طرفداری- برای سال ها در فوتبال آلمان بحث های فراوانی در زمینه بردهای شانسی بایرن مونیخ و موفقیت های نه چندان سزاوارانه این تیم به چشم می خورد و این بحث ها به ویژه بیشتر موفقیت مونیخی ها را در دوران بعد از فتح لیگ قهرمانان اروپا در سال 2001 توسط این تیم به زیر سایه خود برده بود. در این دوران اما در فوتبال اسپانیا ابتدا رئال مادرید با تیم كهكشانی خود خوش درخشید و پس از آن دوران تكرار ناپذیر درخشش بارسلونا آغاز شد، در فوتبال ایتالیا اقتدار تیم های میلانی برای این كشور موفقیت هایی را در سطح اروپا به ارمغان آورد و در فوتبال انگلیس قدرت بی چون چرای منچستریونایتد كمتر مجالی برای خودنمایی سایر رقبا باقی می گذاشت.
هدف بلند مدت روسای بایرن مونیخ در این زمان اما بر ایجاد فلسفه فوتبالی منحصر به فرد در این باشگاه متمركز شده بود. آنها آرزو داشتند هنگامی كه تیم شان برای نمونه در لیگ قهرمانان اروپا به میدان می رود، تنها صحبت از عملكرد فوق العاده بازیكنان و استایل بازی ویژه این تیم باشد، صحبت از اینكه بایرن مونیخ چگونه توانسته با اقتدار بی نظیر خود حریفان را با برتری تاكتیكی از پیش رو بردارد و پیروزی آنها از روی شانس و اقبال شناخته نشود.
تقریبا از سال 2013 سران بایرن مونیخ به آروزی خود دست یافتند و در این سال ها تنها بارسلونا در روزهای خوب خود فوتبالی به خوبی بایرن مونیخ به نمایش گذاشته است. در حقیقت می توان مدعی شد كه شروع چنین دورانی از فصل 2009/10 و انتخاب لوئیز فن خال هلندی به عنوان سرمربی بایرن مونیخ آغاز شده است، در واقع در آن فصل مونیخی ها بعد از مدت ها از فلسفه بازی مخصوص به خود كه همان فوتبال متكی بر تملك توپ بوده برخوردار شده اند كه با موفقیت نسبی نیز به همراه بوده است.
زیر نظر یوپ هاینكس ضریب اطمینان مونیخی ها در خط دفاعی بیشتر شد، این مربی آلمانی توانست در دو فصل حضور خود در مونیخ تیمی را شكل دهد كه در آن بازیكنان و ستارگان تهاجمی تیم نیز به راحتی در كارهای دفاعی تیمی مشاركت می نمودند. پپ گواردیولا سرمربی بعدی تیم نیز چنین مشخصه فوق العاده ای را اساس كار خود در مونیخ قرار داد و آن را به مراتب تعمیم و گسترش داده است. در واقع صرف نظر از توجه بین المللی و پرستیژی كه حضور پپ گواردیولا در مونیخ برای این باشگاه به ارمغان آورده، این تیم به سطحی از تاكتیك دست یافته كه در فوتبال آلمان و شاید اروپا تاكنون بی نظیر بوده است. پپ گواردیولا در این سال ها به كمك ماتیاس سامر موفق به ایجاد جوی پرانگیزه و بی نظیر در باشگاه بایرن موینخ شده است كه می توان آن را حتی در فوتبال دنیا منحصر به فرد دانست.
پپ گواردیولا ایده آل هایی برای بازیكنان خود به تصویر كشیده و این بازیكنان بدون هیچ پیش شرطی از آنها پیروی می نمایند. چرا؟ چون وی به شاگردان خود اطمینانی فراوان بخشیده به طوری كه در افكار عمومی تنها وی می تواند بازنده باشد و نه تیم كه نمونه های چنین ادعایی در اواخر هر دو فصل گذشته و بعد از حذف بایرن مونیخ در مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان به خوبی مشاهده گردیده است، در حقیقت بعد از این شكست ها تنها شخص پپ گواردیولا و نه بازیكنان تیم، مورد انتقادات شدید مطبوعات و برخی كارشناسان قرار گرفت. پپ گواردیولا نیز چنین انتقاداتی را پذیرا شده و تاكتیك های اشتباه خود را به عنوان دلیل اصلی شكست های بایرن مونیخ دانسته است. البته هنگامی كه شرایط مونیخی ها نیز مساعد بوده است، تمجیدها تنها شامل بازیكنان بایرن مونیخ شده و پپ گواردیولا چندان مورد توجه قرار نگرفته است كه تمجیدها در زمینه عملكرد اخیر لواندوفسكی نیز به خوبی این ادعا را به اثبات می رساند.
در حال حاضر مطبوعات آلمانی گمانه زنی های فراوانی را در زمینه احتمال ترك مونیخ توسط گواردیولا در پایان فصل مطرح می نمایند و او را فاقد برخورداری از "روحیه آلمانی" می دانند، اما نباید فراموش شود كه چنین انتقادات سیستماتیكی نتوانسته هنوز پپ گواردیولا را از مسیر خود منحرف سازد و او باز هم نحوه بازی مونیخی ها را در این فصل بهبود بخشده است. حال چرا باید پپ گواردیولا اجاز دهد فلسفه كاری خود تحت تاثیر واكنش منتقدین آلمانی قرار گیرد؟
بایرن مونیخ بی تردید در سال های اخیر به یكی از بزرگترین و پیشروترین باشگاه های فوتبال جهان بدل شده كه پپ گواردیولا در آن نقش ویژه ای داشته است، وی هم اكنون بهترین سرمربی ممكن برای بایرن مونیخ است و می تواند دورانی را كه از تابستان 2013 شروع شده در این باشگاه تمدید نماید. اما اگر وی تصمیم به ترك بایرن مونیخ بگیرد، این تصمیم نه بر ضد بایرن مونیخ و نه بر ضد فوتبال آلمان خواهد بود، بلكه باید آن را تصمیمی برای ورود به چالشی جدید از سوی این سرمربی اسپانیایی دانست.