیشتر یک ابزار است تا یک سیستم. توپ همیشه به جلو حرکت میکند حتی اگر بازیکنی پشت آن نباشد.
در سال ۱۹۶۴، اینتر لیگ را در بازی پلی آف به بولونیا واگذار کرد اما اولین قهرمانی اروپایی خود را با شکست ۳-۱ رئال مادرید به دست آوردند که ماتزولا در وین، دابل کرد. شاید آن بازی، نمادی از اتمام دوران دی استفانو و پوشکاش در مادرید باشد. برای هررا هم به معنی جبران آن شکست ۶-۲ در سال ۱۹۶۰ بود. میگوئل مونیوس، سرمربی افسانهای رئال مادرید آن بازی تحت تاثیر فاکتی قرار گرفت و در مورد وی گفت:" هررا با دادن آزادی به فاکتی ما را دیوانه کرد.
در فینال اینتر با کاتناچیو خود، در دفاع نشست و یارگیری من تو من کرد که پیچی وظیفه جمع کردن توپهای برگشتی را داشت. خود دی استفانو میگوید:" آنها با دو سوییپر بازی میکردند و وقتی یکی از آنها را دریبل میزدید، با توجه به مه بازی، تصور میکردید دیگر کسی جلو شما نیست اما یکی دیگر از آنها ظاهر میشد. با خودم میگفتم پس این یکی از کجا آمد؟ امگر آنها با ۱۲ نفر بازی میکنند."
فاکتی به همراه جام باشگاه های اروپا در فصل ۱۹۶۳/۱۹۶۴
در مورد اینکه هررا چطور به کاتناچیو رسید صحبتها زیاد است اما خودش میگوید در اواخر بازی در لیگ فرانسه، او این ایده را با قرار دادن خودش در مقابل دفاع ابداع کرد. از نظر تاریخی اما، این حرف درست نیست و حتی گفته میشود موراتی پدر از او میخواست دفاعی تر بازی کند.
بررا مینویسد هررا بعد از شروع ضعیفش در اوایل دهه ۶۰ این سیستم را به کار برد. این حرف، از طرف آریگو ساکی تایید میشود:
اولی که آمده بود هجومی بازی میکرد اما بعد از آن تغییر کرد و به یاد دارم که مقابل پادووای روکو قرار گرفت. اینتر بازی را در دست داشت اما پادووا توپ را از میانه زمین به خت حمله سانتر میکرد و دو بار از این طریق به گل رسید که البته دو بار هم توپهای آنها به تیرک خورد. هررا بعد از آن بازی در مطبوعات قربانی شد و او هم شروع کرد با یک لیبرو بازی کردن. به سوارز گفت عقب تر بنشیند و توپهای بلند را سانتر کند و از آن به بعد ضدّ حمله در دستور کار او بود. به نظر من اینتر کبیر ستارههای خوبی داشت اما هدف تنها یک چیز بود؛ بردن.
این نکته کاملا درست است. برد برای هررا هیچ مرزی نداشت. حتی این شوق به بردن اتهاماتی نظیر شرط بندی، رشوه و پرداخت پول به داوران را هم به وجود آورد اما هیچ سندی وجود ندارد و هیچ مجازاتی هم وجود نداشت. وقتی پدر گوارنری فوت کرد، هررا پیش از بازی این خبر را به او نداد. در سال ۱۹۶۵، اینتر از عنوان خود مقابل بنفیکا دفاع کرد و در جوزپه میاتزا گل آلود، پیروز شد.
سایت یوفا از آن قهرمانی با عبارت" جامی نه چندان زلال" یاد میکند. در نیمه نهایی، اینتر مقابل لیورپول بیل شنکلی قرار گرفت و در دور رفت ۳-۱ به لیورپول باخت، خود شنکلی میگوید یک خبرنگار ایتالیایی قبل از بازی رفت به او گفته است که هرگز نمیگذارند که شما به فینال بروید. بازی برگشت را اینتر ۳-۰ برد آن هم در حالی که کورسو، مهاجم اینتر ضربه آزاد غیر مستقیم را به شکل مستقیم تبدیل به گل کرد و پیرو، دیگر بازیکن اینتر توپ را از تامی لاورنس، دروازه بان لیورپول دزدید و هر دو این گلها مورد قبول قرار گرفت.
نیمه نهایی لیگ قهرمانان سال 1965: لیورپول 3-1 اینتر
به جز بحثها در مورد مخترع کاتناچیو، در مورد ماهیت این سبک هم سوالی مطرح شده بود که چه کسی آن را به سطح اعلا رساند. بعضیها میگویند این سیستم از آنچه فکر میکنیم مخرب تر بوده است. هررا میگوید سیستمش را اشتباه فهمیده اند چون هر کس آن را کپی کرده، ابعاد تهاجمی زیادی را از آن حذف کرده است. این حرف مورد قبول ماتزولای افسانهای هم قرار دارد. خود ماتزولا میگوید:
وقتی میگویند اینتر با سبک کاتناچیو بازی میکرد برای من تعجب انگیز بود چون ما ۴۰ بازی را با سیستم تهاجمی و کلا ۶ بازی را با این سبک بازی میکردیم. هم تیمیهای مهاجم من یعنی پیچی و گوارنی، ۶۰ دقیقه از بازی را در محوطه جریمه حریف، در حال دید زدن دختران تماشاگر بودند تا بعد از بازی با آنها خوش بگذرانند زیرا تیم حریفی فشاری نمیآورد اما وقتی ما به خارج از کشور میرفتیم، احساس امنیت کافی نداشتیم و عقب مینشستیم. ما ۵ بازیکن هجومی در ترکیب داشتیم که اگر فاکتی را هم حساب کنیم میشود ۶ بازیکن. درست است که گاهی خارج از خانه دفاعی بازی میکردیم اما ما معمولا ۴-۲-۴ را در زمین اجرا میکردیم که به خوبی نتیجه داد.
در ایتالیا، آمار پیچیدگیهای خاص خود را دارد. در ابتدا، سیستم مشخص نبود. آنها ۵-۱ آتالانتا را شکست دادند و ۲-۱ باری را بردند. همچنین، اودینزه را در خانه حریف ۶-۰ از مقابل برداشتند و فصل را با ۷۳ گل در ۳۴ بازی به پایان بردند. تنها یک گل کمتر از یوونتوس.( البته اگر در دیدار با یوونتوس که با نتیجه ۹-۱ به سود بانوی پیر به پایان رسید، هررا تیم جوانان را به خاطر اعتراض به دخالت فدراسیون به زمین نفرستاده بود، این آمار گلزنی یوونتوس قطعا کمتر از اینتر میشد).
فصل بعد اینتر ۵۹ گل زد اما ۳ گل کمتر دریافت کرد و تنها ۳۱ گل خورد. سال بعد از آن، اینتر تنها ۲۰ گل خورد و با ۵۶ گل زده، قهرمان لیگ شد. در فصل ۱۹۶۳/۱۹۶۴، دفاع باز هم تنها ۲۱ گل خورد و با ۵۴ گل زده، نراتزوری باز هم قهرمان کالچو شد. سال بعد، از این هم جذاب تر بود. ۲۹ گل خورده و ۶۸ گل زده.
در هر حال، اینتر ۲ لیگ را کسب کرد و مدافعان آن در بازیهای بزرگ، استاد بسته نگه داشتن دروازه خود بودند. میتوان گفت، روحیه تن به تن بازیکنان سبب شده است که کاتناچیو را به سبک دفاع هررا مرتبط بدانیم وگرنه تاکتیک آنها در زمین، آنچنان هم دفاعی نبود.
هلنیو هررا در حال توضیح کاتناچیو در تلویزیون ایتالیا
در سال ۱۹۶۶، اینتر از سری آ خود دفاع کرد و در نیمه نهایی اروپا به مادرید خوردند که لوس بلانکوس، قهرمانی ششم را در آن سال کسب کرد. فصل بعد، تلخی از راه رسید. اینتر در فینال اروپا حاضر شد اما سلتیک ۲-۱ نراتزوری را شکست داد و در لیسبون، ماتزولا از جام دور ماند. خودش میگوید:
قابل پیش بینی بود. دیر یا زود، اینتر هررا، اینتر کاتناچیو، اینتر پیروزیهای کم اختلاف، باید مجازات ایستادن مقابل بازی زیبا را میداد.
بعضی ها، تمرینات طاقت فرسای هررا را دلیل شکست تیم میدانستند. قبل بازی، اینتر در هتلی نزدیک سواحل لیسبون اردو زد. هیچکس جز بازیکنان حضور نداشتند. بازیکنان میگویند از زمانی که آنها سوار اتوبوس شدند تا ۳ روز بعد که وارد ورزشگاه شدند، آنها حتی یک انسان هم ندیدند. هر انسان عادی، از این شرایط به دیوانگی میرسید. بازیکنان اینتر میگفتند ما عادت کرده بودیم اما آن شرایط حتی برای پوست کلفت ما هم زیادی بود.
فصل بد تر هم شد. اینتر اسکودتو را به یوونتوس در روز آخر واگذار کرد و فصل ۶۷/۶۸ آنها پنجم شدند و هررا به رم پیوست.
در پایتخت، هررا هیچگاه موفقیتهای اینتر را تکرار نکرد. ۵ سال و فقط یک کوپا ایتالیا. آن فصل اتفاق ناگوار دیگری هم رخ داد. جولیانو تاکولا، بازیکن رم مشکل قلبی داشت اما هررا او را مجبور به سفر و تمرین در هوای سرد کرد و وقتی او در سکوها حضور داشت، از حال رفت و بعد در بیمارستان جان سپرد. خیلی ها، آن مرگ را به گردن هررا میاندازند. چند سال بعد هررا به اینتر بازگشت. باز هم نا موفق بود و بعد از آن هم سکته قلبی کرد. او استرس را دلیل سکته خود میدانست و فوتبال را کنار گذاشت.
در سال ۱۹۸۱، وی شروع به نوشتند برای روزنامهها و مجلات ورزشی کرد. بعدها با همسرش به وینیز مهاجرت کرد و در سال ۱۹۹۷ هم از دنیا رفت. بررا، در مورد او مینویسد:
صادقانه بگویم که واقعا نمیدانم چطور مربیگری میکرد. تنها یک چیز را میدانم. او همواره خودش بود. شاید مورد رضایت ما نبود اما هلنیو هررا همواره خودش بود.