اختصاصی طرفداری- ژوزه مورینیو می گه:" فوتبال بازی هوش و احساسات است." قبول کنیم که او خاص است، آقای خاص است. چه کسی می توانست سه سال در لیگ آرام و بی سر و صدا لالیگا آنقدر سر و صدا به پا کند و تاج و تخت پادشاهی بارسلونای گواردیولا را به فروش برساند. مورینیو با سه گانه از اینتر آمد. بعد از فینال لیگ قهرمانان سال 2010 در برنابئو و پس از سوت پایان آن بازی و پیروزی مقابل بایرن مونیخ، دستانش در جیبش کرد، به گوشه زمین رفت و فقط به سکو ها چشم دوخت و فکر کرد. به فصل بعدی که خودش می دانست باید روی نیمکت های همین ورزشگاه بشیند و هدایت رئال مادرید را بر عهده بگیرد، به له کردن بارسلونا در مراحل قبل، به دوی سرعتش در وسط ورزشگاه نیوکمپ پس از حذف بارسا، به راهی که باید با ستارگان مادریدی طی کند و در نهایت به خودش، به خاص بودنش.
در فصل 11-2010 مورینیو 5 بار با بارسلونا مچ انداخت. دو بار در لیگ و 1 بار در فینال کوپا دل ری و 2 بار در لیگ قهرمانان. در اولین تقابلش در نیوکمپ ناخشنودی در کلاسیکو را چشیده بود. 4 روز قبل از فینال جام حذفی بار دیگر در دیدار برگشت لالیگا در خانه پذیرای بارسا بود. بازی با دو پنالتی از مسی و رونالدو با تساوی به پایان رسید. اما مورینیو اهمیتی نداد. او آماده بود، آقای خاص هنوز در انتظار بود. در انتظار تسلیم کردن پپ. مورینیو برای رسیدن به هدفش 4 روز دیگر به انتظار ایستاد. فینال کوپا دل ری از راه رسید. ورزشگاه مستایا، شهر والنسیا. یک لشگر ستاره روی نیمکت رئال مادرید بودند اما احتیاجی نبود. 11 نفر یا 10 نفر یا حتی 1 نفر. کریستیانو رونالدو در تیم رئال مادرید بود. کریستیانو در لباس سفید بود.
ماینکو سوت بازی را زد. 6 رباینده جام جهانی 2010 در ترکیب اصلی بارسا بودند. مورینیو تاکتیک های دفاعی نابش را به اسپانیا آورده بود و حالا موقع استفاده بود. ژاوی و اینیستا را با خط هافبک قدرتمند و خط دفاع سر حالش از بازی محو کرد. اما نکته ای که همیشه در سایه می ماند، ایکر درون قاب ایستاده است. چند سیو عالی از ایکر مقدس رئال مادرید و ژوزه مورینیو را در بازی و بر روی سکو نگه داشت. در آن روز ها قلب کاسیاس و مورینیو هنوز هم از دور نشده بود.
بر طبق عادت گواردیولا، مانوئل پینتو در جام حذفی بازهم به میدان رفته بود. گاها به نظر می رسید وقتی او دورن دروازه می ایستاد، گواردیولا هم خیالش آزرده بود. پویول نیز که ستون دفاعی بارسا بود به علت مصدومیت در بازی حاضر نبود.
بازی این دو تیم به خودی خود درگیرانه است و حالا این را هم تصور کنید که مورینیو روی نیمکت است، جنگ های روانی اش همگان را با آدرنالین بالا به مصاف تماشای بازی فرستاده است. و دو جین ستاره که پیراهن باشگاه خود را به مانند پرچم کشورشان عزیر می دانند و البته حریف را دشمنی ازلی و ابدی و هوادارانی که از لحاظ سیاسی، تاریخی و فرهنگی هیچگاه با هم سازگار نبوده اند، رو در روی هم اند.
جدل دو تیم در 90 دقیقه به جایی نرسید. کار به وقت های اضافه رفت. مارسلو و دی ماریا یک و دو انجام دادند و سرعت دنی آلوز به سرعت دی ماریا نرسید، توپ در سمت چپ به دی ماریا رسید. توپ سانتر شد. کریس پرواز کرد، جوری با سر به توپ ضربه زد که احتمال رد شدن برخی از قوانین فیزیک را قوت بخشید. پینتو سر در گم بود. بلند شد سری تکان داد، روی خط دروازه رفت و چند ثانیه ایستاد، شاید می خواست مطمئن شود که ضربه سر رونالدو با استاندارد های دروازه متناسب بوده است. رونالدو در آن بازی همه کار کرد از پاس دادن با شانه تا دریبل های متعدد، تا به رخ کشیدن سرعتش و چندین شادی گلی که در سینه اش خشک شد. البته پینتو نیز در چند صحنه مقابل رونالدو ایستاد.
موضوعی دیگری که در آن بازی دیده شد و از خصوصیات مورینیو است، خشونت و درگیری بازیکنانش است. البته بازیکنان بارسا هم در آن بازی در درگیری بعد از سوت های داور چیزی کم نداشتند. در نهایت دی ماریا دقیقه 85 به خاطر هند کار زرد گرفت و لحظاتی قبل از پایان وقت های اضافی کارت قرمز گرفت.
پس از سوت ماینکو، مورینیو اولین قهرمانی اش را با رئال مادرید جشن گرفت و رئال پس از 18 سال در جام جذفی قهرمان شد.
به قول مورینیو پول تضمین کننده موفقیت نیست. بله موفقیت چیزی خاص می خواهد.
برای دیدن خاطرات 9 بازی دیگر می توانید اینجا را دنبال کنید
خلاصه این بازی را اینجا مشاهده فرمایید