طرفداری- اه، تیری. قرار نبود اینطوری بشود. چطور شد که اینطور شد؟ چی شد؟ دکمه برگشتی هم وجود دارد؟ هشت ماه پس آن معارفه پر زرق و برق و قرارداد پر و پیمان با اسکای اسپورتز، حالا وقتش است که با تمام احترام و علاقهای که به تو دارم، این سوال را از تو بکنم. چطور شد که آنری، با آن مزیتهای فنی آشکار و جذابیت و هوش خود در سطح فنی، تبدیل شد به چنین مفسر افتضاح و غیر محبوبی؟
استقبال زود هنگام چیزی بود که انتظارش را داشتیم. هواداران فوتبال معمولا از مردان بزرگ حرف شنوی داشتند اما در عصر دیجیتال، آنها شدیداً نگاهی انتقادی دارند. فرصتهای بیشماری وجود دارد که هواداران میتوانند از فوتبال و یا آدمهای فوتبالی، ناراحت شوند. در حال حاضر مفسری فوتبال مساوی با گذاشتن سر زیر گیوتین است.
قوأعد ارتباطات فوتبالی از طریق شبکههای اجتماعی بسیار شفاف و مشخص است. باید یک آدم خل و چل در کار باشد که هر بار در تلویزیون ظاهر میشود مردم به خاطر صحبتهای غیر صحیح او شروع به تمسخر وی کنند. آدریان چیلس برای مدتی این نقش را داشت. نیل کوین هم که شبیه پلیسی بود که تمام شواهد را بر عکس تفسیر میکرد، برای مدتی بازیچه جوکهای مردم شد. اما حالا بر خلاف انتظار مردم، آن قربانی آدم مؤدب، تر و تمیز و کاریزمتیکی است که نام او تیری آنری است.
بسیار واضح بود که پس از برد ۱-۰ رئال مادرید برابر اتلتیکو مادرید، بخش عظیمی از توجهات به سمت صحبتهای آنری در شبکه اسکای اسپورتز در مورد نحوه خوشحالی خاویر هرناندز جلب شده بود. (تیری آنری پس از آن گل گفته بود که چیچاریتو باید خوشحالی خود را با رونالدو تقسیم میکرد و نباید به خاطر یک ضربه ساده آنچنان خوشحالی میکرد که به مانند بردن جام جهانی باشد).
سوالهای زیادی حالا مطرح میشود. اول از همه اینکه آیا واقعا تیری اینقدر در تفسیر بازیها بد است؟ و دوم اینکه چرا این مساله اینقدر برای مردم مهم است؟ مشخصا این قضیه نباید شگفت انگیز باشد. مفسران بد زیادی وجود دارند. از ستون نویسهای روزنامههای چرت بگیرید تا بازیکنان بازنشتهای که اگر فوتبالیست نبودند احتمالا تبدیل به یک مدیر فروش بیمه افتضاح میشدند. با این حال، حالا چه کسی شانس تبدیل شدن به یک مفسر بد را در شبکههای تلویزیونی دارد؟
نه اینکه ما حق سرزنش کردن آنها را داشته باشیم. فوتبال حرفهای اجزای ریز و درشت زیادی دارد. بی شک با مقایسه آدمهای فعال این رشته، هر روز ما بی سوادها را بیشتر شناسایی میکنیم. همانطور که جان اپدیک بسکتبالیستی که بعد از بازنشستگی شروع به فروشندگی ماشین کرد میگوید:"وقتی شما در یک رشته برای مدت طولانی در صدر اخبار هستید، بعد از نزول به سطح دوم، پدر شما را در میآورند."
از سویی دیگر، بازیکنان بازنشستهای که واقعاً برای انجام این کار عطش دارند، یک گزینه مورد علاقه برای شبکههای تلویزیونی هستند. استان کولیمر شاید خیلیها را عصبانی کرده باشد اما گزارشگر معرکهای است. کسی که به خوبی برای بازیها مطالعه میکند و به شکل عجیبی با این رشته در ارتباط است.
همانطور که در مورد آنری میتواند گفت که حداقل او در اسکای اسپورتز به نظر خوش پوش به نظر میآید. معمولا او آنچنان نظر نمیدهد. در روزهای بد آنری، مانند مردی است که به زور وی را از خواب بیدار کرده اند و به زیر زمین اسکای اسپورتز فرستاده اند تا در مورد بازیکنان خوب یک بازی صحبت کند.
این شرایط برای او غیر قابل انتظار بود. او یکی از بهترین مفسران جام جهانی در بی بی سی بود اما نحوه کار در بی بی سی متفاوت است. آنجا شما باید توضیحات کوتاه تر و فانتزی تری را ارائه کنید. در این شکل تفسیر بازی ها، دنی مرفی بسیار خوب کار میکند. حرفهای عاقلانه او بسیار عمیق است. مارتن کنیون هم خوب است. او مانند فردی است که باید یک حرف نا خوشایند را به عده زیادی از هواداران آن تیم بزند.
نقشه اسکای اما بسیار بیشتر از آنچه بود که اتفاق افتاد. بخشی از این نقشه به این دلیل بود که تفسیر بازیها در سرگرم کردن مردم زمان دیدن فوتبال ها، تبدیل به جزئی غیر قابل انکار شده است. این نقشه ابتدا با صحبتهای آخر شب گری نویل و جیمی کاراگر آغاز شد که روی تختههای دیجیتالی خود شروع به تفسیر میکردند و جیمی کاراگر معمولا سکوت میکرد و همکاری بسیار خوبی با گری نویلی داشت که مانند یک موش با تعصب بازیها را تحلیل میکرد.
در میان آنها اما، آنری به شکل عجیبی خاموش است. شاید دلیل آن این باشد که او نمیتواند به خوبی در مورد بازیکنانی که آنها را از نزدیک میشناسد صحبت کند. الن شیرر هم میگوید که در ابتدا شروع کارش در بی بی سی چنین قضیهای را تجربه کرده است. او میگوید که هنوز از بازگشت به فوتبال مطمئن نبوده است و دوست نداشته است که در مورد هم تیمیهای احتمالی آینده خود، در تلویزیون بد صحبت کند. مثل حضور هری ردنپ در بی بی سی که به شکل عجیبی نتوانست به راحتی صحبت کند.
و به همین دلیل است که تفسیر بازیها این روزها بسیار مهم است. حضور نویل در اسکای حیاتی بوده است. درخشش او در لحظاتی است که او به جزئیات توجه میکند.
اگر نویل مثل یکی از ما ها صحبت میکند، آنری قطعا یکی از آنها(بازیکنان فوتبال) است. آنری جوری صحبت میکند که شما انتظار دارید که یک روز که تلویزیون را روشن میکنید، او را ببینید که دستش را بالای دهانش گذاشته و به سبک مأموران FBI که محرمانه با هم صحبت میکنند، حرف میزند. درست مثل بازیکنان که در زمین برای دیده نشدن توسط دوربینها با هم صحبت میکنند. البته خوش شانسی آنری این است که این کار بیشتر از اینکه به توانایی شما مربوط باشد، به نحوه برخورد شما ربط دارد. فهمیدن اینکه او باید چه کار کند آنچنان سخت نیست. کمی راحت تر باشد، بیشتر در صحبتها درگیر شود و آن لباس مخملی را از تن در بیاورد. کمی هم به دستهای سنگر دیگر اعتماد کند و بشود یکی از ما ها .