طرفدارى- بوندسليگا در بيش از نيم قرن از آغاز خود، چنين روز تكان دهنده اى را به ندرت تجربه كرده است، روز چهارشنبه در فاصله كمتر از چند دقيقه ابتدا هامبورگ و سپس دورتموند فصل جديدى را در تاريخ خود رقم زده و شروع نمودند. اما اختلاف زيادى بين اين دو باشگاه در اين مسير وجود دارد.
باشگاه بحران زده هامبورگ با انتخاب برونو لاباديا به عنوان سرمربى جديد خود، خواهان ايجاد تغييرات مثبتى در نبرد هميشگى خود براى بقا در بوندسليگا بوده، انتخابى كه تنها اسباب مزاح كارشناسان فوتبال و مطبوعات آلمان را فراهم آورده، در حالى كه پايان ناراحت كننده دوران يورگن كلوپ در دورتموند نه تنها براى هواداران اين تيم بلكه براى همه دوستداران فوتبال، خبرى غم انگيز و شوكه كننده بوده است.
انرژى فراوانى كه يورگن كلوپ با آن از سال 2008 توانسته بود به دورتموند در خطر سقوط، جانى دوباره بخشد، براى اين باشگاه دو قهرمانى در بوندسليگا و يك حضور در فينال ليگ قهرمانان اروپا را به ارمغان آورد و اين تيم را به الگويى در فوتبال اروپا تبديل سازد، از مدت ها پيش به اتمام رسيده بود، با وجود اينكه يورگن كلوپ خود در روز چهارشنبه اعلام نمود كه چنين اعتقادى ندارد. در واقع مى توان ادعا نمود كه مدت ها قبل از كناره گيرى يورگن كلوپ ازسمت خود در دورتموند، افسانه وى با دورتموند يكى ازهيجان انگيزترين و موفق ترين پروژه هاى فوتبال آلمان، به پايان راه خود رسيده بود و توافق كلوپ با سران باشگاه براى جدايى، شش هفته قبل از اتمام رقابت هاى اين فصل بوندسليگا، تنها مهر تاييدى بر اين ادعا بوده است.
يورگن كلوپ با دورتموند افسانه اى را در دنياى فوتبال به واقعيت تبديل نمود كه همه دوستداران فوتبال ازمدت ها پيش مشتاق تجربه و در آرزوى آن بوده اند. دوران حضور يورگن كلوپ احساسى و دوست داشتنى در دورتموند به هديه اى فراموش نشدنى و ارزشمند براى همه فوتبال دوستانى كه به قدرت فراوان و تعيين كننده پول در فوتبال سرمايه دارى مدرن اعتقادى ندارند، تبديل خواهد شد. دورانى كه با تغييرات مدام انقلاب گونه همراه بوده، تغييراتى كه هيچ حد و مرزى نداشته اند و بيشتر شبيه به رويايى تجربه شده مى باشند، دورانى كه با خداحافظى كلوپ از بين خواهد رفت و تكرار پذير نيز نخواهد بود، حتى اگر جانشين يورگن كلوپ، توماس توخل جذاب باشد و بتواند بار ديگر دورتموند را به ليگ قهرمانان برساند.
شعار “Echte Liebe” به معناى "عشق واقعى" كه باشگاه دورتموند از آن در همه فعاليت هاى خود هوشمندانه بهره برده است، بدون يورگن كلوپ غير قابل تصور به نظر مى رسد. نام كلوپ در اين دوران بزرگ تر از همه بازيكنان و حتى خود باشگاه دورتموند بود، اما در پايان اين دوران تصميم سران و سرمربى تيم بسيار ساده و و اضح بود، يا سرمربى بايد برود، يا اينكه تيم دوباره باز سازى و نوسازى شود؟ چون نوسازى تيم بر طبق روش موفقى كه در سال 2008 انتخاب شد، براى خود يورگن كلوپ نيز غير ممكن به نظر مى رسيد.
با اين وجود هرگز نمى توان پروژه كلوپ و دورتموند را شكست خورده ناميد، چون نتايج مثبت آن براى فوتبال آلمان كاملا غير قابل چشم پوشى است. اما از طرفى پايان هر پروسه اى هر چند موفق غير قابل جلوگيرى است و يورگن كلوپ ديگر از حضور در دورتموند چندان خشنود و راضى نبود، چون نمى توانست با امكانات موجود به آرزوى خود براى تبديل دورتموند به يكى از قدرت هاى هميشگى فوتبال جامه عمل بپوشاند.
حال وظيفه اى بسيار دشوار پيش روى هانس يوآخيم واتسكه و ميشائيل زورك از سران باشگاه دورتموند قرار گرفته است، چون آنها ديگر در ادامه اين مسير سخت از تكيه گاه و حامى بسيار مطمئنى نظير يورگن كلوپ برخوردار نخواهند بود. اينكه آينده كارى يورگن كلوپ همچنان درخشان، هيجان انگيز و موفقيت آميز خواهد ماند، پرسشى كاملا جذاب و بدون جواب است. تنها مى توان گفت كه وى در هر تيمى در آرزوى تكرار افسانه خود با دورتموند خواهد ماند.