طرفداری-- سعید حلافدر خصوص اتفاقات شب گذشته اظهار داشت:" من همیشه عاشق فوتبال بودهام و مثل خیلی از جنوبیها با فوتبال زندهام و به خاطر همین عشق و علاقه فوتبال جزئی از زندگی من است."
وی افزود:" من تیم داماش را دوست داشتهام که به این تیم آمدهام اما متأسفانه نیمکتنشینی و مشکلاتم در این تیم از لحاظ روحیروانی فشار عجیبی به من آورد و باور کنید از خودم بی خود شده بودم. هیچوقت هم بازیکنی نبودم که بخواهم اعتراضی به این موضوع داشته باشم؛ اما نتوانستم این موضوع را در دلم نگه دارم."
حلافی ادامه داد:" راستش را بخواهید شب گذشته 95 قرص خوردم تا از خیلی چیزها راحت شوم. دلم عجیب گرفته بود و دست به این کار زدم اما برخیها نوشتهاند که من به دنبال برخی مسائل و نوشیدنیهای غیرمجاز بودم که خود خدا و مسئولان بیمارستان میدانند که من دنبال این مسائل هرگز نبودهام و این فقط حاشیه سازی است ولی راستش را بخواهید آنقدر فشار روانی بر روی من زیاد بود که راستش را بخواهید 95 قرص خورده بودم."
وی ی در گفتوگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس، خاطرنشان کرد:" نمیدانم چرا در داماش بازی نکردم؛ اما همیشه سعی کردم به پیراهنی که میپوشم تعصب داشته باشم ولی نیمکتنشینیهای متوالی و برخی اتفاقات بعد از چند مدت خوب هم در این تیم خوب گیلانی کاری کرد که دست به این کار بزنم که دربارهاش زیاد نمیخواهم حرف بزنم. الآن هم در خوابگاه هستم و حالم خوب است ولی خدا از آنهایی نگذرد که نوشتند من به خاطر برخی از مشروبات الکلی و این حرفها در بیمارستان بستری شدم. من باز هم میگویم آنقدر فشار روحی و روانی روی من زیاد بود که دست به این کار زدم. همه میگویند در این فوتبال پول است؛ اما نمیگویند یک بازیکن چقدر فشار روحی و روانی تحمل میکند. من فقط با فوتبال زندهام و اگر فوتبال را از من بگیرند چیز دیگری ندارم که از آن دفاع کنم."
حلافی در پایان در خصوص آخرین وضعیت خودش گفت:" وضعیتم خوب است. دلم گرفته و نمیدانم باید چه کار کنم فوتبال ورزش پر فراز و نشیبی است که من برای دیدن روزهای بد آن کم تحمل هستم. برخی مسائل پیش آمد که دست به این کار زدم اما الان راضیم به رضای خدا و باور کنید نمیدانم آیندهام چه میشود. ولی اتفاقاتی که افتاد فقط به خاطر این بود چون فوتبال بازی نمیکردم. از لحاظ روحی و روانی در بدترین شرایط ممکن بودم و من بازیکنی نیستم که بگویم اشکالی ندارد که برای تیمم بازی نمیکنم ولی پولم را میگیرم. آنقدر فشار روی من زیاد بود که دست به این کار زدم و حالا باید ببینم خدای بزرگ برای آیندهام چه میخواهد."