اختصاصی طرفداری- یونایتد در آن زمان در وضعیت بسیار خوبی قرار داشت. آنها در شرایطی وارد بازی برگشت برابر گالا شدند که بعد از تنها 13 هفته، با اختلاف 11 امتیازی در صدر جدول لیگ انگلیس قرار داشتند. گمانه زنی ها حاکی از آن بود که آنها توانایی به چالش کشیدن میلان، بارسلونا و موناکو در راه کسب قهرمانی اروپا را دارند. شیاطین سرخ در مرحله اول حذفی، با مجموع 5 به 3، هانوود بوداپست را شکست داده بودند و کسی فکر نمی کرد در مرحله بعدی در ترکیه به مشکل بخورند. اگر آنها از این مرحله عبور می کردند، به جمع 8 تیم برتر اروپا می رسیدند.
فوتبال ترکیه از 1978 که وست برومویچ برایان رابسون آنها را 3 بر یک شکست داده بود، پیشرفت بسیاری کرده بود و آن شب می توانست بزرگترین شب فوتبالی شان باشد. گالاتاسارای با بهره بردن از بولنت کورکمز، توگای و هاکان شوکور، شاکله اصلی تیم ملی را هم تشکیل می داد که توانسته بود بعد از 42 سال جواز حضور در یک تورنمنت بین المللی در یورو 96 را بدست آورد. با این حال، گالا در فصل قبل بازی ها در لیگ، تا هفته پایانی برای قهرمانی جنگیده بود و در آن فصل لیگ قهرمانان هم از 10 بازی، تنها دو برد تک گله برابر کورک سیتی بدست آورده بود.
گالا برای صعود از مرحله، نیازی به پیروزی مقابل یونایتد نداشت و آنها امیدوار بودند با تکیه بر قانون گل زده در خانه حریف، به هدف شان برسند. این مساله بعد از آنکه منچستر در بازی رفت در دقایق ابتدایی 2 بر صفر پیش افتاد، غیرممکن می نمود، اما ورق برگشت و میزبان 3 به 2 عقب افتاد تا یونایتد در آستانه اولین باخت تاریخ لیگ قهرمانانش در اولدترافورد قرار گیرد. با این حال، اریک کانتونا توانست در دقایق پایانی بازی، گل تساوی را بزند و بازی 3 بر 3 به پایان برسد. مهم ترین اتفاق نیمه دوم بازی، زدوخورد اشمایکل با یکی از طرفداران کرد گالاتاسارای بود؛ دروازه بان تنومند منچستر به اشتباه تصور کرده بود وی در حال آتش زدن پرچم شیاطین سرخ است و نتوانسته بود جلوی خشمش را بگیرد. این اتفاق فضا را برای بازی برگشت، کاملا آماده کرد.
راینر هولمان، سرمربی آلمانی وقت گالا با کنایه به اشمایکل گفته بود: "در فرودگاه منتظرت خواهند بود." و همین طور هم بود. منچستریونایتد با صدها طرفدار گالا روبرو شد که بلند فریاد می زدند: "به جهنم خوش آمدید." و "اینجا پایان راه است." جملاتی که روی بنرهای متعددی هم نقش بسته بود. جمله دوم مشخص نمی کرد منظور آنها از پایان راه، انتهای ماجراجویی اروپایی شان بوده یا اشاره آنها به پایان زندگی شاگردان فرگوسن بوده است؟ چند دقیقه بعد یکی از طرفداران خودش را به پل پارکر رساند و مساله را برایش روشن کرد: "خواهید مرد."
در پرواز منچستر به سوی استانبول، اشمایکل به چند نفر از خبرنگاران به خاطر این که با انعکاس اتفاقات رخ داده، خانواده اش را ترسانده اند، اعتراض تندی کرد و یونایتدی ها در تمام جریان پرواز، لبخند به لب داشتند، ولی بی استرس هم نبودند. وقتی در روز بعد از الکس فرگوسن در مورد آشوب فرودگاه پرسیدند، گفت: "انگار هیچ وقت در یکی از عروسی های گلاسکو نبوده اید!"
قبل از همه چیز، این گوش های منچستری ها بود که مورد حمله واقع شد. طرفداران گالا 8 یا 9 ساعت قبل از بازی به ورزشگاه آمده بودند و وقتی یونایتدی ها دو ساعت قبل از مسابقه برای کنترل شرایط وارد چمن شدند، با گوش خراش ترین فریادها از آنها استقبال شد. گری نویل که در آن زمان تنها 18 سال داشت و فقط یک بازی به طور ثابت برای منچستر انجام داده بود، در این مورد گفته است: "بلندترین سروصدایی بود که در تمام عمرم تجربه کرده ام." منچستریونایتد در آن زمان با حضور اشمایکل، بروس، پالیستر، پل اینس، روی کین، مارک هیوز و اریک کانتونا، تیم بسیار قدرتمندی داشت، ولی هیچ کدام تا آن روز چنین چیزی ندیده بودند. پالیستر می گوید: "بعد از آن، جاروجنجال آنفیلد دیگر شبیه مهمانی های خانوادگی شده بود."
بازی بسیار ناخوشایندی بود. ترکیبی از وقت تلف کردن و یارگیری من تو من گالاتاسارای در کنار زمین نه چندان هموار و سردرگمی یونایتد باعث شد شیاطین سرخ نتوانند حتی یک موقعیت گل ایجاد کنند. لی شارپ یک گل مردود به ثمر رساند، ولی بهترین موقعیت بازی نصیب هاکان شوکور شد که پیتر اشمایکل با مهاری دیدنی از گلزنی او جلوگیری کرد. ساری کیرمزی لار کاملا شایسته صعود به مرحله بعد بودند. روی کین در کتاب زندگی نامه اش می نویسد: "آنها خشن و موذی بودند و هر حقه ای که در فوتبال وجود داشت را پیاده کردند." تا منچستر به خودش بیاید، بازی تمام شد. برخی شایعات هم حاکی از آن است که آنها فکر می کردند مسابقات براساس قوانین لیگ کاپ انجام می شوند و گل در خانه حریف بعد از وقت اضافه، به حساب می آیند. در هر حال، آنها نمی توانستند گل بزنند.
مصاحبه فرگوسن بعد از بازی هم نشان از عملکرد افتضاح تیمش داشت: "هیچ بهانه ای برای این عملکرد بسیار ضعیف وجود ندارد و من هم وقتم را برای پیدا کردن آن تلف نمی کنم. دیدن درماندگی بازیکنان مان موقع یارگیری نفر به نفر گالاتاسارای، بسیار ناراحت کننده بود." تک جمله اریک کانتونا هم شنیدنی بود: "گالاتاسارای تیم کوچکی است، ولی منچستریونایتد هم امروز تیم کوچکی بود."
اریک خیلی قبل تر از پایان بازی، کنترل اعصابش را از دست داده بود. در دقیقه 77 و زمانی که گالا مشغول وقت تلف کردن موقع پرتاب توپ بود، توپ را از میان دستان دروازه بان ذخیره حریف شوت کرد و بعد با ضربه آرنج اش به سینه، او را به زمین زد. می توانست در این صحنه اخراج شود، ولی تا پایان در بازی بود و در نهایت موقع سوت پایان، بعد از آنکه نظرش را در مورد قضاوت داور سوئیسی به او گفت، با کارت قرمز مواجه شد. کورت روتیلسبرگر معلم فرانسه هم بود و وقتی کانتونا را اخراج کرد، هافبک فرانسوی چنان ضربه ای به توپ زد که کمتر کسی می توانست قدرت وارد شده به آن را هضم کند.
کانتونا تصور می کرد روتیلسبرگر رشوه گرفته است. او در 1997 و بعد از آنکه به دلیل اخذ رشوه، مجرم شناخته شد، مادام العمر از قضاوت محروم شد و اگر چه بعدها اعتراضاتی در خصوص این بازی هم انجام شده بود، اتهامات هیچ گاه اثبات نشد. واقعیت این بود که هر کس دیگری هم که داوری بازی را به عهده داشت، در نهایت این گالاتاسارای بود که با تساوی بدون گل، به دور بعد صعود می کرد.
در پایان بازی، مسائل نگران کننده تری نسبت به حذف از لیگ قهرمانان برای یونایتد وجود داشت. رابسون در کتاب زندگی نامه اش می نویسد: "وقتی داور سوت پایان را زد، در چشمان اریک دیدم می خواهد کاری کند." در بیرون از زمین، ماموران پلیس او را تا رختکن همراهی می کردند. می خواستم از آنها تشکر کنم که یکی شان با مشت به اریک کوبید و او روی پله ها تعادلش را از دست داد. برگشتم که من هم ضربه ای به پلیس بزنم. در همان لحظه، یکی از سپرهای آنها به پشتم خورد. چند قدم عقب تر افتادم و آرنج ام به شدت به دیوار برخورد کرد. اریک می خواست برگردد و تلافی کند، ولی بقیه بچه ها رسیدند و هر دوی مان را آرام کردند."
آرنج رابسون آن روز 6 بخیه خورد. پارکر هم داشت از پله ها می افتاد که اشمایکل جلوی آسیب دیدن بیشترش را گرفت. بازیکنان یونایتد آن آشوب را شروع نکرده بودند، ولی خودشان هم انسان های چندان صلح جویی نبودند. بروس می نویسد: "چند نفر را داشتیم که می توانستند از خودشان دفاع کنند. در هر حال، هر آنچه از دست مان برمی آمد، انجام دادیم." روی کین می نویسد:
اریک در رختکن، دوباره عصبانی شد. ما همه فقط می خواستیم از آنجا خارج شویم، ولی او داشت می رفت دنبال آن پلیس بگردد که جبران مشتی که خورده بود را بکند. خیلی محکم و تنومند بود. واقعا هم می خواست برود. اصرار داشت که می خواست آن یارو رو بکشد. برای منصرف کردنش، برایان کید، دستیار اول فرگی، و چند بازیکن باهم تلاش کردند. من معمولا از دعوا ابایی نداشتم، ولی حتی من جرات وارد شدن به این یکی را نداشتم. آن بیرون خیلی آدم وجود داشت.
فرگوسن گفته بود پلیس حتی از تماشاگران هم ترسناک تر بود. همه چیز در ورزشگاه تمام نشد. اتوبوس منچستر در مسیر حرکت به سمت هتل، با آجر مورد استقبال قرار گرفت. یکی از آجرها به شیشه ای که بروس سرش را روی آن گذاشته بود، خورد. خودش می گوید: "اگر از شیشه رد می شد، ممکن بود بمیرم. این اتفاق می توانست تمام مسائل را در خود خلاصه کند."
صدها نفر از طرفداران یونایتد، شب قبل از بازی در نقاط مختلف شهر، مجروح شده بودند. بعد از بازی هم، طرفدارانی از یونایتد هم بودند که در حال برگشت به خانه بودند که تقریبا هیچ کدام کار اشتباهی انجام نداده بودند. تعداد از آنها به زندان بایرام پاشا منتقل شدند که در قبلا در فیلم Midnight Express، به شهرت منفی رسیده بود. بخشی از هواداران تا یک ماه بعد از بازی، به خانه برنگشته بودند. بسیاری از این اخبار هم به شکل م از سوی مسئولین، تکذیب می شد.
بعد از بازی، وقتی فرگوسن با مجله VHS مصاحبه کرد، از او پرسیدند آیا راضی است که از ترکیه خارج شده یا خیر: "آره، قطعا! هیچ وقت برنمی گردم." با این حال، سال بعد دوباره به ترکیه برگشت و منچستر در شرایطی دیگر، با تساوی بدون گل متوقف شد. او چند بار دیگر هم به آنجا برگشت.
فیلم ترسناک 1993 در ورزشگاه علی سامی ین به یکی از داستان های عبرت آموز تاریخ منچستریونایتد بدل شده است. گری نویل که در چند دقیقه پایانی و برای پرتاب های بلند، وارد بازی شده بود، می گوید: "در آن 10 دقیقه، بیشتر از 2 سال قبلم در فوتبال، یاد گرفتم." البته تنها نویل نبود که آن روز به تجربه اش اضافه شد. تمام باشگاه آن روز یاد گرفت اهمیت بیشتری به یارگیری من تو من، نظم میانه میدان و مواجهه با ورزشگاه های کرکننده و هولیگان های آشوب طلب، بدهد. آنها آن شب نه تنها جهنم را تجربه کردند، بلکه سر کلاس درس هم نشستند. وارد شدن به رختکن منچستریونایتد در آن روز و صحبت از نیمه پر لیوان، واقعا دل نترسی می طلبید.